#پیاممخاطبین
سلام خداقوت، من اهل مطالعه و کتاب نبودم. چندسال پیش دیدم کتاب سلام بر ابراهیم داره پخش میشه تو فامیل. همه میخونن ولی من گفتم حوصله کتاب روندارم، نگرفتم.
تا یکبار خونه پدری، دیدم مادرم با عینکش داره کم کم میخونه، گفتم اینبار میبرمش و میخونم.
سلام ۱و۲ رو آوردم و الان که پیام میدم تازه کتابها رو خوندم.
کارم شده گریه. به کانال کمیل که رسیدم بی امان اشک میریختم، او مثل ما تو دنیا بود اما احساس میکنم فاصله ما با شهید هادی زمین تا آسمونه، چقدر دودستی چسبیدیم به دنیا، چند بار از داداش ابراهیم کمک خواستم و کمکم کرد.
سعی کردم رفتارم رو عوض کنم. باید از خاطرات او درس بگیریم
تا دیروز من دنبال خونه خوشگل میگشتم تا خونمون رو عوض کنیم. ولی دیگه الان سپردم به خدا.
همسرم میخواست ماشینمون رو عوض کنه. گفتم این ماشینی که میخوای بخری ما رو زمین میزنه من راضی نیستم.
من وسواس داشتم. دستامو زیاد میشستم وقتی به آخرین روز داداش ابراهیم رسیدم دیدم که قطره آبی نبود. پنج روز تشنه وگرسنه و زخمی موندن توی سرمای زمستان در دل دشمن، اونوقت من چطور این همه آب اسراف میکنم!؟
چه جوابی دارم بدم به شهدا
نمازهام رو از دوران دبستان میخوندم ولی نماز صبح هام قضا میشه و نمازهای دیگم اول وقت نیست،
شهید هادی جایی گفته بود این جنگ و... خیلی مهم نیست، مهم نماز و اذانه،
ان شاء الله بتونم از این به بعد اول وقت بخونم،
حجابم تقریبا کامله، ولی چادری نیستم، هنوز دو دلم. میترسم چادر بذارم و بعد نتونم و بذارم زمین و مسخره ام کنن. دعام کنید.
من فرزند جانبازم. پدرم زمان جنگ بخاطر ترکش هایی که خورده بودن، مدتها بستری بود. الان نزدیک ۴۰ ساله داروی اعصاب میخورن، تا به حال علاقه مند به دونستن خاطرات اون دوران و شهدا نبودم اما حالا...
از شما سپاسگزارم که چشم ما رو به خیلی حقایق باز کردید، ما از اول حجابمون رو داشتیم، ولی کتاب سلام بر ابراهیم به نکات ریزی که تا بحال بهش توجه نداشتم متوجه کرد و به فکر فرو برد.
الان از پدرم میخوام از خاطرات اون دوران برام بگه و از عمق جان بهش گوش میدم.
ان شاء الله عاقبت بخیر بشید.
ان شاء الله خداوند مثل شهید ابراهیم هادی ها بهمون فرزند عطا کنه و فرزندانمون رو بتونیم درهمین راه تربیت کنیم.
التماس دعا🤲