eitaa logo
فروشگاه نشر شهید ابراهیم هادی
1.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
597 ویدیو
17 فایل
کانال فروشگاه اینترنتی انتشارات شهید ابراهیم هادی پشتیبانی و خرید عمده: ۰۹۲۲۵۷۵۰۵۷۶ آیدی ادمین در ایتا: @nashrhadi_admin . سایت Https://nashrhadi.com
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فقط تا پایان امروز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی یکی از طنزپردازان از رهبر انقلاب درخواست انگشتر کرد و با یک اشکال فنی مواجه شد! 👈🏻 انگشتر درخواستی، یادگار عقد ازدواج رهبر انقلاب بود 🆔 @news_fath
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شادی روح شهید ابراهیم هادی صلوات 🌹
شادی روح شهید ابراهیم هادی صلوات 🌹
شادی روح شهید ابراهیم هادی صلوات 🌹
شادی روح شهید ابراهیم هادی صلوات 🌹
فروشگاه نشر شهید ابراهیم هادی
قسمت دوم سلام بر ابراهیم - دوستی ابراهیم با خلاف‌کارها . بارها مي‌ديدم ابراهيم، با بچه‌هائي که نه ظاهر مذهبي داشتند و نه به دنبال مسائل ديني بودند رفيق مي‌شد. آن‌ها را جذب ورزش مي‌کرد و به مرور به مسجد و هيئت مي‌كشاند. يکي از آن‌ها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش مي‌گفت! اصلاً چيزي از دين نمي‌دانست. نه نماز و نه روزه، به هيچ چيز هم اهميت نمي‌داد. حتي مي‌گفت: تا حالا هيچ جلسه مذهبي يا هيئت نرفته‌ام. به ابراهيم گفتم: آقا ابرام اين‌ها کي هستند دنبال خودت مي‌ياري!؟ با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟! گفتم: ديشب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت مي‌کرد. از مظلوميت امام حسي (ع) و کارهاي يزيد مي‌گفت. اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش مي‌کرد. وقتي چراغ‌ها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحش‌هاي ناجور به يزيد مي‌داد!! ابراهيم داشت با تعجب گوش مي‌کرد. يكدفعه زد زير خنده. بعد هم گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين (ع) که رفيق بشه تغيير مي‌كنه. ما هم اگر اين بچه‌ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم. دوستي ابراهيم با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار گذاشت. او يکي از بچه‌هاي خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني خريد و پخش کرد. بعدگفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... . ما هم با تعجب نگاهش مي‌کرديم. با بچه‌ها آمديم بيرون، توي راه به کارهاي ابراهيم دقت مي‌کردم. چقدر زيبا يکي يکي بچه‌ها را جذب ورزش مي‌کرد، بعد هم آن‌ها را به مسجد و هيئت مي‌کشاند و به قول خودش مي‌انداخت تو دامن امام حسين (ع). ياد حديث پيامبر به اميرالمؤمنين (ع) افتادم كه فرمودند: «يا علي، اگر يک نفر به واسطه تو هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن مي‌تابد بالاتر است».
شادی روح شهید ابراهیم هادی صلوات 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به همراه چند نفر از دوستان نشسته بوديم و در مورد ابراهيم صحبت مي‌كرديم. يكي از دوستان كه ابراهيم را نمي‌شناخت تصويرش را از من گرفت و نگاه كرد. بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستيد اسم ايشون ابراهيمه!؟ با تعجب گفتم: خُب بله، چطور مگه؟! گفت: من قبلاً تو بازار سلطاني مغازه داشتم. اين آقا ابراهيم دو روز در هفته سَر بازار مي‌ايستاد. يه كوله باربري هم مي‌انداخت روي دوشش و بار مي‌برد. يه روز بهش گفتم: اسم شما چيه؟ گفت: من رو يدالله صدا كنيد! گذشت تا چند وقت بعد يكي از دوستانم آمده بود بازار، تا ايشون رو ديد با تعجب گفت: اين آقا رو مي‌شناسي!؟ گفتم: نه، چطور مگه! گفت: ايشون قهرمان واليبال وكشتيه، آدم خيلي باتقوائيه، براي شكستن نفسش اين كارها رو مي‌كنه. اين رو هم برات بگم كه آدم خيلي بزرگيه! بعد از آن ماجرا ديگه ايشون رو نديدم! صحبت‌هاي آن آقا خيلي من رو به فكر فرو برد. اين ماجرا خيلي براي من عجيب بود. اينطور مبارزه كردن با نفس اصلاً با عقل جور در نمي‌آمد. .
📚 کتاب زندگی‌نامه و خاطرات شهید هادی ذوالفقاری، طلبه مدافع حرم‌ قیمت ۲۰ تومان برای تهیه کتاب از طریق سایت، دایرکت یا واتساپ ۰۹۲۲۵۷۵۰۵۷۶ اقدام بفرمایید. Nashrhadi.com . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همراه ابراهيم راه مي‌رفتيم. عصر يک روز تابستان بود. رسيديم جلوي يک کوچه. بچه‌ها مشغول فوتبال بودند. به محض عبور ما، پسر بچه‌اي محکم توپ را شوت کرد. توپ مستقيم به صورت ابراهيم خورد. ابراهيم از درد روي زمين نشست. صورت ابراهيم سرخ سرخ شده بود. خيلي عصباني شدم. به سمت بچه‌ها نگاه كردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند. ابراهيم همينطور که نشسته بود دست کرد توي ساك خودش. پلاستيک گردو را برداشت و داد زد: بچه‌ها کجا رفتيد؟! بياييد گردوها رو برداريد! بعد هم پلاستيک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت كرديم. توي راه با تعجب گفتم: داش ابرام اين چه کاري بود!؟ گفت: بنده‌هاي خدا ترسيده بودند. از قصدکه نزدند. بعد به بحث قبلي برگشت و موضوع را عوض کرد! اما من مي‌دانستم انسان‌هاي بزرگ در زندگيشان اينگونه عمل مي‌کنند.
📚 کتاب زندگی‌نامه و خاطرات عارف شهید احمدعلی نیری قیمت ۱۸ تومان برای تهیه کتاب از طریق سایت، دایرکت یا واتساپ ۰۹۲۲۵۷۵۰۵۷۶ اقدام بفرمایید. @Nashrhadicom . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارسال به سراسر ایران عزیز 📚 کتاب تعداد صفحات: ۲۴۰ صفحه ناشر: انتشارات جمکران قیمت: ۶۵ هزار تومان ارسال رایگان به سراسر ایران عزیز سفارش از طریق واتساپ ۰۹۲۲۵۷۵۰۵۷۶ یا دایرکت @nashrhadicom 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 . . ‌