eitaa logo
مقاومــت
1.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
202 ویدیو
14 فایل
اخبار و تحلیل های مقاومت کُلــُ نفسِِ ذائــِـقَهُ المَوتـــِ همـــه ی مردُم طعم مرگ را می چشند چه خوب است شهادت در راه حق
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️انالله وانا الیه راجعون ♦️روح بلند حاجیه خانم همسر گرامی سید شهدای شهید و مادر بزرگوار چهار شهید () پس از سالها مجاهدت و مقاومت به فرزندان و همسر شهیدش پیوست.💔
شهیدان را شهیدان میشناسند🌷 #شهید #رضا_الیاسی در محل شهادت شهید سیدمیلاد مصطفوی #حلب_سوریه #شقیدله #شهید_بی_سر #پهلوان #شهیدسیدمیلادمصطفوی 🇮🇷 @shahidseyyedmilademostafavi
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سئوال رحیم پور ازغدی از رهبر انقلاب: به رهبری گفتم: بعد از شما چه خواهد شد؟ این سخنان مربوط به دیدار سال گذشته استاد رحیم پور ازغدی و علامه مصباح است. @Afsaran_ir
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سئوال رحیم پور ازغدی از رهبر انقلاب: به رهبری گفتم: بعد از شما چه خواهد شد؟ این سخنان مربوط به دیدار سال گذشته استاد رحیم پور ازغدی و علامه مصباح است. @Afsaran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از روشنگری
✖️دختر مسافر #اسنپ و خانواده اش امروز ۲۲ خرداد، با سعید عابد، راننده اسنپ، ملاقات کردند. در این دیدار خانم پویه نوریان از راننده دلجویی و عذر خواهی کرد و راننده اسنپ نیز هدایایی به این دختر داد. 🔺رسانه های ضد انقلاب همچون آمدنیوز طی روزهای اخیر با مانور بر روی این موضوع مثل همیشه داستان سرایی هایی بر مبنای توهماتشان منتشر کرده بودند. آیا رسوایی های #آمدنیوز درس عبرتی برای مخاطبان فریب خورده اش خواهد شد؟! ▪️داستان سرایی های #فیک_نیوز و مدیرش برای مقابله با رسوایی هایش ادامه خواهد داشت و عده ای ساده لوح هم همچنان فریب خواهند خورد.! 🆘 @Roshangari_ir
👆کتاب سلام بر ابراهیم در دستان دختر خانم جنجالی ماجرای اسنپ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 تمثیلات استاد قرائتی ✨ ببین! خدا صلوات می‌فرسته ✨ 🍃 استاد قرائتی 🍃 💡از آیت الله العظمی مکارم نقل شد که ایشان فرمود: دلیل طلبه شدن من دبیر فیزیکم بود. اتفاقاً اگر دبیر فیزیک از نماز بگوید، شاید اثرش بیشتر باشد. یک خلبان اگر امر به معروف کند از یک طلبه شاید مفیدتر باشد چون این خلبان، می‌گویند: طلبه شغل و کارش است، ولی خلبان... 💡جلسه‌ای داشتیم دویست، سیصد تا خلبان بودند. گفتم: شما نمازتان را پای هواپیما بخوانید که این مسافرها نگاه کنند آقای خلبان هم دارد نماز می‌خواند. اصلاً گاهی وقت‌ها مدیر مدرسه روبروی بچه‌ها نماز بخواند ... 💡قرآن وقتی می‌خواهد بگوید: صلوات بفرست، نمی‌گوید: مردم صلوات! می‌گوید: ببین، خدا صلوات می‌فرستد... «إِنَّ اللَّهَ» خدا، «وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ» خدا و ملائکه «يُصَلُّونَ» بعد بخشنامه می‌کند «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ» اگر می‌خواهید مردم به حرف شما گوش بدهند، خودت هم باید به بخشنامه خودت عمل کنی. 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
👤مرحوم حمید سبزواری در خاطراتش می‌گوید: 🔸«حاج آقای قدوسی مشهدی برایم تعریف می‌کرد: ما که جوان بودیم؛ من و آقای خامنه‌‌ای و چند جوان هم سن و سال دیگر در هفته یک روز ۵-۶ نفری می‌رفتیم خانه یک پیرمردی؛ آدم دانشوری بود. می‌رفتیم و شعری نیز که گفته بودیم می‌خواندیم و ایشان هم یک صحبتی می‌کردند و ما را نصیحت می‌کردن که در زندگی این‌طور باشید. چون سری از شعر هم داشت، ما شارژ می‌شدیم. 🔸یک روز آنجا رفتیم، آقای خامنه‌ای تازه عمامه گذاشته بود، موقع بیرون آمدن، خداحافظی کردیم از پیرمرد. ایشان گفتند آقاسیدعلی آقا با شما کاری داشتم. آقای خامنه‌ای آنجا ماندند. آن موقع یک برافروختگی در سیمای آقای خامنه‌ای مشاهده کردم. گفتم: سید! آقا چه فرمودند؟ گفتند که آقا مرا نصیحت کردند راجع به عمامه ای که سرم است که این عمامه این جوری است. گفتم خب اگر واقعا همین بود ما هم بهره می‌بردیم، اینکه حرف محرمانه‌ای نیست که آقا بگوید صبر کن با تو کار دارم. گفت: آن چیزیست که حالا وقت گفتن آن نیست. گفتم: یعنی چه؟ چرا؟ در خلوت ایشان را دیدم. گفتم این را باید بگویی! گفت والله ایشان یک چیزی فرمودند که من در خودم یک چنین مساله‌ای را نمی‌بینم. 🔸ایشان به من فرمودند: «خودت را بساز، یادت باشد تو یک روزی در این مملکت باید حرف اول را بزنی و مضمونی قریب به این» این گفتار همیشه در یاد و خاطرم بود، تا شب ارتحال امام. شب ارتحال، من در سالن خانه‌مان خوابیده بودم و رادیو گرفته بودم. بعد کم کم آن را خاموش کردم. قبل از اینکه بخوابم رجال کشوری از نظرم گذشتند، نظرم رفت به اینکه بعد از امام چه کسی رهبر می‌شود؟ چه خواهد شد؟ این دغدغه، مدتی من را مشغول کرد، یک دفعه حرف قدسی به یادم افتاد... صبح که رادیو را باز کردم اعلام کردند که امر رهبری به آقای خامنه‌ای تعلق گرفته. آن وقت فهمیدم و پیش خود گفتم خدایا تو چه بندگانی داری، ما چه غافل هستیم، اینها چه کسانی هستند که از ورای پرده‌ها آینده را می‌بینند. رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت» 📚 حالِ اهل درد؛ خاطرات حمید سبزواری 🗓 ٢٢ خرداد ٩۵؛ درگذشت حمید سبزواری
هدایت شده از روشنگری
🔴 جیب خالی 💠 همسر در اوایل زندگی یک روز صبح به شوهر خود می‌گویند برای چیزی نداریم فکری بکن! رهبر انقلاب موقع ظهر در کوچه پس کوچه‌های منتهی به مدرسه نواب یادشان آمد که همسرشان چه سفارشی کرده است. ایشان می‌گویند: "من دست کردم داخل . جیبهای بالا که هیچ نداشت جیب پایین حدود چهار ریال یا چهار ریال و ده‌شاهی بود بی‌اختیار گرفت و گفتم الحمدلله واقعاً هیچی نداشتم این طور نبود که مثلاً بتوانم بروم از فلان کس بگیرم یا از توی بانک بردارم نه. نه یک ریال نه یک امکان ... در چنین مواقعی خیلی به من فشار می‌آمد." 💠 روزی نبود که رهبر انقلاب دغدغه معاش نداشته باشند. همیشه بودند و اعداد این دیون دائم افزایش می‌یافت. گاه اگر می‌رفتند و صاحب مجلس کرامتی نشان می‌داد صرف پرداخت قرض‌ها می‌شد. در این مورد ایشان می‌گویند: "باز هم تمام می‌شد باز هم وضع زندگی‌ام همان‌طور بود." 📙 کتاب شرح اسم، صفحه ۲۱۸ 🆘 @Roshangari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از همسفر شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 🌷هر گاه شهدا را در شب جمعه یاد کردید، آنها شما را نزد اباعبدالله الحسین (ع) یاد می کنند. 🌹 📹👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 برات شهادت شهید مصطفوی در کانال کمیل سید میلاد در قتلگاه ابراهیم هادی در سجده بود و فقط داد می زد. خاکها رو بر می داشت و به سر و صورتش می کشید. ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
🌷 برات شهادت شهید مصطفوی در کانال کمیل بعد از چاپ کتاب شهید ابراهیم هادی منطقه فکه و مخصوصا کانال کمیل خیلی سر زبونها افتاد. همراه با سید میلاد و چند تا از خادمین شهدا رفتیم فکه... فکه بوی کربلا می داد غربت عجیبی داشت ، عطش رمل گرمای سوزان بیابان فکه عجیب شبیه کربلا بود. این حالات در رفتار سید میلاد مشهود بود که قدم در وادی مقدسی گذاشته ، پاهای برهنه اش گواه مدعی من بود. رسیدیم پشت کانال. سیم خاردارها مانع عبور به کانال شد. بی اختیار زانوهامون سست شد و دیگه اشک امان نمی داد. تنها چیزی که مرحم دلمون بود روضه آقا سید الشهدا علیه السلام بود ، بعد از اینکه یک دل سیر گریه کردیم سید بلند شد رفت به خادمهایی که جلوی نرده ایستاده بودند گفت خواهش می کنم. من می خوام خاک این مکان مقدس رو ببوسم. اونها گفتند به هیچ وجه نمی شه اجازه نداریم. سید بغض کرد. بالاخره اونها رو راضی کرد وارد کانال شدیم. گفت بچه ها وارد که شدید سجده کنید و از شهدا حاجت بخواهید. تا درب کانال باز شد گویی درب بهشت باز شده. بوی عجیبی آمد. لحظه های سنگینی بود. سید میلاد در قتلگاه ابراهیم هادی در سجده بود و فقط داد می زد. خاکها رو بر می داشت و به سر و صورتش می کشید. با هر زحمتی سید رو از کانال آوردیم بیرون وسوار ماشین شدیم و همه تا اردوگاه فقط گریه کردند. سید میلاد نتونست رانندگی کنه و نشست عقب و تا اردوگاه تو حال و هوای خودش بود. 📚برگرفته از کتاب مهمان شام. اثر گروه شهید هادی. ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
🌷 برات شهادت شهید مصطفوی در کانال کمیل بعد از چاپ کتاب شهید ابراهیم هادی منطقه فکه و مخصوصا کانال کمیل خیلی سر زبونها افتاد. همراه با سید میلاد و چند تا از خادمین شهدا رفتیم فکه... فکه بوی کربلا می داد غربت عجیبی داشت ، عطش رمل گرمای سوزان بیابان فکه عجیب شبیه کربلا بود. این حالات در رفتار سید میلاد مشهود بود که قدم در وادی مقدسی گذاشته ، پاهای برهنه اش گواه مدعی من بود. رسیدیم پشت کانال. سیم خاردارها مانع عبور به کانال شد. بی اختیار زانوهامون سست شد و دیگه اشک امان نمی داد. تنها چیزی که مرحم دلمون بود روضه آقا سید الشهدا علیه السلام بود ، بعد از اینکه یک دل سیر گریه کردیم سید بلند شد رفت به خادمهایی که جلوی نرده ایستاده بودند گفت خواهش می کنم. من می خوام خاک این مکان مقدس رو ببوسم. اونها گفتند به هیچ وجه نمی شه اجازه نداریم. سید بغض کرد. بالاخره اونها رو راضی کرد وارد کانال شدیم. گفت بچه ها وارد که شدید سجده کنید و از شهدا حاجت بخواهید. تا درب کانال باز شد گویی درب بهشت باز شده. بوی عجیبی آمد. لحظه های سنگینی بود. سید میلاد در قتلگاه ابراهیم هادی در سجده بود و فقط داد می زد. خاکها رو بر می داشت و به سر و صورتش می کشید. با هر زحمتی سید رو از کانال آوردیم بیرون وسوار ماشین شدیم و همه تا اردوگاه فقط گریه کردند. سید میلاد نتونست رانندگی کنه و نشست عقب و تا اردوگاه تو حال و هوای خودش بود. 📚برگرفته از کتاب مهمان شام. اثر گروه شهید هادی. ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
⭕️ افول سیاسی - سقوط اخلاقی 🔹پوستری جالب از سایت رهبرانقلاب با کامنت‌های ترامپ و نتانیاهو در لایو اینستاگرام یک کودک یمنی 🔸 رهبرانقلاب: اینکه آمریکا از جنایتها و آدمکشی‌ها‌ی رژیم صهیونیستی و کشتار مردم بی‌گناه یمن حمایت میکند، نشان‌دهنده‌ی #افول_آمریکا است؛ افول سیاسی، افول اخلاقی. دیگر سقوط اخلاقی از این بالاتر؟ ۹۸/۳/۱۴ @Afsaran_ir
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️آیت‌الله مجتهدی(ره): حدیث داره مسلمان نیست کسی که شب سیر بخوابه و همسایه‌‌اش گرسنه باشه... @Afsaran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت تکان‌دهنده پیامبر (ص) درباره طبقه ای جدید در میان امت اسلامی : کسانی خواهند آمد که تمام دغدغه‌یشان این است که گران‌تر بخورند گران تر بپوشند.تمام شرفشون شکم‌شونه/تمام دغدغه‌شون اینه که کاخ و خانه‌های اشرافی بسازند اما در ظاهر مسلمان هم هستند و نماز می‌خوانند / این‌ها هیچ تفاوتی با خوک ندارند،حیوان محض‌اند/نفرین خدا و فرشتگان بر چنین شهری است. 🎙 با تحلیل استاد ازغدی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از روشنگری
✖️در دادگاه از شهيدبخارايی می پرسند: چرا گلوله دوم را به حنجره منصور (طراح کاپیتولاسیون آمریکایی)زديد؟ ▪️مي‌گويد:"مي‌خواستم گلوله دوم را به مغز او بزنم؛ اما اين حنجره او بود كه به مرجع تقليد و رهبر اسلامی من اهانت كرد، بايد اول حنجره او دریده بشود" 🗓 امروز سالگرد #شهادت این مردان خداست 🆘 @Roshangari_ir
هدایت شده از روشنگری
✖️در دادگاه از شهيدبخارايی می پرسند: چرا گلوله دوم را به حنجره منصور (طراح کاپیتولاسیون آمریکایی)زديد؟ ▪️مي‌گويد:"مي‌خواستم گلوله دوم را به مغز او بزنم؛ اما اين حنجره او بود كه به مرجع تقليد و رهبر اسلامی من اهانت كرد، بايد اول حنجره او دریده بشود" 🗓 امروز سالگرد #شهادت این مردان خداست 🆘 @Roshangari_ir
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
⭕️در شبی که شینزو آبه اومده بود تا پیام شیطان بزرگ رو برسونه و همه نگاه‌ها به این اتفاق بود، مسجد مقدس جمکران یک میهمان داشت که همه نگاهش به حضرت ولیعصر(عج) بود... 🔻به گفته برخی از مردم حاضر در صحن مسجد، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حدود ۲ و نیم ساعت در شبستان در نزدیکی محراب مسجد به اقامه نماز و راز و نیاز مشغول بوده‌اند. 🔻و روز پنجشنبه، امام خامنه‌ای چنان پاسخی به فرستاده شیطان بزرگ دادند، که نقشه‌های یکساله ترامپ و آمریکا و اعوان و انصار داخلیش رو نقش بر آب کرد... @Afsaran_ir
هدایت شده از فرا موزیڪ 🎼
❣✨❣✨❣✨❣✨❣ #دوست_داری_باخدای_خوبت_خلوت_کنی 🌹 #شهیددکتر مصطفی #چمران چه زیبا گفت⁉️ ✍خوش دارم هیچ‌ڪس مـرا نـشناسد هیچ ڪس از غـم ها و دردهایم آگـاهی نداشتــــه باشـــــد هــیچ‌ڪس از راز و نیازهای‌شبانه‌ام نفهمد هیچ‌ڪس به من محبــت نڪند جـز خـــــــــدا ڪسی را نـداشتــه باشـــم جــز خـــــدا با ڪسی راز و نیــــاز نڪنــــم جـــز خــــــدا بــه ڪسی پناه نبـــــرم..🍃 💠 @olama_ir ❣✨❣✨❣✨❣✨❣
#این_چشماتو_ببند #تاخداخوشگل_خوشگلاروبهت_نشون_بده 🌷 #شهید مصطفی ردانی پور🌷 معلم جدید بی حجاب بود. مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین. خانم معلم آمد سراغش. دستش را انداخت زیر چانه اش که "سرت را بالا بگیر ببینم." چشم هایش را بست و سرش را بالا آورد. از کلاس بیرون زد، تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نکرده بود. خونه که رسید گفت دیگه نمیخوام برم هنرستان. _آخه برای چی؟؟؟ _معلم ها بی حجابن. انگار هیچی براشون مهم نیست، میخوام برم قم؛ حوزه. @olama12 @olama_ir
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
⭕️ کاباره رو رها کرد. عصر بود که اومد خونه. بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد! مادر با تعجب پرسید: مشهد! جدی میگی! گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. 🔹باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه مشهد. مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ رو دعا کرد. چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم. 🔸فردا صبح رسیدیم مشهد. مستقیم رفتیم حرم. شاهرخ سریع رفت جلو، با اون هیکل همه رو کنار زد و خودش رو چسبوند به ضریح! بعد هم اومد عقب و یک پیرمرد رو که نمی تونست جلو بره، بلند کرد و آورد جلوی ضریح. 🔹عصر همون روز از مسافرخونه حرکت کردم به سوی حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی بشم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی شاهرخ روی زمین نشسته. رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هایش مرتب تکان می خورد. حال خوشی پیدا کرده بود. خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف میزد. 🔸مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم. خدایا منو ببخش! یا امام رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم. اشک از چشمان منم جاری شد. شاهرخ یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد. 🔹دو روز بعد برگشتیم تهران، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاری های گذشته رو ترک کرد. #شهید_شاهرخ_ضرغام #درس_اخلاق @Afsaran_ir
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
⭕️ کاباره رو رها کرد. عصر بود که اومد خونه. بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد! مادر با تعجب پرسید: مشهد! جدی میگی! گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. 🔹باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه مشهد. مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ رو دعا کرد. چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم. 🔸فردا صبح رسیدیم مشهد. مستقیم رفتیم حرم. شاهرخ سریع رفت جلو، با اون هیکل همه رو کنار زد و خودش رو چسبوند به ضریح! بعد هم اومد عقب و یک پیرمرد رو که نمی تونست جلو بره، بلند کرد و آورد جلوی ضریح. 🔹عصر همون روز از مسافرخونه حرکت کردم به سوی حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی بشم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی شاهرخ روی زمین نشسته. رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هایش مرتب تکان می خورد. حال خوشی پیدا کرده بود. خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف میزد. 🔸مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم. خدایا منو ببخش! یا امام رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم. اشک از چشمان منم جاری شد. شاهرخ یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد. 🔹دو روز بعد برگشتیم تهران، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاری های گذشته رو ترک کرد. #شهید_شاهرخ_ضرغام #درس_اخلاق @Afsaran_ir