💥 #هوسهای_کهنهشده، در لحظههای حساس تصمیمگیری سر برمیآورند!
"خدا رحمت کند استاد ما را، میگفت: «انسان باید نگران این باشد که نکند منافعمان یک روز ما را مقابل امام حسین(ع) قرار دهد.»
کسانی که در کربلا آمده بودند، تا فضا سخت نشده بود نامه مینوشتند و از ایشان دعوت میکردند و وعده میدادند که اموال و باغها و جانهای ما در اختیار شما. وقتی کار سخت شد و اموال و اهلبیتشان به گرو رفت، حاضر شدند به روی سیدالشهدا(ع) تیغ هم بکشند تا دنیایشان را حفظ کنند.
این تعارف نیست. اگر ما با خودمان و تمنیات نفسمان تسویهحساب نکنیم در لحظۀ تصمیمگیری، هوسها سر برمیآورند. #هوسهای_کهنهشده و #پشت_سر_انداخته_شده و هوسهایی که به امروز و فردا و تأخیر و وعدهها آرام شدهاند، همگی به یکباره سر برمیآورند و سهمشان را از ما میخواهند. اگر ما خود را مهیا نکرده باشیم، گرفتار میشویم."
#استاد_میرباقری
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
هدایت شده از 🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🔰 لوح | #کوچه_شهید
🔺️ "رهبرانقلاب(مدظله العالی)" : " همه وظیفه داریم نامهای نورانی شهیدان را تکریم کنیم و عظمت جایگاه آنان را در یادها ماندگار سازیم. افتخاری است برای کویها و برزنها که نام شهید و عنوان شهادت بر فراز آنها بدرخشد؛ این موهبت هماکنون در سراسر کشور وجود دارد و باید ادامه یابد. " ۹۸/۷/۳
💙 @hekayate_deldadegi ❤️
هدایت شده از 🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
محرم ۹۵:👇
" یا رب الحسین(علیهالسّلام)"
"خدایا" ؛ چندیست عقدۀ دل پیشت باز نکردهام و باز به لطف شما فرصتی مهیا شد..."خدایا"؛ محرم "حسین(علیهالسّلام)" رسید... تاسوعا رسید... عاشورا رسید...محرم ره به اتمام است و من هنوز..."خدایا"؛ چه شده است؟ مگر چه کردهام که اینگونه باید رنج و فراق بکشم؟
"خدایا"؛ میدانم.میدانم روسیاهم، پرگناهم.اما.تو را به "حسین(علیهالسّلام)" .تو را به "زینب (سلاماللهعلیها)" .تو را به عباس(علیهالسلام)". "خدایا".دیگر بس است.اصلاً بگذار اینگونه بگویم.غلط کردم."خدایا".بگذر.بگذر از گذشتهام. ببخش.باور ندارم در عالم کبریایی تو گنهکاران را راهی نباشد
"یا اله العالمین"
ببخش آن گناهانی راکه از روی جهالت انجام دادهام.
ببخش آن خطاهایی را که دیدی وحیا نکردم
"خدایا"، تو را به مُحرَم "حسین (علیهالسلام)" مرا هم مَحرَم کن
این غلام روسیاه پرگناه بیپناه را هم پناه بده
"خدایا"، یکسال گذشت و من کل سال را تنها با خاطرات همان چند روز جهاد گذراندم
زندهام به امید دوباره رفتن
مپسند.مپسند که اینگونه رنج بکشم
سینهام دیگر تاب ندارد
مگر چند نفر شوق رفتن دارند؟
یعنی بین این همه خوبان روسیاهی چون من راه ندارد؟
مگر جز این است که "حسین(علیهالسّلام)" هم "عباس(علیهالسّلام)" را برد و هم حُر را.مگر جز این است که هم حبیب روسفید شد و هم جو ْن."خدایا" اگر شوقی هست، اگر شجاعتی هست، اگر روحم به تکاپو افتاده است برای رفتن همه و همه به لطف تو بوده و بس.میتوانستی مرا هم در این دنیا غرق کنی.میتوانستی مرا هم آنقدر سرگرم دنیا کنی که
@modafe_haram_shahid_hojaji
@hekayate_deldadegi
استادم گفت :
وابسته به خدا بشید
گفتم :
چجوری؟
گفت :
چجوری وابسته یه نفر میشي؟
گفتم :
وقتی زیاد باهاش حرف میزنم
زیاد میرم ، میام...
تو یه جمله گفت :
رفت و آمد خودتو با خدا زیاد کن
هدایت شده از دو بیتی ناب ۳۱۵
#حسین_جان💔
ما را به دوای اشک واکسینه کنید
درمان به همین مرهم دیرینه کنید
ما را به هوای روضه تا آخر عمر
در بین حسینیه قرنطینه کنید
#ایها_الغریب
#شیب_خظیب
#ارباب
#کربلا
#سید
@sed_ali_315
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ وصیتنامهی جالب و پر محتوای #شهید رضا نادری، از زبان استاد رائفیپور!
#عند_ربهم_یرزقون
@Afsaran_ir
هدایت شده از ورزش سه | فوتبال برتر |✔️🇮🇷ایران varzesh3 استقلال| پرسپولیس خبر ورزشی اخبار ورزشی|سپاهان ورزش۳
سه دستور اخلاقی
یکی از بازاریان که از شاگردان مرحوم شاه آبادی بود، نقل می کرد که ایشان، یک شب در یکی از سخنرانی هایشان، با ناراحتی اظهار داشتند:
.
« چرا افرادی که در اطراف ایشان هستند، حرکتی از خود در جنبه های معنوی نشان نمی دهند؟
می فرمودند:
آخر، مگر شماها نمی خواهید آدم شوید؟ اگر نمی خواهید من این قدر به زحمت نیفتم.»
.
همین فرد می گوید:
« بعد از منبر، ما چند نفر خدمت ایشان رفتیم و گفتیم که آقا ما می خواهیم آدم بشویم. چه کنیم؟
ایشان فرمودند: من به شما سه دستور می دهم، عمل کنید، و اگر نتیجه دیدید، آن وقت بیایید تا برنامه را ادامه دهیم.»
.
سه دستور ایشان چنین بود:
.
🔶️1- مقید باشید نماز را در اول وقتش اقامه کنید. هر کجا باشید و دیدید صدای اذان بلند شد، دست از کارتان بکشید و نماز را اقامه کنید و حتی المقدور هم سعی کنید به جماعت خوانده شود.
.
🔶️2- در کاسبی تان انصاف به خرج دهید، و واقعا" اقل منفعتی را که می توانید، همان را در نظر بگیرید . در معاملات، چشم هایتان را ببندید و بین دوست و آشنا و غریبه و شهری و غیر شهری فرق نگذارید. همان اقل منفعت در نظرتان باشد.
.
🔶️3- از نظر حقوق الهی، گر چه می توانید برای ادای آن تا سال صبر کنید و امام معصوم علیه السلام به شما مهلت داده اند، اما شما ماه به ماه حق و حقوق الهی را ادا کنید.
.
همین فرد می افزاید: من دستورات ایشان را که از ماه رجب شنیده بودم، اجرا کردم تا به ماه رمضان رسید. قبل از ماه رمضان در بازار پاچنار می آمدم که، صدای اذان بلند شد. خود را به مسجد نایب رساندم و پشت سر مرحوم حجت الاسلام سید عباس آیت الله زاده مشغول نماز شدم.
.
در نماز دیدم که ایشان گاهی تشریف دارند و گاهی ندارند. در قرائت نیستند ولی در سجده و رکوع هستند. پس از نماز به ایشان عرض کردم: شما در حال نماز کجا تشریف داشتید؟ نبودید.
ایشان متحیر شد. تعجب کرد و فرمود که معذرت می خواهم. من از مسجد و منزل ناراحت شدم، لذا در نماز، گاهی می رفتم دنبال آن اوقات تلخی و بعد از مدتی، متوجه می شدم و بر می گشتم.
.
این اولین مشاهده ی من بود که در اثر دستورات آیه الله شاه آبادی برایم حاصل شده بود. در اثر دو ماه و نیم التزام من به این سه دستور، دید ما باز شد و برنامه را هم چنان ادامه دادم که مشاهدات بعدی من، دیگر قابل بیان نیست
╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮
🌹 🌕 @olama12 🌹
╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
هدایت شده از ورزش سه | فوتبال برتر |✔️🇮🇷ایران varzesh3 استقلال| پرسپولیس خبر ورزشی اخبار ورزشی|سپاهان ورزش۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نفس حق آیت الله حقشناس چگونه تنها در یک دیدار یک مجید سوزکی واقعی را بوجود آورد!
🔸ماجرای تحول عجیب سردسته اراذل و اوباش به سیدابراهیم مداح و حسینیهدار!
__
📺 گلچین برنامههای تلویزیونی👇
╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮
🌹 🌕 @olama12 🌹
╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
هدایت شده از 🌹شهیدان زنده اند🌹
اللهم عجل لولیک الفرج
✳️ تحولات عصر ظهور ثمرهی تحول در جان انسانهاست
🔻 در #عصر_ظهور، درهای زمین و آسمان گشوده میشود و آنها با گشادهدستی تمام، همهی نعمتهای خود را بر آدمیان جاری میکنند.
🔸 در فرمودهی پیامبر گرامی اسلام نیز به این نکته تصریح شده است: «امت من در زمان #مهدی علیه السلام از نعمتهایی برخوردار میشوند که هرگز پیش از آن از آنها برخوردار نبودهاند؛ آسمان بر آنها باران پیدرپی میفرستد و زمین، همهی گیاهانش را [برای آنها] میرویاند.
🔹 شاید بتوان گفت همهی تحولاتی که در عصر ظهور در جهان طبیعت رخ میدهند و همهی برکاتی که در این عصر نازل میشوند، چیزی جز آثار تحول در جهان جان انسانها و دستیابی او به #حیات_طیبه به عنوان مهمترین فلسفهی ظهور نیست.
🔸 زمانی که انسان از درِ آشتی با خدای خود برمیآید و رابطهی خود را با خدای خود اصلاح میکند، آسمان و زمین، گیاهان و جانوران، آب و خاک، ابر و باد، ماه و خورشید و دیگر مخلوقات خداوند، در خدمت این انسان درمیآیند و بی هیچ دریغی همهی آنچه در توان دارند، به پای او میریزند.
👤 #ابراهیم_شفیعی_سروستانی
📚 برگرفته از کتاب «معرفت امام زمان و تکلیف منتظران»
📖 ص ۱۳۰
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
@shib99 🏴
هدایت شده از سـلام بر ابراهیــم
•┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••┈•
💖بارها می دیدم ابراهیم، با بچه هایی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند رفیق می شد. آنها را جذب ورزش می کرد و به مرور به مسجد و هیئت می کشاند.
🔻یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود. همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش می گفت. اصلاً چیزی از دین نمی دانست. نه نماز و نه روزه. به هیچ چیز هم اهمیت نمی داد حتی می گفت: تا حالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفته ام.
🔶به ابراهیم گفتم: آقا ابرام اینها کی هستند دنبال خودت می یاری! با تعجب پرسید: چطور چی شد؟ گفتم: دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شد. بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت می کرد. از مظلومیت امام حسین (ع) و کارهای یزید می گفت این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش می کرد. وقتی چراغ ها خاموش شد به جای اینکه اشک بریزه، مرتب فحش های ناجور به یزید می داد!!
🌀ابراهیم داشت با تعجب گوش می کرد. یکدفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: عیبی نداره این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده. مطمئن باش با امام حسین (ع) که رفیق بشه تغییر می کنه. ما هم اگر این بچه ها رو مذهبی کنیم هنر کردیم. دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت. او یکی از بچه های خوب ورزشکار شد.
❁═══┅┄
🏴 @Ebrahimedelha_ir🏴
❁═══┅┄
هدایت شده از سـلام بر ابراهیــم
--۰❁۰----🕊----۰❁۰--
💖داداش ابراهیم !
🔹همچون موج کوچک بی جانی هستم که در اقیانوسی مخوف و ترسناک بالا و پایین میشوم.
🔹یا شاید هم همچون خار خاشاکی که در بیابان های پهناور ، با هر وزش باد به این سو و آن سو سرگردان است. نمیدانم عیب از من است یا دلم...
🔹اما میخواهم مثل شما
خلیل وار بت های درونم را بشکنم
و مانند پروانه ای زیبا 🦋از پیله خود بیرون آیم.
🔹اما در این راه پر از مانع و چاه از شما کمکی عظیم و شکوهمند میخواهم...
داداش ،کمکم میکنی...؟
❁═══┅┄
🏴 @Ebrahimedelha_ir🏴
❁═══┅┄
هدایت شده از سـلام بر ابراهیــم
࿐᪥✧🍃🌸🍃✧᪥࿐
☘ ابراهیم خیلی در اعماش دقت می کرد.
شنیده بود که نفوذ شیـطان در اعـمال
انسان بسیار مخفی است. شیطان هر
کسی را به طریقی گمراه می کند حتی
کارهای خوبی که انجام می داد مراقب
بود که آلوده به نیت های دنیوی نشود.
🔹مرتب با علمای ربانی در ارتباط بود
و تلاش می کرد تا شیطان را ناکام کند.
ابراهیم می دانست که شیطان سه بار
قسم خورده تا انسان را گمراه کند
🔸«قـالَ فَبِعـِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمـَعِين»َ
ابليس گفت: به عـزّت تو سوگـند كه
همـه ى مـردم را گمـراه خواهـم كرد.
سوره ص آیه ۸۲
📚خدای خوب ابراهیم
❁═══┅┄
🏴 @Ebrahimedelha_ir🏴
❁═══┅┄
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#شهید_ابراهیم_هادی
يك شب به اصرار من به جلسه #عيدالزهراء رفتيم، فكر ميكردم #ابراهيم كه #عاشق حضرت صديقهست خيلي خوشحال ميشه. مداح جلسه، مثلاً براي شادي #حضرت_زهرا (س) حرفاي زشت و نامربوطي رو به زبان ميآورد، اواسط جلسه ابراهيم به من اشاره كرد و با هم از جلسه بيرون رفتيم. در راه گفتم: " فكر ميكنم ناراحت شدين درسته؟" ابراهيم در حالي كه آرامش هميشگي رو نداشت رو به من كرد و در حاليكه دستش رو تكان ميداد گفت: توي اين جور مجالس #خدا پيدا نميشه، هميشه جايي برو كه حرف از خدا و اهل بيت باشه" و چند بار اين جمله رو تكرار كرد. بعدها وقتي نظر علماء رو در مورد اين مجالس و ضرورت حفظ #وحدت #مسلمين مشاهده كردم به دقت نظر ابراهيم بيشتر پي بردم.
#شهید_ابراهیم_هادی
#علمدار_کمیل
#ابراهیم_هادی
#معلم_شهید_من
@seedammar
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🕊فرمود:
معنای حیات مومنین در زمانشان،
این است که مجهولون فی الارض
و معرفون فی السماء،
طوبی لهم و تبکی السماء علیهم!
#نعم_الرفیق 😍
*🔥هنوز جای تاوَلها روی مچ دستم باقیه❗*
*✍️خاطره ای عجیب از راویِ کتاب سه دقیقه در قیامت*
✔️ ( این خاطره، در ویرایشِ جدید به شکل رایگان تنظیم و به کتاب اضافه شده است)
📗كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياري خدا، با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم از اين كتاب خيلي خوب بود و افراد بسياري خبر ميدادند كه اين كتاب تأثير فراواني روي آنها داشته .
بارها در جلسات و يا در برخورد با برخي دوستان، اين كتاب به من هديه داده ميشد! آنها من را كه راوي كتاب بودم نميشناختند و من از اينكه اين كتاب در زندگي معنوي مردم موثر بوده بسيار خوشحال بودم.
يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوي محل كار ميرفتم .
يك خانم خيلي بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسي بود. از دور او را ديدم كه دست تكان ميداد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، براي همين توقف كردم و اين خانم سوار شد.
بي مقدمه سلام كرد و گفت:ميخواهم بروم بيمارستان ... من پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟
گفتم: محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را ميرسانم. آن روز تعدادي كتاب سه دقيقه در قيامت روي صندلي عقب بود.
اين خانم يكي از كتابها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت: ببخشيد اجازه نگرفتم، ميتونم اين كتاب را بخوانم؟
گفتم: كتاب را برداريد. هديه براي شماست. به شرطي كه بخوانيد.
تشكر كرد و دقايقي بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم .
خيلي تشكر كرد و پياده شد .
من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافي بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و ...
چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يك روز عصر، وقتي ساعت كاري تمام شد، طبق روال هميشه، سوار ماشين شدم و از درب اصلي اداره بيرون آمدم .
همين كه خواستم وارد خيابان اصلي شوم، ديدم يك خانم چادري از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد!
توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولي ظاهرًا او خوب مرا ميشناخت!
شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت: مرا شناختيد؟خانم جواني بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم: شرمنده، خير.
گفت: خانم دكتري هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقه اي با شما كار دارم.
گفتم: بله، حال شما خوبه؟
رسم ادب نبود، از طرفي شايد خيلي هم خوب نبود كه يك خانم غريبه، آن هم در جلوي اداره وارد ماشين شود .
ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالي كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم.
گفت: اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوي كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابي كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟ ميخواستم جواب ندهم ولي خيلي اصرار كرد .
گفتم: بله بفرماييد، در خدمتم.
گفت: خدا رو شكر، خيلي جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيري كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار ميكنيد. از همکارانتان پيگيري کردم، الان هم يكي دو ساعته توي خيابان ايستاده و منتظر شما هستم.
گفتم: با من چه كار داريد؟
گفت: اين كتاب، روال زندگي ام را به هم ريخت. خيلي مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزي اين دوران جواني من هم تمام خواهد شد و من هم پير ميشوم و خواهم رفت. جواب خداوند را چه بدهم؟!
درسته که مسائل ديني رو رعايت نميكردم، اما در يك خانواده معتقد بزرگ شدهام .
يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلي در تنهايي خودم فكر كردم. تصميم جدي گرفتم كه توبه كامل كنم .
من نميتوانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهاي گذشتهام را ترك كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم ،تصادف وحشتناكي صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم!
من كاملاً مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما ،ملك الموت مهربان و بهشت و زيباييها را نديدم!
دو ملك مرا گرفتند تا به سوي عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتي دستبندي به من زدند كه شعله ور بود.
اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهاي گذشته را تكرار نكنم.
يكي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميكنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبه پذير است. تمام كارهاي زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟
گفتم: من با تمام بديها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در زندگي ام وارد نكنم .
حتي در محل كار، بيشتر ميماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از من راضي هستند و...
آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستي!
ادامه دارد....
*🔥هنوز جای تاوَلها روی مچ دستم باقیه❗*
ادامه از قسمت اول
وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره اي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟!
با لباسهاي تنگ و نامناسب و آرايش و موهاي رنگ شده و بدون حجاب صحيح از خانه بيرون مي آمدي، اين تعداد از مردان، با ديدن شما دچار مشكلات مختلف شدند .
بسياري از آنها همسرانشان به زيبايي شما نبودند و زمينه اختلاف بين زن و شوهرها شدي. برخي از مردان جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايي شما به گناه افتادند و ...
گفتم: خُب آنها چشمانشان را حفظ ميكردند و نگاه نميكردند .به من جواب داد: شما اگر پوشش و حريمها و حجاب را رعايت ميكردي و آنها به شما نگاه ميكردند، ديگر گناهي براي شما نبود. چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد.
اما اكنون به دليل عدم رعايت دستور خداوند در زمينه حجاب، در گناه آنها شريك هستي .
تو باعث اين مشكلات شدي و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتن زندگي آرام است. تو آرامش زندگي آنها را گرفتي و اين حقالناس است. پس به واسطه حقالناس اين هزار و صد نفر، در گرفتاري و عذاب خواهي بود تا تك تك آنها به برزخ بيايند و بتواني از آنها رضايت بگيري.
اين خانم ادامه داد: هيچ دفاعي نميتوانستم از خودم انجام دهم
هرچه گفتند قبول كردم
بعد مرا به سمت محل عذاب بردند. من آنچه كه از آتش و عذاب جهنم توصيف شده را كامل مشاهده كردم .
درست در زماني كه قرار بود وارد آتش شوم، يكباره ياد كتاب شما و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها افتادم .
همانجا فرياد زدم و گفتم: خدايا به حق مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها به من فرصت جبران بده. خدا...
تا اين جمله را گفتم، گويي به داخل بدنم پرتاب شدم! با بازگشت علائم حياتي، مرا به بيمارستان منتقل كردند و اكنون بعد از چند ماه بهبودي كامل پيدا كردم .
اما فقط يك نشانه از آن چند لحظه بر روي بدنم باقي مانده . دستبندي از آتش بر دستان من زده بودند، وقتي من به هوش آمدم ،مچ دستانم ميسوخت، هنوز اين مشكل من برطرف نشده!
دستان من با حلقه اي از آتش سوخته و هنوز جاي تاولهاي آن روي مچ من باقي است! فكر ميكنم خدا ميخواست كه من آن لحظات را فراموش نكنم.
من به توبه ام وفادار ماندم. گناهان گذشته ام را ترك كردم. نمازها را شروع كردم و حتي نمازهاي قضا را ميخوانم .
ولي آنچه مرا در به در به دنبال شما كشانده، اين است كه مرا ياري كنيد. من چطور اين هزار و صد نفر را پيدا كنم؟ چطور از آنها حلاليت بطلبم؟
اين خانم حرفهاي آخرش را با بغض و گريه تكرار كرد .
من هم هيچ راه حلي به ذهنم نرسيد. جز اينكه يكي از علماي رباني را به ايشان معرفي كنم.
هدایت شده از حرف حساب
✳ شمر ناگهان شمر نشد
🔻 خیانت، یک مسئلهی تدریجی است. #شمر هم ناگهان شمر نشد. شمر از خط مقدم جبههی #علیبنابیطالب علیه السلام به خط مقدم جبههی #یزید آمد. همه به تدریج شمر میشوند. همهی ما اینچنین هستیم و کمکم شمر میشویم؛ بهطوری که اگر از ابتدا به خود ما بگویند که شما بیست سال دیگر چنین آدمی خواهی بود، خودمان هم باور نمیکنیم. برخی از جلادهای #کربلا قبلا سوابق خوبی در اسلام و حتی در جهاد داشتند و برخی اصلا رزمندهی اسلام بودند، جبهه رفته بودند و در رکاب علیبنابیطالب جنگیده بودند؛ چنانکه اگر تیر مثلا بهجای بازو به گلویش خورده بود، اکنون جزو شهدای اسلام بود اما اینک به کربلا آمده تا سر #امام_حسین علیه السلام را از تن جدا کند.
👤 #استاد_رحیمپور_ازغدی
📚 برگرفته از کتاب «حسین، عقل سرخ»
📖 صفحات ۲۷ و ۲۸
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳ رها كردن امام يعنی محرومشدن از همه چيز
🔻 پس از شهادت #امام_حسين علیه السلام، همه از بودن خود ننگ داشتند؛ يا بر سر قبر اباعبدالله میآمدند و شمشير بر فرق خود میزدند و يا شمشيرها را در هر شهر و ايالتی بر هم فرو میآوردند و عجيب اين كه همهی آنچه را كه میخواستند با ياری نكردن حسين(ع) برای خود حفظ كنند، از دست دادند و از آن طرف، آنچه را هم كه با ياری كردن امام حسين(ع) میتوانستند به دست آورند، به دست نياوردند. و عبرتی بزرگ آموختند كه رها كردن #دين خدا و #امام مسلمين يعنی محرومشدن از همه چيز.
👤 #استاد_اصغر_طاهرزاده
📚 برگرفته از کتاب «کربلا مبارزه با پوچیها»
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از ورزش سه | فوتبال برتر |✔️🇮🇷ایران varzesh3 استقلال| پرسپولیس خبر ورزشی اخبار ورزشی|سپاهان ورزش۳
✍ حضرت مهدی (عجل) :
من برای مومنی که مصیبت جد شهیدم را یادآور شود ، سپس برای تعجیل فرج و تایید من دعا نماید دعا میکنم.
📚 مکیال المکارم
╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮
🌹 🌕 @olama12 🌹
╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
هدایت شده از ورزش سه | فوتبال برتر |✔️🇮🇷ایران varzesh3 استقلال| پرسپولیس خبر ورزشی اخبار ورزشی|سپاهان ورزش۳
کسی که نیت کند آبروی مومنی را ببرد ، در اصل خود را آماده می کند برای جنگ با خدا
ریختن آبروی مومن از گناهانی است که در دنیا و آخرت آبروی انسان را می برد.
╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮
🌹 🌕 @olama12 🌹
╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯