eitaa logo
مقاومــت
1.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
202 ویدیو
14 فایل
اخبار و تحلیل های مقاومت کُلــُ نفسِِ ذائــِـقَهُ المَوتـــِ همـــه ی مردُم طعم مرگ را می چشند چه خوب است شهادت در راه حق
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 💠روزی دیدم در همین ،  را که نمی دانست قبر شهیدش کجاست اما می گفت: پسرم مطمئنم  شده.  شده. گفتم:اسمش چه بود؟ گفت: حسین. گفتم: حسین؟… چه اسم قشنگی. گفت: حسین برمی گردد. گفتم: مگر نمی گویی حسین به  رسیده است؟ گفت: یقین دارم. گفت: بنیاد قبول ندارد که حسین به  رسیده است اما هر بار که خواب حسین را می بینم، می بینم که لباسش خاکی، حنجره اش پاره، پهلویش شکسته و صورتش خونی است. 👈گفت: ، امام زمانی بود. مهدی بود 👈 از زبانش نمی افتاد. 👈گفت: هر روز می خواند. 👈اهل بود. اشک چشم داشت. موقع فقط ۱۹ سال سن داشت. 👈گفت: عصای دستم بود. ۲دست بیشتر نداشت. شور به شور می پوشید. پدرش پول می داد، برود کفش بگیرد، جنس می خرید تا۲تا کفش بگیرد. یکی را خودش می پوشید و آن یکی را می داد به که تمکن مالی نداشت. 👈گفت: می خواند گاهی. هر دوشنبه و پنج شنبه می گرفت. گفت: به او می گفتم پسرم، چرا اینقدر می گیری؟ چرا اینقدر عذاب می دهی خودت را؟ گفت: حسین، بود. آخرین حرفش در این این بود: 💙 گفت: گاهی خوابش را می بینم و گاهی در بیداری، می بینم انگار یکی هست که همیشه هوایم را دارد. گفت: حسین برمی گردد.
🔰 و #۱۷شهریور ۵۷ 🌸صبح روز #۱۷شهریور با رفته بودیم جلسه مذهبی که ناگهان از اطراف سر و صدایی بلند شد. 🌺فرياد طنين انداز شده بود و ها از چهار طرف ميدان را محاصره کرده اند و... 🌼از همه طرف صدای تيراندازی می آمد. ابراهيم سريع يکي از مجروح ها را آورد و با موتور رفت سمت ، تا نزديک ظهر حدود هشت بار رفتيم بيمارستان. 🌸ابراهيم را گم کردم! عصر رفتم منزل ابراهيم. مادرش نگران بود. هيچكس خبری از او نداشت. خيلی ناراحت بوديم. 🌺آخر شب خبر دادند ابراهيم برگشته. خيلي خوشحال شدم. با آن بدن قوی توانسته بود از دست فرار کند. 🌼روز بعد رفتيم سلام الله علیها و در مراسم تشييع و تدفين شهدا کمک کرديم.