eitaa logo
نسیم
26 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
288 فایل
 (۵) امام على علیه السلام : فاقِدُ البَصَرِ فاسِدُ النَّظَرِ . آن كه فاقد بینش است، رأیش بى ارزش است. میزان الحکمه، جلد اول
مشاهده در ایتا
دانلود
یوزارسیف قسمت ۱۳ 💫 بابا ومامان غذاشون را تمام کردند ,مامان اماده ی جم کردن میز میشد,دستش را گرفتم وگفتم:نه مامی جونم,امروز خسته شدی ,بفرما داخل هال به صرف گفتگو با پاپی جونم,من اینجا را مرتب میکنم ومامان مریم که میدونست حرفم یکی هست واجازه نخواهم داد دست بزنه,یه بوسه از گونه ام گرفت وروبه بابا گفت:سعید خان بفرمایید بریم تا صحبتها یخ نکرده صرف کنیم وبااین حرف زدند زیرخنده ومن را تنها گذاشتند. یه نفس راحت کشیدم ,هل هلکی میز را جم وجورکردم ومشغول شستن ظرفها شدم,متوجه شدم مامان رفت سمت اتاقشون,پس بابا هم الان میرفت ومن با خیال راحت میتونستم کاغذ کادوی عزیزم را ببرم وبزارم یه جای امن..... درحین شستن اخرین تکه ظرفها ,غرق افکارم بودم واز خرید چادر شروع شده بود وبه اخرین صحنه اش رسیدم وگرفتن پارچه از دست یوزارسیف...وای چه حالی بود که ناگهان با صدای باباسعید متوجه اش شدم.... باباسعید در حالیکه خم شده بود ودر کابینت کنار ظرفشویی را باز میکرد گفت:شب جمعه است ,من دوست دارم مشک وعود دود کنم ,مامانت گفت اینجاست,منم اصلا متوجه نبودم که چه اتفاقی داره میافته اخرین قاشق را اب کشیدم ودستکش ها را از دستم دراوردم وروم را کردم طرف بابا که ای وای...... . بابا درکابینت....همون کابینت را باز کرده بود وخیره به رد نگاهش شدم.... وای وای نه.... سریع خودم را چپوندم کنارش ارام ارام هلش دادم اونور وگفتم:بابا من براتون پیداش میکنم... بابا همینطور که متفکرانه از,جاش بلند میشد اشاره به کاغذ کادو که جلوی در کابینت با حالتی رسوا کننده از,هم بازشده بود کرد وگفت:این چیه؟چرا چپوندینش اینجا؟چقد به نظرم اشناست... دستپاچه پاکت مشک را برداشتم وتودست بابا گذاشتم ودرحالیکه یه دستم پشت کمرش بود,فندک کنار گاز هم با اون دستم برداشتم دادم دستش گفتم:بفرمایید جناب مرتاض,مشک دود کنید ومعطرنمایید فضای زندگیتان را...بابا لبخندی زد وارد هال شد... دستم را گذاشتم روی قلبم,نفسی از روی راحتی کشیدم,به طرف کابینت رفتم وکاغذ کادوی رسواگر را برداشتم ,جلوی بینیم گرفتم انچنان بوییدم که عطرش تمام ریه هام را پر کرد وارام ارام شدم.... ادامه دارد... یوزارسیف قسمت۱۴ 💫 روزها پشت سرهم میگذشت فردا اولین روز مدرسه است یعنی اولین روز از اخرین سال تحصیلی من,ان شاالله به قول بابا با ورود به دنیای پزشکی ختم شود. دیروز با سمیه رفتم پارچه چادری را به اعظم خانم دادم که برام بچینه,البته مامانم خودش میتونست برش بزنه اما از دست اعظم خانم خیلی تعریف میکنن ومیگن دستش خیلی خوبه,محاله پارچه ای رابچینه وشادی میهمان وجود اون مشتری نشه,مادرمنم که خیلی به این چیزا معتقده,اما من میدونم ,پارچه ای را که یوزارسیف لمس کرده وبا نوای ملکوتیش به ان دعا خونده,نمیتونه خوش شانسی وخوبی به همراه نیاره,برای همین باسمیه رفتیم تا اعظم خانم برام بدوزتش,بااینکه دوختن چادر کاری نداشت اما ,رو دست اعظم خانم خیلی خیلی شلوغ بود ,اولش نمیخواست قبول کنه,بعدش میخواست بندازه رو دست یکی از شاگرداش اما من اصرارکردم که دوست دارم خودش این کار را برام انجام بدهد واعظم خانم به خاطر اصرارهای فراوان من وخود شیرینی های سمیه که معرف حضور همه تان است قبول کرد,حالاباید برم یه سربزنم ,اگه اماده بود بگیرمش. چادرم را روسرم مرتب کردم وگفتم:مامان....کاری نداری؟دارم میرم چادر را بگیرم,هیچی نمیخوای؟ مادرم سرش را از اوپن اشپزخانه اورد بیرون ورو به من گفت :نه عزیزم,برو به سلامت,یه چند تا نون میخواستم که اونم خوبیت نداره یه دختر جوان توصف نانوایی بره,خودم یه توک پا میرم ومیگیرم.... من قبلنا اصلا خوشم از,خرید واینا نمیومد اما الان با گفتن نان ونانوایی ,یاد خونه بغلی نانوایی افتادم ودلم میخواست,لحظه ای هم که شده به بهانه ی نان ,یه نیم نگاهی حتی به دربسته هم شده ,بکنم غنیمته....اهسته گفتم:به کارات برس مامان ,نانوایی که توراهمه,من میگیرم... مادرم که ازاین تغییر اخلاق ناگهانی من متعجب شده بود گفت:میگیری؟؟؟مطمینی؟؟افتاب از کدوم ور درامده,نمیدونم وارام لبخندی,زد. پادرون کوچه گذاشتم وبعداز چند قدمی به سه راهی کوچه مان رسیدم,سمت راست پیچیدم وبعداز طی مسیری,جلوی در خیاطی اعظم خانم که چسپیده به خونه اش بود,یعنی یکی از اتاقای خونه اش بودکه از داخل کوچه هم در داشت,وایستادم. در باز بود وسروصدایی که از داخل میامد نشان دهنده ی شلوغی خیاطی بود,پرده را زدم کنار وداخل شدم...یا حضرت عباس ع چه خبره اینجا؟چقد شلوغه'!!با چشم دنبال اعظم خان گشتم که ناگاه کله ی اعظم خانم از,زیر میز خیاطیش بیرون امد ومانتوی دوخته شده ای رابه سمت مشتری میداد,با صدای بلند سلام کردم,اعظم خانم از پشت عینکهاش نگاهی کرد وتا چشمش به من افتاد ,زد روی گونه اش وگفت:وای خدامرگم بده,زری جان,پاک فراموشم شده بود....من من امشب میدوزمش وقول میدم تا فردا صبح قبل از رفتن به مدرسه به دستت برس
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 وَكُنْتَ للَّهِِ طائِعاً، وَلِجَدِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ تابِعاً، و تو فرمان‏بردارى نيك براى خداوند بودى، و از جدّت حضرت محمد - كه درود خدا بر او و آل او باد - پيروى مى‏ كردى، وَلِقَوْلِ أَبيكَ سامِعَاً، وَ إِلى وَصِيَّةِ أَخيكَ مُسارِعاً، وَلِعِمادِ الدّينِ رافِعاً، و به گفتار پدرت گوش فرا مى‏ دادى، و براى انجام وصيّت برادرت شتاب مى‏ نمودى، و ستون‏هاى دين را بالا بردى، وَلِلطُّغْيانِ قامِعاً، وَلِلطُّغاةِ مُقارِعاً، وَلِلْاُمَّةِ ناصِحاً، وَفي غَمَراتِ الْمَوْتِ سابِحاً، و سركشى را در هم كوبيدى، و طغيان‏گران را نابود كردى، و براى اُمّت اسلام خيرخواهى مى‏ كردى، و در گرداب مرگ شناور بودى.
🔹صفحه: 288 💠سوره اسراء: آیات 59 الی 66 #قرآن #طرح_ختم_قرآن #تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن @ahlolbait_story
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰هنوز جوهر سند عضویت ایران در بریکس خشک نشده است که تاثیرات آن شروع شده است. ✅ایران اعلام کرده که توسعه 5 پالایشگاه نفت آفریقای جنوبی را برعهده می‌گیرد و دانشمندان ایرانی پشتیبانی فنی لازم را جهت گسترش و نوسازی این پالایشگاه ها را فراهم خواهند کرد. ✅همچنین اعلام شد که ایران در تامین اورانیوم و ساخت نیروگاه هسته ای برای کشورهای جدید شرکت کننده در بریکس فعالیت می‌کند . 🔻قرار است از علم هسته ای ایران برای تامین سوخت و ساخت راکتور و سایر قسمت های نیروگاه های هسته ای در کشورهای جدید عضو بریکس استفاده شود. 👈همین دو مورد به معنای زیر پا قرار دادن سیستم تحریم های گسترده هسته ای و انرژی آمریکا و غرب یا حتی سازمان ملل است. 👈درواقع یکی از مزایای اصلی عضویت در بریکس بی اثر شدن این تحریم ها خواهد بود. حالا بهتر می‌فهمید چرا یک عده غربگدا و وطن فروش اینقدر از عضویت ایران در بریکس عصبانی هستند چراکه هرچه در این 40 سال برای تحریم و فشار به ایران ساخته بودند به زودی فرو میریزد و اتفاقا گاو های شیرده سابق آمریکا جزو اولین کشورهایی هستند که درآمد هنگفتی به داخل خزانه ایران سرازیر خواهند کرد. حالا دشمنان ایران هرچی می‌خواهند از کم اهمیتی عضویت ایران در بریکس بگویند شاید اینطوری کمتر دردشون بگیره... 🇮🇷https://eitaa.com/kamalibasirat
سرکشی از پیرغلامان امام حسین (ع) پایگاه حضرت معصومه(س) حوزه سردارهمدانی 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
برگزاری حلقه های صالحین قرآنی پایگاه حضرت معصومه(س) حوزه سردارهمدانی 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔴 این تحلیل هم غلط از آب در آمد 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 ویدیوی جدیدی که نشان می‌دهد زن بی حجاب در نارنجستان شیراز شروع کننده درگیری بوده و به آمر به معروف حمله می کند 🔹️علی رغم اینکه این ویدئو با هدف محکوم کردم آمر به معروف منتشر شده، نشان می دهد ابتدا زن بد حجاب در نارنجستان شیراز از دور به سمت افراد آمر به معروف حرکت کرده و به او ضربه می‌زند و خانم آمر به معروف نیز مجبور به واکنش متقابل می شود. 🔹️ در این حین همراهان زن بی حجاب فریاد می‌زنند بزن تو گوشش!! گوشیتو در بیار فیلم بگیر ازش (احتمالا برای ارسال به رسانه های خارجی) 🔹️پس از این شوهر غول پیکر زن بی حجاب با وحشی گری تمام بانوی محجبه را با وقاحت زیر مشت و لگد می گیرد. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷️ ⬅️تاکسی زرد دوست داشتنی از راه رسید ⬅️ تو این باران ماشینها شدن قایق😂 ✔مراقب سیلاب باشید✔ 👈کاری از معاونت فضای مجازی شبکه اترک 👈تهیه کننده: علی جنتی @iribatrak
نخستین قطار کانتینری روسیه از اینچه‌برون عازم عربستان شد 🔹مدیرکل گمرکات گلستان: نخستین قطار کانتینری روسیه به ایران از مرز ریلی اینچه‌برون به بندرعباس راه‌اندازی و عازم عربستان شد. @Farsna - Link
🔹صفحه: 289 💠سوره اسراء: آیات 67 الی 75 @ahlolbait_story
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 وَلِلْفُسَّاقِ مُكافِحاً، وَبِحُجَجِ اللَّهِ قائِماً ، وَلِلْإِسْلامِ وَالْمُسْلِمينَ راحِماً، و فاسقان را به مبارزه مى‏ طلبيدى، و حجّت‏هاى الهى را بر پا داشتى، و براى اسلام و مسلمانان مهربان و رحم كننده، وَلِلْحَقِّ ناصِراً، وَعِنْدَ الْبَلاءِ صابِراً، وَلِلدّينِ كالِئاً، وَعَنْ حَوْزَتِهِ مُرامِياً. و يار حق بودى، و در بلاها و گرفتارى‏ ها شكيبا، و براى دين نگهبان، و از حوزه و حريم دينى دفاع كننده بودى. تَحُوطُ الْهُدى وَتَنْصُرُهُ، وَتَبْسُطُ الْعَدْلَ وَتَنْشُرُهُ، وَتَنْصُرُ الدّينَ وَتُظْهِرُهُ، نگبان هدايت و يارى‏كننده آن و گسترانده عدل و نشردهندۀ آن، و يارى‏ كننده دين و آشكاركننده آن هستى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح امروز در روستای اسفیدان، پس از آنکه یکی از اهالی روستا متوجه میشود پسربچه ای داخل سیل گیر کرده، سریعا وارد رودخانه شده و فرد گیر افتاده در سیل را نجات میدهد. 🔹تصویر آقای محمدی که پسربچه را نجات داد @Farsna_nkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یوزارسیف قسمت ۱۵ 💫 وارد کوچه خودمان شدم وبه سمت نانوایی حرکت کردم,از شانش خوب,یا بدم نمیدانم...نانوایی خلوت خلوت بود وکسی جلویش نبود,سه تا نان خشخاشی برداشتم وپولش را دادم ودر حینی که زیپ کیف پولم را میبستم زیر چشمی نگاهی به طبقه ی بالای,خونه حاج محمد انداختم,احساس دزدی را داشتم که میترسه در حین دزدی بگیرنش...دوباره رقص پرده ی توری تو باد جلو چشمم اومد,پس یوزارسیف خونه است...اه...این پسر مگه نان نمیخواد.... هوفی کردم ونانها را که گرماشون باعث سوختن پوست نازک دستم میشد برداشتم وحرکت کردم ,سمت خانه که یکهو درخونه حاج محمد باز شد,همونطور که سرم پایین بود یه جفت کفش مردانه را دیدم که بیرون امد,قلبم داشت تاپ تاپ میزد...نکنه...یوزارسیف؟! سرم را بالا گرفتم ومتوجه مرضیه شدم که بیرون در ایستاده بود منتظر بیرون امدن ماشین بود وعلیرضا هم داشت سوار ماشین میشد. مرضیه تا چشمش به من افتاد اومد جلو ودستش را دراز کرد وگفت:سلام...اگه اشتباه نکنم زری خانم بودید درسته؟ درحالیکه لبخند میزدم ودستش را تودستم میفشردم گفتم :سلام عزیزم ,اره مرضیه جان... مرضیه با شوقی کودکانه گفت:من تمام کارهام را دقیقه نود انجام میدم,داریم با داداش میریم یه کوله ویه کم وسیله برا مدرسه بخریم... منم لبخندی زدم وگفتم:مثل من,منم الان دارم از,خیاطی میام,هنوز چادرم اماده نشده بود. ودر این هنگام ماشین علیرضا اومد بیرون مرضیه دستی تکان داد وخداحافظی کرد من با شتاب همانطور که فقط مرضیه را در زاویه ی دیدم داشتم رفتم جلو وگفتم:عه نون تازه بفرما....مرضیه ممنونی گفت ورفت به طرف درعقب ماشین یکدفعه با پیچیدن یه بوی اشنا تو دماغم به عقب برگشتم....وای خدای من باورم نمیشد...این این از کجا پیداش شد...یوزارسیف درست پشت سرم بود.از بس هول بودم ناخواسته گفتم:س سلام حاج اقا,بفرمایید نان... یوزارسیف در حالیکه سرش پایین بود گوشه ای از نان را چید وتشکری کرد وارام وبی صدا همونطور که پشت سرم ظاهر شده بود,پیش چشمم گم شد ومن سرشار از حس های خوب ومملو از عطری اشنا به سمت خانه حرکت کردم.... ادامه دارد.... یوزارسیف قسمت ۱۶ 💫 روز اول مدرسه است,اما هنوز از چادر تازه ام خبری نشده,چندین بار طول وعرض حیاط را طی کردم,چند بار لی لی کردم چندتا گل سرخ چیدم وپر پر کردم اما خبری نشد که نشد دیگه حوصله ام سر رفت,کفشهام را برای چندمین بار از پام دراوردم واومدم توهال با ناراحتی گفتم:مامااان من با همون چادر قبلی میرم,ده بار هی رفتم در کوچه را باز کردم وبستم وقت داره میگذره ,خبری نشد,مامان از تواشپزخانه صدا زد:زری جان الان دوباره زنگ زدم,اعظم خانم گفت چادر را داده دست شوهرش اقا رضا بیاره,اگه دورت شده ,بگم بابات برسونتت... یه اووفی کردم وگفتم:نه نه راهی که نیست ,با سمیه قرار گذاشتیم پیاده بریم,اخه روز اول مدرسه مزه اش به همین پیاده روی وخوردن هوای لطیف صبحش هست ,حتما الان سمیه بیچاره سرکوچه منتظر من است وتپدلم گفتم ,اشکال نداره بزار یه کم علاف بشه چون سمیه بیش از اینا حقشه ,همینطور که داشتم حرف بلغور میکردم ,با صدای زنگ ,خداحافظی کردم وبه سرعت کوله ام را برداشتم کفشام را پوشیدم,تا در را بازکردم ,قد بلند ودراز اقا رضا پشت در نمایان شد,با عجله ویه سلام هلکی ویه تشکر زورکی ,چادر راقاپیدم,در رابستم وروحیاط چادر را انداختم سرم,به به عجب سبک بود,با حالتی محجبانه پادرون کوچه گذاشتم که همزمان قامت دراز اقارضا در پیچ سه کوچه گم شد,چند قدم که برداشتم...اه این چادر چرا اینجوریاست؟؟ چقد بلند چیده شده...وای از دست اعظم خانم,انگار چادرمن را هم قد شوهرش چیده....همینطور که چادر را زیر بغلم جمع میکردم به سرکوچه نزدیک شدم,جلو نانوایی یه مرد ایستاده بود که پشتش به من بود انگار میخواست نان بخره وخبری از,سمیه هم نبود,همچنان سرم پایین بود ,یه لحظه سرم را گرفتم بالا تا طبقه ی مورد نظرم را نگاه کنم ,که خدا روز بد نصیبتان نکند چادره از زیر بغلم ول شدم واومد تودست وپام ورفت زیر کفشم وناگهان.... ادامه دارد...
🇮🇷 📝 هفت‌سال قبل شهریور۹۵ ‎ کذاب میگفت دخترم ‎مهسا امینی همیشه مریض است و باید همیشه کل خانواده باهم مراقب او باشیم؛ حالا برای مردم فراخوان میدهد که دخترم سالم بوده و اینها او را کشته‌اند و بیایید سالگرد مهسا دورهم باشیم😒 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔 http://eitaa.com/meyarpb 🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
افت فشار آب در بجنورد 🔹به اطلاع کلیه شهروندان محترم بجنوردی می‌رساند طی بارندگی های اخیر و ورود سیلاب به مخزن سد شیرین دره و برخی از چاههای آب شرب، پنجاه درصد از ظرفیت تامین آب مصرفی از مدار بهره برداری خارج گردیده است که این امر باعث افت فشار در برخی از مناطق شهر بجنورد شده است. 🔹امور آب و فاضلاب شهرستان بجنورد با وارد مدار نمودن منابع رزرو در حال تلاش جهت بازگردان فشار شبکه به حالت عادی می باشد لذا از همشهریان عزیز تقاضامندیم تا زمان بازگشت به شرایط عادی (حداقل ۴۸ ساعت آینده) مدیریت مصرف آب را سرلوحه کار خویش قرار دهند و خادمین خود را در امور آب و فاضلاب جهت تداوم خدمات یاری نمایند. @Farsna_nkh
"امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی): جهاد اکبر یعنی جهاد با نفس. جهاد با نفس را فقط در یک محدوده‌ شخصی نباید محصور کرد...آدمی با آن شیطان درونی خود باید دائم مبارزه کند و او را مهار بزند تا نتواند انسان را به کارهای زشت وادار کند. لکن جهاد با نفس، در محدوده‌ عظیم اجتماعی هم معنا دارد. آن، این است که این روحیات پیروزی‌آفرین و احساسات و تفکراتی را که توانست آن امتحان را به آن شکل افتخارآمیز به پایان برساند، در خودمان حفظ کنیم و خود را رها نکنیم.(1371/7/29)"
"صهیونیست‌های جذامی «آویگدور لیبرمن» وزیر اسبق جنگ رژیم صهیونیستی در سخنانی علیه نتانیاهو اعلام کرد: «نتانیاهو تهدیدی وجودی برای اسرائیل است، او باید برود. دولتی بدون نتانیاهو و بدون کاسبان شاص و یهودیت توراتی باید تشکیل شود. او یک تهدید وجودی برای اسرائیل است و باید برود. شاص، تورات یهودیت، اسموتریچ و بن گویر احزاب غیرصهیونیستی هستند، باید یک دولت صهیونیستی بدون احزاب عرب تشکیل شود، با این وضع اکثریت ضد صهیونیست در اسرائیل وجود خواهد داشت. این نتانیاهو است که مانع از دیدار وزیر جنگ با وزیر جنگ آمریکا می‌شود، او منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح می‌دهد. او ما را در دید رهبران جهان جذامی کرده کنترل از دست رفته، هر روز اتفاقی می‌افتد. چه کسی مسئول موج مقاومت است؟ دستورات از غزه می‌آید. ما باید رهبران حماس در غزه را ترور کنیم. نتانیاهو به آنها مصونیت می‌دهد. آنها می‌دانند که هیچ اتفاقی برای آنها نخواهد افتاد. باید رهبران فلسطینی را خنثی کرد.»"
🌹خبرهای خوب ۳ روز اخیر: ۱.خودکفایی در تولید انسولین بیماران دیابتی ۲. پیوند موفق سر توسط جراحان ایرانی ۳. عضویت در بریکس و قرارداد بازسازی ۵ پالایشگاه ۴. تسهیل سفر اربعین و افزایش ۴۳درصدی سفرها ... 🔻سوژه داغ کانالهای اصلاحات و برانداز: سفر یاسمین مقبلی(تفنگدار ارتش تروریست آمریکا) به فضا! ✍️ علی فرحزادی 🇮🇷https://eitaa.com/kamalibasirat