eitaa logo
نسیم
26 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
288 فایل
 (۵) امام على علیه السلام : فاقِدُ البَصَرِ فاسِدُ النَّظَرِ . آن كه فاقد بینش است، رأیش بى ارزش است. میزان الحکمه، جلد اول
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 در دستِ امامِ ما، زمامِ عصر است از حضرت او به پا قوامِ عصر است تبريک به شيعيـانِ عـالَـم گــوئيد آغــازِ امــامتِ امــامِ عصر است
🔹صفحه: 318 💠سوره طه: آیات 89 الی 98 @ahlolbait_story
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یوزارسیف قسمت ۶۵: همینطور که سرجام خشکم زده بود صدای پچ پچ وبه دنبالش خنده ی ریزی توجهم را جلب کرد,گوشهام را تیز کردم,اره درست میشنیدم ,صدای علیرضا بود که میگفت:داماد عزیز پاشو بگردیم یه کبریتی,فندکی پیدا کنیم واین روشناییهای گازی را با اعجازمان روشن کنیم وخانه ی پدر زن اینده تان را منور بفرمایید وزد زیر خنده... یوزارسیف:وای زشته علیرضا,خوبیت نداره... وصدای,علیرضا درحالیکه مشخص بود یوزارسیف را از جای خودش,بلند میکرد گفت:زشت پیرزنه ,تازه اونم اگه یه دور به تور دخترای این دوره بخوره واز وسایل داخل کیفشان استفاده کند ,زیبا میشه مثل شب چهارده وبااین حرف, دوتاشون ارام زدند زیرخنده و صدای حرکت ارامشان به طرف اشپزخانه ,لرزه بر اندامم میانداخت نمیدونستم واقعا وارد اشپزخانه میشن یا نه؟وبدتر از اون نمیدانستم از جام حرکت کنم ,نکنم؟یه جا دیگه پنهان بشم نشم؟ که ناگهان تو تاریک روشن هال سایه ی قامت هر دوتاشون را که روسرامیکها افتاده بود, دیدم که جلو در اشپزخانه رسیده بودند وعلیرضا میگفت:معلوم عروس خانم کجاست؟نکنه اعتصابی, چیزی کرده؟که یوزارسیف با حالتی که خالی از شوق نبود گفت:سپردم که تا اخرین لحظه نگن ,خواستگارش کی هست,میخواستم ایشون را غافلگیرشون کنم که علیرضا زد روی شانه اش وهمینطور که وارد اشپزخانه میشد گفت:وای حاج اقا تودیگه کی هستی؟من فکر میکردم فقط خودم خرده شیشه دارم,نگو که شما خرابتر از مایی... تا دیدم که وارد اشپزخانه شدن تا یه فندک وکبریتی پیدا کنند,ارام نیم خیز شدم که... ادامه دارد.. نویسنده...حسینی یوزارسیف قسمت ۶۶: علیرضا گوشیش را در اورد وچراغ قوه اش را روشن کرد ودرحالیکه نور چراغ قوه را داخل چشمای یوزارسیف میانداخت گفت:عه چرا از اول به فکر این نیافتادیم,حالا تو دامادی وهنگ کردی ,معلوم چرا من هلم؟؟!! وبااین حرف یوزارسیف خنده ی ریزی کرد وگفت:علیرضا بااین خونه تاریک وتنهایی خودمون واین نور گوشیت,احساس دزدی را دارم که میخواد برای اولین بار دزدی کند.... علیرضا خنده ای زد وهمانطور که نور موبایل را به اطراف میانداخت تا اجاق گاز را پیدا کند گفت:اره اونم چه دزدی؟؟دزد کبریتی خخخخ وناگهان نور موبایلش روی صورت من که حالا تمام قد ایستاده بودم افتاد وادامه داد:یا بسم الله....جنی جنی زادی,پری پری زادی؟! منم هول شده بودم وحالا دیگه سنگینی نگاه یوزارسیف را روی خودم حس میکردم ,گفتم:س س سلام.... با سلام من علیرضا زد زیر خنده و همانطور که جواب,سلام من را میداد روکرد به یوزارسیف وگفت: به به.....عجب عروس خانم را غافلگیر کردین حاج اقاااا...معلومه اصلا خبر نداشته شما خواستگارشین...من تنهاتون میذارم گویا داخل کوچه یه اتفاق خاص افتاده به وجود من احتیاج هست.... با رفتن علیرضا یه نفس راحت کشیدم ,اخه این پسر,عین سمیه ,بمب شیطنت وخنده بود وحالا با نبود اون ,تازه متوجه گر گرفتگی صورت ولرزش تمام بدنم شدم ,اخه الان من روبه روی یوزارسیف ویوزارسیف روبه روی من بود.... یوزارسیف نور گوشی خودش را روشن کرد ودر حالیکه سرشار از شوق بود وتو اون نور کم ,من میدیدم که کل صورتش میخنده صندلی اشپزخانه را تعارفم کرد وخودش نشست روی صندلی,روبه رویم... من هنوز شوکه از رفتن برق وترک پناهگاهم بودم ,اما یوزارسیف لبریز از مهر واماده ی سخن گفتن بود,میخواست حرفهایی را که تو دلش تلنبار شده برزبان اورد که ناگاه با صدای یاالله یاالله علیرضا وهمهمه ی جمعی که داخل حیاط بودن و به سمت درهال میامدند وصدالبته با روشن شدن برقهای,خانه ما به خود امدیم ,من هول ودست پاچه میخواستم به سمت اتاقم برم که با اشاره یوزارسیف برجای,خودنشستم ویوزارسیف درحالیکه به سمت هال میرفت گفت:اگه امکان داره همینجا بشین وخودشم رفت رومبل رو به روی من نشست ,میهمانها وپدر ومادروبرادرام وارد هال شدند,صحبتشان پیرامون برخورد موتورسیکلت با تیر برق و تصادفی بود که باعث این خاموشی شده بود وهیچ کس جز علیرضا متوجه جابه جایی حاج اقا ورنگ وروی گل انداخته اش نشد.... ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 مجموعه پوستر 🔻زوایای عظمت دفاع مقدس از دیدگاه رهبری ۱) از چه چیز دفاع می شد؟ 🔹بیان شده در دیدار مقام معظم رهبری با پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت
بازدید از حلقه قرآنی حلقه شهید علی اکبر غیاثیان بمناسبت هفته دفاع مقدس پایگاه بنت الهدی حوزه سردار شهید همدانی
🔹صفحه: 319 💠سوره طه: آیات 99 الی 113 @ahlolbait_story
"مسعود ستایشی سخنگوی قوه قضاییه دستگیری فرزندان یک مقام ارشد قوه قضاییه را تایید کرد و گفت: این پرونده در حال رسیدگی است." 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
"امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی): خطوط مقدم جبهه‌ ما، محراب عبادت بود. اینکه نیمه‌ شب یک جوانی، یک فرمانده‌ـ یا غیر فرمانده ـ یک گروهان یا یک گردانی بنشیند اشک بریزد، گریه کند، عبادت بکند، این نقلش یکی دو مورد یا ده مورد نیست؛ در همه‌ بخش‌های این جبهه، این وجود داشته. اصلاً [شما در] کجای دنیا، کدام جنگ، کدام درگیری نظامی یک چنین وضعیتی را داشتید؟ شوق شهادت، توسل، توجه به خدای متعال، آرزوی شهادت و مانند اینها.(1402/6/29)" 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔻چالش ها ، تنها راه رشد کردن یکی چالش ارتباطی داره ، یکی چالش درآمدی داره ، یکی چالش عاطفی داره ، یکی چالش سلامتی داره ، یکی چالش فروش داره ، یکی چالش افسردگی داره ، یکی چالش یادگیری داره… اگه معنیِ درستی به این چالشا بدیم ، اینا بودنش نعمته نه بلا! اگه اینا نباشن دیگه واسه چه چیزی تلاش کنیمو احساس پویایی کنیم؟! یه نفر هست که ازت ناراحته؟! تماس بگیر دلجویی کن دخل و خرجت به هم نمیخونه؟! ایده پردازی کن و مشورت بگیر حال روحیت خوب نیست؟! برو پیش یه مشاور انگیزه ت کم شده؟! چندتا هدف جدید بنویس… 💡به جای فکر کردن و گفتگوهای درونی ، پاشیم امروز با اشتیاق با این مدل چالشا روبرو شیم!. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔹🍃🌹🍃🔹 🔊 کانال بصیرت مسابقه جهاد تبیین ویژه خانواده ها برگزار میکند: منبع آزمون: سخنرانی سردار جوانی https://eitaa.com/basirat_fa/36033 🕗 زمان آزمون: سه شنبه چهارم مهرماه از ساعت ۱۸ الی ۱۸ چهارشنبه ۵مهر در سامانه پرس لاین 🎁با اهداء جوایز نفیس ☠ حتما باید عضو کانال بصیرت باشید و برندگان نیز از بین اعضای کانال انتخاب خواهند شد. برای شرکت در آزمون بر روی این لینک بزنید. https://survey.porsline.ir/s/mTKxW90A ✨کانال بصیرت @basirat_fa 🔹🍃🌹🍃🔹
ولی دیدن دانش آموزا با لباس فرم که یا دارن میرن مدرسه یا تعطیل شدن باعث میشه حس کنی شهر زنده‌ست و زندگی جریان داره.👌☺️ 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat