جزئیات جدید از مرگ و آخرین روزهای زندگی مسعود رجوی سرکرده منافقین
🔹یک منبع آگاه امنیتی جزئیات جدیدی از سرنوشت مسعود رجوی سرگرده گروهک تروریستی منافقین را در اختیار قرار داد که طبق آن، مسعود روجوی ۳ سل قبل در سال ۱۳۹۹ بر اثر بیماری و سکته قلبی مرده است.
🔹بنا بر این گزارش، مسعود رجوی پس از حمله آمریکا به عراق در یکی از عملیات های نیروهای آمریکایی از ناحیه پا و صورت دچار جراحت شدید شده و به همین خاطر از حضور در انظار عمومی اجتناب می کرده است.
🔹وی پس از مدتی به دلیل وضعیت نامناسبی که برای اختفا در کشور اردن (پس از فرار از عراق) داشت، به بیماری قند و فشار خون خون مبتلا شده و ترس ناشی از افشای محل اختفای او، مانع از درمان بیماری اش در مراکز درمانی شده بود.
🔹با تشدید بیماری دیابت، مسعود رجوی بینایی خود را نیز از دست داده و یکی از پاهای او هم قطع می شود.
🔹در اوایل دهه ۹۰، به دنبال تلاش منافقین برای فرار از عراق، آنها برای انتقال به آلبانی، نیازمند خروج از لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا و انگلیس بودند و یکی از شروط آمریکا برای خروج از لیست تروریستی، عدم حضور مسعود رجوی در هر برنامه، دیدار، ملاقات و حتی نشر تصویر بود.
🔹علاوه بر این، نماینده آمریکا در ملاقاتی محرمانه با سران این گروهک، تحت الحفظ بودن مسعود رجوی ذیل دستگاه امنیتی آمریکا را با توجه به سابقه منافقین در عدم تعهد به توافقات، طرح و به عنوان شرط الزامی این خروج عنوان می کند و رسماً به آنها گفته می شود که تمام مناسبات سازمان مجاهدین خلق باید از کانال مریم رجوی دنبال و مدیریت شود.
🔹سران منافقین با توجه به شرایط بشدت بحرانی خود در عراق -یکی از طرح های آمریکا، تقسیم کردن حضور منافقین در چند کشور آسیایی، آفریقایی و اروپایی بود-، شروط آمریکا برای حضور متمرکز در یک کشور اروپایی را قبول کرده و در نهایت به این شرط تن می دهند.
🔹بنا بر این گزارش، مسعود رجوی تا آخرین لحظات زندگی (که در سال ۱۳۹۹ بر اثر سکته قلبی میمیرد) در اختیار و تحت حفاظت نیروهای آمریکایی در منطقه ای نامعلوم بوده که برخی اسناد مکان اختفای وی را کشور آمریکا می دانند.
🔹عباس شاکری معروف به دکتر فاضل، تا قبل از انتقال رجوی به آمریکا به عنوان دکتر شخصی او روند درمان وی را دنبال می کرد.
🔹شاکری متولد خرم آباد و متخصص ارولوژی است که مدتی را در بیمارستان شهدای تجریش تهران مشغول به کار بوده و در سال ۱۳۶۵ به عراق فرار کرده و به گروهک منافقین می پیوندد.
🔹وی اکنون با پاسپورتی با هویت جعلی به نام ضیاءالدین عبدالرزاق در کشور فرانسه اقامت دارد.
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
امید و امیدواری
در جنگ ترکیبی، حملهی نظامی نیست امّا حمله به باورهای دینی و سیاسی است؛ حملهی دشمن به باورهای دینی و باورهای سیاسی است. اینکه در سورهی «قُل اَعوذُ بِرَبِّ النّاس» میگویید: «مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاسِ، اَلَّذی یُوَسوِسُ فی صُدورِ النّاسِ، مِنَ الجِنَّةِ وَ النّاس»، خنّاسش همین تبلیغاتچیهای خارجی و دنبالهروهای آنها در داخل هستند؛ وسوسه میکنند، حقایق را دگرگون نشان میدهند؛ هدفشان سست کردن ارادهی ملّت است، هدفشان خاموش کردن امیدها است، میخواهند شعلهی امید را در دل جوانان ما خاموش کنند، جوان را مأیوس کنند. یأس یعنی بنبست؛ وقتی که جوان از پیشرفت مأیوس شد، از آینده مأیوس شد، احساس بنبست میکند؛ از کسی که احساس بنبست میکند، نمیشود توقّع داشت درست کار کند.۱۴۰۲/۰۱/۰۱
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🌹خواهر عزیزم
✨هرگاه خواستی از حجاب خارج شوی و لباس اجنبی را بپوشی به یاد آور که اشک امام زمانت را جاری میکنی به
خون های پاکی که ریخته شد برای حفظ این وصیت خیانت میکنی
✨به یاد آر که غرب را در تهاجم
فرهنگی اش یاری میکنی و فساد را منتشر میکنی و توجه جوانی که صبح و شب سعی کرده نگاهش را حفظ کند جلب میکنی
✨به یاد آر حجابی که بر تو واجب شده تا تو را در حصن نجابت فاطمی حفظ کند تغییر میدهی ...
#شهید_علاء_حسن_نجمه🌷
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوزش عجیب مزدوران رسانهای آمریکا و انگلیس از تهدیدهای کوبندهی امیرعبداللهیان در خاک آمریکا...
#ایران_قوی #افول_آمریکا
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
د، سحر کنار الی ایستاد، الی نگاهی به اطراف کرد و گفت: این یه فرودگاه تاریخ گذشته است...خدا کنه هواپیمایی که می خوان با اون به این سفره خاطره انگیز بسپارمون ،مستعمل نباشه و با این حرف خنده ریزی کرد.
سحر هر چه که در این فرار مهلکانه ، جلوتر میرفت ترسش بیشتر میشد.
ادامه دارد...
📝به قلم: ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
𝓐.𝓜:
زن، زندگی، آزادی
یک هفته از مستقر شدنمان در استانبول میگذشت، یک هفته ای که در خفا گذشت و ما حق بیرون رفتن از خانه را نداشتیم، انگار ما اسیری در بند بودیم ، اسیری که از ماهیت زندان بانشان چیزی نمی دانستند، فقط نام جولیا برای هر چهار نفرمان آشنا بود.
درست سه روز از آمدن ما گذشته بود که سه دختر وچند پسر به ما اضافه شد.
پسرها را به خوابگاه پسران که ساختمانی کوچک تر بود و روی حیاط روبه روی ساختمان ما میشد بردند ، مثل اینکه اینها از ما مسلمان تر بودند و قانون های اسلامی را سخت تر از ما رعایت می کردند.
در برخوردی که با دخترها داشتیم، متوجه شدیم که آنها اصلا ایرانی نیستند، من از لهجه های عربی چیزی سر درنمی آوردم، اما الی که واقعا باهوش بود، با اطمینان میگفت که اینها از دختران فلسطینی هستند،حالا چرا به اینجا منتقل شدند؟ نمی دانیم..
امروز بعد از یک هفته بی خبری، به ما اطلاع دادند که ساعت ۱۲ شب، با هواپیمایی که واقعا نمی دانیم از کجا پرواز میکرد و چه نوع هواپیمایی بود به سمت مقصد اصلی یعنی انگلیس پرواز می کردیم.
حالا دیگه اون کورسو نور امیدی هم که به بازگشت به وطن داشتم ،خاموش شده بود.
من هنوز به مقصد نرسیده، پشیمان شده بودم و یک حسی درونم به من تلنگر میزد که این راه، تو را به قهقرا می کشد، اما نه راه پس داشتم و نه راه پیش...
سحر غوطه ور در افکارش بود که درب حمام باز شد و الی درحالیکه با حوله ای صورتی رنگ موهایش را بالای سرش نگه داشته بود گفت: آخی...چسپید...و بعد چشمکی به سحر زد و گفت: تو هم برو یه دوش بگیر،معلوم نیست اونجایی که میریم ،همچی ساختمان مجلل و حمام خوشگلی در اختیارمون قرار بدن...برو حالش را ببر..
سحر تکانی به خود داد وگفت: اصلا حالش را ندارم یه حسی دارم که...
الی همانطور که سرش را تکان میداد گفت: قراره نیست از احساساتت بگی، پاشو دو سه ساعت دیگه پرواز داریم...پاشو تمام افکار منفی را از خودت دور کن...ببینم چمدانت را بستی؟
سحر اوفی کرد و همانطور که روی تخت مینشست گفت: مگه اصلا چمدونم را باز کرده بودم که ببندم؟!
دو تا تیکه لباس بود که گذاشتم داخلش..
گوشی و ساعتم هم که ندادن...
یعنی واقعا دیگه هیچ وقت به ما موبایلامون نمیدن؟؟
آخه مگه اسیرشونیم؟!
الی به طرف آینهٔ قدی که کنار در ورودی داخل دیوار تعبیه شده بود رفت و همانطور که خودش را توی آینه برانداز میکرد گفت: برو دوش بگیر، به این چیزا هم فکر نکن...باید به آینده امیدوار بود..
ادامه دارد...
📝به قلم: ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
زن، زندگی، آزادی
بالاخره انتظار به سر رسید، دخترها سوار همان ماشینی که روز اول انها را آورده بود، به طرف فرودگاه حرکت کردند.
با اینکه شب بود اما شهر استانبول چون روز میدرخشید و انگار جایی که دخترها ساکن شده بودند جز طبقهٔ متمول ترکیه بود، سارینا که کنار سحر نشسته بود، سرش را پایین آورد و همانطور که دستش را جلوی دهانش میگرفت رو به نازگل که طرف دیگه سحر نشسته بود و با او خیلی صمیمی بود کرد و گفت: حالا این چند روز که ما حکم اسیرها را داشتیم، خدا را شکر امشب، فرودگاه بزرگ استانبول را میبینیم
نازگل ،خندهٔ ریزی کرد وگفت: برا همین کشف حجاب کردیم و لچک از سر برداشتیم دیگه و سارینا لبخندی زد و گفت: آره...لامصب یک ساعت فقط سشوار موهام طول کشید و بعد رو به سحر گفت : قشنگ شدم؟
سحر لبخند کمرنگی زد و گفت: آره قشنگ شدی و بعد در عالم افکارش غرق شد...
سحر توی این یک هفته ،مدام فکر خانواده اش بود،الان مادرش چکار می کرد؟باباش...خواهرش...وای عمه و پسرش و...
و وقتی که به حماقتی که کرده بود می اندیشید، حس بدی به او دست میداد.
سحر در دنیای خودش بود که با صدای سارینا به خودش اومد: انگار داریم از شهر خارج میشیم.
الی که حرف سارینا را شنید گفت: نکنه میخوای فرودگاه داخل شهر باشه هااا..
سارینا که سرخوش تر از همیشه بود خنده اش بلندتر شد با سادگی بچگانه ای گفت: خوب...خوب من تا حالا هواپیما سوار نشدم...
اصلا تو شهر ما به غیر از اتوبوس ، هیچی نیست نه قطار و نه هواپیما...
الان تجربه یه سفر دریایی را هم دارم
الی قهقه ای زد و گفت: اونم چه سفر دریایی!! مگه گذاشتن از اون قوطی کبریتی که داخلش بودیم خارج بشیم؟ سفر دریایی که از دریاش بوش را و از کشتیش فقط حرکاتش را حس کردیم.
ماشین به پیش میرفت و اینبار داخل کوره راهی شد که اصلا به راه بین المللی فرودگاه شباهتی نداشت.
دیگه همه داشتن نگران میشدند ، حتی الی که دختری شوخ و شنگ بود هم اینقدر به فکر رفته بود که صدایش درنمی آمد و با ترس اطرافش را نگاه می کرد، در همین حین از پیچ باریکی گذشتیم و چند تا نور ضعیف پیش رویمان قرار گرفت.
راننده از آینه بغل ماشین نگاه کرد تا ببیند بقیهٔ ماشین ها پشت سرش هستند و بعد با آرامش به رفتنش ادامه داد.
بالاخره بعد از دقایقی به جایی رسیدیم که ما فکر میکردیم فرودگاه استانبول باید باشد.
از ماشین پیاده شدن
یک توصیهی مهمّ من به همهی کسانی که توانایی سخن گفتن با مردم را دارند و رسانه در اختیارشان است ــ چه در فضای مجازی، چه در مطبوعات، چه در صدا و سیما ــ امیدآفرینی است. دشمن سعی میکند جوانهای ما را ناامید کند؛ ما باید متقابلاً امیدآفرینی کنیم. مسائل امیدزا در کشور کم نیست... همه موظّفند امیدآفرینی کنند؛ این را جدّی بگیرید. امیدآفرینی، خودفریبی نیست. بعضیها خیال میکنند امیدآفرینی پنهان کردن ضعفها است، خودفریبی است؛ نه، ضعفها هم باید بیان بشود، اشکالی ندارد؛ امّا در کنار بیان ضعفها بایستی امیدآفرینی هم بشود، آینده و افق روشن در مقابل چشم قرار بگیرد و نشان داده بشود. وضع ما بحمدالله وضع خوبی است. ما امروز باید این آیهی شریفه را در نظر بگیریم: «وَ لا تَهِنوا»، سست نشوید، «وَ لا تَحزَنوا»، اندوهگین نشوید، «وَ اَنتُمُ الاَعلَون»، شما برترین هستید، «اِن کُنتُم مُؤمِنین»؛ ایمان شما موجب علوّ شما است، موجب برتری شما است. درست عکس وضعیّت ما را امروز در این منطقه، دشمن سرسخت ما یعنی دولت آمریکا دارد. ما میدانیم در منطقه چه کار داریم میکنیم؛ سیاستمان روشن است، راهمان روشن است. آمریکاییها متحیّرند که در منطقه بمانند یا از منطقه بروند؛ اگر بمانند، نفرت ملّتها از آنها روزبهروز بیشتر میشود... خدا را شکر میکنیم بر اینکه راه ما روشن است، بصیرت ما برجا است، گامهای ما بحمدالله محکم و استوار است و دشمن ما دچار ضعف است.۱۴۰۲/۰۱/۰۱
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
14020806_43726_192k.mp3
1.98M
🔺حضرت آیتالله خامنهای: «ضربهای که در این حادثه، در این حملهی رزمندگان فلسطینی به رژیم غاصب وارد شد، یک ضربهی تعیینکننده است؛ تا کنون چنین ضربهای به این رژیم وارد نشده و همینطور که ما اوّل هم عرض کردیم، قابل ترمیم نیست؛ هر چه میگذرد، بیشتر معلوم میشود که قابل ترمیم نیست. اینکه شما مشاهده میکنید که رئیسجمهور آمریکا، رؤسای کشورهای ظالم و شرور [از قبیل] انگلیس، فرانسه و آلمان، پیدرپی خودشان را میرسانند آنجا، برای چیست؟ چون میبینند دارد متلاشی میشود، میبینند دارد نابود میشود؛ این را میفهمند، [لذا] خودشان را میرسانند که از نابودی جلوگیری کنند. اگر خطر تلاشی و نابودی رژیم غاصب را تهدید نمیکرد، این اشرار عالم خودشان را محتاج نمیدیدند که مرتّب پشت سر هم بیایند آنجا اظهار همبستگی کنند؛ این نشاندهندهی آن است که ضربه، ضربهی بسیار محکم و تعیینکنندهای بوده.» ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ۸۳۰۶ شهید در ۲۴ روز/ ۳۴۵۷ کودک هستند
🔻 وزارت بهداشت فلسطین ظهر امروز اعلام کرد که تعداد شهدای حملات جنایتکارانه ارتش رژیم صهیونیستی به غزه از ۲۴ روز پیش تاکنون به ۸۳۰۶ نفر افزایش یافت که ۳۴۵۷ نفر از آنها کودک و ۲۱۳۶ نفر زن هستند. شمار مجروحان نیز به ۲۱۰۴۸ نفر رسید.
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat