eitaa logo
نسیم
24 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
288 فایل
 (۵) امام على علیه السلام : فاقِدُ البَصَرِ فاسِدُ النَّظَرِ . آن كه فاقد بینش است، رأیش بى ارزش است. میزان الحکمه، جلد اول
مشاهده در ایتا
دانلود
زن، زندگی، آزادی دست زهرا را توی دستم گرفتم و از جا بلند شد، هر چه بیشتر فکر می کردم ، بیشتر به این نتیجه میرسیدم که تنها راه موجود همین است. بله باید دست بکار بشوم، حتما توی اون آشپز خونه کوفتی ،چاقویی چیزی پیدا میشد. اگر کریستا و همدستانش میخوان منو امثال زهرا را برای اهداف شیطان پرستانه شان قربانی کنند، چرا من نتونم جان این ابلیسک ها را بگیرم؟! حتما میتونم...اما...اما بعدش چی؟ الان مطمئن بودم که توی اتاقی که هستم دوربین نداره، آخه اونجور که الی می گفت ،تمام زوایای اتاق را بررسی کردم، بعدم این اتاق چیز به خصوص جای پنهان یا حتی تابلویی چیزی نداشت که دوربین کار گذاشته باشند و از طرفی مایی که اینجا آمدیم ، همه جوره پاکسازی شدیم و انگار توی لندن وجود خارجی نداریم ،پس واقعا لازم نبود ما را زیر نظر بگیرن و این یک شانس خوب بود برای ما... همانطور که دست زهرا توی دستم بود ،ناخوداگاه طول و عرض اتاق را می پیمودم، به میز و صندلی ها رسیدم، زیر بازوی زهرا را گرفتم و روی صندلی نشوندمش و جلوی پاش زانو زدم. دست کوچک زهرا را توی دستم گرفتم و گفتم: زهرا جان، آنطوری که متوجه شدم ما الان توی لندن هستیم، تو گفتی که با بابا و مامانت لندن زندگی میکردی و بابات انگلیسی هست درسته؟! زهرا که با بهت به من نگاه میکرد، آب دهنش را قورت داد و سرش را به نشانهٔ بله تکون داد. شانه های شکنندهٔ زهرا را توی دستم گرفتم و ادامه دادم: اگر یک اتفاقی بیافتد که بشه از این خونه فرار کنیم ، آیا میتونی ، جایی که زندگی می کردی را پیدا کنی؟ آیا آدرس خونه تان را داری؟! زهرا سرش را پایین انداخت و گفت: نه! لندن شهر بزرگی هست، من نمی تونم خونه مان را پیدا کنم، آخه همیشه با ماشین بابا یا مامان توی شهر میرفتیم.. گونه اش را ناز کردم و آه کوتاهی کشیدم که یکدفعه زهرا گفت: اگر یه موبایل داشته باشیم میتونم به پدرم زنگ بزنم من شماره اش را حفظم و شروع کرد به گفتن شماره ای که در خاطرش ثبت بود... انگار دنیا را به من داده بودند...زهرا می گفت و من تکرار می کردم.. باید به فکر یک اسلحه بودم، یه چاقو و حتی یه کارد یا یه قیچی.. از جا بلند شدم، باید به بهانه غذا درست کردن دنبال اون وسیله میگشتم. ادامه دارد.. 📝به قلم : ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 زن، زندگی، آزادی دوباره زهرا را تنها گذاشتم و بیرون رفتم. داخل آشپزخانه شدم، یخ گوشت ماهی باز شده بود. کشوهای کنار اجاق گاز را یکی یکی باز کردم. خبری از چاقو نبود، اما چند تا کارد بود. یکیشون را برداشتم و وانمود کردم می خوام باهاش گوشت را تیکه تیکه کنم، اما می خواستم ببینم چقدر تیز هست. نه خوب بود، در کابینت بالا را باز کردم و شیشه روغن را بیرون آوردم، گاز را روشن کردم و مشغول سرخ کردن شدم در همین حین در اتاق کریستا باز شد و بدون اینکه نگاهی به من بیاندازد با عجله به طرف در ورودی رفت. خودم را به جایی رسوندم که در ورودی توی دیدم بود. متوجه نشدم کی پشت در هست ، اما یک شئ کوزه مانند با رنگی سیاه ،به دست کریستا بود. کریستا کوزه سیاه را توی آغوش گرفته بود، انگار یک چیز خیلی گرانبها داره. خیلی کنجکاو شده بودم تا بدانم داخل اون کوزه چی چی هست؟ کریستا نگاهی بهم انداخت و وارد آشپزخانه شد،بوی گوشت ماهی سرخ شده توی فضا پیچیده بود. انگار اشتهای کریستا هم باز شده بود. کوزه سیاه را روی کابینت کنار اجاق گاز گذاشت و قاشقی از جاقاشقی کنار سینک برداشت و به طرف ماهیتابه آمد. خودم را کشیدم کنار، کریستا همانطور که چشم به ماهی داشت گفت: به به...آشپزی هم بلدی پس.. پیش خودم گفتم چه آشپزی... خودم را نزدیک کوزه سیاه کردم و عمدا دستم را به کوزه زدم و در یک چشم بهم زدن کوزه نقش زمین شد و با صدای شترقی، شکست.. و سرامیک های کرم رنگ کف آشپزخانه رنگ میگرفت...باورم نمیشد.. همانطور که خیره به خون زیر پایم بودم ، متوجه کریستا شدم که خرناس کنان به سمتم میامد... ناخوداگاه کارد را برداشتم و به طرف اتاق فرار کردم. کریستا که انگار دیوانه شده بود پشت سرم شروع به دویدن کرد وهمزمان زیر لب فحش میداد.. خودم را داخل اتاق پرت کردم و در را بستم و پشت در نشستم. زهرا با دیدن من شروع به جیغ کشیدن کرد و من گیج بودم ولی زهرا حق داشت،کارد دستم و خونی که از کوزه روی لباس و پاهام ریخته بود باعث ترس زهرا شده بود و زهرا پشت سر هم جیغ میکشید و کریستا هم با مشت های محکم به در میکوفت مدام تهدیدم میکرد تا در را باز کنم. ادامه دارد... 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
💢تحریم کالاهای اسرائیلی چه بر سر این محصولات آورد؛ حتی تخفیف ۸۰ درصدی اجناس مشتری ندارد! 🔹‌یک شهروند آلمانی از تاثیر تحریم کالاهای اسرائیلی و عدم استقبال مردم از این محصولات در آلمان می‌گوید. 🔹‌تحریم تاثیر دارد، کسی نگوید که من یک نفر هستم؛ باورم نمی شود نسکافه ای که نزدیک به ۵ یورو قیمت داشت حالا با ۲ یورو می فروشند، ما باید نسبت به فلسطین و کودکان غزه احساس مسئولیت کنیم. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
💢 رئیسی راهیِ تاجیکستان شد 🔻 مردم دنیا از سازوکارهای جهان برای حمایت از مظلوم ناامید شده‌اند. مهم‌ترین مسئله‌ای که در اجلاس مطرح خواهیم کرد مسئله غزه است. پیوند بین اعضای اکو مسئله محوری اجلاس است. 🔻 رئیسی سپس برای شرکت در اجلاس سازمان همکاری‌های اقتصادی «اکو» به ازبکستان می‌رود. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
حتما مطالعه کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ | فراموش نکنید ✏️ رهبر انقلاب در دیدار اخیر: دنیای اسلام این را فراموش نکند که در این قضیّه‌ی مهم و تعیین‌کننده، آن کسی که در مقابل اسلام، در مقابل یک ملّت مسلمان، در مقابلِ فلسطینِ مظلوم ایستاد، *آمریکا* بود، *فرانسه* بود، *انگلیس* بود؛ این را دنیای اسلام فراموش نکند. 🌷 ما شک نداریم که «اِنَّ وَعدَ اللَهِ حَق»‌؛ وعده‌ی الهی حق است. وَ لا یَستَخِفَّنَّکَ الَّذینَ لا یوقِنون‌‌... ❤️ ان‌شاءالله پیروزی نهایی و نه چندان دیر، با مردم فلسطین و فلسطین خواهد بود. ۱۴۰۲/۰۸/۱۰ 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹صفحه: 360 💠سوره فرقان: آیات 3 الی 11 @ahlolbait_story
🔴💭 | پایان ماموریت بسیجی شلوار سه خط 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat