eitaa logo
نسیم
26 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
288 فایل
 (۵) امام على علیه السلام : فاقِدُ البَصَرِ فاسِدُ النَّظَرِ . آن كه فاقد بینش است، رأیش بى ارزش است. میزان الحکمه، جلد اول
مشاهده در ایتا
دانلود
۵۷۹ من متولد سال ۶۴ هستم. سال ۸۳ در حالی که یک سال از درس دانشگاهم رو خونده بودم عقد کردم با یه شخصی که دیپلم بود وکار آزاد داشت، این در حالی بود که همیشه تصمیم داشتم درسم تمام بشه و کارمند بشم، اما به دلیل اینکه من پدرم رو تو بچگی از دست داده بودم و مادرم ازدواج مجدد کرده بودند با اومدن یه خواستار خوش اخلاق اما کم درآمد، منو شوهر داد. با همسرم تصمیم گرفتیم زوتر بریم سر خونه زندگی خودمون با گرفتن یه مراسم ساده عروسی ازدواج کردیم ولی من نخواستم خرج اضافی داشته باشیم. بعد از ازدواج، در یک خانه‌ اجاره ای ساکن شدیم، همسرم دوست داشت که خیلی زود فرزندی داشته باشیم و خدا رو شکر سال اول زندگی صاحب یه پسر زیباوتپل مپل شدم، سال ۸۵ متولد شد. این درحالی بود که من درس و دانشگاه هم داشتم، سزارین شدم، دو هفته بعد از زایمانم، رفتم سر درس وکتاب حتی یه ترم هم مرخصی نگرفتم، دوست داشتم درسم زودتر تمام بشه و برم سر کار تا هم به هدفم برسم، هم اینکه کمک خرج همسرم باشم. بعد از پایان درس در آزمون های استخدامی شرکت کردم و مرتب پیگیر بودم که جایی مشغول باشم اما نشد که نشد، قسمت نبود. متاسفانه این طرز فکر باعث شد که من از اقدام برای فرزند دوم غافل بشم. به دلیل مشکلات مستاجری و تغییر شغل همسرم، همسرم برای کسی کار دفتری می‌کرد، اون شخص گفت دیگه نیاز به شما ندارم ما مجبور شدیم پول رهن خونه مون رو برداریم که مبلغ کمی بود و یه وام گرفتیم، شوهر ماشین خرید و رفت مسافر کشی مادرم هم تاکید داشت تو درس خوندی، کارمند بشی نه یه زن خانه دار، شاگرد زرنگ بودی، جلو فامیل زشته نشستی تو خونه، بچه داری می‌کنی. یه چند وقت پاره وقت این ور، اون ور کار دفتری کردم اما کوتاه و برای همیشه نمی خواستن، فقط این مدت جوانی من گذشت، چقدر الان افسوس اون روزها رو می‌خورم، در حالی که فرزند اولم رو در سن ۲۱ سالگی زایمان کردم، دخترم در یه زمستان سرد در سن ۲۸ سالگی زایمان کردم و باز سزارین شدم، این در حالی بود که تمام این مدت پسرم تنها بود چقدر دوست داشت خواهر وبرادر داشته باشه😔 با وجود اینکه خانواده شوهرم پر جمعیت بودند و ما بسیار بیرون و تفریح میرفتیم اما اون در خانه همبازی نداشت و احساس تنهایی می‌کرد. بعد از تولد دخترم یه آپارتمان کوچک ثبت نام کردیم و صاحبخانه شدیم و رفتیم منزل خودمون، همسرم همچنان مسافرکشی می کرد و ماشین مدام خرج رو دست مون می ذاشت، قسط خونه و مشکلات مالی دیگه، دلسرد می‌شدیم برای آوردن فرزند سوم اگر چه خیلی دوست داشتیم فرزند دیگری بیاوریم. اینم بگم که خانواده شوهرم همه یه بچه یا دو تا داشتن، این موضوع هم مانع آوردن بچه میشد تا اینکه تبلیغات فرزندآوری زیاد شد خیلی دلم می‌خواست،مخصوصا پسرم اصرار داشت که من فرزند دیگری بیاورم، دوست داشت برادر داشته باشه. همزمان که برای چکاب بارداری می رفتم کرونا اومد اولش ترسیدم اما همسرم گفت شاید کرونا حالا حالا ها بود توکل بر خدا کردم و خیلی زود باردار شدم. این در حالی بود که من ۳۴ ساله بودم. 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۵۷۹ ماه هشتم بارداری متوجه شدم بچه حرکت نداره به بیمارستان که رفتم گفتند بچه مرده همون جا دنیا رو سرم خراب شد چقدر گریه کردم، چطور به همسرم خبر می‌دادم، چقدر بچه هام منتظر بودند و ذوق و شوق داشتند، کلی با دختر رفته بودیم خرید و وسایل نوزاد خریده بودیم، وقتی یاد اون روزها میوفتم، هنوزم گریه می‌کنم و دلم میگیره. حالا می ترسیدم دیگه بچه بیارم، چون سه بار سزارین شده بودم، می ترسیدم دیگه نتوم بچه بیارم. اما خدا روشکر یکی از دوستانم منو با کانال "دوتا کافی نیست" آشنا کرد خیلی روحیه ام بالا رفت، چله زیارت عاشورا شهید نوید صفری رو گرفتم، روزه اول ماه محرم گرفتم، تمام مدت چله زیارت عاشورا داشتم و به روح شهدا هدیه می‌کردم، اسم چهل شهید یادداشت کرده بود هر روز به نام یکی شون بود باهاشون حرف می‌زدم و درد دل می‌کردم😊 خدا رو شکر با یه دکتر با تجربه مشورت کردم گفت برای بار چهارم میتونی سزارین بشی، ۶ ماه بعد از اون اتفاق، دکتر اجازه بارداری داد و منم زود باردار شدم. وقتی متوجه شدم باردارم، در پوست خودم نمی گنجیدم، بارداریم سخت بود و منزل ما طبقه سوم، کلی پله بدون آسانسور داشتیم، اما در تمام لحظات حضور خدا، دعای حضرت زهرا و امام زمان و رهبری رو حس می‌کردم، به خدا توکل کنید که ان مع العسر یسرا😊 بابت این بارداری، خیلی از دیگران حرف های ناراحت کننده شنیدم، برادر شوهرم می‌گفت مردم تو خرج یه بچه موندن، شما بچه میارید، مامانم می‌گفت، دختر و پسر داری، اون یکی هم ذخیره آخرت، بچه می خواهی چکار، بچه خرج داره، آدم پیر و کور میشه... اما من دوست داشتم در جهاد فرزندآوری نقشی داشته باشم و به فرمانم رهبرم لبیک بگم و در زمینه سازی ظهور آقا قدمی بردارم، با خودم می‌گفتم یه روز این تن زیر خاک میره پس تا جوانم و توانایی دارم باید برای فرزندآوری استفاده کنم. من ساکن شهرستان بودم، پزشکم مرکز استان بود باید مسافت طولانی می‌رفتم ویزیت بشم چون شهرستان ما سزارین چهارم انجام نمی دادند. الان دخترم صحیح و سالم و بسیار زیبا و دوست داشتنی متولد شده، چهار ماهش هست، برای سزارین چهارم مشکلی نداشتم خدا رو شکر ، در حالی که دوست دارم برای پسرم یه برادر بیارم اگر خدا بخواهد و من رو لایق بدونه. از پزشکم خیییلی راضی بودم، بسیار خوش اخلاق با حوصله و با تجربه، مهربان، دوست داشتنی مثل یه دوست دلسوز من بود، خانم دکتر سارا حسین میرزایی که در شیراز مطب دارند، خیابان ملاصدرا، کنار بیمارستان فرهمند ساختمان اکسیر، همیشه دعای خیرشون می‌کنم، امیدوارم هر جا هستند سالم و موفق باشند. راستی همه اون کسانی که می‌گفتند بچه می‌خوای چکار الان خودشون بچه دلشون میخواد و تصمیم به فرزندآوری گرفتن. امیدوارم هر چه زودتر این سد شکسته بشه فضای جامعه عوض بشه، تا کسانی که دوستدار فرزند بیشتر هستند، اینقدر از نظر روحی، تحت فشار حرف های سرد و ناراحت کننده دیگران نباشند. از شما عزیزان می خواهم برایم دعا کنید تا فرزندانم را ولایت مدار و خوب تربیت کنم. یاعلی😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۵۸۲ من متولد ۷۴ هستم و همسرم ۷۳، بهمن سال ۹۳ عقد کردیم و دی ماه ۹۴ رفتیم خونه خودمون، من و همسرم بصورت کاملا سنتی با هم ازدواج کردیم و ناشناس هستن. هردو خانواده کاملا مذهبی هستن، خودم دو برادر دارم و خواهر ندارم. همسرمم هم یک خواهر و دو برادر دارند، البته برادر شوهر کوچیکم ۷ سالش هست، موقع خواستگاری من، مادرشوهرم باردار بودن😊 یعنی مادرشوهرم در سن ۴۰ سالگی باردار بودن، اونم درحالی که یک نوه دختری ۳ ساله داشتن البته به اصرار خود بچه هاشون باردار شده بودن. شوهر من و خواهر شوهرم از بس که گفته بودن خوب اونا هم دوست داشتن و یکی دیگه آوردن، خیلی دوست داشتن که دختر باشه اما قسمت نبود. خیلی خوبه الان خواهرزاده بزرگتر از دایی هست😁 البته اینم بگم که توی خانواده همسرم و خودم اصلا بد نمیدونن که کسی با سن بالا یا با داشتن عروس و داماد باردار بشه، شکر خدا اینم یک نعمتی هست🤲 پدرمادرهای ما در زمانی بودن که شعار "فرزند کمتر زندگی بهتر" بود، زندگی می کردند، برای همین هر کدوم ۳تا بچه دارن نهایتا اونم با فاصله الان خواهرشوهرم ۵ سال بزرگتر از همسرم هست و برادرشوهر بعدیم ۷ سال کوچیک تر از همسرم و این آخری هم که خیلی. مادرشوهرم می‌گفتن وقتی من بچه دومم رو باردار شده بودم با فاصله ۵ سال، خیلی رفتار و حرفهای بد شنیدم. در حالی که زمان پدرمادرِ، پدرمادرهامون، با اون شرایط سختِ اون موقع ها، کمش ۱۰ تا فرزند داشتن، الان مادرشوهرم اینا ۸ خواهر😍 و دو برادر هستند و مامان خودم ۵ خواهر 😍 و ۵ برادر هستن تازه یک چندتا هم سقط شدن و یکی بدنیا اومده و بعد چهل روز مرده 😢😩 خوب بگذریم از خودم غافل شدم، آخه من زمان قدیما رو خیلی دوست دارم☺️ خودم یک سال بعد یعنی سال ۹۵ اقدام کردیم برای بارداری و شش ماه بعدش باردار شدم. سال ۹۶ خدا به ما یک پسر سالم خوشگل داد و از اونجایی که من و همسرم خیلی بچه دوست داریم و عقیدمون این بود که نباید بین بچه ها فاصله زیاد باشه، برای بارداری بعد اقدام کردم درحالی که هنوز پسرم شیر می‌خورد و یک سالش نشده بود. ما دوست داشتیم که پسرمون تنها نباشه و براش یک همبازی بیاریم. و مهر ۹۸ دخترم بدنیا اومد خدارشکر صحیح و سالم و من خیلی خوشحال بودم چون خودم خواهر ندارم، دوست دارم دختر زیاد داشته باشم 😅 خداروشکر من بارداری سخت و زایمان سخت ندارم و ازین بابت خدارو شکر می‌کنم🤲 همون ویار تا چهارماهگی رو دارم اونم نه خیلی شدید. فقط بعد از زایمان هام، من بشدت ضربه روحی میخورم و افسردگی می‌گیرم. مخصوصا سر بچه سومم که خیلی خودم و همسرم اذیت شدیم. بله درسته من دوباره باردار شدم اونم در حالی که دخترم هنوز شیر می‌خورد و هنوز یک سال نداشت... خودم نمی‌دونستم و فکر نمی‌کردیم، آخه قصدش رو نداشتیم. اما خدا برای ما چیز دیگه ای رقم زده بود، بله من درحالی که دوتا بچه کوچیک و پوشکی داشتم، دوباره باردار بودم دوماهم بود که متوجه شدم. خیلی حالم بد بود، رفتم تست دادم که تستم مثبت بود. نمیدونستم بخندم یا گریه کنم، من بچه دوست داشتم خیلی اما الان فکرش رو نمی‌کردم😁😭اما خدا خواسته باردار شده بودم .🤲 خیلی سخت بود، شروع کردم پسرم رو از پوشک گرفتن، آخه با بدنیا اومدن نی نی جدید می‌شدن سه تا بچه که باید پوشک بشن اونم با اون گرونی پوشک. خداروشکر به لطف خودش گذشت، سخت بود اما خدا خودش کمک می‌کنه. تا اینکه پسرم تیر ۱۴۰۰ بدنیا اومد و الان یک سال و نیمش هست. خیلی خوشحالم ازین که سه فرزند دارم و خدا رو می‌کنم. راستش رو بخواین دوست داشتم یکی دیگه بازم خداخواسته بهم می‌داد، آخه آدم اگه به خودش باشه، هی میگه خونه نداریم، ماشین نداریم، وسع مالی مون نمی‌رسه، تربیتش رو چیکار کنم توی این زمانه و خیلی چیزای دیگه که خودتون می‌دونید...... خیلی خوب هست که فاصله بین بچه هام کم هست، خیلی با هم بازی می‌کنن و خوشحال هستن اینکه همدیگر رو دارن. وقتی به پسرم که نزدیک ۵ سالش هست میگم دوست داری یک نی نی دیگه بیاریم میگه اره دوتا باشن😍😁 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۵۸۲ دخترمم که ۳ سالش هست میگه یک زهرا سادات بیاریم 😁 خیلی دوست دارم حداقل یک ۳ یا ۴تا دختر دیگه خدا بهم بده. حتی پسر کوچیکمم که یک سال‌ونیمش هست وقتی تلویزیون بچه کوچیک نشون میده، میگه نی نی😊 انشاالله قصد دارم که برای چهارمی و پنجمی اقدام کنم پشت سرهم به امید خدا🤲 آخه دخترم خیلی تنهاست و خیلی بچه دوست داره وقتی من بچه شیر میدم اونم عروسکش رو میاره و شیر میده، وقتی من بچه می خوابونم اونم عروسکش رو می خوابونه، حتی وقتی پوشک داداشش رو عوض می‌کنم، اونم از پوشک های داداش برمی داره و عروسکش رو پوشک می‌کنه. خلاصه نگم براتون که تو خونه ما رقابت خیلی زیاده، از غذا خوردن گرفته تا چیزای دیگه، خیلی خوب و شیرین هست من خیلی بچه دوست دارم. اینم بگم که ما شهرستان زندگی می‌کنیم و از خانوادهامون دور هستیم، فقط سالی دوبار میریم مشهد ۱۳ روز فروردین و یک ماه تابستان و توی این شرایط من سه فرزند آوردم به لطف خدا🤲 خانواده هامون ما رو تشویق می‌کنن که بچه بیارید، مادرشوهرم میگن ما نیاوردیم، اشتباه کردیم شما بیارید و مامانم میگن که ما که نتونستیم بیاریم و نیاوردیم، شما بیارید 😅 البته با فاصله مناسب ... خیلی خوشحالم که با کانال شما آشنا شدم بیشتر انگیزه گرفتم برای بچه های بیشتر😉🤪 من خیلی دوست دارم همیشه میگم خدا توان بده چرا که نه، به همسرم میگم حیفت نمیاد بچه به این فهمیدگی و باهوشی کم داشته باشی، همسرم میگه اعتمادبنفست رو برم😆 من همیشه همه رو تشویق می‌کنم و وقتی ازم می‌پرسن که خودت دوست داشتی بچه پشت سرهم؟ میگم اره خودم خواستم😁 در ضمن من خانه دار هستم و تحصیلات عالی ندارم ولی همه هنر و کار بلدم، از خیاطی گرفته تا شیرینی پزی و دوخت پرده و بافتنی و قلاب بافی و کاردستی ................. و خیلی چیزای دیگه😅🤪 لطف خداست اینا همش مال اونه که به من داده تا بتونم از پس خودم و زندگیم بربیام🤲 ممنون از کانال خوبتون که به مادران ایران انگیزه میده تا فرزندان شیعه ی بیشتر داشته باشن. به امید خدا انشاالله هر کس که در آرزوی فرزندی هست خدا بهش بده 🤲 ونسل همه ماها رو عاقبت بخیر و سربلند کنه🤲🤲🤲 الهی آمین. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075