eitaa logo
نسیم👼
94 دنبال‌کننده
937 عکس
547 ویدیو
30 فایل
🌸پيامبر خدا میفرماید: «اولاد خود را زیاد کنید.من فردای قیامت به کثرت شما بر سایر امت‌ها افتخار میکنم.» ♥️پیامبرم! انقدر دوستتان داریم که میخواهیم آرزوی شما را محقق کنیم😊 #نوبت_جهاد_ماست راه ارتباطی با نسیم👇 @Nasime_ghadir شماره تماس: 09108642757
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیم👼
#شکل‌_گیری_صهیونیزم (ادامه مباحث #توطئه‌_ها_ی_صهیونیسم در روزهای #چهارشنبه ) ✅فصل دوم #از_مدینه_تا_
(ادامه مباحث در روزهای ) ✅فصل دوم : قسمت ۴۴ : * نبرد پیامبر(ص) با یهود بنی قریظه * هنوز افق مدینه روشن نشده بود که آخرین دسته از سپاه احزاب، سرزمین مدینه را با ترس و وحشت فوق‌العاده‌ای ترک کردند. آثار خستگی و فرسودگی در چهره مسلمانان نمایان بود با این حال ، پیامبر(ص) به فرمان خداوند مأمور شد کار بنی قریظه را یکسره کند. بعد از ظهر همان روز در اول محرم ، پرچم را به‌دست امیرالمومنین (ع) داد و به طرف خیبر حرکت کرد و خیبر را محاصره کردند. یهودی‌ها گمان نمی‌کردند که پیامبر (ص) در ماه محرم اقدام به حمله کند غافل از اینکه، جنگ دفاعی در ماه‌های حرام نیز ممکن است. نبرد خیبر به دلیل پیچیدگی خیلی دشوار بود قلعه‌های پی در پی وجود کوهستان ساختن استحکامات بسیار زیاد توسط یهود دسترسی به این قلعه‌ها ، سخت و دشوار بود. مرحب خیبری، پهلوان نامدار و تنومند یهود به همراه افراد خود برای مقابله با ابوبکر بیرون آمد. ابوبکر با دیدن مرحب و افراد همراهش وحشت کرد و فرار نمود. این ماجرا به اعتبار و روحیه مسلمانان صدمه‌ای جدی وارد کرد. روز بعد رسول خدا (ص)، عمر بن خطاب را با گروهی به طرف خیبر فرستاد تا با آنان بجنگد. مدتی نگذشته بود که عمر و یارانش گریختند. پس از بازگشت، عمر یارانش را به ترسیدن متهم کرد و یارانش عمر را به ترسیدن. فردا پیامبر(ص) پرچم را به دست امیرالمومنین(ع) داد. سرانجام خداوند این پهلوان نامی یهود را به وسیله امیرالمومنین (ع) از بین برد و به دست توانای او فتح خیبر را رقم زد. یهودیان بنی قریظه به پیامبر (ص) پیغام دادند که ما تسلیم می‌شویم به شرط اینکه سعد بن معاذ درباره ما حکم کند. سعد بن معاذ در این وقت بر اثر تیری که بر دست او وارد شده بود بستری بود. جوانان قبیله اوس برخاستند و رئیس قبیله را با تشریفات خاصی حضور رسول اکرم(ص) آوردند. سعد بن معاذ نخست از بنی قریظه درباره حکمیت خود تعهد گرفت و گفت : آیا حکم مرا خواهید پذیرفت؟ گفتند : آری. آنگاه حکم کرد که مردان بنی قریظه کشته و زنان و فرزندان‌شان اسیر شوند و اموال‌شان قسمت مسلمانان شود. پیامبر فرمود : این همان حکم خداوند درباره ایشان است. 🖊 با ما در ارتباط باشید: 🆔 @Nasime_ghadir 📒 https://6w9.ir/Harf_8923856 🖇انتشار فقط با ذکر منبع: 📍@nasim_farhangi
نسیم👼
#شکل‌_گیری_صهیونیزم (ادامه مباحث #توطئه‌_ها_ی_صهیونیسم در روزهای #چهارشنبه ) ✅فصل دوم #از_مدینه_تا_
(ادامه مباحث در روزهای ) ✅فصل دوم : قسمت ۴۵ : ✳️الف جنگ موته با پایان جنگ خیبر آخرین پایگاه یهود در مدینه سقوط کرد و مسیر پیامبر(ص) به سوی قدس هموارتر گشت. یهود ابتدا کفار را برای نبرد با اسلام تحریک کرد. این بار یهود مسیحیان را برای کارزار با مسلمانان. پیامبر در جمادی الاول سال هشتم هجری لشکری ۳۰۰۰ نفری به فرماندهی جعفر بن ابی طالب به موته فرستاد. بعد از صلح حدیبیه یهود جناح عظیمش یعنی کفار قریش را از دست داد. این بار نیز هنگامی که از مشرکان مایوس شدند از روم کمک خواستند رومیان سپاه خویش را در موته که حدود ۱۰۰۰ کیلومتر از مدینه فاصله داشت مستقر کردند. با وجود حضور ۱۰۰ هزار نفری رومیان در آن منطقه، جنگی جدی در موته رخ نداد. تعداد کشته‌های اندک مسلمین در این نبرد فقط ۳ فرمانده تعیین شده پیامبر و ۵ مسلمان دیگر بودند. یهود 👈 با بهره بردن از همین حرکت روم 👈 و با هماهنگی منافقان 👈 و جبهه شرک در پی دور ساختن پیامبر و سپاهیانش از مدینه بود تا در نبود پیامبر، منافقان مدینه کودتا کنند و با حمله همزمان مشرکان به مدینه، پایتخت حکومت اسلامی سقوط کند. جنگ تبوکـــ پس از فتح مکه و طائف ، یهود دوباره در منطقه‌ای مرزی که در مقایسه با موته در فاصله نزدیک‌تری واقع شده بود دست به لشکرکشی عظیمی زد. این بار پیامبر لازم دید که خود با سپاهی پرتعدادِ ۳۰ هزار نفری به آنجا بروند. پیش از رسیدن سپاه اسلام به تبوک رومیان از آنجا رفته بودند و مسلمین بدون هیچ گونه درگیری به مدینه بازگشتند. 🖊 با ما در ارتباط باشید: 🆔 @Nasime_ghadir 📒 https://6w9.ir/Harf_8923856 🖇انتشار فقط با ذکر منبع: 📍@nasim_farhangi
نسیم👼
#شکل‌_گیری_صهیونیزم (ادامه مباحث #توطئه‌_ها_ی_صهیونیسم در روزهای #چهارشنبه ) ✅فصل دوم #از_مدینه_تا_
(ادامه مباحث در روزهای ) ✅فصل دوم : ادامه جنگ تبوک : قسمت ۴۵-- ب : مطالبی در مورد جنگ تبوک : کارگزاران سیاست یهود و منافقین مدینه فرصت را برای لطمه زدن به اسلام مناسب دیدند. به همین منظور با طرح بهانه‌های گوناگون برای کاستن از عظمت و ابهت سپاه اسلام ، تصمیم به عدم شرکت در این نبرد گرفتند. به همین منظور در نیمه‌های شب و به دور از چشم مردم مدینه در خانۀ « سویلم » یهودی گرد هم آمدند و برای جلوگیری از شرکت مسلمین در جنگ با رومیان نقشه‌های موثری را طرح کردند ولی دیری نپایید رسول خدا(ص) از موضوع مطلع شده و دستور آتش زدن خانه نفاق و فساد را داد. ( ابن کثیر دمشقی, البدایه و النهایه, جلد ۵, صفحه ۷ و ابن هشام, السیره النبویه، جلد ۵ ، صفحه ۵۱۷ ). یهود و منافقان باز از حیله دست برنداشته و ابتدا تصمیم داشتند بعد از خروج لشکر مسلمانان از مدینه ، در شهر اقداماتی را صورت دهند ولی چون پیامبر (ص) از موضوع آنان مطلع شدند ؛ حضرت علی(ع) را برای مقابله با اقدامات آنها قرار داد. تبوک دورترین نقطه‌ای بود که پیامبر در نبردهایش راهی آن شد. تحرک‌های منافقان در آستانه حرکت به سوی تبوک و حوادثی که رخ داده بود به روشنی نشان می‌داد که منافقان برای ضربه زدن به حکومت نوبنیاد اسلام در جستجوی فرصت هستند و این غیبت طولانی موقعیت مناسبی برای آنان است از این رو با آنکه پیامبر(ص) محمد بن مسلمه را جانشین خود در مدینه قرار داده بود علی (ع) را در مدینه گذارد و به او فرمود : باید یا من بمانم یا تو . و در اینجا حدیث منزلت را بیان فرمودند. پس از این ، منافقان در پی طرح نقشه‌ای دیگر برآمدند و آن نقشۀ قتل حضرت رسول (ص) بود و طبق بعضی از منابع ، آنها که تعدادشان ۱۲ نفر بود و با یکدیگر برای این ترور هم قسم شده بودند . پیامبر (ص) مهار ناقه را به دست عمار بن یاسر دادند و به حذیفه ابن یمان هم دستور دادند که از پشت سر مراقب شتر باشند . هنگامی که پیامبر(ص) از آن راه باریک در گردنه صعب‌العبور می‌گذشتند در تاریکی شب صدای آمدن گروهی را از پشت سر خود شنیدند آنها را یک به یک به نام صدا زدند و پرده از راز آنها برداشتند پیامبر(ص) با خشم به آنها نهیب زد و به حذیفه فرمودند تا آنها را دور کند منافقان چون فهمیدند پیامبر از نقشه آنان آگاه شده است با شتاب خود را در میان سپاه انداختند ولی حذیفه آنها را از نشانه‌های شتران شناخت. ( ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، جلد ۵، صفحه ۲۴ و ۲۵) برای همین در اسدالغابه آمده که حذیفه صاحب اسرار رسول خدا (ص)نسبت به منافقان بوده است. (ابن اثیر جزری ، اسدالغابه فی معرفه الصحابه ،جلد ۱، صفحه ۷۰۶ ) که او را منافق شناس می‌گویند. ابن حزم اندلسی از استوانه های علمی اهل سنت در کتاب به نام این افراد اشاره نموده و گفته : افرادی که در جریان جنگ تبوک تصمیم به به رماندن شتر حضرت رسول (ص) را داشتند عبارتند از : ابوبکر بن قحافه ، عمربن الخطاب ،عثمان بن عفان، طلحه بن عبیدالله ، سعد بن ابی وقاص ، ابوموسی اشعری ،عمروعاص (ابن حزم اندلسی ، بالاثار ، جلد ۱۱ ، ص ۲۲۴ ) اسامی مابقی در دیگر منابع آمده است مانند ؛ ابوعبیده جراح ،مغیره ابن شعبه ، خالدبن ولید ، سالم مولی ابی حذیفه و ... همۀ اینها درغصب خلافت از امیرالمومنین (ع) و سوزاندن درب خانۀ حضرت زهراء و مضروب نمودن ایشان که منجر به شهادت آن حضرت شد نقش کلیدی داشتند. اینان کسانی هستند که خداوند درباره آنها بخاطر این توطئه در باره آنها می‌فرماید : « (منافقان ) قسم به خدا یاد می‌کنند که حرف کفر بر زبان نیاورده‌اند چنین نیست البته سخن کفر گفته و پس از اظهار اسلام کافر شدند و همت بر آنچه موفق بر آن نشدند ... » ( قسمتی از سوره توبه ، آیه ۷۴ ) 🖊 با ما در ارتباط باشید: 🆔 @Nasime_ghadir 📒 https://6w9.ir/Harf_8923856 🖇انتشار فقط با ذکر منبع: 📍@nasim_farhangi
نسیم👼
#شکل‌_گیری_صهیونیزم (ادامه مباحث #توطئه‌_ها_ی_صهیونیسم در روزهای #چهارشنبه ) ✅فصل دوم #از_مدینه_تا_
(ادامه مباحث در روزهای ) ✅فصل دوم : قسمت ۴۶ -- الف : نفوذ یهود در دستگاه حکومتی پیامبر(ص) قبلاً گفته شد که یهود برای مقابله با پیامبر (ص) عملیاتی را در سه مرحله تعریف کرده بود. ۱) ترور یا جلوگیری از تولد پیامبر. ۲) ایجاد استحکامات و موانع مانند قلعه خیبر بر سر راه پیامبر برای جلوگیری از رسیدن ایشان به قدس که آخرین عملیات در موته با وفات پیامبر اکرم (ص) متوقف شد. ۳) نفوذ در سیستم حکومتی پیامبر(ص). تاکنون به دو محور نخست عملیات یهود پرداخته شد. اکنون می‌خواهیم چگونگی نفوذ یهودیان در سیستم حکومتی پیامبر(ص) را بصورت مختصر بیان کنیم. همانطوری که در قسمت‌های قبل گفته شد ؛ یهود، با نفوذ در دین مسیح(ع)، توسط یک عالم یهودی به نام شائول ، دین مسیحیت یهود ستیز و اصلاح گرا را به دینی بی محتوا و بی پایه تبدیل کرد. این عالم یهودی ، ۱۰ سال بعد از حضرت عیسی (ع) (درقسمت ۲۰--ب توضیح داده شد) دین مسیح(ع) را تغییر داد و از درون یهودی کرد. آن موقع نفوذ بعد از حضرت مسیح (ع) صورت گرفت در صورتی که در زمان پیامبر اسلام(ص) نفوذ در زمان ایشان انجام گرفت. ♣️علاقه عمر بن خطّاب به دين يهود: عمر و دخترش حفصه(همسر پیامبر(ص)) به تورات علاقه داشتند و به فراگيری آن اهتمام می‌ورزيدند. ◇روزی عمر با نسخه‌ای از ترجمه تورات به نزد پیامبر(ص) آمد و شروع به خواندن آن كرد. در اين حال پیامبر(ص) بسیار خشمگین و برافروخته شدند. (مسند احمد؛ ج3، ص387.) پس پیامبر(ص) فرمود: «از اهل کتاب چیزی نپرسید كه آنان هرگز شما را هدایت نمی‌کنند زیرا خود گمراهند. اگر موسی(ع) زنده بود و در میان شما زندگی می‌کرد برای او جایز نبود به جز من، از دیگری پیروی کند». ◇بار دیگر عمر کتابی از یک یهودی برای پیامبر(ص) آورد. ایشان آن را از بین بردند و فرمودند: «یهود را تبعیت نکنید. آنها هلاک شدند و شما را نیز هلاک خواهند کرد» (کنزالعمال؛ ج1، ص371) در کتاب درالمنثور، جلد 3، صفحه 179 آمده است: «رسول خدا (ص) چهار بار با صداي بلند فرمودند: نقل از يهود ممنوع است». در کنزالعمال، خبر 38194 آمده است: «عمر به شخصی گفت اگر به بيت المقدس رفتی زيارت آن را عمره قرار بده» در کنزالعمال، خبر 38191 آمده است: «خود عمر در حين ورود به بيت المقدس، لبيک اللهم لبيک گفت و سجده داودی کرد» عمر در مدارس اهل کتاب در مدینه حضور می یافت. (الدرّالمنثور؛ ج1، ص90.) در ترجمه تاريخ طبری،‌ جلد 5، صفحه 1788 آمده است: «عمر جهت اخذ علوم از يهود، يک ملاقات خصوصی با رهبر فقهی يهوديان تشکيل می داد» بنا بر نظر بزرگان اهل سنّت، لقب «فاروق» را يهوديان بر عمربن خطاب نهادند. «ابن شهاب گويد: اهل كتاب نخستين كسانی بودند كه عمر را فاروق ناميدند و مسلمانان تحت تأثير سخن ايشان قرار گرفتند، و از پيامبر اسلام(ص) چيزی در اين خصوص به ما نرسيده است» (طبقات الكبري؛ ج3، ص270- تاريخ مدينه دمشق؛ج44،ص51- تاريخ طبري؛ ج3، ص267- اسدالغابه؛ج4، ص57. و نيز ابن كثير دمشقي سلفي در جلد هفتم از كتاب معتبر البدايه والنهايه(ص150) ميینويسد: «عمر بن الخطاب بن نفيل بن عبدالعزّى... أبو حفص العدوي، الملقّب بالفاروق قيل لقبه بذلك أهل الكتاب... گويند كه اهل كتاب اين لقب را به عمر دادند») 🖊 با ما در ارتباط باشید: 🆔 @Nasime_ghadir 📒 https://6w9.ir/Harf_8923856 🖇انتشار فقط با ذکر منبع: 📍@nasim_farhangi
نسیم👼
#شکل‌_گیری_صهیونیزم (ادامه مباحث #توطئه‌_ها_ی_صهیونیسم در روزهای #چهارشنبه ) ✅فصل دوم #از_مدینه_تا_
(ادامه مباحث در روزهای ) ✅فصل دوم : ✳️قسمت ۴۶ -- (ب) : نفوذ در دستگاه حکومتی پیامبر عمر الخطاب ، از سویی مردم را از کتابت حدیث و سؤال از معانی قرآن منع کردند و از سوی دیگر آنان را به سمت علوم اهل کتاب (یهود) هدایت می نمودند. در همان زمان، حتی فردی مانند ابوهریره نیز به دستور خلیفه دوم از نقل حدیث منع شده بود و به همین علت تازیانه خورد. ( شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج ۴ ، ص ۶۷و۶۸ ) ابو هریره می‌گوید: کسی در دوران خلیفه دوم نبود که حدیث از پیامبر (ص) نقل کند و پشتش خون جاری نشود (منظور،تازیانه نخورد) (تاریخ ابن عساکر ، ج۳، ص۱۱ ) آنها از رسول خدا(ص) نقل کردند که: «از من روایت نکنید، ولی از بنی اسرائیل سخن بگویید!!» (کنزالعمال؛ ج10، ص223-سنن ابی داود؛ ج2، ص180.) عمروبن الخطاب که اصولاً در زمان خلافتش همگان را از نقل احادیث پیامبر (ص) به شدت نهی می‌کرد و بامتخلفین، با تازیانه بر خورد می کرد و دستور جمع‌آوری احادیث پیامبر(ص) و سپس سوزاندن آنها را داده بود، یهودیان را در نقل داستان های تاریخی آزاد گذاشته بود!!😬 عالمان یهود نظیر کعب الاحبار، وهب بن منیه، عبداله بن سلام و... به طور رسمی و با حمایت حکومت، اباطیل خود را تبلیغ می کردند. بدین ترتیب اباطیل اهل کتاب به شکل گسترده‌ای در میان مسلمانان منتشر گردید که به اسرائیلیات معروف است. کعب الاحبار شاگردان فراوانی در میان مسلمانان تربیت نمود نظیر : ابوموسی اشعری ابوهریره عمر بن خطّاب عبداله بن عمر عبداله بن زبیر و... عمر نیز برای وجاهت کعب تلاش می کرد. (الدّرالمنثور؛ ج4، ص57، و ج6، ص285.) به دستور عمر، علمای یهودی به‌ظاهر تازه مسلمان شده نظیر : تمیم داری قصه خوانی را قبل از نماز جمعه در مسجد رسول خدا(ص) آغاز کردند. قصه‌گوها داستان‌های تورات محرّف (تحریف کننده) را بازگو می کردند. (تاریخ مدینه؛ ج1، ص11.) قصه خوان‌ها با حمایت خلفاء به سرعت گسترش یافتند. حکومت غاصب با تکیه بر علوم محرّف (منحرف کننده) یهود و عناصر یهودی و تجربه و تخصص آنها در تحریف ادیان و نیز با حمایت آنان، اسلام جدیدی را بنیان نهاد. برنامه آنان این بود که با اسلام جعلی، اسلام محمدی از میان برداشته شود. نتیجه این تلاش ها بدان‌جا انجامید که در میان قاطبه مسلمانان: «از اسلام جز اسم آن و از قرآن جز رسم آن باقی نماند». امام صادق(ع) فرمودند: «مردم باقی نماندند بر چیزی از آنچه رسول خدا(ص) آورده بود جز آن که کعبه قبله ایشان بود.» (محاسن؛ ج1، ص156(منبع شیعی)) 🖊 با ما در ارتباط باشید: 🆔 @Nasime_ghadir 📒 https://6w9.ir/Harf_8923856 🖇انتشار فقط با ذکر منبع: 📍@nasim_farhangi
نسیم👼
#شکل‌_گیری_صهیونیزم (ادامه مباحث #توطئه‌_ها_ی_صهیونیسم در روزهای #چهارشنبه ) ✅فصل دوم #از_مدینه_تا_
(ادامه مباحث در روزهای ) ✅فصل دوم : قسمت ۴۶ -- ت : نفوذ در دستگاه حکومتی پیامبر(ص): در این قسمت به‌طور خلاصه وار، زندگی چند تن از علمای یهودی که به‌ظاهر مسلمان شده بودند و با حمایت خلفای اول تا سوم، در تحریف دین تلاش کردند را بیان می‌کنیم. ۱) کعب الاحبار: بزرگ یهودیان در یمن، در زمان خلیفه دوم به ظاهر مسلمان شد و بلافاصله مسئولیت حکومتی گرفت و شروع به نقل حدیث کرد! بسیاری از اسرائیلیات منسوب به او بوده و در منابع مختلف روایی ذکر شده است. او به نوعی مفسر اصلی مورد تایید دستگاه خلافت بود. در زمانی که امیرالمومنین علی (ع) در میان مردم، حضور داشت و طبق حدیث‌های مشهور از پیامبر(ص) که از شیعه و سنی نقل شده است مانند: «من شهر علم هستم و علی(ع) دروازه آن » و یا « علی (ع) قرآن ناطق است »، نقل کعب الاحبار، تفسیر آیات قرآن محسوب می‌شد. یک بار عثمان، ابوذر غفاری را طلبید. ابوذر غفاری نزد عثمان رفت. کعب الاحبار و عده‌ای نیز دور او بودند. عثمان گفت : ابوذر چه وقت دست از کارهایت برمی‌داری ؟ ابوذر گفت : تا وقتی که داد فقرا از ثروتمندان گرفته شود. عثمان خطاب به حضار گفت: اگر کسی زکات مالش را بدهد باز هم حقی بر گردن او هست؟ کعب الاحبار خطاب به عثمان گفت: نه یا امیرالمومنین. اگر زکات مالش را داده باشد و خانه‌ای از یک خشت طلا و یک خشت نقره بنا کند چیزی بر او واجب نیست. ابوذر عصای خود را به سینه کعب زد و گفت : دروغ گفتی و سپس آیه ۱۷۷ سوره بقره را در رد سخنان کعب خواند. امام باقر (ع) کعب را دروغگو دانسته‌است. مهمترین و اصلی‌ترین افراد از صحابه پیامبر (ص) که کعب را مطرح ساخت و به او اعتماد داشت خلیفه دوم عمر بوده است. در منابع اهل تسنن صحابه زیادی از او حدیث نقل کرده‌اند و این در حالی است که صحابه پیامبر(ص) را دیده بودند و کعب الاحبار در زمان پیامبر اصلاً مسلمان نبود. کعب الاحبار مرجع علمی و دینی خلفایی چون عمر، عثمان و معاویه بود که از او دربارۀ مبدأ آفرینش و رویدادهای قیامت و حتی تفسیر آیات قرآن سؤال می‌کردند. ۲) تمیم داری : نام او نیز یکی از روات مشهور حدیث در تاریخ ثبت است. او آن‌چنان مشهور است که نام او در قاب‌های حکاکی شده در ایوان اول مسجد‌النبی در کنار نام بزرگان اسلام مانند امیرالمومنین (ع) و حسنین(ع) ، خلفای راشدین و امامان فقه عامه مانند شافعی، مالکی، و ... نگاشته شده‌است. از نگاه علامه عسگری، سیاست خلفا در منع کتابت حدیث از رسول الله(ص)، دقیقاً همراه و همگام با سیاست نشر اسرائیلیات بوده است. ابوبکر، عمر و عثمان به همان شدتی که از نشر احادیث پیامبر(ص) جلوگیری می‌کردند، به افرادی چون *تمیم داری* و *کعب الاحبار* میدان دادند که هرچه می‌خواهند بگویند. عمر در هر هفته یک ساعت سخنرانی پیش از نماز جمعه در مسجد پیامبر (ص) را به تمیم داری اختصاص داد که عثمان در دوران خلافتش، این مدت را به دو ساعت و دو روز در هر هفته افزایش داد. ۳) زیدبن ثابت یهودی که ظاهرا مسلمان شده بود در زمان خلیفه اول و با تایید خلیفه دوم مسئول جمع آوری قرآن شد تا در مقابل قرآن امیرالمومنین علی (ع)، دستگاه خلافت هم قرآنی برای عرضه داشته باشد. عمر هرگاه به حج می‌رفت و نیز زمانی‌که به شام رفت زید را جانشین خود در مدینه قرار داد. عثمان نیز هر گاه به حج می‌رفت زید را جانشین خود قرار می‌داد. زید یکی از افراد تأثیرگذار جبهه نفوذ است. 🖊 با ما در ارتباط باشید: 🆔 @Nasime_ghadir 📒 https://6w9.ir/Harf_8923856 🖇انتشار فقط با ذکر منبع: 📍@nasim_farhangi
نسیم👼
#شکل‌_گیری_صهیونیزم (ادامه مباحث #توطئه‌_ها_ی_صهیونیسم در روزهای #چهارشنبه ) ✅فصل دوم #از_مدینه_تا_
(ادامه مباحث در روزهای ) ✅فصل دوم : قسمت ۴۷ -- الف : نفوذی یهود در کنار پیامبر (ص) همان طوری که قبلاً گفته شده بود یهود سه برنامه طراحی کرد : ۱) ترور پیامبر(ص) ۲) ایجاد موانع جهت نرسیدن پیامبر (ص)به قدس ۳) نفوذ در درون دستگاه حکومتی پیامبر (ص) . جبهه یهود برای نفوذ به درون حاکمیت در پی کسی بود که از عهده دو ماموریت برآید: الف) در کنار رسول خدا (ص) به گونه‌ای رفتار کند که مسلمانان او را مهمترین شخصیت در اسلام بعد از پیامبر (ص) بشناسند. ب) اولٱ سازمانی را ایجاد کند و یا در عرف آن‌روزها، کسانی را گرد هم‌آورد که حکومت او را بعد از پیامبر (ص) به رسمیت بشناسند. ثانیاً آنها کسانی باشند که در حمایت از او تلاش کنند و مسلمانان را گرد او جمع نمایند. ابوبکر بهترین گزینه برای انجام این ماموریت شناخته شده بود. حتی عمر ابن خطاب هم این شرایط و مشخصات را نداشت. رابطه و جایگاه اجتماعی ابوبکر را گزینه‌ای مناسب، برای نفوذ شناخته بودند. در حالی که اکثریت کسانی که به پیامبر (ص) ایمان آورده بودند یا برده و یا جوان، و در حدود بیست ساله بودند. ابوبکر دو تا مشخصه داشت: اول اینکه به نسبت سایر مسلمانان، سن او بالا بود تنها سه سال از پیامبر(ص) کوچک‌تر بود. دوم اینکه جزء پول‌دارهای مکه به حساب می‌آمد و معمولا اقدام به برآوردن نیاز مالی اسلام و مسلمانان می‌نمود. با این شیوه، در بین مسلمانان کسب اعتبار می‌کرد و مسلمین اعتماد کاملی به او پیدا کردند.مثلاً وقتیکه پیامبر (ص) فرمودند: یک نفر از مسلمانان بلال را بخرد تا او از شکنجه رهایی یابد؛ ابوبکر این کار را انجام داد. بعدها می بینم که همین بلال با اینکه مؤذن رسول خدا (ص) بود و از صحابی نزدیک پیامبر (ص) به شمار می‌رفت در زمان وفات پیامبر (ص) و غصب جانشینی امیرالمومنین (ع) هیچ حمایتی از علی (ع) نکرد و جزء کسانی که در حمایت بیعت با امیرالمومنین (ع) در خانه حضرت جمع شده بودند حضور نداشت. البته درمیان یاران غاصب خلافت یعنی ابوبکر نیز مشاهده نشده است. ابوبکر پس از (ظاهرٱ) اسلام آوردنش ، مردم را به اسلام و رسول خدا (ص) فرا‌می‌خواند. سؤال ؟ دعوت شدگان از چه طایفه و صنفی بودند؟ آیا همه مردم را به اسلام فرا می‌خواند یا گروه خاصی را ؟ مورخان کسانی را که به دست ابوبکر مسلمان شدند چنین بر می‌شمرند : ۱ ) عثمان بن عفان (خلیفه سوم) ۲) ابو عبیده جراح ( از یاران نزدیک ابوبکر ۳) عمر که در واقعه سقیفه بنی ساعده که از خلافت ابوبکر حمایت کرد و نقش عمده‌ای در بیعت گرفتن از مخالفان حکومت ابوبکر و به ویژه حضرت علی (ع) داشت ) ۴) طلحه بن عبیدالله (همان کسی که بهمراه زبیر بن عوام جنگ جمل را براه انداختند ) ۵) عبدالرحمان بن عوف (عضو شورای ۶ نفره برای تعیین جانشینی عمربن الخطاب ، یکی از کسانی بود که به عثمان رأی داد ) ۶) سعد بن ابی وقاص (پدر عمربن سعد ملعون که از مخالفین امیرالمومنین (ع) بودند) ۷) عبیده ابن حارث و ارقم ابن ابی ارقم و زبیر بن عوام و تعدادی دیگر. سازمان ابوبکر با این‌ها به همراه عمر ابن خطاب تشکیل شد. ابوبکر و دوستان هم پیمانش تلاش می‌کردند تا ابوبکر را نفر دوم اسلام بعد از پیامبر (ص) معرفی کنند. مسلمانان هرگاه به دور رسول خدا (ص) جمع می‌شدند ابوبکر را نیز در کنار پیامبر (ص) می‌دیدند و به دلیل سن بالای ابوبکر و پولدار بودنش برای او احترام بیشتری نسبت به بقیه صحابی قائل بودند. بدیهی است اگر کسی با قصد و انگیزه نیز بخواهد این نقش را بازی کند موفق‌تر خواهد بود. افسون بر این‌ها او صاحب نام ، تاجر و از باسواد های مکه بود و در مکه به بدی شهرت نداشت . ( تاریخ طبری جلد ۲ صفحه ۶۰ ) وقتی که پیامبر (ص) مبعوث شد از تجار و بزرگان مکه ، هیچ کدام به پیامبر(ص) ایمان نیاوردند و همه با پیامبر(ص) دشمن شدند و هر کسی که به پیامبر گرایش پیدا کرده بود یا جوان بود و یا برده. ابوبکر تاجر و سن و سال‌دار بود که فقط سه سال از پیامبر(ص) کوچکتر بود و در میان صحابی ، تنها تاجری که سن او بالا بود و به پیامبر (ص) ایمان آورد. همه نگاه‌ها متوجه ابوبکر بود . به طوری که در مکه همه ابوبکر را نفر دوم اسلام بعد از پیامبر(ص) می‌دانستند. 🖊 با ما در ارتباط باشید: 🆔 @Nasime_ghadir 📒 https://6w9.ir/Harf_8923856 🖇انتشار فقط با ذکر منبع: 📍@nasim_farhangi
نسیم👼
#شکل‌_گیری_صهیونیزم (ادامه مباحث #توطئه‌_ها_ی_صهیونیسم در روزهای #چهارشنبه ) ✅فصل دوم #از_مدینه_تا_
(ادامه مباحث در روزهای ) ✅فصل دوم : قسمت ۴۷ -- ب : نفوذی یهود در کنار پیامبر (ص) در بیعت عقبه دوم که یکی از رویدادهای مهم و تاریخ اسلام است که مخفیانه بین رسول خدا و هفتاد نفر از مردم مدینه ( از قبیله‌های اوس و خزرج ) و در ایام منی، در محل عقبه نزدیک سرزمین منا در سال ۱۳ بعثت برگزار شد. در این واقعه امیرالمومنین (ع) و حضرت حمزه و ابوبکر حضور داشتند. حضور علی ( ع ) و حضرت حمزه برای حمایت از پیامبر (ص) در حمله احتمالی کفار به پیامبر اکرم(ص) و مردم مدینه بود که چنین هم شد. اما نمی‌توان حضور ابوبکر را به این علت دانست چون او مرد جنگی نبود و در جنگ‌های احد و حنین و خیبر فرار کرد و در جنگ خندق نیز هنگامی که عمر بن عبدود مبارز می‌طلبید او از ترس ساکت شده بود. بنابراین حضور چنین فردی در عقبه، باید دلیل دیگری داشته باشد. او می‌خواهد خود را نزد حاضران به عنوان فردی مهم و ارزشمند برای پیامبر (ص) معرفی کند و این امر دهان به دهان از حاضران به سایر مردم مدینه منتقل شود و آنان نیز با او آشنا شوند. چون مردم مدینه قبل از هجرت، پیامبر (ص) را ندیده بودند و تنها اسم او را شنیده بودند. همچنین صحابی‌ها آن حضرت را هم نمی‌شناختند و این بهترین موقعیت برای ابوبکر قبل از هجرت پیامبر (ص) به مدینه برای معرفی خود جهت نفر دوم بودن در اسلام به مردم مدینه است. سن امیرالمومنین در آن موقع ۲۳ سال و سن ابوبکر در آن موقع ۵۰ سال بود. در این وقایع ابوبکر خود را همراه پیامبر قرار می‌دهد تا مردم با شناخت پیامبر او را هم بشناسند این در حالی است که این امر برای امیرالمومنین در آن زمان مقدور نبود. چون ایشان در زمان حضور در مکه جوان بودند و همانند سایرین کمتر جلب توجه می‌کرد و همچنین با توجه به شرایط سختگیری‌ها و شکنجه‌ها و آزار کفار نسبت به مسلمانان در مکه که باعث شده بود مسلمان‌ها قبل از هجرت پیامبر (ص) به مدینه و قبل از آن هم به حبشه بروند ولی ابوبکر تا زمان هجرت در مکه ماند و هیچ مشکلی در آنجا نداشت که این نیز می‌تواند علامت همراهی او با مشرکین باشد. (المستدرک ، ج۳ ، ص۳۶۹ و البدایه ، ج۳،ص ۴۰ و سیره النبی ، ج ۲ ، ص ۵۲۷ ) ابن ابی الحدید عالم سنی مذهب معتزلی در شرح نهج البلاغه به نقل از استادش ابوجعفر اسکافی، متکلم مشهور معتزلی می‌نویسد: او ابوبکر از همه مسلمانان کم دل‌تر بود. هرگز نه تیری انداخت و نه شمشیری کشید و نه خونی ریخت ! (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، جلد ۱۳ ، صفحه ۲۱۸ ) با اینکه حتی به باور اهل سنت نیز یکی از ویژگی‌های امام و خلیفه پیامبر خدا (ص) شجاعت است اما ابوبکر از این ویژگی نیز مانند ویژگی‌های دیگر مانند علم و ... بی‌بهره بود. ممکن است این شبهه پیش آید که رفتارهای ابوبکر مثبت و در جهت تقویت اسلام بوده است ! اما آنان در واقع به رسول خدا ایمان نداشتند و آن رفتارها، ظاهری نمادین از دین داشت و در حقیقت انگیزه‌های غیر خدایی داشت. هدف، کسب شخصیت نزد مردم بود تا در زمان مناسب بتوانند خلافت را از مسیر خود منحرف نمایند.〽️ 📚ما برای این ادعا که ابوبکر و یارانش هیچ‌گاه به رسول خدا (ص) ایمان نیاوردند چهار شاهد می‌آوریم: 📋۱ ) امیرالمومنین (ع) در بیانی می‌فرماید: «هیچ کدام از آن سه نفر( ابوبکر، عمر و عثمان ) با رسول خدا (ص) پیشینه و سابقه ای نداشتند. » معلوم است منظور ایشان عدم پیشینۀ مثبت است چرا که آنان در بسیاری از جریانات صدر اسلام حضور داشتند. پس یعنی آنان سابقه‌ای که به نفع اسلام و رسول خدا (ص) و با انگیزه الهی باشد؛ ندارند. 📋۲) امام علی در جای دیگر می‌فرماید : اگر قریش اسم رسول خدا (ص) را وسیله‌ای برای رسیدن به ریاست و عزت قرار نمی‌داد، هرگز خداوند سبحان را پس از رحلت پیامبر(ص) به اندازه یک روز هم عبادت نمی‌کردند. 📋۳) حذیفه ابن یمان صاحب سر رسول خدا (ص) در منافق شناسی در بیانی می‌فرماید: قسم به خدا اینان اعمالی انجام دادند که کاشف از این است که به اندازه یک چشم به هم زدن به خدا و رسولش ایمان نداشتند. 📋۴) امام صادق (ع) در حدیثی می فرماید: این دو نفر (ابوبکر و عمر) برای یک لحظه ایمان نیاوردند. یعنی در تمام مدت عمر کافر بودند. 🖊 با ما در ارتباط باشید: 🆔 @Nasime_ghadir 📒 https://6w9.ir/Harf_8923856 🖇انتشار فقط با ذکر منبع: 📍@nasim_farhangi
نسیم👼
#شکل‌_گیری_صهیونیزم (ادامه مباحث #توطئه‌_ها_ی_صهیونیسم در روزهای #چهارشنبه ) ✅فصل دوم #از_مدینه_تا_
(ادامه مباحث در روزهای ) ✅فصل دوم : قسمت ۴۷ --- ت : نفوذی در کنار پیامبر در بیعت عقبه دوم در ایام حج پانصد نفر از مردم تازه مسلمان شده مدینه، به مکه آمده بودند. از بین آنها ۷۰ نفر انتخاب شدند و مخفیانه با پیامبر دیدار کردند. آنها از پیامبر(ص) دعوت کردند که به مدینه بیاید. وقتی که خبر راهی شدن پیامبر به مدینه رسید؛ مردم مدینه به محل مسجد قبای فعلی که با مدینه ۵ کیلومتر فاصله دارد، آمدند که از پیامبر(ص) استقبال کنند. ابوبکر اگر بخواهد خود را برای مردم مدینه به عنوان نفر دوم اسلام معرفی کند بهترین راه این است که با پیامبر(ص) به مدینه بیاید و در مدینه به همراه خود پیامبر(ص) مورد استقبال قرار بگیرد که این از زیرکی ابوبکر بود. پیامبر(ص) می‌خواست او را ناکام کند. پیامبر(ص) آنقدر در مکه ماند تا بیرونش کردند. بنابراین با اهالی مدینه قرارداد بسته بود که به مدینه برود. آنها به پیامبر عرض کردند : چه زمانی به مدینه می‌آیید؟ ایشان فرمود : هر وقت خدا اجازه داد به مدینه می‌آیم. ابوبکر هر روز پیش پیامبر (ص) می‌آمد و عرض می‌کرد که خدا اجازه نداد و پیامبر(ص) می‌فرمودند : نه. ابوبکر مکرر پیش پیامبر(ص) می‌آمد و این را می‌گفت که خدا اجازه رفتن داده یا خیر؟ مشرکین از قرارداد پیامبر (ص) با اهالی مدینه، مطلع شدند و جلسه تشکیل دادند که پیامبر(ص) را بکشند. چون پیامبر(ص) فردی قوی بود تصمیم گرفتند او را در حالت خواب و دسته جمعی بکشند. ۱۴ نفر که یکی از آنها خالد بن ولید بود مراقبت گذاشتند. جبرئیل نازل شد و به پیامبر (ص) عرض کرد: 《 امشب مشرکین می‌خواهند تو را بکشند باید از این خانه بیرون بروی و این‌ها می‌خواهند آخر شب حمله کنند در نیمه شب برو و علی (ع) بیاید جای تو بخوابد》 و پیامبر (ص) از خانه به بیرون رفت و از حلقه محاصره رد شد دید ابوبکر آنجا ایستاده است. پیامبر(ص) از ابوبکر سوال کرد اینجا چه کار می‌کنی ؟ ابوبکر گفت نگران حال شما بودم. ابوبکر از کجا فهمید که امشب می‌خواهند پیامبر(ص) را به قتل برسانند ؟ در هر حال اگر پیامبر(ص) به ابوبکر می‌گفت : برو خانه‌ات. ابوبکر می‌رفت و به دشمنان خبر می‌داد و اگر همراهش به مدینه ببرد ابوبکر به هدفش رسیده چون اگر همراه پیامبر (ص) به مدینه برود نفر دوم معرفی می‌شود. پیامبر(ص) چه کار کرد ، نه ابوبکر را به سمت خانه‌اش فرستاد و نه خودش به سمت مدینه رفت و برنامه را عوض کرد و به سمت آن غار رفت و سه روز در آنجا ماند. نتیجه این شد؛ اهالی مدینه انتظار کشیدند و دیدند پیامبر(ص) طبق قرار نیامده گفتند پس حتماً حادثه‌ای اتفاق افتاده است و مراسم استقبال به هم خورد. قرار شد یک نفر را بفرستند به مکه پیش پیامبر(ص) که چرا نیامد. پیامبر(ص) به سمت مدینه حرکت کرد، وقتی رسید به قبا هیچ‌کس از مستقبلین مدینه نبود از آن جمعیت ۵۰۰ نفر بودند ۴_۵ نفر بودند و یک نفر از این‌ها به نام کلثوم بن عدل که نابینا بود. وقتی پیامبر(ص) با ابوبکر وارد قبا شد کسی پیامبر را نمی‌شناخت. حضرت سوال کرد منزل کلثوم بن عدل کجاست؟ گفتند : فلان جاست. پیامبر (ص) آمد به منزل کلثوم بن عدل و در زد و کلثوم در را باز کرد و گفت : آقا شما تشریف آوردید و کلثوم شرح واقعه را عرض کرد. سوال ؟ چرا از میان این چهار پنج نفری که با جمعیت ۵۰۰ نفری به مکه آمده بودند به منزل کلثوم بن عدل رفت ؟ جواب : چون کلثوم ابن عدل نابینا بود و نفهمید کی همراه پیامبر (ص) است. بعد به اهالی خبر دادند که پیامبر (ص) آمد و مراسم استقبال قرار شد از قبا به مدینه انجام شود. جمعیت ریختند و به پیامبر (ص)خبر دادند : مردم برای استقبال آمده‌اند ولی پیامبر فرمودند: صبر می‌کنم تا علی (ع) بیاید. ابوبکر در اینجا دلیل می آورد که زودتر به مدینه برویم . پیامبر به ابوبکر فرمود: اگر علی(ع) آمد به مدینه می‌رویم و اگر نیامد وارد مدینه نمی‌شویم. در اینجا ابوبکر پیامبر(ص) را ول کرد و خودش به مدینه رفت. چون دید پیامبر (ص) به اهالی گفته که من منتظر علی (ع) هستم در نتیجه همه برایشان سوال شده که این علی (ع) کیست ؟ که پیامبر(ص) شهر را به خاطر او معطل کرده است. الان همه منتظرند علی بیاید ابوبکر دید اگر بماند همه دنبال پیامبر و علی می‌روند . برای همین رفت به مدینه و رئیس استقبال کنندگان شد. در مدینه ، چگونه ابوبکر خواست خودش را به عنوان نفر دوم اسلام معرفی کند . پیامبر(ص) مسجد ساختند ابوبکر کنار خانه پیامبر(ص) زمین خرید و خانه‌ ساخت خانه ها کنار هم بودند هر کس می‌آمد با پیامبر کار داشت. ابوبکر می‌رفت کنار دست پیامبر(ص) می‌نشست. تا دیگران فکر کنند او فردی مهم برای پیامبر (ص) است. 🖊 با ما در ارتباط باشید: 🆔 @Nasime_ghadir 📒 https://6w9.ir/Harf_8923856 🖇انتشار فقط با ذکر منبع: 📍@nasim_farhangi
نسیم👼
#شکل‌_گیری_صهیونیزم (ادامه مباحث #توطئه‌_ها_ی_صهیونیسم در روزهای #چهارشنبه ) ✅فصل دوم #از_مدینه_تا_
(ادامه مباحث در روزهای ) ✅فصل دوم : قسمت ۴۸ : ترور دیگر پیامبر (ص) بعد از جنگ تبوک و بعد از حج الوداع در راه بازگشت به مدینه: در حجة الوداع پیامبر(ص) سه روز بعد از انتصاب امیرالمومنین (ع) به ولایت و جانشینی پس از خود، یعنی در ۲۲ ذی‌الحجه از محل غدیر خم به سمت مدینه حرکت کردند. منافقین که آمدنِ پیامبر (ص) را به مدینه برای خود خطرناک می‌دانستند و می‌ترسیدند مبادا آن حضرت پیام غدیر (جانشینی امیرالمومنین) را در مدینه هم بازگو کند و راه رسیدن به حکومت پس از پیامبر(ص) را بر آنان ببندد. ابوبکر و عمر، با فراخوان جماعت طلقاء و منافقان، نقشه کشیدند و تصمیم گرفتند پیامبر(ص) را قبل از رسیدن به مدینه به قتل برسانند. به همین علت در کوه‌های «هرشی» گردنه‌ای بین راه مکه و مدینه نزدیک جحفه، پنهان شده و در مسیری که باید شتر پیامبر(ص) از آنجا عبور می‌کرد و دارای پرتگاه بود قرار گرفتند تا با رم دادن شتر پیامبر(ص) و با حمله به آن حضرت، نقشه شوم خود را پیاده کنند. جبرئیل پیامبر(ص) را آگاه کرد و نقشه آنان خنثی شد. حذیفه می‌گوید: پس از بیعت مردم با امیرالمومنین(ع) در غدیر خم، رسول خدا (ص)حرکت کرد تا آن‌که نزدیک عقبه‌ی هُرشی رسید. آن منافقان زودتر بر سر عقبه قرار گرفته بودند و با دبه‌هایی پر از سنگ منتظر آمدن رسول خدا (ص) بودند. وقتی به عقبه رسیدیم، دبه‌ها را رها کردند؛ به گونه‌ای که زیر پای ناقه‌ی رسول خدا (ص) فرود آمد. ناقه ترسید و نزدیک بود رم کند و حضرت را بیندازد. حضرت خطاب به ناقه فرمود : آرام باش، بر تو باکی نیست. منافقان نزدیک ناقه آمدند که آن را (ناقه) به دره بیاندازند. من و عمار به سوی آنان حمله‌ور شدیم، بنابراین ناامیدانه بازگشتند. چون شبِ بسیار تاریکی بود، مهاجمین را نشناختم. به رسول خدا (ص) عرض کردم: چه کسانی بودند؟ فرمودند: آنها منافقان‌اند در دنیا و آخرت. عرض کردم: کیستند؟ یکایک را نام برد و جماعتی را نام برد که من نمی‌خواستم بعضی در میان آنها باشند. حضرت فرمود: به سوی آنان نظر کن. برقی زده شد و تمامی اطراف ما روشن گردید. به آن جماعت نظر کردم و همه را شناختم. همان کسانی بودند که رسول خدا (ص) نام برده بود. چهارده نفر بودند: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه ابن عبیدالله، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى‌وقاص، ابوعبیدة بن جراح، معاویة بن ابی سفیان و  عمرو بن عاص که اینها از قریش بودند. (هرکدام از این‌ها در غصب جانشینی پیامبر (ص) نقش داشتند ) و پنج نفر دیگر: ابوموسی اشعری، مغیرة بن شعبه، اوس بن حدثان، ابوهریره و  ابوطلحه انصاری. ۳. صحیفه‌ی ملعونه : پس از جریان غدیر و شکست عملیات ترور منافقان، حضرت حرکت کرد و وارد مدینه شد. پانزده منافق شرکت‌کننده در این عملیات، در خانه‌ی ابوبکر جمع شدند و عهد و پیمان بستند که بیعت علی (ع) را بشکنند و خلافت به ترتیب به: ابوبکر، عمر، ابوعبیدة بن جراح و سالم مولی ابی‌حذیفه برسد و به کس دیگری منتقل نشود. سعید بن عاص این پیمان را در صفحه‌ای نوشت و اسامی را هم در آخر صفحه ذکر کرد و بر این پیمان‌نامه ۳۴ نفر از منافقان شاهد بودند. چهارده نفر از اصحاب عقبه (منظور او اشخاص شرکت کننده در ترور ناموفق پیامبر (ص)) و باقی از سایر منافقان. سپس وی صحیفه را به مکه فرستاد و این صحیفه در کعبه مدفون بود و عمر در زمان خلافت خود آن را از آن مکان بیرون آورد. حذیفه نام شماری از کسانی که در هنگام نوشتن صحیفه حاضر بودند، به این شرح شمرد: ابوسفیان، عکرمة بن ابی‌جهل، صفوان بن امیة بن خلف، سعید بن عاص، خالد بن ولید، عیاش بن أبی‌ربیعة، بشیر بن سعد، سهیل بن عمرو، حکیم بن حزم، صهیب بن سنان، أبوالاعور سلمی و مطیع بن اسود المدری. حذیفه می‌گوید: شماری دیگر هم بودند که نام آنها را فراموش کرده‌ام. عمر وقتی که قصد داشت شورای شش نفره را برای تعیین خلیفه بعد از خود معرفی کند گفت : « اگر ابوعبیده ابن جراح زنده بود او را خلیفه پس از خود قرار می‌دادم » و همچنین گفت : « اگر سالم مولی ابن حذیفه، زنده بود او را خلیفه پس از خود قرار می‌دادم.» (سالم مولی ابن حذیفه همان کسی است که به دستور عمر ، آنقدر با غلاف شمشیر بر بازوی حضرت زهراء (س) زد تا دست حضرت شکست ) که البته این سخنان طبق قرارداد بین خودشان بود.(ارشاردالقلوب،ج۲،ص۳۳۳تا۳۳۶ و کافی ،ج۸،ص۱۷۹) 🖊 با ما در ارتباط باشید: 🆔 @Nasime_ghadir 📒 https://6w9.ir/Harf_8923856 🖇انتشار فقط با ذکر منبع: 📍@nasim_farhangi
نسیم👼
#شکل‌_گیری_صهیونیزم (ادامه مباحث #توطئه‌_ها_ی_صهیونیسم در روزهای #چهارشنبه ) ✅فصل دوم #از_مدینه_تا_
(ادامه مباحث در روزهای ) ✅فصل دوم : قسمت ۴۹ -- الف : توطئه سبط یهودا برای محو کردن ۱۱ سبط دیگر بنی اسرائیل : اسباط دوازده‌گانه یا دوازده قبیله بنی اسرائیل از دوازده فرزند یعقوب به‌وجود آمدند و عبارت‌اند از: ۱) رئوبن  ۲) شمعون  ۳) لاوی  ۴) یهودا  ۵) یساکار ۶) زبولون  ۷) دان ۸) نفتالی  ۹) جاد  ۱۰) اشیر  ۱۱) یوسف ؛ [از دو پسر وی دو قبیله زیر به وجود آمد: الف ) مناسه  ب) افرایم یا افرائیم] ۱۲) بنیامین   👈 《قوم یهود》 به 《یهودا》، چهارمین پسر یعقوب، منتسب است و تنها بازمانده اقوام بنی‌اسرائیل می‌باشد. همانطوری که در فصل اول (قسمت ۱۷ -- د) اشاره شد بعد از ۴۰ سال سرگردانی که وفات موسی (ع) و برادرش هارون (ع) نیز در این دوران اتفاق افتاد و به همین علت قبر موسی (ع) و هارون (ع) نامعلوم می باشد؛ یوشع بن نون (ع) به پیامبری مبعوث شد و نسل جدیدی بوجود آمد. بزرگان بنی اسرائیل نزد یوشع بن نون (ع) آمدند و گفتند: از ۴۰ سال سرگردانی به تنگ آمده‌ایم. یوشع (ع) گفت: راه حل همان است که موسی(ع) گفت. باید فلسطین را بگیریم. آن‌ها برای بیرون آمدن از این وضعیت ۴۰ ساله، به ناچار قبول کردند. بعد از حضرت موسی (ع) در زمان جانشین او یوشع بن نون، قوم بنی‌اسرائیل به فلسطین حمله کردند. راحت و آسان پیروز شدند و آن سرزمین را صاحب شدند. یوشع بن نون (ع) بنی اسرائیل را از رود اردن عبور داد و وارد ارض مقدس کرد و آنها وارد اریها در آن سوی رود اردن شدند و تمام ارض فلسطین را اشغال کردند. بعد از مرگ یوسف (ع ) قبیله او میان دو پسرش تقسیم شد و دو قبیله مناسه و افرائیم به وجود آمد. مناسه و افرائیم قدرتمندترین و ثروتمندترین قبایل بنی‌اسرائیل بودند و به علت علاقه یعقوب (ع) به پسر محبوبش یوسف(ع)، بهترین اراضی بنی‌اسرائیل را در تملک داشتند. قبیله‌ی یهودا پست‌ترین و نامرغوب‌ترین اراضی را در تملک داشت و به این دلیل برخی زبان‌شناسان نام “یهودا” را به معنی صاحب زمین پست و نامرغوب می‌دانند. در سال ۹۲۸ پیش از میلاد، قوم بنی‌اسرائیل به دو دولت تقسیم شد که با هم اختلاف و تعارض داشتند. یکی دولت مستقر در اراضی شمالی فلسطین بود که ده قبیله بنی‌اسرائیل به رهبری سبط افرائیم و خاندان یوسف (ع) تأسیس کردند و دیگری دولتی بود که به وسیله قبیله یهودا و قبیله بنیامین ایجاد شد و رهبری آن با سبط یهودا بود. از این پس تاریخ بنی‌اسرائیل را اختلاف و رقابت و جنگ میان این دو دولت، و به تعبیری میان دو خاندان یوسف (ع) و یهودا، رقم می‌زند. دولت اسباط ده‌گانه شمالی که دولت افرائیم خوانده می‌شد و پایتخت آن در شهر سامریه بود و دولت دو سبط جنوبی، یهودیه نام داشت و پایتخت آن در بیت‌المقدس (اورشلیم) بود. موجودیت دولت افرائیم یا سامریه ۲۰۸ سال ادامه یافت. کشفیات باستان‌شناسی ثابت می‌کند که دولت افرائیم بسیار مهم‌تر از دولت یهودیه بود و به دلیل همسایگی با دولت آرامی دمشق و دولت‌های کنعانی (فنیقی) صور و صیدا موقعیت سیاسی و تجاری برجسته‌ای داشت ولی دولت یهود اهمیتی نداشت. کهن‌ترین کتیبه‌ای که به دست آمده و نام شاهی از بنی‌اسرائیل در آن درج شده، لوح استوانه‌ای شلمنصر سوم پادشاه آشور است. این کتیبه نشان می‌دهد که دوازده حکمران دولت‌های شرق مدیترانه ، به رهبری بن حدد (شاه آرامی دمشق)، اتحادیه‌ای علیه امپراتوری توسعه‌طلب آشور ایجاد کرده بودند. یکی از آن‌ها اخاب اسرائیلی است‌. در این کتیبه نامی از دولت و شاه سبط یهود در میان نیست و این نشان می‌دهد که در آن زمان دولت یهودیه اهمیتی نداشت. دولت‌های بنی اسرائیل (افرائیم و یهود) و همسایگان آنها با شروع توسعه‌طلبی امپراتوری آشور به سمت غرب ، دولت یهود رویه‌ای خائنانه علیه دولت قبایل ده‌گانه شمالی بنی‌اسرائیل و دولت آرامی دمشق در پیش گرفت؛ خود را به آشور نزدیک کرد و سرانجام آشور را به حمله به دولت‌های دمشق و افرائیم تحریک نمود. ابتدا در سال ۷۳۲ پیش از میلاد، دمشق به تصرف آشوری‌ها درآمد و مردم آن به اسارت درآمدند و سپس، در سال ۷۲۰ پیش از میلاد، در زمان سلطنت سارگون دوم در آشور، به حیات دولت افرائیم پایان داده شد. به این ترتیب، با توطئه سران قبیله یهودا ده قبیله بنی‌اسرائیل سرنوشتی شوم یافتند و ناپدید شدند.😱 🖊 با ما در ارتباط باشید: 🆔 @Nasime_ghadir 📒 https://6w9.ir/Harf_8923856 🖇انتشار فقط با ذکر منبع: 📍@nasim_farhangi
نسیم👼
#شکل‌_گیری_صهیونیزم (ادامه مباحث #توطئه‌_ها_ی_صهیونیسم در روزهای #چهارشنبه ) ✅فصل دوم #از_مدینه_تا_
(ادامه مباحث در روزهای ) ✅فصل دوم : توطئه سبط یهودا برای محو کردن ۱۱ سبط دیگر بنی اسرائیل: قسمت ۴۹✅ب: بخشی از سکنه دولت افرائیم و شهر سامریه، که کتیبه‌های آشوری شمار آن‌ها را ۲۷۲۹۰ نفر ذکر کرده، به عنوان اسیر به بخش‌های شرقی دولت آشور انتقال داده شدند. این رقم نمی‌تواند شامل تمامی اتباع دولت افرائیم باشد بلکه بخش بزرگ‌تری از آن‌ها به عنوان اسیر و برده در زیر یوغ و سلطه دولت یهود قرار گرفتند. دولت یهود یا سبط یهودا حتی به اتباع دولت افرائیم که هم‌خون و همگی از بنی اسرائیل بودند، رحم نکردند. بعدها هم در متون عهد عتیق و هم در فقه تلمودی با مفاهیم “غلام عبرانی” و “کنیز عبرانیه” مواجه می‌شویم و منظور اعضای سایر قبایل بنی‌اسرائیل است که به اسارت سبط یهودا درآمدند. مثلاً در جایی از عهد عتیق می‌خوانیم که در زمان محاصره بیت‌المقدس به وسیله بخت‌النصر، شاه یهود برای جلب حمایت مردم شهر فرمانی صادر می‌کند و دستور آزادی غلامان و کنیزان عبرانی را می‌دهد. یعنی تا این زمان هنوز گروهی از اعضای ده‌گانه شمالی بنی‌اسرائیل در مقام اسرای یهودیان جای داشتند. طبق مدارک معتبر تاریخی، این خلاصه‌‌ای است از تهاجم آشور به سرزمین ده قبیله شمالی بنی‌اسرائیل که به تحریک دولت یهود انجام شد. ولی در اواخر قرن دوم میلادی، این ماجرا به کلی تحریف می‌شود. یهودیان با جعل تاریخ، آن را به اسطوره «ده سبط گمشده بنی‌اسرائیل» تبدیل می‌کنند. یعنی سرنوشت شوم و مظلومیت قبایل ده‌گانه بنی‌اسرائیل را، که یهودیان در ایجاد آن نقش اصلی داشتند، به سود خود مصادره می‌کنند و مدعی می‌شوند که در جریان حمله‌ی آشور تمامی ده قبیله شمالی به اعماق امپراتوری آشور انتقال داده شده و به این ترتیب ناپدید شدند. بر این اساس، نوعی ایدئولوژی مسیحایی (هزاره‌گرا) شکل می‌گیرد. (( هزاره گرایی باوری است که بوسیله برخی از فرقه‌های دینی، جنبش‌های مدنی و سیاسی ترویج می‌شود و این‌گونه مطرح کرده‌اند که پیش از روز قیامت یک عصر طلایی یا بهشت زمینی رخ خواهد داد که وضعیت و حالت ابدی روی زمین تا روز قیامت خواهد بود و یهود این عقیده را دارند که با پیدا شدن اسباط گمشده بنی اسرائیل، حضرت عیسی (ع) ظهور خواهد کرد و به این بهانه یهود، هر جای دنیا را می خواهد چنگ بزند چون می‌گوید اسباط گمشده بنی اسرائیل در آنجا هستند.)) طبق این اسطوره که در جریان حمله آشور، اسباط ده‌گانه، در جهان آواره شدند و درنقاطی ناشناخته سکنی گزیدند. پیدا شدن اسباط گمشده ده گانه بنی‌اسرائیل که پایان دوران طولانی آوارگی اسباط ده‌گانه را به همراه دارد سر آغاز ظهور حضرت مسیح (ع) ( از تبار داود ) و استقرار دولت جهانی یهود است. منظور شان این است که با پیدا شدن اسباط ده‌گانه، حضرت مسیح(ع) ظهور خواهد کرد.