eitaa logo
تسنیم
177 دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
8.4هزار ویدیو
8 فایل
این کانال صرفا جهت ارائه سبک زندگی اسلامی ایجاد شده. از هر گونه نظر استقبال می کنیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_خیلی_حسینع_زحمت_ما_را_کشیده_است_پناهیان.mp3
زمان: حجم: 2.25M
🏴 ویژه ♨️خیلی حسین(ع) زحمت ما را کشیده است! 🎙حجت الاسلام علیرضا پناهیان 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr
♦️روضه‌های امسال سخت‌تر می‌شود وقتی ۹ ماه است داریم روضه‌ها را به چشم‌مان می‌بینیم. 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr
🏴✿⃟‌‌ السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ امروز ششم است ●•°ذکر مصیبت حضرت قاسم‌بن‌الحسن. مجلسی می‏نویسد: روز عاشورا امام حسین ایستاده بود. «فَبَرَزَ مِنَ الخَیمَةِ غُلامٌ لَم یَبلُغِ الحُلُمَ»؛ حضرت ایستاده بود، یک‏وقت دید نوجوانی از خیمه‏ها بیرون آمد. ✿•°بعضی‏ها دارند که: «وَجهُهُ کَانَ کَفَلقَةِ القَمَرِ»؛ چهره‏اش مثل ماه‏پاره بود. حق دارد (علیه السلام) اینها را نفرین کند. ❀•° یک ماه‏پاره بیرون آمد. خدمت امام‌حسین (علیه السلام) آمد و خواست که اجازه بگیرد تا به میدان برود. می‏نویسند: «فَلَمَّا نَظَرَ الحُسَینُ إلَیهِ قَد بَرَزَ»، وقتی امام حسین چشمش افتاد به این نوجوان که آمده، «إعتَنَقَهُ» او را در بغل گرفت، «وَ جَعَلَا یَبکِیَانِ حَتَّی غُشِیَ عَلَیهِمَا» این‌قدر حسین (علیه السلام) گریه کرد، این‌قدر قاسم گریه کرد... امام حسین اجازه میدان به او نداد. ✿•°می‏نویسند: «فَلَم یَزَل یُقَبِّل یَدَیهِ وَ رِجلَیهِ حَتَّی أذِنَ لَهُ» آن‌قدر دست و پای عمو را بوسه زد، تا عمو به او اجازه داد که به میدان برود. ●•°این صحنه از آن صحنه‏هایی است که امام حسین شدیداً متأثر شده است، و شدیداً نگران قاسم بود. حضرت نگران قاسم بود. حمید بن‏مسلم می‏گوید: وقتی این جوان آمد، دیدم عمر ابن سعد عضدی رو کرد به من و گفت: «والله لأشُدَّنَ عَلَیهِ»؛ قسم خورد که من می‏روم و کارش را تمام می‏کنم. به او گفتم: ❀•° «سبحان الله، ما ترید»؟ چه کار می‏خواهی بکنی؟ این همه دورش را گرفتند، آنها کافی نیستند که تو هم می‏خواهی بروی؟ می‏گوید: «فما ولّی وجهه حتی ضرب الغلام رأسه بالسیف»؛ می‏گوید قاسم رویش را برنگردانده بود که با شمشیر چنان به فرق قاسم زد، «فوقع بوجهه علی الأرض». قاسم به رو زمین افتاد... «فنادی یا عماه!» صدایش بلند شد، عمو را صدا کرد. ✿•°امام حسین (علیه السلام) مثل یک باز شکاری، خودش را به قاسم رساند، صدای او آمد، این‌طور سریع آمد اما چه دید؟ با چه صحنه‏ای روبه‏ رو شد؟ اینجا جا داشت نفرین کند، چون دید قاسم پاهایش را روی زمین... 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr
🏴✿⃟‌‌ أَلسَّلامُ عَلَی الرَّضیعِ الصَّغیرِ ●•°هفتم است با چه حاجتی به مجلس اباعبدالله آمده ای؟ بعضی از علما و بزرگان ما هر وقت کارشان گره می خورد، روضه خوان دعوت می کردند و می گفتند: روضه ی علی اصغر بخوان. روضه ی علی اصغر گره گشاست. ✿•°شاید تنها جایی که خداوند به اباعبدالله تسلیت گفته است؛ "حسین دعه فانّ له مرضعا فی الجنة". معلوم می شود که اباعبدالله خیلی از شهادت علی اصغرمتأثر شد. ❀•° چه کردند با دل ابی عبدالله ؟ حرمله سه تا تیر زهر آلود رها کرد . تیرها سه شعبه بود ، بگویم این تیرها ‏چه کرد. ‏ ➖تیر اول مشک آب از هم درید میر لشکر شد امیدش ناامید ‏ ➖تیر دوم پشت پیغمبر شکست چون به چشم زاده ی حیدر نشست حسین ...‏ ➖تیر سوم را سه شعبه بُرد کار بهر حلقوم شریف شیرخوار ‏ هم سه شعبه هم به زهر آلوده بود چشم گیتی این ستم نادیده بود .‏ ✿•°تیرهای یک شعبه بدن را سوراخ میکرد . تیرهای سه شعبه اول سوراخ میکرد بعد بدن را پاره میکرد . ‏تیرهای زهر آلود هم سوراخ میکرد هم پاره میکرد هم مسموم میکرد . گلوی شیرخواره کجا تیر سه شعبه ‏کجا؟ ‏ اول گلو را سوراخ کرد . مِنَ الأُذُن إلَی الأُذُن گوش تا گوش علی را درید . ‏😭😭 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr
🏴✿⃟‌‌ اَلسَّلامُ عَلَی‌الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ‌ابْن‌ الْحُسَین.. ●•° هشتم ماه است دیگر نزدیک داریم میشویم به عاشورا . امیدواریم خدای متعال به ما توفیق ‏دهد خودمان را در این دوروز به کاروان امام‌حسین برسانیم. هرسال از نو دعوت میشویم راه باز میشود. ‏غروب عاشورا هم دیگر امسال پرونده اش بسته میشود مثل شب قدر دیگر ، وقتی شب بیست و سوم گذشت ‏پرونده‌ی شب قدر بسته میشود تا سال بعد. ✿•°گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم مگر میشود از رسول خدا ‏دل کند؟ اشبهُ الناس خلقاً و خُلقاً و منطقاً برسوله. نفس شمرده زدم وز پی پیاده دویدم محاسنم کف ‏دست بودو اشک به چشمم گهی زپای فتادم گهی زجای پریدم دلم به پیش تو جان در قفات دیده به ‏قامت خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم ؟ ‏ ●•°یک نگاه به قد و بالای علی کرد ، فَستَأذَنَ أبا فأذِنَ لَهُ آمد محضر حضرت اجازه گرفت بی درنگ به او اجازه ‏داد فرمود علی جان برو .. ❀•° این ‏امام رحمت وقتی اشبهُ الناس به رسول خدا تو میدان رفت دیگر آنها را مستحق لعن میداند. آنهایی که با این ‏آقازاده وارد جنگ میشوند. عمر سعد قطعَ الله رحمکَ کما قطعکَ رحمی.‏ دو چشم خود بگشا و سوال کن ، تا که بگویم ز خیمه تا سر نعش تو من چگونه رسیدم ؟ ✿•° رفت میدان همه ‏شنیده اید ، جنگ نمایانی کرد دیگر توان جنگیدن ندارد . خسته شده تشنگی غلبه کرده متوجه شد امام ‏حسین هنوز اذن به شهادت ندادند. برگشت از حضرت اجازه بگیرد ، نمیدانم چرا حضرت اول این اسرار و ‏ودایع را به علی اکبر نداد من نمیدانم. برگشت به حضرت عرض کرد العطش قد قَتَلَنی ، و ثِقلُ الحدید ‏اجحدنی ، عرضه داشت آیا شربت و آبی در اختیار شما هست ؟ دیگر اینجوری توان جنگیدن ندارم. یا اجازه‌ی شهادت بدهید یا مرا سیراب کنید . ❀•° حضرت فرمود عزیزم هات لسانک.. بعد فرمود فرزندم برو دیگر امیدوارم به زودی از دست جدت ‏سیراب شوی. ✿•°لذا این بار دیگر طولی نکشید صدای علی از میدان آمد . أَبَتا علیکَ مِنِ السلام هذا جدّی رسول‌الله قد سقانی بِکأس الاَوفاء بابا رسول خدا آمده مرا سیراب کرد نگران تشنگی ِ من نباش ، تعبیر مقاتل این ‏است به سرعت خودش را رسانید سوی میدان. ●•°ولی یک وقتی رسید قَطّعوهُ بسیوف إرباً إرباً ای وای ... سَقَطَ عَن‌‏الفَرَس با دوزانو تا کنار بدن علی آمد ، فجلَسَ علی‌التُّراب فبَکاء بُکاءً عالیا ، رو خاکهای گرم کربلا نشست ‏بلند بلند گریه کرد . ‏ ❀•° ای پسر من پدرِ پیر تو هستم ، پدر پیر و زمینگیر تو هستم. ای جگر گوشه‌ی من لب وا کن ، شاد و خرسند ‏دلِ بابا کن. ‏ صلی الله علیک یا ابا عبدالله.‏ 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr
🏴✿⃟‌‌ ۱۲ السّلا علیک یا اباالفضل العباس، السّلام علیک ایّها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله. ●•°شب نهم ،مجلسی می‏نویسد: «أنَّ العَبَّاسَ لَمَّا رَأى وَحدَتَهُ أتَى أخَاهُ وَ قَالَ يَا أخِي هَل مِن رُخصَةٍ» ابوالفضل وقتی دید حسین تک و تنها مانده، آمد خدمت برادر و عرض کرد حالا اجازه می‏دهی من به میدان بروم؟ «فَبَكَى الحُسَينُ بُكَاءً شَدِيداً»؛ امام حسین سخت شروع کرد به گریه کردن؛ بعد به او گفت: «أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی»؛ تو علمدار منی؛ کجا می‏خواهی بروی؟ ❀•° حضرت عبّاس به برادر عرض کرد: «قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ»؛ برادر، سینه‏ام تنگی می‏کند و از زندگی بیزارم. اجازه بده به میدان بروم. (علیه‏السلام) فرمود: «فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ»؛ حالا که چنین است، پس برو یک مقدار آب برای بچه‏ ها تهیه کن... ✿•°حضرت ابوالفضل آماده شد؛ مشک را برداشت و سوار مَرکب شد. می‏نویسند چهار هزار مأمور اطراف شریعه را گرفته بودند. امّا عبّاس هر طور بود خودش را رساند و وارد شریعه فرات شد. کربلا کعبة عشق است و منم در احرام شد در این قبلة عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی‌رکوع است نماز من و این تکبیرم ❀•° آقا حسین جان همه ی نمازها رکوع دارد اما نماز ابوالفضل رکوع ندارد . چرا رکوع ندارد ؟ دارد ‏آن چنان عمود آهنین بر فرق نازنینش زدند فَسَقَطَ العبّاسُ بِوَجهِ، دیگر عباس دست در بدن ندارد تا حائل ‏کند . عباس به رو به زمین افتاد . چه کردند نانجیب ها ؟ نیزه دار با نیزه می زند ، شمشیر دار با شمشیر می زند.) ✿•°این جا بود که امام حسین را برادر صدا زد: یا اخا، ادرک اخاک بلافاصله اباعبدالله آمد.... دیده واکن که طبیب سر بالین آمد دیده بگشا که حسین با دل خونین آمد دیده بر هم منه ای سرو به خون غلتیده تا نگویند که حسین داغ برادر دیده ●•°صدا زد: برادرم، الآن انکسر ظهری و قلّت حیلتی. ❀•° تا دیشب بچه های من راحت می خوابیدند ولی دیگر آرام ندارند. 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr
🏴❀⃟امام به گریه نیاز نداره!!! ▪️عده ای با ژست روشنفکر دینی می گویند: امام حسین(علیه السلام) شهید نشد که ما گریه کنیم و توی سر وکله بزنیم باید راه حسین را شناخت حسین به این عزاداریها نیاز نداره 🔰پاسخ ▪️>این حرف درستی است که امام‌حسین(علیه السلام) به گریه ما نیاز ندارد. ▫️خداوند هم به نماز و عبادت ما احتیاجی ندارد پس انجام ندهیم؟ ▪️>اصلا اینجا حرف از نیاز امام حسین(علیه السلام) به عزاداری ما نیست. این شبهات با حرفهای قشنگ دینی مخلوط میشود. 🔰کسانی که ادعای روشنفکر دینی دارند. ▪️>به این سوال جواب دهند، چرا امام موسی کاظم(علیه السلام ) که خودشان امام معصوم هستند برای امام حسین(علیه السلام) عزا داری میکردند؟ 🌟امام رضا(علیه السلام ): هر گاه ماه فرا می رسید، پدرم (موسی بن جعفر علیه السلام) دیگر خندان دیده نمی شد و غم و افسردگی بر او غلبه می یافت تا آن که ده روز از محرم می گذشت، روز دهم محرم که می شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. 📚امالی صدوق ▫️>یا چرا امام صادق(علیه السلام ) از قول پدرشان میفرمایند: 🌟امام صادق(علیه السلام ): پدرم امام باقر(علیه السلام ) به من فرمود: ای جعفر ! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه خوانان کن که به مدت ده سال در «منا» در ایام حج، بر من نوحه خوانی و سوگواری کنند. 📚بحار الانوار ▪️>گریه بر حسین(علیه السلام)، گریه اعتراض به ظلم است. گریه بر محبت حسین(علیه السلام ) ▫️>مگر در زیارت نمی خوانیم که با محبت (علیه السلام) به خدا نزدیک میشویم؟ ▪️>با حرفهای به ظاهر قشنگ، دنبال تحریف و تخریب روضه امام حسین(علیه السلام ) هستند و تازه خود را اسلام شناس و امام شناس هم معرفی میکنند. 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr
◼️ کاروان کجاست؟ 🔹 ۲۹ سال ۶۱ هجری قمری است. کاروان اسرای کربلا امروز به حوالی رسیدند. یزید دستور داد تا خاندان رسول‌الله پشت دروازه‌های شهر بمانند تا شهر آذین‌بندی شود. 🔹امام سجاد(ع) و زنان و دختران اهل‌بیت قرار است ۳ روز معطل شوند تا شامیان بتوانند خوب مهمان‌نوازی کنند. شام در شادی و خرمی غرق است؛ همه به هم تبریک می‌گویند و بساط آواز و طرب و شراب‌خواری شامیان به راه است. 🔹به گفتۀ جارچیان یزید سرهای بریده و زنان و اطفال کسانی قرار است به شهر وارد شود که دشمنان ما بوده و قصد براندازی حکومت عراق را داشتند. 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr
. 🏴✿⃟‌‌ السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ امروز ششم است ●•°ذکر مصیبت حضرت قاسم‌بن‌الحسن. مجلسی می‏نویسد: روز عاشورا امام حسین ایستاده بود. «فَبَرَزَ مِنَ الخَیمَةِ غُلامٌ لَم یَبلُغِ الحُلُمَ»؛ حضرت ایستاده بود، یک‏وقت دید نوجوانی از خیمه‏ها بیرون آمد. ✿•°بعضی‏ها دارند که: «وَجهُهُ کَانَ کَفَلقَةِ القَمَرِ»؛ چهره‏اش مثل ماه‏پاره بود. حق دارد (علیه السلام) اینها را نفرین کند. ❀•° یک ماه‏پاره بیرون آمد. خدمت امام‌حسین (علیه السلام) آمد و خواست که اجازه بگیرد تا به میدان برود. می‏نویسند: «فَلَمَّا نَظَرَ الحُسَینُ إلَیهِ قَد بَرَزَ»، وقتی امام حسین چشمش افتاد به این نوجوان که آمده، «إعتَنَقَهُ» او را در بغل گرفت، «وَ جَعَلَا یَبکِیَانِ حَتَّی غُشِیَ عَلَیهِمَا» این‌قدر حسین (علیه السلام) گریه کرد، این‌قدر قاسم گریه کرد... امام حسین اجازه میدان به او نداد. ✿•°می‏نویسند: «فَلَم یَزَل یُقَبِّل یَدَیهِ وَ رِجلَیهِ حَتَّی أذِنَ لَهُ» آن‌قدر دست و پای عمو را بوسه زد، تا عمو به او اجازه داد که به میدان برود. ●•°این صحنه از آن صحنه‏هایی است که امام حسین شدیداً متأثر شده است، و شدیداً نگران قاسم بود. حضرت نگران قاسم بود. حمید بن‏مسلم می‏گوید: وقتی این جوان آمد، دیدم عمر ابن سعد عضدی رو کرد به من و گفت: «والله لأشُدَّنَ عَلَیهِ»؛ قسم خورد که من می‏روم و کارش را تمام می‏کنم. به او گفتم: ❀•° «سبحان الله، ما ترید»؟ چه کار می‏خواهی بکنی؟ این همه دورش را گرفتند، آنها کافی نیستند که تو هم می‏خواهی بروی؟ می‏گوید: «فما ولّی وجهه حتی ضرب الغلام رأسه بالسیف»؛ می‏گوید قاسم رویش را برنگردانده بود که با شمشیر چنان به فرق قاسم زد، «فوقع بوجهه علی الأرض». قاسم به رو زمین افتاد... «فنادی یا عماه!» صدایش بلند شد، عمو را صدا کرد. ✿•°امام حسین (علیه السلام) مثل یک باز شکاری، خودش را به قاسم رساند، صدای او آمد، این‌طور سریع آمد اما چه دید؟ با چه صحنه‏ای روبه‏رو شد؟ اینجا جا داشت نفرین کند، چون دید قاسم پاهایش را روی زمین... 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr
. 🏴✿⃟‌‌ السّلا علیک یا اباالفضل العباس، السّلام علیک ایّها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله. ●• نهم ،مجلسی می‏نویسد: «أنَّ العَبَّاسَ لَمَّا رَأى وَحدَتَهُ أتَى أخَاهُ وَ قَالَ يَا أخِي هَل مِن رُخصَةٍ» ابوالفضل وقتی دید حسین تک و تنها مانده، آمد خدمت برادر و عرض کرد حالا اجازه می‏دهی من به میدان بروم؟ «فَبَكَى الحُسَينُ بُكَاءً شَدِيداً»؛ امام حسین سخت شروع کرد به گریه کردن؛ بعد به او گفت: «أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی»؛ تو علمدار منی؛ کجا می‏خواهی بروی؟ ❀•° حضرت عبّاس به برادر عرض کرد: «قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ»؛ برادر، سینه‏ ام تنگی می‏کند و از زندگی بیزارم. اجازه بده به میدان بروم. (علیه‏السلام) فرمود: «فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ»؛ حالا که چنین است، پس برو یک مقدار آب برای بچه‏ ها تهیه کن... ✿•°حضرت ابوالفضل آماده شد؛ مشک را برداشت و سوار مَرکب شد. می‏نویسند چهار هزار مأمور اطراف شریعه را گرفته بودند. امّا عبّاس هر طور بود خودش را رساند و وارد شریعه فرات شد. کربلا کعبه عشق است و منم در احرام شد در این قبله عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی‌رکوع است نماز من و این تکبیرم ❀•° آقا حسین جان همه ی نمازها رکوع دارد اما نماز ابوالفضل رکوع ندارد . چرا رکوع ندارد ؟ دارد ‏آن چنان عمود آهنین بر فرق نازنینش زدند فَسَقَطَ العبّاسُ بِوَجهِ، دیگر عباس دست در بدن ندارد تا حائل ‏کند . عباس به رو به زمین افتاد . چه کردند نانجیب ها ؟ نیزه دار با نیزه می زند ، شمشیر دار با شمشیر می زند.) ✿•°این جا بود که امام حسین را برادر صدا زد: یا اخا، ادرک اخاک بلافاصله اباعبدالله آمد.... دیده واکن که طبیب سر بالین آمد دیده بگشا که حسین با دل خونین آمد دیده بر هم منه ای سرو به خون غلتیده تا نگویند که حسین داغ برادر دیده ●•°صدا زد: برادرم، الآن انکسر ظهری و قلّت حیلتی. ❀•° تا دیشب بچه های من راحت می خوابیدند ولی دیگر آرام ندارند 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr
◼️ کاروان امروز کجاست؟ 🔹امروز ۲۹ سال ۶۱ هجری قمری است. کاروان اسرای کربلا امروز به حوالی رسیدند. یزید دستور داد تا خاندان رسول‌الله پشت دروازه‌های شهر بمانند تا شهر آذین‌بندی شود. 🔹امام سجاد(ع) و زنان و دختران اهل‌بیت قرار است ۳ روز معطل شوند تا شامیان بتوانند خوب مهمان‌نوازی کنند. شام در شادی و خرمی غرق است؛ همه به هم تبریک می‌گویند و بساط آواز و طرب و شراب‌خواری شامیان به راه است. 🔹به گفتۀ جارچیان یزید سرهای بریده و زنان و اطفال کسانی قرار است به شهر وارد شود که دشمنان ما بوده و قصد براندازی حکومت عراق را داشتند. 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr