@Maddahionlinمداحی_آنلاین_در_طالع_ما_وعده_دیدار_بود_ای_کاش_طاهری.mp3
زمان:
حجم:
4.33M
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عج)
🍃در طالع ما وعده دیدار بود ایکاش
🍃بخت وصالت با دل ما یار بود ایکاش
🎤حاج #محمدرضا_طاهری
👌بسیار دلنشین
💔 #غروب_جمعه
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/nasimemarefatt
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مناجات
زِ سالھا گُنَھَت بگذرم به یک العفو
ببخشم و به تو ثابت کنم که رحمانم
اگر چھ از همهـ آلودهتر بُوَد هر کس
بھ ذاتِ اقدسم او را زِ دَر نمیرانم
https://eitaa.com/nasimemarefatt
@Maddahionlin2_1152921504646077822.mp3
زمان:
حجم:
3.56M
🌙 #مناجات شب #لیلة_الرغائب
🍃امشب شب آمال ها و آرزوهاست
🍃امشب رغائب آمده ای چشم گریان
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
امشب شب آمال ها و آرزوهاست
درگاه حق ، امشب پر از با آبروهاست
امشب رغائب آمده ای چشم گریان
لطف الهی بر همه گشته نمایان ....
ای عاشقان امشب همه باهم نشینید
تا چهره ی آن یوسف زهرا ببینید
ای غائب از دیده بیا در جمع یاران
بنگر به سوز و حال این شب زنده داران
*آقای من ... ماه شب زنده داری و عبادت رسیده ...
اومدم روزای اول ماه رجب با تو یه عهد و پیمانی ببندم ، ان شاالله ماه رجبم با همه ی عمر و زندگیم فرق کنه شروع بندگی و اطاعت از خدا باشه ... *
امشب ، شب جمعه شبه طاعات باشد
مانند قدر است و شب حاجات باشد
ای بندگان درهای رحمت را گشودم
دلهای مردان الهی را ربودم ....
یارب به حق فاطمه ، زهرای اطهر
بگذر ز جرم شیعیانت روز محشر ...
شب جمعه ست ، روز امام باقر و روز مدینه و بقیع بوده ... میخوام دلتو از مدینه ببرم کربلا و التماس دعا ...
درسته شام میلاد هست ، اما شب جمعه ست ...
اولین شب جمعه ی ماه رجب ، از خدا اشک بخواه ، حال و سوز بخواه ...
قیامت مادرمون میاد وسط محشر ، چادرشو به سر می کنه ، منادی صدا میزنه یا اهل محشر غَضُّوا أَبْصَارَكُمْ ... امام باقر علیه السلام فرمود ما اهل بیتم وقتی گرفتار میشدیم روبه قبله می گفتیم الهی به فاطمه ....
قیامت خود بی بی میاد ، ندا بلند میشه فاطمه ی من ، حبیبه ی من . از منه خدا یه چیزی بخواه ( به به ، قیامتو ببین ) خدایا فاطمه میخواد لب به سخن وا کنه " ای گنه کارا میدونید اولین خواسته ی مادرمون روز قیامت چیه؟
میگه خدایا بزار برم وسط قیامت
👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم
#مناجات وعبادت و سجود و..
#پی درپی امام موسی کاظم علیه السلام
#درمطامیر(سیاه چال)😭
شیخ صدوق به نقل از پدر عبدالله قزوینی مینویسد: روزی نزد فضل بن ربیع رفتم. دیدم بالای بام خانهای نشسته است. به من گفت: « نزدیک بیا ». نزد او رفتم تا در برابرش رسیدم. گفت: « از این روزنه داخل این اتاق را نگاه کن ». به داخل اطاق نگریستم ولی مقصود او را نفهمیدم. گفت: « در داخل تاریکی و در قعر سیاه چال چه میبینی؟ » چون با دقت نظر کردم گفتم: « جامهای بر روی زمین افتاده است. »
- درست نگاه کن.
چون نیک نظر کردم گفتم:
- گویا مردی در حال سجده است.
- او را میشناسی
- نه
- این مرد مولای توست!
- مولای من؟
- آری!
- مولای من کیست؟
- خود را به نادانی میزنی؟
- نه، من مولایی برای خود نمیشناسم.
فضل بن ربیع گفت:
« این مرد، مولای تو موسی بن جعفر است.
من شب و روز او را تحتنظر قرار دادم. او را غیر از این حال سجده که دیدی ندیدهام. او نماز صبح را در اول وقتش میخواند، سپس بعد از نماز تا طلوع خورشید مشغول دعا و تعقیبات نماز است. سپس به سجده میرود، و همچنان تا ظهر در سجده است.
سپس برخاسته و بدون تجدید وضو مشغول نماز ظهر میشود. من از خواندن نماز ظهر او بدون این که تجدید وضو کرده باشد میفهمم که در حال سجده به خواب نمیرود و چرت نمیزند.
او به همین ترتیب مشغول عبادت است تا از نماز عصر فارغ میشود.
پس از نماز عصر، به سجده میرود و همواره در سجده است تا خورشید غروب کند.
پس از غروب، بر میخیزد و نماز مغرب را میخواند بیآنکه برای قضای حاجت برود و همچنان مشغول نماز و تعقیبات است تا این که نماز عشا را میخواند، و بعد از نماز عشا، غذای اندکی که برایش آورده میشود را میل میکند. سپس بدون این که تجدید وضو کند بر میخیزد و همواره در دل شب مشغول نماز است تا این که اول اذان صبح فرا میرسد. این روش، از حدود یک سال تا کنون که او را به من سپردهاند، برنامه شبانهروزی اوست. »
چون کلام فضل بن ربیع به اینجا رسید گفتم: « ای فضل! از خدا بترس! مبادا این آقا را اذیت کنی و یا ناراحتش کنی که موجب زوال نعمت از تو میشود. » فضل جواب داد: « از جانب دستگاه خلافت مکرر پیغام دادهاند که این مرد را از بین ببرم ولی من هرگز چنین نخواهم کرد، گرچه به قیمت جانم تمام شود. »
ارشاد،شیخ مفید،ج۲ص۲۳۱
انوارالبهیه محدث قمی ص۲۹۴
دانشنامه امام کاظم عليه السلام ج ۱ص۷۳
#صلوات ختم کنید
#اللهم عجل لولیک الفرج
زمزمه_مناجات_آخر_سال_باقری_Bipelak_ir_.mp3
زمان:
حجم:
1.7M
#زمزمه #مناجات
#ویژه #آخر_سال
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
آخر سال
نظری کن به منِ بی پر و بال
نکنه رهام کنی به همین حال
زبونم لال
مهربون یار!
معصیت روح منو کرده بیمار
امشبو باز اومده این گرفتار
برا اقرار
حال دلم خوب نیست
حس میکنم اشکام برای توبه مرغوب نیست
شاید دیگه این رو سیاه پیش تو محبوب نیست
حال دلم خوب نیست
رَدَم نکن یا مُنتَهَی الرّجایا
شرمنده ام یاغافِرَ الخَطایا
من و ببخش خدایا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
آخر سال
یه نگا کن به منِ ناخوش احوال
منم اون گریه کنِ داغ گودال
تن پامال
قد خمیده
خواهرش به روی تل چی کشیده
روی دست مادرش عشقو دیده
سر بریده
برا امیر خوب نیست
جای کفن براش بیارن یه حصیر خوب نیست
کوفه و شام به خواهرش بگن اسیر خوب نیست
برا امیر خوب نیست
به روضههای زینب کبری
به مقتل «بَناتُکَ سَبایا»
من و ببخش خدایا
✍ #عبدالله_باقری
Monajat Ba KhodaMonajat Ba Khoda (86).mp3
زمان:
حجم:
390.9K
#مناجات
📝یا رب به قرآن ما را ببخشا مارا ببخشا ..🤲
🎤با نوای زنده یاد استاد #سلیم_موذن_زاده
🌻|↫#ماه_رمضان ؛#رمضان
هدیه به چهارده معصوم
خوشنودی آقا
امام زمان عج
صلوات
💚💚💚
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه شب جمعه
#مناجات امام زمان(عج)
#روضه امام حسین (ع)
#گریز حضرت اباالفضل(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
"السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🔶شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن
🔶فکر دلواپسیِ قلب منِ مضطر کن
🔶گذر عمر منِ بی سر و پا بر تو نخورد
🔶عزم دیدار مرا در نفس آخر کن
🔶عمر من رفت و تو را درک نکردم آقا
🔶فهم من درخورِ درک تو نشد باور کن
🔶چِقَدَر نام تو بردم به زبانم، یک بار
🔶تو صدایم بزن و خوش دلم ای دلبر کن
🔶سهم من، از تو فراقِ تو شده غم دارم
🔶منّتی بر سر من نِه، تو غمم کمتر کن
🔶این شب جمعه اگر مقصد تو کرب و بلاست
🔶نزد ارباب دعایی به منِ نوکر کن
⬅️اجر و مزده شما برادران و خواهران وعزاداران با بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) انشاالله درهر گوشه ای از مجلس ومحفل نشسته اید حاجت روا بشید شفای همهی مریضها انشاالله شب جمعه است همه اموات فیض ببرند
*شب زیارتی ابی عبدالله شبی که مادرش فاطمه زهرا مهمان امام حسین است ای کسانی که در گوشه ای از مجلس نشستی حاجت داری مریض داری گرفتاری امشب امام حسینو قسم بده به پهلوی شکسته مادرش (زهرای مرضیه)انشاء الله حاجت روا می شی شفای همه مریض ها انشاالله امشب آسمان هم با ما در این ساعت برای ابی عبدالله گریه کنه . فرمود فاطمه جان ، همه چشم ها قیامت گریانه غیر از اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه وقتی جبریل خبر شهادت ابی عبدالله رو به پیغمبر داد، همون لحظه ی ولادت، پیغمبر گریه کرد دستور امد این خبر و باید به مادرش فاطمه هم بدی،کدوم فاطمه؟همون فاطمه ای که "وَوَضَعَتْهُ أُمُّهُ😭 كُرْهًا" حسین و به سختی به دنیا آورده، تا پیغمبر به فاطمه خبر داد دخترم این بچه ای که تازه از تو به دنیا اومده این فرزندت و کربلا غریبانه میکشند "بَکَتْ فَاطِمَةُ بُکَاءً شَدِیداً" ان شالله بی بی دوعالم شفاعت همتون رو کنه میگه اینا مجلس روضه حسینمو ترک نکردند نذاشتند جلسه روضه حسینم بی رونق باشه بگو فاطمه جان شاهد باش .
تا زهرا گریه کرد همون جا پرسید: بابا روزی که حسینمو میکشن شما زنده ای یا نه فرمود: نه دخترم، من مادرش هستم یا نه؟ نه دخترم، باباش علی هست یا نه؟ نه دخترم، گریه زهرا بیشتر شد عرضه داشت "یَا أَبَهْ فَمَاْ یَبْکِی عَلَیْهِ؟"اگه ما نیستیم پس کی بر حسین من گریه میکنه؟فرمود: دخترم غصه نخور امتی میان نسلی بعد نسلی بر حسین تو زار میزنند گریه میکنند، تا این بشارت و داد گل لبخند بر چهره فاطمه نقش بست، پیغمبر فرمود:زهرا جان باید یه قولی به من بدی بابا، چیه بابا؟ دخترم تو باید از زنهای گریه کنشون شفاعت کنی .... منم قیامت از مرد هاشون شفاعت کنم ...."
یعنی با این گریه تو مشمول شفاعت پیغمبر و فاطمه ای" آماده ای یا نه؟بریم کنار گودال...
"فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ" یه نگاه کرد دید همه یاراش رو زمین افتادن خسته شد،تکیه به نیزه داد بلکه لحظه ای استراحت کنه،نانجیبی چنان با سنگ به پیشانی حضرت زد.... خون تمام پیشانی رو فرا گرفت ...
شهدا هم با ما گریه کنند ...
ابی عبدالله هرچه کرد نتونست خون پیشانی رو بند بیاره،یا اللعجب این لباس عربی رو بالا زد .... بلکه بتونه خون پیشانی رو بند بیاره،اینجا بود سپیدی سینه حسین نمایان شد .... یه ظالمی با تیر سه شعبه چنان به قلب حسین..... دیگه نتونست تیر و از مقابل در بیاره خون مثل ناودان داره فواره میزنه ... دیدن ابی عبدالله میگه بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله دیگه نتونست دوام بیاره چنان با صورت به زمین افتاد همه بگیم یا حسین ....
یادشهدا وامام شهدا اموات جمع حاضراز این مجلس و محفل فیض ببرند شب جمعه بهره امواتمان باشه عزداران این جا امام حسین با صورت به زمین افتاد درعلقمه هم وقتی دستهای عباس را قطع کردند وباعمود اهنین به سرش زدند اخ بمیرم برات قمر بنی هاشم همچنان با صورت به زمین افتاد
صدا زد : برادر برادرت را در یاب
اه امان از اون لحظه ای که امام حسین امد علقمه دید دستهای علمدارش بریده تمام بدن قطعه قطعه صدا زد برادرم کمرم شکست الهی هیچ کسی داغ برادر نبینه الهی غم برادر نبینی عزیز دلم
دلم خون دلم خون ایهاولناس
گرفته علقمه بوی گل یاس
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
التماس دعا
#🖌مداح اهل بیت (ع)احمدبهزادی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
💥بسیار جالب خواندن این خاطره رو از دست ندید💥
⭕️شـهـیـدی که وســوسـه ی شـیــطـان را عـمــلـی نڪـرد و #صـدای تـسـبـیـحـات ڪــوه و گـیــاهــان را شـنـیـد...⭕️
#شـهـیـد_احـمـدعـلـی_نـیـری
✍نفس عمیقی ڪشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم #دماوند.یڪی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این ڪتری رو آب ڪن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا #رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم.
راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیڪ شدم تا #چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به #لـرزیـدن ڪرد نمیدانستم چه کار ڪنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک #گنـاه_بـزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین #دختـر_جـوان ڪه بـرهنـه مشغول شنا ڪردن بودند. من همان جا #خـدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن #شیطان من را وسوسه میڪند ڪه من نگاه کنم هیچ ڪس هم متوجه نمیشود اما #به_خاطر_تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد ڪتری خالی را از آن جا برداشتم و از #جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست ڪردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. #اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:🔸«هرڪس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور ڪه اشک میریختم گفتم از این به بعد #برای_خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن #امتحان_سختی ڪه در ڪنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا #مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تڪرار کردم #صدایی_شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. #از_سنگ_ریزهها_و_تمام_کوهها_و_درختها_صدا_میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم #ناباورانه به اطراف خودم نگاه ڪردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی ڪه از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات #عالم این صدا را میشنیدم!
احمد بعد از آن ڪمی سڪوت ڪرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم #درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی 🔸انسانی که گناه را ترک ڪند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نڪن.»
#خاطره
#فـرار_از_گنـاه
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
👈به کانال "#نسیم_معرفت" بپیوندید
https://eitaa.com/nasimemarefatt