eitaa logo
•| نسل ظهور🇮🇷🇵🇸 |•
1.6هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
6هزار ویدیو
41 فایل
نسل ظهور تا دنیای ظهور فلسطین کلید 🔑 رمز آلود ظهور است #امام_خامنه‌ای ثواب تمامی فعالیت‌های این کانال تقدیم به آقا امام زمان ارواحنافداه کپی حلال حلال ☺️ گروه مرتبط با کانال https://eitaa.com/joinchat/3192259029C29ab1fddf5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جذب جاسوس در فضای مجازی 🔹شیوه‌ای کم‌هزینه برای سازمان جاسوسیِ موساد که در اغتشاشات اخیر هزینه گزافی روی دست فریب‌خوردگان گذاشت. @nasle_Ashura
♦️وزارت اطلاعات: ۶ نفر از عوامل پشتیبانی تیم جنایتکار تروریستی حرم مطهر شاهچراغ(ع) شناسایی و بازداشت شدند 🔹 متن اطلاعیه روابط عمومی وزارت اطلاعات به شرح زیر است: باسمه تعالی 🔹 به استحضار ملت شریف ایران می‌رساند؛ 🔹 با الطاف الهی و عنایات اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) و ادعیه‌ی مردم مؤمن، به‌ویژه خانواده‌های دلسوخته‌ی شهدای فاجعه‌ی تروریستی حرم حضرت احمدبن موسی (علیهم‌السلام)، در عملیاتی پیچیده و با همکاری مردم هوشیار و بابصیرت ایران اسلامی، عنصر دوم عملیاتی و ۶ نفر از عوامل پشتیبانی تیم جنایتکار تروریستی آن حرم مطهر شناسایی و بازداشت شدند. اطلاعات تکمیلی متعاقباً به آگاهی ملت سرافراز ایران اسلامی خواهد رسید. روابط عمومی وزارت اطلاعات نهم آبان‌ماه ۱۴۰۱ @nasle_Ashura
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴سردار جلالی، شرط رفع فیلتر اینستاگرام و واتس‌آپ را اعلام نمود 🔹 سردار جلالی، فرمانده پدافند غیر عامل در ایران در خصوص فیلترینگ جدید در ایران گفت: فیلتر اینستاگرام و واتس‌آپ با مصوبه شاک(شورای امنیت کشور) انجام شده و تا این شرکت‌ها تعهد ندهند که قوانین داخلی کشور ما را رعایت می‌کنند این مصوبه قابل تداوم است. @nasle_Ashura
🔴 درگیری تجزیه طلب ها بر سر تقسیم شهرهای ایران! 👈 سه روز قبل گروهک تروریستی دموکرات کردستان با منتشر کردن متنی ارومیه را جزو شهرهای کشور جعلی کردستان خواند، ساعتی بعد از این پیام احمد هاشمی یکی از لیدرهای تجزیه طلب پان ترک با منتشر کردن پیامی اعلام کرد که ارومیه مربوط به کشور جعلی آنان (آذربایجان جنوبی) است. 🔹 به نظر شما کسانی که هنوز هیچ قدرتی ندارند اینگونه بر سر شهرهای ایران به جان هم افتادند بر فرض محال براندازی جمهوری اسلامی چه بلایی بر سر مردم ایران خواهند آورد؟! @nasle_Ashura
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آقای امجد امینی اون دنیا چطوری میخوای جواب این همه خون‌ها ریخته شده در کشور رو بدی ؟ ... @nasle_Ashura
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢روایت پرستار و مسئول تعویض پانسمان آرتین 🔹امروز رفتم خونه آرتین پانسمان دستشو عوض کنم. وقتی سرم بهش وصل کردم گفت: "عمو اشک صورتمو الان چجوری پاک کنم؟ مامانم هم که خونه نیست. یک دستش تیر خورده، تو سرشم یکی دیگه!" 🔸یک لحظه فرو ریختم.‌...قلبم شکست...شب اول هم تو بیمارستان آورده بودنش من شیفت بودم، ازم پرسید: "عمو داداشم مرده؟" 🔹جواب مظلومیت و آه این بچه و تنهاییش رو چه کسانی باید بدهند.... @nasle_Ashura
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️‌ نام‌گذاری یک خیابان‌ تهران به نام شهید «آرمان علی‌وردی» 🔹‌ سخنگوی شورای شهر تهران: در کمیسیون نام‌گذاری شورای شهر تهران حتما معبر و یا مکانی را به نام مبارک اختصاص خواهیم داد تا مطالبه شهروندان عزیز تهرانی پاسخ داده شود. @nasle_Ashura
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همیشـه می‌گفت: باید صـددرصـد وجـودت را بـرای |عج| خـرج کنی که او یـار نیمـه تمـام نمی‌پسنـدد همیشه سخت‌ترین کارها را برمیگزید. 🌱 ❤️ @nasle_Ashura
🌸 🍃 گفتم خودم برات هدیه میخرم من جایزه ات رو میدم روز بعد جایزه را خریدم و به زینب دادم و خیلی تشویقش کردم. وقتی زینب می‌نشست و قرآن می‌خواند یاد دوران بچگی خودم و رفتن به مکتب خانه می افتادم که به جایی نرسید .زینب بعد از شرکت در کلاس‌های قرآن و ارتباط با دخترهای خانواده کریمی به حجاب علاقه‌مند شد. من و مادرم حجاب داشتیم ولی دخترها نه. البته خیلی ساده بودن و لباسهای پوشیده تنشان می کردند. زینب که کوچکترین دختر من بود و در همه کارها پیش قدم می‌شد اگر فکر می‌کرد کاری درست است انجامش می‌داد و کاری به اطرافیانش نداشت. یک روز کنارم نشست و گفت: مامان دلم میخواد با حجاب شم. از شنیدن این حرف خیلی خوشحال شدم غیر از این هم انتظار نداشتم. زینب نیمه دیگر من بود پس حتما در دلش به حجاب علاقه داشت مادرم هم که شنید خوشحال شد. زینب بعضی از روزهای گرم تابستان پیش مادر بزرگش می‌رفت و خانه او می ماند مادرم همیشه برای رفع مشکلاتش آجیل مشکل گشا نذرمی‌کرد. یک کتاب داستان قدیمی داشت که ماجرای عبدالله خوارک بود عبدالله از راه خارکنی زندگی می‌کرد. یک شب خواب می‌بیند که اگر چهل روز در خانه‌اش را آب و جارو کند و مشکل‌گشا نذر کند وضع زندگیش تغییر می‌کند. عبدالله بعد از چهل روز مقداری سنگ قیمتی پیدا می‌کند و از آن به بعد ثروتمند می‌شود. مادرم کتاب را دست دخترها می‌داد و هنگام پاک کردن مشکل گشا همه کتاب را می خواندند. مادرم داستان حضرت خضر نبی و امام علی را هم تعریف می‌کرد. و دخترها به خصوص زینب با علاقه گوش می‌دادند . وقتی بچه‌ها به سن نمازخواندن می‌رسیدند مادرم آنها را به خانه اش می برد و نماز یادشان می داد وقتی نماز خواندن یاد می‌گرفتند به آنها جایزه می‌داد. زینب سوال های زیادی از مادرم می‌پرسید خیلی کتاب می خواند و خیلی هم سوال می‌کرد خوب درس می خواند ولی در کنار آگاهی اش دل بزرگی هم داشت. وقتی شهلا مریض می شد بی قراری می‌کرد. برخلاف زینب که صبور بود، شهلا تحمل درد و مریضی را نداشت. زینب به او می‌گفت: چرا بی قراری می کنی از خدا شفا بخواه حتماً خوب میشی. شهلا مطمئن بود که زینب همینطوری چیزی نمی گوید و حرفش را از ته دلش می زند. زینب کلاس چهارم دبستان با حجاب شد. مادرم سه تا روسری برایش خرید از آن به بعد روسری سرش می کرد و به مدرسه می رفت. بعضی از هم کلاسی هایش او را مسخره می کردند و اُمُل صدایش میزدند بعضی روزها ناراحت به خانه می‌آمد معلوم بود که گریه کرده است. می‌گفت: مامان به من اُمُل میگن. یک روز به او گفتم: تو برای خدا حجاب زدی یا برای مردم؟ گفت: معلومه برای خدا. گفتم: پس بزار بچه‌ها هرچی دلشون میخواد به تو بگن. همون سالی که باحجاب شد روزه هایش را شروع کرد. خیلی نحیف بود استخوان‌های بدنش از شدت لاغری بیرون زده بود وقتی با شهلا حرفشان می‌شد با پاهایش که خیلی لاغر بود به او می‌زد شهلا هم حسابی دردش می گرفت. برای اینکه کسی در خانه به حجاب و روزه گرفتنش گیر ندهد، از ۱۰ روز قبل از ماه رمضان به خانه مادربزرگش می رفت. با اینکه می‌دانستم زینب از نظر جثه و بنیه خیلی ضعیف است جلویش را نمی‌گرفتم. مادرم آن زمان هنوز کولر نداشت و شبها روی پشت بام کاهگلی می خوابید. او هر سال ده روز جلوتر به پیشواز از ماه رمضان میرفت شب اولی که زینب به آنجا رفت به او سفارش کرد که برای سحری بیدارش کند تا زینب هم به پیشواز ماه رمضان برود. مادرم دلش نیامد که زینب را صدا کند و نصف شب آرام و بی صدا از روی پشت‌بام پایین رفت و به خیال خودش فکر می کرد که او خواب است. زینب از زمین پشت بام خودش را آویزان کرد و مادرم را صدا زد و گفت مادربزرگ چرا برای سحری بیدارم نکردی فکر می‌کنی سحری نخورم روزه نمیگیرم؟ مادربزرگ به خدا من بی سحری روزه میگیرم اشکالی نداره. مادرم از خودش خجالت کشید به پشت بام رفت و زینب رو بوسید و التماسش کرد که با او پایین برود و سحری بخورد. مادرم گفت به خدا هرشب صدات می کنم جان مادر بزرگ بی سحری روزه نگیر. آن سال زینب همه ماه رمضان را روزه گرفت و ۱۰ روز هم پیشواز رفت. من در آن سال به خاطر هوای شرجی آبادان دچار آسم شده بودم. مدتی که مرتب مریض میشدم زینب خیلی غصه مرا می‌خورد. آرزویش این بود که برایم تخت بخرد و پرستار بگیرد. به من می‌گفت: بزرگ بشم نمیزارم تو زحمت بکشی یه نفر رو میارم تا کارا رو انجام بده. مهرداد مدتی با رادیو نفت آبادان کار می‌کرد و مرتب در خانه تمرین نمایش داشت نقش اول یکی از نمایش ها پهلوان اکبر بود. زینب نقش مادر پهلوان اکبر را بازی می‌کرد در نمایش سربداران هم او نقش مورخ را داشت. آنها در خانه لباس نمایش می پوشیدند و با هم تمرین می کردند. من هم می نشستم و نمایش آنها را با عشق نگاه می‌کردم. ✨ ☺️ @nasle_Ashura
‏ما به بهترین آدمای روی زمین که به خاطر خواهرش خواهرم خواهرامون جون دادن ، تا ابد مدیونیم🌹 برای @nasle_Ashura
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... 🍂اگر دلهایمان تاریک و ظلمانی نمی گردید امام ما عیان می‌گشت و پنهانی نمی‌ گردید 🍂به قدر تشنگی گر طالب امر فرج بودیم خدا داند فرج اینگونه طولانی نمی‌گردید... ارواحنا له الفداه ❤️ @nasle_Ashura
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا