eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
933 دنبال‌کننده
22هزار عکس
16.9هزار ویدیو
545 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی بلندمی پرم اما، نه آن هوا که تویی تمام طول خط از نقطه ای که پر شده است از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه از او و ما که منم تا من و شما که تویی تویی جواب سوال قدیم بود و نبود چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم از این سفر همه پایان آن خوشا که تویی جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی نهادم آینه ای پیش روی آینه ات جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده ای نوشته ها که تویی نانوشته ها که تویی #حسین_منزوی @defae_moghadas 🍂
دست اندرکاران ، راویان و نشر دهندگان حقایق دفاع مقدس به هوش باشید چندی قبل امام جامعه در دیدار با راویان دفاع مقدس گفتند اگر شما دفاع مقدس را آن گونه که بود روایت نکنید و نشر ندهید و [ ] هر آن گونه که خودشان خواستند تحریف و به خورد ملت می دهند و در یک کلام : به بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/2044657664C50ccd48f34
🔴 پشت پرده فتنه انگیز های اخیر منافقان نام #آشنا و غربگرایان چیست ؟! 🔹برای پاسخ به این سوال فقط کافیست بدانید که بعد از دی ماه نوبت بهمن زیبا ‌و جشن #چهل_سالگی_انقلاب ماست! 🔹یادمان باشد دی ماه ۹۷ آخرین تیر ترکش فتنه گران ضد انقلاب است که با هوشیاری ملت به سنگ خواهد خورد! #میدان_انقلاب #دانشگاه_تهران #USAregimechange 🔴به کمپین #بیداری_ملت بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
💗خاطراتی از شهدای گمنام:👇 یهو دیدم پلاکشو کند انداخت تو کانال ماهی  ...😇 🔸 گفتم: چرا این طوری کردی؟ این هویتته! 🔹گفت: «این آتیشی که من می بینم راه برگشتی ندارم، باخودم فکر کردم شم عجب تشییعی بشم...😨 دیدم "شهوت تشییع شدن" دارم....👌 پلاکو کندم که تشییع هم نداشته باشم!»😰 -زندگی-به-سبک-شهدا-کاوه دعوتید به کانال کتاب👇 https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com
بابا امـــــد... خوش امــــدی قهرمـــــان.. #مسافر_خان_طومان #شهید_علیرضا_بریری🌷 @sangarshohada🕊🕊
#بغض‌نوشتہ...🌹 💠حاج حسین همدانی با بغض و اشک تعریف می‌کرد ((بسیجی را سر چهارراه گیر انداختن. عکس آقا دادن دستش گفتن یا به آقا فحش بده و عکس را پاره‌ کن یا باچاقو می‌زنیمت❗️ 💪اون دلاور عکس را بوسید و به سینه‌اش چسبوند.❤️ با چاقو از پشت قطع نخاعش کردن😔❗️ #‌این‌ها تنها جانبازان و شهدایی بودند که هنوز قاتلینشون حتی به دادگاه هم برده نشدند⁉️ #حججی‌‌های‌تهران۸۸ iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
🔸مردى به آفتاب يمنى اويس قرنى گفت 🔸 مرا اندرزى كن - آنجناب گفت 🔸 فر الى الله بگريز به سوى خداوند. 🔸اين كلام را از كتاب الله اقتباس كرد كه نوح نبى ع به مردم فرموده 🔸ففروا الى الله، سوره ذاريات ، آيه 50 🔸از شهوت و از شهرت بپرهيز و از معاشرت ناجنس به خصوص از نفس بگريز كه: 🍀 نخست موعظه پير مى فروش اين است 🍀كه از مصاحبت ناجنس احتراز كنيد 🌿علامه حسن زاده املی @samad1001 🌹شهید سید مجتبی علمدار 🔸به دوستان و برادران عزيزم وصيت مي کنم کاري نکنند که صداي غربت فرزند فاطمه س مقام معظم رهبري که همان ناله غريبانه فاطمه س خواهد بود به گوش برسد #سالروز_شهادت_شهید_علمدار
🌹ماجرای دیدار با 🍃🌺 شهید سید مجتبی علمدار بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر ۲۵ کربلا در ساری مشغول خدمت شد. او مداح اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و از جانبازان شیمیایی جنگ تحمیلی بود. چندین سال پس از جنگ یعنی در سال ۱۳۷۵ بر اثر جراحت‌های شیمیایی به یاران شهیدش پیوست. دوستان و همرزمان شهید خاطره‌‌های بسیاری را در رابطه با او در “علمدار” نقل کرده‌‌اند. تواضع و فروتنی، ایمان و اخلاص، التزام عملی به مراقبات و روحیه جهاد و مبارزه از سید مجتبی علمدار شخصیت بی نظیری ساخت که حتی علما او را صاحب امتیازات خاصی می‌دانستند. “حمید فضل‌الله نژاد” از دوستان شهید در همین رابطه خاطره‌ای از دیدار همرزم شهیدش با علامه حسن زاده آملی چنین روایت می‌کند: ♦️سید مجتبی علمدار علاقه ویژه‌ای به روحانیت داشت. می‌گفت:”سکان کشتی مبارزه، در این نظام اسلامی به دست روحانیت است.” روحانیت را قطب تاثیرگذار جامعه می‌دانست. سید در مراسمی که برگزار می‌شد از روحانیون استفاده می‌کرد. یکبار سید مجتبی بچه‌های هیأت بنی فاطمه(ع) را به روستای ایرا، در اطراف شهر آمل، برد. هدف زیارت و دیدار با علامه حسن زاده آملی بود. یکی یکی بچه‌ها را فرستاد داخل اتاق. خودش همان پایین مجلس در کنار درب ورودی نشست. حضرت علامه در بالای مجلس نشسته بودند. علامه قبل از شروع صحبت نیم خیز شد و درب اتاق را نگاه کرد. بعد اشاره کرد که سید جلو برود و نزد ایشان بنشیند. سید هم رفت و در کنار علامه نشست. علامه روی شانه او زد و چیزی گفت. از دور دیدم سید سرش را به حالت ادب پایین گرفته. بعد از اتمام دیدار، به سید گفتم: “علامه به شما چی گفت؟” سید جواب درستی نداد. هرچه اصرار کردم پاسخی نشنیدم. این اخلاق سید بود. همیشه کمتر از خودش حرف می‌زد. از نفری که جلوتر نشسته بود ماجرا را پرسیدم. گفت:وقتی علامه روی دوش سید زد به او گفت: ” بنده در چهره شما نوری می‌بینم. بیشتر مواظب خودتان باشید.” آن شب همه ما برگشتیم و وقتی سوار شده و حرکت کردیم سید دوباره به حضور علامه رسید.🌺🍃 @samad1001