🍂 #نکات_تاریخی_جنگ(۳)
🔻 کربلای ۴
محسن رضایی
┄┅┅❀💠❀┅┅┄
🔅 ما در هیچ عملیاتی در دفاع مقدس غافلگیری ۱۰۰ درصد نداشتیم، عراق در زمان جنگ نه تنها بر تانک، توپخانه و هواپیما مسلط بود؛ بلکه از لحاظ اطلاعاتی، سیستم اطلاعاتی تمام دنیا در اختیارش بود و منافقین نیز از خانههای ما در تهران، اهواز و کرمانشاه اطلاعات جمع آوری میکردند و به صدام میدادند. ما در شرایط لو رفتگی پیروزیهایی در جنگ به دست آوردیم که این از افتخارات جنگ بود، زمانی که همه چشمها برما متمرکز بود این جنگ را به پیروزی رساندیم. بحث لو رفتن اتفاقا از افتخارات جنگ است. از این بُعد ما نمیتوانستیم حالت غافلگیری ۱۰۰ درصدی داشته باشیم و جنگ را در محیط لورفتگی با موفقیت به پایان رساندیم.
هر سال دیماه با یک داستان تکراری مواجه میشویم و آن اینکه "عملیات کربلای ۴ لو رفته است، هزاران نفر شهید شدند و فرماندهان ما توجهی به جان بچههای مردم نداشتند"، بنده یک توئیت زدم و خواستم از یک زاویه دیگر به این موضوع نگاه کنیم. نظرم این بود که ما عملیات کربلای ۴ را تبدیل به فریب کردیم و چند روز بعد یک عملیات بزرگتر انجام شد که برداشتهای متفاوتی از این گفته بنده ایجاد شد.
┄┅┅❀💠❀┅┅┄
#تاریخ_شفاهی
کانال حماسه جنوب
کانال مکتب شهدا - ناصرکاوه
┄┅┅❅🇵🇸 🇵🇸 🇵🇸 ❅┅┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4212850690C6651aa4497
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ (۴)
🔻 کربلای ۴
سردار شهید قاسم سلیمانی
┄┅┅❀💠❀┅┅┄
🔅 وقتی در حین عملیات کربلای 4 با مواجهه شدید دشمن مواجه شدیم و فهمیدیم امکان مقابله و عبور از امالرصاص وجود ندارد، تصمیمگیری شد که عملیات متوقف شود.
وقتی در فاصله کمتر از ۱۵ روز عملیات کربلای ۵ را انجام دادیم و بزرگترین موفقیت را کسب کردیم، آن زمان هم ما با عملیات موافق نبودیم و بحث میکردیم اما مرحوم آقایهاشمی اصرار داشتند که عملیات انجام بگیرد. در عملیات کربلای ۵ تصور این بود که دشمن در آنجا هم هوشیار است و فرماندهان موافق نبودند اما فرماندهی جنگ موافق عملیات بود.
تصور دشمن از هنگام انجام عملیات کربلای ۵ که ما توانستیم خود را کناره بصره برسانیم، این بود که کربلای ۴ عملیات فرعی بوده و این تصور در دشمن وجود داشت.
┄┅┅❀💠❀┅┅┄
#تاریخ_شفاهی
کانال حماسه جنوب
کانال مکتب شهدا - ناصرکاوه
┄┅┅❅🇵🇸 🇵🇸 🇵🇸 ❅┅┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4212850690C6651aa4497
غم بارترین و مظلوم ترین عملیات دفاع مقدس؛ از 120 نفر فقط 4 نفر زنده ماندند...
💥ای کاش من شهید نشوم!
جانباز سید جواد کافی یکی از غواصان گردان یاسین در عملیات کربلای ۴ است. از ۱۲۰نفری که در گردان یاسین بودند فقط ۴ نفر برگشتند که یکی هم این رزمنده نوجوان بود. آنها ۸ روز در میان نیزارهای جزیره ماهی مقاومت کردند و به طور معجزه آسایی زنده ماندند. سید جواد که در زمان عملیات ۱۶ سال بیشتر نداشت، خاطرات آن ۸ روز را این چنین بیان می کند...
💥قرار بود دو گردان نوح و یاسین از لشگر ۲۱ امام رضا به جزیره ماهی برویم و به عنوان خط شکن این جزیره را بگیریم تا بعد بچه ها با قایق بیایند و تا بصره پیشروی کنیم. شب عملیات فرماندهان، ما را به دو صف کردند، حدود ۱۲۰ نفر غواص بودیم. قرار شد سه نفر سرشان بیرون از آب باشد تا بچه ها در مسیر گم نشوند. ما از نهر خیم وارد رودخانه شدیم. آب رودخانه در حالت مد بود. من مسؤول دسته بودم و سرم از آب بیرون بود.
💥آن قدر شدت آب زیاد بود که ما حتی یک «فین» ( کفش مخصوص غواصی) هم نزدیم. تقریباً به نوک ماهی نزدیک شده بودیم که یک دفعه هواپیمای عراقی آمد و «فیدر» زد... ( فیدر منور هایی است که حدود یک ربع از ساعت در آسمان روشن است و مثل روز منطقه را روشن می کند) تا هواپیما «فیدر» زد، ها به هم ریختند؛ چون انتظار چنین چیزی را نداشتیم...
💥زیر نور فیدر من همه جا را به خوبی می دیدم. یک چهار لول نوک جزیره ماهی گذاشته بودند که تیر رسام (تیرهایی که روشن است و وقتی به طرف شما می آید ما به خوبی آن را می بینی)به عمق آب شلیک می کرد.وحشتناک و غیرقابل پیش بینی در تله افتاده بودیم! در همان حال از خدا درخواستی کردم که هنوز که هنوزه به خاطر آن درخواست می سوزم و خودم را نمی بخشم. در دل گفتم:
خدایا ای کاش من شهید نشوم!...
💥مرا اول به بیمارستان صحرایی، بعد به بیمارستان اهواز و در آخر یک ماه در بیمارستان اراک بستری کردند. وقتی برای مرخصی به خانه رفتم به کوچه مان (کوچه جوادیه در خیابان طبرسی) که رسیدم، با عصا داشتم به سمت خانه می رفتم که مادرم را دیدم. گفتم سلام علیکم. سرش را بالا کرد و یک نگاهی به من کرد و گفت سلام آقا و بعد رد شد. گفتم مادر منم، جواد. گفت ای جواد تویی!
مادرم مرا نشناخت...
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصر_کاوه
-
🌸 سوم دی ماه سالروز عملیات
کربلای چهار است
🌺...سال ۱۳۶۵ (سال ششم جنگ) به نام سال "سرنوشت" شناخته می شود. فرماندهان سپاه پاسداران توانسته بودند برای نخستین بار ۳۰۰ گردان رزمی را برای اجرای یک طرح بزرگ تدارک دیده و گردهم آورند. در این گردهمایی چهار قرارگاه "نوح"، "نجف"، "کربال" و "قدس" در جنوبی ترین نقاط خط نبرد با عراق تجمع کرده بودند، تا پس از ده ماه بسیج امکانات کشور با عملیات "کربلای۴" -که در طول دوران پیش از آن بی سابقه بود- شهر بصره را از طرف جنوب تهدید کرده و عملا به سقوط بکشانند. در نقشه فرماندهان ایرانی این کار البته بنا بود با تصرف جزایر "ام الرصاص" و "ابوالخصیب" عراق و محاصره نیروهایی که در شبه جزیره "فاو" پراکنده شده بودند انجام پذیرد. سرانجام در سحرگاه ۳ دی ماه ۱۳۶۵ نیروهای عمل کننده در قالب یگان های متعدد زرهی، پیاده و غواص از رودخانه اروند گذشته و به مواضع قوای عراقی حمله بردند، اما دشمن با بهره گیری از اطلاعات ماهوارهای آمریکا و آگاهی از حساسیتی که خود و ایرانی ها برروی شاهراه بصره در این منطقه داشتند، از انجام چنین عملیاتی بو برده و شروع به تکهای ضد غواص و شناور و بمباران عقبه یگان های ایرانی نمود، بنابراین عملا کار حمله با مشکل رو به رو شد. با این حال نیروهای رزمنده ایران در همان شب نخست عملیات که با رمز "یا محمد(ص)" به قلب دشمن زده بودند، در جزایر "ام الرصاص"، "ام البابی" و "بلجانیه"، "سهیل" و "قطعه" نفوذ کردند، اما عراقی ها با همان اطلاعاتی که آمریکایی ها در تلافی رسوایی جریان ایران گیت در اختیارشان قرار داده بود، کاملا در وضعیت کمین و آماده باش به سر می بردند. به همین دلیل برنامه موج دوم و سوم نیروهای غواص و قایق سواران ایران را با شلیک حجم سنگینی از تیر و گلوله بر معابر تنگه ام الرصاص و بوارین به هم زدند و مانع پیشروی و حتی استقرار آنها بر خطوط تازه تصرف شده گردیدند. این حالت تدافعی عراق در ۹ رده از موانع طبیعی و مصنوعی چیده شده بود، تا آنجا که کار بر رزمندگان خودی سخت و ناممکن گشت. تنها چاره در پیش روی فرماندهان جنگ، جلوگیری از تلفات بیشتر با عدم اصرار بر ادامه عملیات پس از دو روز مبارزه طاقت فرسا بود تا در فرصتی بهتر یعنی کربلای پنج، ضربه کاری و مستقیم تری بر ماشین جنگی صدام وارد آید. در این عملیات که رزمندگان ایرانی از خطوط چند لایه و دژهای آبی گذشته بودند و جنگ به خشکی کشیده شده بود، برای نخستین بار خط طرح اسراییل دشمن در محور شلمچه شکسته شد. عملیات کربلای ۴ که در خطرناکترین و حساسترین خط نبرد ایران و عراق صورت گرفت، در همان زمان کوتاه خود، خسارات سنگینی را بر دشمن وارد کرد. سقوط سه فروند از هواپیماهای روسی دشمن، انهدام ده ها دستگاه تانک و ۱۰۰ دستگاه خودرو سبک و سنگین به همراه انبوهی از ادوات و تجهیزات نظامی و نابودی ۶ تیپ و یک گروهان تانک و شمار ۷۰۶۰ تن کشته و زخمی و اسیر از افسران و سربازان، تلفات و خساراتی بود که پس از عملیات کربلای ۴ که به فاصله دو هفته پیش از کربلای ۵ انجام شد روی دست فرماندهان ارتش عراق باقی ماند...
کتاب کشکول خاطرات دفاع مقدس
ناصرکاوه
منبع: نشر_الکترونیک_دفاع_مقدس
11.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹نماهنگ|
🌊ویژه #سالگردعملیات_کربلای_چهار
#چهارم_دیماه سالگرد #شهدای_کربلای_چهار را گرامی میدارم😰شادی روح امام، شهدا، درگذشتگان، خصوصا شهدای مظلوم غواص که در عملیات کربلایی چهار، مظلومانه و غریبانه ، به شهادت رسیدند، بخوانید فاتحه مع الصلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزیکه حال تهران خوب بود
🔹۲۶ خرداد سال ۱۳۹۴، ۱۷۶ غواص دفاعمقدس که با دستهای بسته شهید شده بودند (در کنار ۹۴ شهید دیگر) در میدان بهارستان تهران تشییع شدند. حضور گسترده مردم، این روز را به یکی از روزهای بهیادماندنی تهران تبدیل کرد.
🔷از میان ۵۰ هزار شهید گمنام دفاعمقدس، همچنان ۳ هزار شهید تفحص و شناسایی نشده است.
ارادتمند: ناصر کاوه [🇮🇷]
#شهید_عملیات_کربلایی_چهار
#سردارشهیداسماعیل فرجوانی
🌹بعد از فتح المبین اولین فرزندش به دنیا آمد... دختری که بر اثر فلج مغزی قادر به حرکت نبود. در روزهای شروع جنگ خواهرش ۷۰ درصد جانباز شد... در طریقالقدس برادرش ابراهیم را از دست داد... در رمضان پایش زیر تانک له شد. در خیبر شیمیایی شد... سال ۶۲ فرزند دومش (امیر) سالم بدنیا آمد... در بدر دستش از مچ قطع شد.. بچه ی سومش هم معلول به دنیا آمد. امام جمعه و فرمانده لشکر، تکلیف جهاد را از گردنش برداشته بودند... با وجود همه این مشکلات، حاضر نشد لحظهای جبهه را ترک کند تا سرانجام در عملیات کربلای ۴ در حالی که فرمانده گردان کربلا را به عهده داشت، بعنوان غواص خط شکن شرکت کرد و جزء اولین نفرات در نوک پیکان حمله قرار داشت به شهادت رسید و گردانش موفق ترین گردان در کل عملیات لقب گرفت... او سالها بعد تفحص گردید و در بین نیروهایش در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت...
❣ #بوسهای_بر_گل_سرخ🌹
راوی: مرتضی_طيبی
در افكار خودم بودم كه عباس اسلامی پور آمد و گفت: اسماعيل آمده
گفتم: حاج اسماعیل؟
گفت: بله ، سيد مرتضی شفيعی هم آمده و فردا صبح از صحن علی بن مهزيار مراسم استقبال از بچه ها شروع ميیشود.
. ،. اسماعيل! از لحظه ایی كه گفتند آمده ای همه اش به دستان تو فكر می كنم ، يعني ميی شود باز هم بيايی و دست مرا بگيری، مي شود باز هم بگويی بيا برويم . .
جمعيت كه در انتظار بودند قفل فراق را شكستند و به سوی كبوتران تازه رسيده خيز برداشتند. تابوت گلهای سرخ بر دستان جمعيت داشتند به طرف جلو می رفتند و ما دوان دوان می رفتيم تا به جمعيت برسيم .
من همه اش در فكر اسماعيل بودم او را خواهم ديد ، دستم به بال سوخته اش ميرسد توفيق ديدارت چگونه حاصل میشود عزيز دلم . . .
نفس نفس ميزديم از دور كه نگاه مي كرديم جمعيت در حال حركت بودند و تعدادی تابوت كه دلهای ما در آن قرار داشت به سمت جلو می رفتند .
چند قدم مانده كه به جمعيت برسيم ناگهان تابوتی به عقب آمد. راست آمد و خورد به صورتم بی اختيار آن را غرق بوسه كردم ، گونه هايم در گرمایی لذت بخش داشت میسوخت .
چشمان خيسم ناگهان روی شناسنامه گل سرخ ماند كه نوشته بود شهيد حاج اسماعيل فرجوانی.
دلم شكست يعنی بعد از اين همه سالها . . .
دوباره چيزی در درونم جوشيد و جوشيد ، صدایی زيبا در گوشهايم نجوا كرد كه :
#دلواپس_نمازهايتان_باشيد ،
#دلواپس_قلبتان_باشيد ،
#دل_نگران_فردای_حضورتان_باشيد ،
دل نگران دل شكسته #علی(ع) باشيد ،
علمدار خوبی برای #ولايت باشيد و گفت و گفت . . . .
اين نجوا با صدای دريا يكی شد دريا بود و آب و قطره های فراوانی كه شده بودند دريا . . . .
🔻 عجب مادری داشت
حاج اسماعیل
راوی: حاج صادق آهنگران
❣ اسماعیل فرجوانی فرمانده تیپ یکم لشکر 7 ولی عصر عجل الله تعالی فرجه بود. او در یکی از عملیاتها مجروح گردید و یک دستش قطع شد. [ابراهیم برادر] ایشان در عملیات [طریق القدس] به شهادت رسید و پیکر پاکش مانند مولایش اباعبدالله صلوات الله علیه سر در بدن نداشت.
❣ وقتی جنازه ی او را به اهواز آوردند مادرش هم آنجا بود. به خاطر این که پیکر سر در بدن نداشت بچه ها اجازه نمی دادند مادرش بالای سرش بیاید. اما ایشان کوتاه نمیآمد و می گفت: هر طور شده من باید بچه م رو ببینم. در نهایت بچه ها کوتاه آمدند و حاج خانم توانست جنازه فرزندش را ببیند.
❣ همه منتظر بودند صحنه های دلخراش و مویه مادر و خراشیدن صورتش را ببینند اما مادر اسماعیل و ابراهیم به قدری صلابت نشان داد که تعجب همه را برانگیخت.
❣ حاج خانم وقتی بالای پیکر بدون سر فرزندش آمد و با آن وضع مواجه شد فقط سه بار گفت: مرگ بر آمریکا مرگ بر آمریکا مرگ بر آمریکا بعد زینب وار بوسه ای بر حنجر جگرگوشه اش زد و بدون گریه و زاری محوطه را ترک کرد.
❣ این صحنه تأثیر عجیبی روی من گذاشت. پس از آن، ماوقع را برای آقای معلمی شرح دادم و او هم نوحه هایی با مضمون مادر از جمله : بیا ای مهربان مادر کنار سنگر من یا ای مادر قهرمان شد نوجوانت فدا و ... را سرود و من آنها را اجرا کردم.
❣#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصرکاوه
#سالگردشهادت
#شهید_عملیات_کربلایی_چهار
#سردارشهیداسماعیل فرجوانی
🌹بعد از فتح المبین اولین فرزندش به دنیا آمد... دختری که بر اثر فلج مغزی قادر به حرکت نبود. در روزهای شروع جنگ خواهرش ۷۰ درصد جانباز شد... در طریقالقدس برادرش ابراهیم را از دست داد... در رمضان پایش زیر تانک له شد. در خیبر شیمیایی شد... سال ۶۲ فرزند دومش (امیر) سالم بدنیا آمد... در بدر دستش از مچ قطع شد.. بچه ی سومش هم معلول به دنیا آمد. امام جمعه و فرمانده لشکر، تکلیف جهاد را از گردنش برداشته بودند... با وجود همه این مشکلات، حاضر نشد لحظهای جبهه را ترک کند تا سرانجام در عملیات کربلای ۴ در حالی که فرمانده گردان کربلا را به عهده داشت، بعنوان غواص خط شکن شرکت کرد و جزء اولین نفرات در نوک پیکان حمله قرار داشت به شهادت رسید و گردانش موفق ترین گردان در کل عملیات لقب گرفت... او سالها بعد تفحص گردید و در بین نیروهایش در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت...
❣#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصرکاوه
#سالگردشهادت
🅾 روسیه به قبر پتر کبیر خندید!
🔹در دفاع از منافع ملی و مرزهای کشورمان ذرهای مسامحه نخواهیم کرد.
#جزایر_سه_گانه
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍حاج اسماعیل دولابی رحمةالله علیه؛
در جوانی اسبی داشتم؛ وقتی از کنار دیواری عبور میکردیم و سایهاش به دیوار میافتاد، اسبم به آن نگاه و خیال میکرد که اسب دیگری است. به همین خاطر خرناس میکشید و سعی میکرد از آن جلو بزند و چون هرچه تند میرفت، میدید هنوز از سایهاش جلو نیفتاده است؛ باز هم به سرعتش اضافه میکرد تا حدی که اگر این جریان ادامه پیدا میکرد مرا به کشتن میداد. اما دیوار تمام میشد و سایهاش از بین میرفت، آنگاه بود که آرام میگرفت.
در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنیم، بدنمان که مرکب ماست، میخواهد در جنبههای دنیوی از آنها جلو بزند و اگر از چشم و همچشمی با دیگران باز نگهش نداریم، ما را به نابودی میکشد.