eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
930 دنبال‌کننده
22هزار عکس
16.8هزار ویدیو
544 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 شهید حسن زمانی:👇 💥 این درست که شما پاسدارها، سابقه ی حضور در جبهه و تجربه ی عملیاتی تان، به مراتب از بسیجی بیشتر است. اما این سابقه و تجربه، نبایستی در میان شما عجب و غرور ایجاد کند... شما باید دست بسیجی را بگیرید و سطح او را ارتقاء بدهید. باید او را جلو بکشید… 💥شما معلم بسیجی هستید. در امر آموزش انسانها؛ نحوه ی برخورد معلم با شاگردان، خیلی تأثیرگذار است. توی یک مدرسه به محض اینکه معلم از شاگردان رو برمی گرداند تا با گچ روی تخته سیاه چیزی بنویسد، بازیگوش های کلاس، با لوله خودکار بیک، پوست پرتقال را فوت می کنند و می زنند به پس کله ی معلم. یا تا معلم سرش را به سمت پنجره می چرخاند، برای او شکلک درمی آورند. 💥 بال بال می زنند کی باشد زنگ تفریح را بزنند، که اینها زودتر از معلم شان، از کلاس بزنند بیرون. حالا در اینجا هم مناسبات شما و بسیجی ها باهم، یک جورهایی عین مناسبات معلم با شاگردهایش است. گردان؛ کلاسی است که محصلین آن، در جریان عمل کسب تجربه می کنند. همه ی افراد این کلاس، دارند برای خون دادن به عملیات می روند؛ در این کلاس شما می توانید با برخورد انسانی، رفتار معنوی و نحوه ی عملتان در حضور جمع، شاگردهایتان را آموزش، رشد و تعالی بدهید…» کاوه دعوتید به کانال کتاب 👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com
✅ سی ویژگی نلسون ماندلا ✍️ دکتر محمود سریع القلم ۱- ۶۷ سال برای مبارزه با نژادپرستی در آفریقای جنوبی تلاش کرد؛ ۲- ۲۷ سال زندانی کشید. ۱۸ سال آن را در زندانی با ابعاد: ۲/۷۰ * ۲/۱۰ متر؛ ۳- معتقد بود نفرت، مانع فکر کردن منطقی میشود؛ ۴- پس از آزادی از زندان، از مردم خواست از سفیدپوستان انتقام نگیرند و آنها را ببخشند؛ ۵- فراتر از استدلال، از طریق احترام به انسانها، به دستاوردهای بزرگی دست یافت؛ ۶- از زندان، به صورت مکاتبه ای، لیسانس حقوق خود را از دانشگاه لندن گرفت؛ ۷- به مردم گفت: اگر میخواهید با مخالف به صلح برسید باید با او کار کنید و با او شریک شوید؛ ۸- معتقد بود سخت تر از تغییر جامعه، تغییر خود است؛ ۹- در پی شوکت فردی نبود (Self- glory)؛ ۱۰- ایرادها و اشتباهات خود را مخفی نمیکرد؛ ۱۱- کنترل عمیقی بر احساسات و رفتار خود داشت؛ ۱۲- در مراسم تحلیف ریاست جمهوری، از زندان بان خود (Christo Brand) به عنوان مهمان ویژه دعوت کرد؛ ۱۳- وقتی رئیس جمهور بود، از قاضی که (Percy Yutar) او را به اعدام محکوم کرده بود برای شام دعوت کرد؛ ۱۴- معتقد بود تا فقر از میان نرود، آزادی بدست نمی آید؛ ۱۵- توان قابل توجهی در اجماع سازی میان نیروهای مختلف سیاسی را داشت؛ ۱۶- بر تدوین قانون اساسی آفریقای جنوبی، دقیق نظارت کرد: سندی که تحسین جهانیان را به همراه داشت؛ ۱۷- میگفت بهترین روش شناخت یک کشور، شناخت وضعیت زندانهای آنست؛ ۱۸- همیشه در حال یادگیری بود؛ ۱۹- هر که او را ملاقات کرد گفت: ماندلا با دقت و علاقه گوش میکند؛ ۲۰- هر چه از او تمنا کردند، کاندید دورۀ دوم ریاست جمهوری نشد. فقط پنج سال رئیس جمهور بود؛ ۲۱- نام بیوگرافی خود را گذاشت: راه طولانی آزادی؛ ۲۲- به طور واقعی و پایدار، متواضع و ازخود گذشته بود(Selfless) ؛ ۲۳- ذاتا با پرنسیب بود؛ دیگران احساس حیله گری از جانب او نمی کردند؛ ۲۴- قدرت و لذتِ از قدرت بسیاری از رهبران آفریقایی را آلوده کرد. ماندلا فراتر از همۀ آنها عمل کرد و چهرۀ ماندگار تاریخ شد؛ ۲۵- معتقد بود آموزش، مؤثرترین روش تغییر جهان است؛ ۲۶- مظهرِ بهره برداری از سَمبُل ها بود: شمارۀ زندان خود را به عنوان ابتکارعملی در مبارزه با بیماریها در آفریقا گذاشت (۴۶۶۶۴ Initiative)؛ ۲۷- از ۲۵۰ دانشگاه و مؤسسه، جایزۀ صلح و دکترای افتخاری گرفت؛ ۲۸- به خاطر محبوبیتِ جهانی، سازمان ملل، ۱۸ جولای هر سال (روز تولد او) را به عنوان روز بین المللی نلسون ماندلا ثبت نمود؛ ۲۹- هم انسانِ شریفی بود و هم سیاستمدار بود؛ ۳۰- میگفت: مرا با موفقیت هایم نسنجید بلکه با تعداد دفعاتی که سقوط کردم و مجدداً برخاستم ارزیابی کنید.،،،،،،،،،،
🔸یکی از بطون معانی ظهور آن است که 🍁 را انجام دهی 🍁و از اجتناب کنی 🍁و حلال داشته باشی 🍁و و انسانی ظاهری در مرد را با و در را با حضرت فاطمه علیها السلام حفظ کنی 🍁 تا به صورت انسانی شوی 🍁 و با محبوبت و مهربان باشی 🍁و مقدس باشی که $سخریه مردم نشوی. 🔹آزاده باش و باش 🍁 باش و باخته باش 🍁با باش و همه باش 🍁 همه باش بیگانه باش 🍁 و باش و $ناظر و باش 🍁در باش و با مباش 🍁 خلق خدا باش در عین حال از آنان ترس داشته باش 🍁که خناس فراوانند که در ظاهر مولایند و تمساح می ریزند ولی بوقتش سامری گوساله پرستند 🔹 لذا آنکه خلق را آفرید به رسولش در دو سوره و از خلق تحذیر نمود چونکه خلق دارد و شر است البته در منظر اعلای اهل توحید از آن جنبه که خلق وجود دارند که وجود مساوق با حق است خیر است که از نکو جز نکویی ناید 🍁پس درست دریاب که و غیبت (عج) به چه معنا است که با همه است ولی بی همه است. 🔹ای عاشق سبیل بدان که قرآن جامع است که بنیه محمدیه (ص) به انزال دفعی یکبارگی گرفت و حاوی همه ۷۳ حرف اسم اعظم الهی است که حضرت صاحب نفس مکتفی ۷۲ حرف آن را برای نفوس شیق به کمال تجلی می دهد پس یکی از بطون معانی انتظار را نشان می دهد که مراد از انتظار ظهور آن حروف عالیات برای است برآن باش که استعداد و پذیرش آن حروف را بدست آوری که دهش و هدایا و تحف ذاتی و اسمایی به اندازه سعه وجودی هر شخصی است که از جدول و سر و حصه وجودی خود می گیرد. پس ای عزیز آب کم جوی تشنگی آور بدست تا بجوشد آبت از بالا و پست. 🔴🔴خلاصه آنکه و و قیام قائم آل محمد (عج) را در 🍁 جستجو کن 🍁و خلاصه ببین کجایی هستی 🍁پس باش و باش 🍁که او هم است و هم 🌿علامه حسن زاده آملی @samad1001
آیت الله فاطمی نیا: 🍃آدم این را متوجه شود که جز خدا کسی جواب مضطر را نمی دهد،همه کارهایش درست می شود. دعای امن یجیب را باجان بخوانید. #کانال_عارفین @Arefin
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»✨↬❃ ✍ای برادران و خواهران دست از اسلام بر ندارید که می دانم بر نمی دارید ، تا شیطان بزرگ را از پای در نیاورید از پای ننشینید و به قول امام عزیزمان تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنین بی افکند مبارزه هست ، و مبارزه کنید تا هر چه زودتر سخن گهر بار امام به اجرا درآید.. 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
منطقه طلاییه در منتهی‌الیه جنوب‌غربی دشت آزادگان واقع است و از نظر نظامی منطقه‌ای مهم تلقی می‌شود. ارتش عراق برای پیشروی به سوی #حمیدیه و #اهواز، از این معبر نظامی وارد خاک ایران شد و پس از شکست مقاومت نیروهای اندک خودی، به سوی جاده اهواز- خرمشهر و جفیر و کرخه‌کور پیشروی کرد. در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس که دشمن از جنوب کرخه‌کور به سوی مرز عقب‌نشینی کرد، نه تنها طلاییه را تخلیه نکرده بلکه مواضع خود را در این منطقه مستحکم نمود. در #عملیات_خیبر که از 1362/12/3 آغاز شد، رزمندگان تلاش بسیار سنگینی را برای آزادی طلاییه آغاز کردند، لیکن دشمن با آگاهی از اهمیت این معبر و این که در صورت آزاد شدن، امکان پیشروی رزمندگان اسلام به #نشوه میسر می‌شود و منطقه وسیعی از شرق بصره سقوط می‌کند، به شدت راه را بر رزمندگان بسته بود. در شب 1362/12/10 نبردی سنگین و نابرابر با یگان‌های زرهی، مکانیزه و پیاده ارتش عراق درگرفت و یگان‌های خودی با پیشروی 6 کیلومتر از جاده را در اختیار گرفتند و یک تیپ دشمن را متلاشی کردند، لیکن طلاییه همچنان تحت سلطه دشمن باقی‌ماند. طلاییه هم اکنون یکی از مناطقی است که آثار جنگ تحمیلی همچون خاکریز، میادین مین، سنگرها، سیم‌های خاردار، تله‌های انفجاری و تانک‌های سوخته در آن باقی‌مانده است. حسینیه‌ای در این منطقه احداث گردیده و پنج شهید گمنام در آن به خاک سپرده شده‌است. دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
🔺جناب #پزشکیان فرموده‌اند که مجمع باید تبعات عدم تصویب #CFT و #پالرمو رو بپذیره... ▫️یه سوالی باید از شخص پزشکیان پرسید اونم اینکه؛ دولت و مجلس که دو عامل اصلی مذاکرات #برجام و تصویب اون بودن، الان تبعات برجام رو میپذیرن؟ ✨شما جرات کنید تبعات برجام رو قبول کنید تا بدونید مردم با شما چه برخوردی خواهند کرد؛ همه هم فکرهاتون پشت نظام و رهبری قایم شدید و البته در بحث برجام لال شدید. ✨خیلی جالبه، انگار قراره هر چی قرارداد تو دنیا هست رو ما امضا کنیم. ✨جناب پزشکیان، یکی از درد های کشور حضور اشخاصی مثل شما و تفکر شما در مجلس هست.. دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
📸سردار سلیمانی با انتشار این پوستر انگلیسی در اینستاگرام خود نوشت: 🔹شکست دشمن در مقابل ما حتمی است 🔹من می‌خواهم به دشمن این را بگویم که همه‌ عوامل شکست در درون خود توست دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
#بسته_خبری| #عراق در شبانه روز گذشته 🔹هشام الهاشمی کارشناس امور گروه‌های مسلح و تروریستی از تشکیل گردان‌های داعش در هشت استان عراق خبر داد. 🔹از ارتش و رزمندگان بسیجی هم خبر می‌رسد که پس از انتشار اخباری درباره نفوذ عناصر داعشی با پوشش و حمایت آمریکا به صحرای میان موصل و الانبار، در مرز سوریه به حالت آماده باش کامل هستند. 🔹ایاد علاوی رئیس ائتلاف «الوطنیه» نیز بار دیگر مدعی شد که نسل سوم و چهارم تروریست‌ها در راه هستند. 🔹یک عضو کمیساریای عالی حقوق بشر عراق هم اعلام کرد که در حال حاضر بیش از 1700 نفر از همسران و کودکان داعش در عراق زندانی هستند. 🔹و در پایان برخی مسئولین عراقی خبر دادند که دولت عراق دومین گروه از عناصر تروریستی داعش را از نیروهای سوریه دموکراتیک تحویل گرفته است. عکس آرشیوی دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
🍂 🔻 ............ قسمت یازدهم •┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈• نوبت من که شد با چوب آنقدر محکم به پشتم زد که به روی کناری افتادم. واقعأ غیر ارادی هن هن می کردیم و آخ می گفتیم. بعد از اینکه همه اسرا را کتک زدند ما را به داخل ساختمان طبقه دوم بردند. وقتی از پله ها بالا رفتیم روبروی پله ها یک فضای پهن و باز وجود داشت که ما را همانجا نشاندند. نیاز به دستشویی پیدا کرده بودم و نمی دانستم چه باید بگویم. یادم آمد در کتابهای عربی به توالت مرافق می گفتند. به یکی از نگهبانها گفتم "اخی! مرافق" دو نفر عراقی که روی دوششان اسلحه کلاش بود و تقریبأ مسن تر از بقیه بودند آمدند مرا بلند کردند و این طرف و آنطرفم را گرفتند و به ته راهرو بردند. دستهایم را باز کردند و به توالت رفتم. وقتی بیرون آمدم، خواستند دوباره دستهایم را ببندند که چشم شان به انگشتر عقیقم خورد. یکی شان دست راستم را بالا آورد و گفت هی جیبه. یاد عصر افتادم که آن عراقی برای تصاحب انگشتر چقدر اذیتم کرده بود. انگشتم خیلی درد داشت چون زخمی شده بود و نمیتوانستم تکانش بدهم و بدجوری ورم کرده بود. با اشاره دست و زبان گفتم اخی! در نمیاد. یکی از آنها گفت صبور صبور و رفت یک صابون لوکس آورد و به دستم داد و بااشاره نشان داد که دستم را با صابون بشویم. تا دستم را زیر شیر آب گرفتم آنچنان سوزی گرفت که اشکم درآمد. به هر ترتیبی بود دستم را صابون زدم و از درد یواش تاب دادم ولی انگشتر در نمی آمد. نگهبان عراقی دستهایش را به هم مالید و می گفت، های های یعنی اینجوری . من هم دوباره خوب دستهایم را شستم تا خون و گل و لای پاک شد ولی انگشتر درنمیامد. گفتم اخی در نمیاد. دستم زخمه. به عربی گفت شوی شوی بعد صابون را گرفت و خوب به دستان خودش مالید و دستم را بین دستان خود قرار داد و دستم راصابونی کرد و انگشتر را تاب داد تا اینکه انگشتر از دستم درآمد. انگشتر که از دستم در آمد و به زمین افتاد دو نفر عراقی به زمین شیرجه زدند و یکی از آنها که انگشتر در دستش بود گفت عقیق؟ گفتم بله، گفت حلال؟ یک نگاهی به او کردم و دیدم چاره ای دیگر ندارم، گفتم حلال.... ------------------------- ادامه دارد عظیم پویا گردان بلال گروهان فتح کربلای ۴ @defae_moghadas
🍂 🔻 ............ قسمت دوازدهم •┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈• دستهایم را بستند و به سمت دیگر اسرا بردند. همان عراقی که پایین توی محوطه بچه هارا کتک زده بود داشت از بین بچه ها عده ای را می برد توی یکی از اتاقها و بعد از مدتی بر میگرداند. من تا کنار بقیه بچه‌ها رسیدم و نشستم یکدفعه دیدم سر و کله همان شمر پیدا شد. نگهبان عراقی که بچه هارا توی محوطه زده بود زد روی شانه ام و بلندم کرد. من که از ناحیه گردن تیر و ترکش خورده بودم و با یک باند گلی و خونی از شب قبل بسته بودم و به زحمت می توانستم سر و گردن را به این طرف و آن طرف بچرخانم. حالا این عراقی پس یقه مرا گرفته بود و با دست بسته به سمت همان اتاق دنبال خودش می کشید. جلو اتاق که رسیدیم مرا به داخل اتاق پرت کرد من هم یواشکی گفتم عجب آدمی! نمی ببینه گردنم مجروحه که یکدفعه یکی از عراقیها به فارسی گفت چی گفتی؟ سرم را که بلند کردم دیدم دو میز در اتاق هست که دو نفر عراقی پشت آنها نشسته اند. گفتم "هیچی، نمیبینه مجروحم" عراقیه گفت بهش محل نذار اینها نمیفهمن. خب حالا بگو ببینم بچه کجایی؟ من هم گفتم بچه خوزستان. عراقیه گفت عجب پس ماهمشهری هستی. چیزی نگفتم. بعد اسم و مشخصاتم را پرسید و به عربی به همکارش می گفت و او هم می نوشت. بعد گفت من سید علی هستم بچه نجفم و این همکارم سید حسین بچه کربلاست. همان لحظه فهمیدم دروغ می گوید. او یک آدم خود فروخته و جاسوس بود که الان لباس عراقی پوشیده بود و برای عراقی ها کار می کرد و مترجم آنها بود. بعد گفت بگو ببینم پایگاه چهارم شکاری کجاست؟ کمی پیش خودم فکر کردم بعد جواب دادم حدودأ پنج کیلومتری دزفول. دوباره سوال و جواب را به زبان عربی به عراقی دیگر می گفت و او می نوشت. بعد چند سوال دیگر کرد و گفت فرمانده گردانتان کی بوده؟ سریع گفتم جمشید صفویان. علت هم این بود که شب قبل در بیسیم شنیدم که سید جمشید رفت پیش درولی (شهید شد). ما در فرصتی که قبلش پیش آمده بود و بخاطر اینکه همه مان یک حرف باشیم تا به دردسر نیفتیم و چون اکثر بچه ها بار اولشان بود و از اعزام نیروهای سپاه محمد بودند به بچه ها گفتیم که اگر پرسیدند بگویید فرمانده گردان جمشید صفویان و فرمانده دسته بهمن دورولی بوده. در حین پاسخ دادن به سوالات بودم که دیدم دوباره شمر آمد. یک تکه شیلنگ آب دستش بود که پشت سرم رفت و تا دستش را بالا برد که بزند عراقی مترجم به او گفت لا لا هذا یحچی. (نه، نزنش، این حرف میزنه و جواب میده" بعد به من رو کرد و گفت نذاشتم بزننت و بهش گفت ببرش بیرون. مرا پیش بقیه بردند و بعد از من بهزاد قنبری را بردند تا از او هم سوال کنند. فرمانده لشکر کی بوده؟ قنبری بنده خدا که بار اولش بوده که به جبهه آمده بود می گوید نمیدانم. بنده خدا را کتک میزنند و می گویند فامیلش رئوفی هست اسمش چیست؟ می گوید بخدا نمیدانم دوباره کتکش میزنند و بعد ولش می کنند زمانی که آمد سوال کرد پس چرا اسم فرمانده لشکر را هماهنگی نکردید. بعد از حدود یک ساعت بازجویی جزیی ما را سوار دو دستگاه ماشین کردند و بردند. مقداری که رفتیم ماشین توقف کرد و ما را به داخل اتاقی بردند و نشاندند روی زمینی که گل و لای و نمور بود و با یک لامپ روشن بود. چند طبقه آهنی بزرگ آنجا بود که روی این طبقه ها نقشه های بزرگی قرار داشت. فقط ماشین ما به اینجا آمده بود و یک ماشین را جایی دیگری بردند و از جمع بچه های دزفول من و رحیم پنبه به تنهایی در این جمع بودیم. بقیه اسرا از شهرهای دیگر بودند و کسی را نمی شناختیم با کسی حرف نمی زدیم، مجبور بودیم بیشتر احتیاط کنیم . رحیم پنبه زن که از ناحیه سمت راست سینه تیر خورده بود و تیر از پشت سینه اش بیرون رفته بود، به او گفتم که بذار ببینم چی شدی نگاه کردم و دیدم که سینه اش تیرخورده ولی بازوی راستش بسته بود به او گفتم رحیم این را برای چی بستی؟ گفت رحمان حاتمی وقتی که دیده بود دستم خونیه بازوی مرا بسته بود تا از خونریزی جلوگیری کند ولی اشتباهی بسته بود. بهر حال آنشب را با لباس خیس و بدون هیچ امکاناتی روی زمین خوابیدیم نماز هایمان را بدون وضو و به صورت اشاره می خواندیم .... ------------------------- ادامه دارد عظیم پویا گردان بلاله گروهان فتح کربلای ۴ @defae_moghadas