🔺جریان #نفوذ ، دیگر با چه زبانی بگوید که در حساس ترین ارکان و گلوگاه های مملکت حضور دارد و در بزنگاه های سرنوشت ساز به نفع دشمن وارد عمل می شود؟! ...
✍ "قاسم اکبری"
🇮🇷 @naslemoghadam 🇮🇷
حزب الله هشدار دیگری به ساکنان شهرهای بزرگ شمالی از جمله حیفا، طبریه و صفد داده و به آنها توصیه کرده است از مناطق نزدیک به زیرساخت های نظامی اسرائیل اجتناب کنند. حزب الله اظهار داشت که خانه های واقع در نزدیکی این سایت ها اهداف قانونی در نظر گرفته می شوند.
...
یادتونه صهیونیست ها هزاران جنایت کردند و مدعی بودن تاسیسات نظامی حماس و حزب الله در کنار بیمارستان ها و مدارس و ... قرار داره ...
در همین تصویر ساختمان وزارت دفاع اسرائیل رو مشاهده میکنید که در مناطق غیر نظامی بنا شده
ارتش اسرائیل سعی میکند از شهروندانش به عنوان سپر انسانی استفاده کند.
🌐 آیا سامانه تاد میتواند از رژیم صهیونیستی محافظت کند؟
#تحلیل_کوتاه
#تاد
🔸 در پی عملیات وعده صادق ۲ که سامانههای دفاع هوایی رژیم صهیونیستی شامل گنبد آهنین، فلاخن داود و آرو (پیکان) نتوانستند دفاع موثری در برابر آن انجام بدهند این رژیم اکنون از ایالات متحده خواسته است تا برای تقویت توانمندی ضد موشکی خود اقدام به ارسال و استقرار سامانه ضدموشکی تاد(THAAD) نماید. در این راستا وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) اعلام کرد که به دستور بایدن، وزیر دفاع مجوز استقرار یکآتشبار سامانه تاد و خدمه مرتبط از پرسنل نظامی آمریکا را در اسرائیل صادر کرده است.
🔸این اقدام آمریکا در راستای تقویت سیستم یکپارچه دفاع هوایی اسرائیل و بخشی از اقدامات گستردهتری است که ایالات متحده در ماههای اخیر برای حمایت از رژیم صهیونیستی انجام داده است. این اولین بار نیست که آمریکا سامانه ضد موشکی تاد را در منطقه مستقر میکند. بایدن سال گذشته پس از حملات ۷ اکتبر به ارتش آمریکا دستور داد یکآتشبار تاد را در غرب آسیا مستقر کند تا از نیروهای آمریکایی و منافع آن در منطقه دفاع کند. ایالات متحده قبلاً در سال ۲۰۱۹ یکآتشبار تاد را برای آموزش و تمرین دفاع هوایی یکپارچه در فلسطین اشغالی آزمایش کرده بود.
🔸سامانه دفاع موشکی ارتفاع بالا تاد (THAAD)، یک سامانه دفاعی برای محافظت در برابر تهدیدات موشکهای بالستیک ساخت شرکت لاکهیدمارتین است که در سال ۲۰۰۸رسماً وارد خدمت در ارتش آمریکا شد و یک «سپر دفاعی لایهای» را برای محافظت از مکانهای استراتژیک یا تاکتیکی با ارزش و تاسیسات راهبردی فراهم میکند. این سامانه از چهار جزء اصلی شامل رادار TPY-2، مرکز فرماندهی و کنترل، پرتابگرها و موشک رهگیر تشکیل شده است. هر آتشبار سامانه تاد معمولاً از شش تا هشت پرتابگر تشکیل میشود که هرکدام قادر به شلیک ۸ موشک هستند به این ترتیب یک آتشبار سامانه تاد توانایی شلیک ۶۴ موشک را دارد، بارگذاری مجدد هر پرتابگر نیز حدود ۳۰ دقیقه طول میکشد.
🔸رادار پیشرفته و بزرگ آرایه فازیAN/TPY-2 سامانه ضد موشکی تاد دارای حدود ۲۵ هزار اِلمان برای کشف موشکهای بالستیک بوده و ۱۰۰۰ کیلومتر برد دارد و البته نزدیک ۶۰ تن نیز وزن دارد که باعث کم تحرکی آن میشود. برد درگیری این رادار کمتر از ۳۰۰ کیلومتر و ارتفاع درگیری آن ۱۵۰کیلومتر است. موشکهای سامانه تاد دارای قابلیت اصابت مستقیم به هدف (Hit to Kill) هستند. این توانمندی با پشتوانه رادار TPY-2 و جستجوگر خود موشک است که از نوع تصویرساز فروسرخ IIR)) است. البته هر قدر هدف از آتشبار تاد دورتر باشد و نیاز به برد بیشتر برای درگیری باشد ارتفاع درگیری موشک نیز کاهش مییابد.
🔸موشکهای سامانه پدافندی تاد میتوانند تا ارتفاع ۱۵۰ کیلومتری و برد ۲۰۰ کیلومتری با موشکهای بالستیک کوتاهبرد تاکتیکی و میانبرد تا سقف سرعت ۱۱ تا ۱۲ ماخ درگیر شوند. سرعت خود موشکهای رهگیر سامانه به ۸.۲ ماخ یا ۲۸۰۰ متر بر ثانیه نیز میرسد و از قابلیت برخورد مستقیم برای نابودی هدف برخوردار است. این موشک ۶.۱۷ متر طول دارد و مجهز به موتور موشک سوخت جامد تک مرحلهای با بردار رانش بوده و وزن پرتاب آن ۹۰۰ کیلوگرم است. از لحاظ کارنامه عملیاتی، در حمله انصارالله یمن به امارات در اواخر ژانویه ۲۰۲۲ سامانه پدافندی ضد بالستیک تاد اولین شکار عملیاتی تاریخ خود را ثبت کرده و موفق به سرنگونی یک فروند موشک بالستیک شد.
🔸سامانههای ضد موشکی مانند تاد حتی اگر به صورت نظری صددرصد موفق عمل کنند (که البته در جنگ یمن و دیگر درگیی ها در منطقه بارها خطا رفتن آنها مشخص شده است) فقط توان درگیری همزمان با ۸ تا ۱۰ هدف بالستیک را دارند و در صورت بالا رفتن تعداد شلیک، امکان درگیری با مابقی موشکهای بالستیک مهاجم را ندارند.
🔸اقدام آمریکا برای استقرار تاد در فلسطین اشغالی، نشانه این است که واشنگتن به خوبی آگاه است که هر اقدام نظامی احتمالی رژیم صهیونیستی علیه ایران، با پاسخ موشکی مواجه خواهد شد و به همین دلیل تلاش میکند تا توانمندی ضد موشکی رژیم صهیونیستی را دربرابر حملات موشکی احتمالی بعدی تقویت نماید.
✔️ بااینحال نیروی هوافضای سپاه پاسداران پیش از این مقابله با سامانه تاد را از جمله در رزمایش پیامبر اعظم(ص) ۱۴ در سال ۱۳۹۹ تمرین کرده و آمادگی مقابله با آن را دارد. با توجه به تجارب قبلی ایران در حملات موشکی به فلسطین اشغالی استقرار سامانه تاد عنصر تعیینکنندهای در بازدارندگی و یا افزایش موثر توان ضدموشکی رژیم صهیونیستی نخواهد بود. ضمن اینکه ایران موشکهای هایپرسونیک فتاح ۱ و فتاح ۲ را در اختیار دارد که تا سال ۲۰۲۴ میلادی هیچ سامانه دفاعی که قادر به رهگیری و انهدام آنها باشد در دسترس نبوده است.
فرودگاه «بن گوریون» تل آویو تعطیل شد
🔹حزب الله، تل آویو و دیگر شهرهای اشغالی را آماج موشکهای خود قرار داده است.
🔹رسانه های رژیم صهیونیستی از تعطیل شدن فرودگاه بن گوریون در پی حملات گسترده موشکی از جنوب لبنان به تل آویو خبر دادند.
🔺جریان #نفوذ ، دیگر با چه زبانی بگوید که در حساس ترین ارکان و گلوگاه های مملکت حضور دارد و در بزنگاه های سرنوشت ساز به نفع دشمن وارد عمل می شود؟! ...
✍ "قاسم اکبری"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ ضرب شصت حزب الله به صهیونیستها با ۴۰ کشته
بعد از اقدام شناسایی موفق توسط هدهد (پهپاد تصویربردار) و استفاده از پهپادهای انتحاری حامل بمب به بخش غذاخوری پایگاه گولانی عکا، بیش از ۴۰ سگیونیست به درک واصل شدند و ۱۵۰ نفر آنها زخمی شدند. بیمارستان عکا پر از آمبولانس شده و رسانههای صهیونیستی این عملیات ضربه سختی دانستند.
👈 کانال حمید رسایی:
eitaa.com/rasaee
🌷🌷مبحث ۱۵۴٢ آبان ۱۴۰٣ شمسی
با یاد و نام خدا و عرض سلام و تسلیت 🌑
بدرقه خورشید و ماه و ستاره ها و فرشتگان عرش و فرش، از مدینه تا قم
سلام بر بانوی جوانی که:
همنام دخت نبی مکرم ص و چونان مادر بزرگوارشان( فاطمه الزهراء س ) به مقام شفیعه محشر
و کریمه اهل بیت رسیده
و نگین مشعشع ربانی کویر قم گشته
تا اعاظم فقه و اصول و تفسیر و کلام و عرفان شیعه به حضرتش توسل جسته
و در برابر بارگاه نورانی اش سر تعظیم و تکریم فرود بیآورند...
و در پیرامون قبر مطهرش، دهها مرجع عالیقدر تقلید شیعه، به امید شفاعت، بیآرامند
🔰جایگاه حضرت معصومه سلام الله علیها در کلام معصومان علیهم السلام:
🔸امام صادق علیه السلام:
إنَّ لَنا حَرَماً و هُوَ بَلَدَةُ قُمَّ و سَتُدفَنُ فيهَا امْرَأةٌ مِن أولادِي تُسَمّي فاطِمَةَ ، فَمَن زارَها وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ؛
ما را حرمی است و آن "قم" است، و به زودی بانويی از فرزندان من به نام فاطمه در آن دفن خواهد شد. هر كس او را زيارت كند، بهشت بر او واجب شود
📚 بحار الأنوار ، ج ۵۷، ص ۲۱۶
🔸امام صادق علیه السلام:
و تَدخُلُ بِشَفاعَتِها شِيعَتي الجَنَّةَ بِأجمَعِهِم؛
همه شيعيان من با شفاعت او (فاطمه معصومه عليها السلام) وارد بهشت خواهند شد.
📚 بحار الأنوار ، ج ۵۷، ص ۲۲۸
🔸امام رضا علیه السلام:
من زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الجَنَّةُ؛
هر كس او را با شناخت زيارت كند، بهشت پاداش او خواهد بود.
📚 بحار الأنوار ، ج ۹۹، ص ۲۶۶
🔸امام جواد علیه السلام:
من زارَ قَبرَ عَمَّتي بِقُمَّ ، فَلَهُ الجَنَّةُ؛
هر كس قبر عمّهام (حضرت معصومه عليها السلام) را در قم زيارت كند، بهشت پاداش او است.
📚 كامل الزيارات، ص ۵۳۶
✨⚫️ خلاصه ای از زندگاني حضرت معصومه سلام الله عليها
🔻حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ یكی از بانوان با فضیلت و با شخصیت خاندان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ میباشد.
پدر بزرگوار او حضرت «موسی بن جعفر» امام هفتم شیعیان میباشد.
مادر گرامی حضرت معصومه «نجمه» مادر بزرگوار امام رضا ـ علیه السّلام ـ میباشد.
نجمه از بانوان با فضیلت و از اسوههای تقوا و شرافت و از مخدرات كم نظیر تاریخ بشریت است.(۱)
🔻درباره زمان تولد و وفات فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ آن چه مسلم است این است كه زمان تولد آن حضرت پیش از سال یكصد و هفتاد و نه هجری بوده است
زیرا بنابر نقل شیخ كلینی در شوال ۱۷۹ هارون الرشید امام موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ پدر حضرت معصومه ـ علیه السّلام ـ را از مدینه به بغداد برد و در آن جا در ماه رجب ۱۸۳ از دنیا رحلت فرمود. ( ۳)
🔻و بنابر مدت عمر حضرت معصومه كه از ۲۳ سال كمتر است، نمیتواند بعد از سال ۱۷۹ باشد
چون در آن سالها پدرش در زندان بود.
پس تاریخ ولادت آن حضرت به طور دقیق مشخص نیست ولی طبق اسناد به دست آمده ولادت آن حضرت را در مدینه در سال ۱۷۳ نقل میكنند.(۳)
🔻درباره تعداد فرزندان حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ و این كه چند تن از آنها فاطمه نام داشتهاند اختلاف است.
شیخ مفید تعداد آنان را سی و هفت تن ذكر كرده است؛ نوزده پسر و هجده دختر كه دو تن از دختران، فاطمه نام داشتند. فاطمةالكبری و فاطمة الصغری.(۴)
حضرت فاطمه معصومه بعد از امام رضا ـ علیه السّلام ـ از دیگر فرزندان حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ فاضلتر و دارای مقامی شامخ تر میباشد.
🔻با گذشت ایام، حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ هم دوران خردسالی را پشت سر گذاشت.
و در این سالها محل رشد آن حضرت خاندانی بود كه او را با دریایی از علم و معرفت رو به رو ساخت.
ولی بیش از ده بهار از عمر شریفش نگذشته بود كه پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسید
و دریایی از غم و اندوه بر قلب شریفش فرو ریخت كه در این ایام غم و تنهایی، تنها مایه تسلی او، برادرش امام رضا ـ علیه السّلام ـ بود
كه ناگهان «مأمون» وجود اقدس امام هشتم را از كانون خانواده جدا نمود و به اجبار به خراسان جلب كرد
و به اقامت اجباری در خراسان وادار نموده. حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ دوری یك ساله فراق برادر را تحمل كرد.
😭نکته غمبار : و نهایتا برای دیدار برادر بزرگوارش راهی خراسان شد، متاسفانه هرگز موفق به این دیدار نشد...
📗فهرست منابع :
۱. صدوق، عیون الاخبار، ج ۱، ص ۱۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ص ۳۰۲؛ طبری، امامی، دلائل الامامت، ص ۳۰۹؛ اثباة الهداة، ج ۳، ص ۲۳۳؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۳۹۶.
۲. اصول كافی، محمد بن یعقوب كلینی، ج ۲، كتاب الحجة.
۳. مستدرك سفینه، شیخ علی نمازی، ج ۸، ص ۲۵۷.
۴. الاِرشاد، محمد بن نعمان (مفید)، ج ۲، ص ۲۴۲.
🌷سیروس کامران ماوردیانی🌷
4_6034891945275299005.mp3
3.16M
بدم المظلوم از خط علی هرگز کوتاه نمی آییم
بدم المظلوم با لشکر غداره ما راه نمی آییم
خواهش نمیکنیم اصلا
با دشمن اباعبدالله سازش نمیکنیم اصلا
🎙 #حاج_محمدرضا_طاهری
🎙 #حسین_طاهری
#️⃣ #مقاومت_و_جهاد_اسلامی
#️⃣ #حماسی
#️⃣ #استودیویی
#️⃣ #مبارزه_با_اسرائیل
بمناسبت مراسم تشییع و خاکسپاری سردار رشید و اندیشمند اسلام، سرلشکر پاسدار شهید عباس نیلفروشان مستشار عالی جمهوری اسلامی ایران در لبنان .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سَرِ سوزنی از لحظاتی در #بهشت... 👌#يامحيي
البته از منظر #هوش_مصنوعی که یک تریلیاردم از وصف بهشت رو هم ترسیم نکرده بظاهر...❕
وزیر اقتصاد مارو نگا ترو خدا
دلار داره میرسه به ۶۴ هزار تومان ایشون به کاری که اصلاً بهش ربطی نداره دخالت میکنه و صحبت از فیلترینگ میکنه
بابا به داد بورس و دلار و قیمتهای افسارگسیخته برس
✍میثم تمار
─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─
✅کانال #میثم_تمار 👇
@meysame_tammarr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥شعار حیدر حیدر مردم با مشاهده سردار قاآنی در مراسم بدرقه سرلشکر شهید نیلفروشان
─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥عاقبت زن سوپر استار ...
❌روزگاری همه مردم ..... را در ایران با انگشت نشان می دادند اما...😔
بهترین کلیپ برا کسانی که دختر دارند و نگران گمراه شدن دخترشون هستند..
کافیه فقط عاقبت کار رو ببینند.
با سلام
به اطلاع کسانی که در طی سالیان گذشته معترض به سهمیه فرزندان شهدا و جانبازان بوده اند می رساند یه فرصت بی نظیر ایجاد شده برای اینکه فرزندان و حتی نوه های شما در سالهای آینده بتوانند به سادگی و با استفاده از سهمیه شهدا و جانبازان در رشته های دانشگاهی قبول شوند و یا در مراکز دولتی استخدام شوند.
تنها شرط این هست که در حال حاضر که جنگ هست بین جبهه مقاومت و اسراییل ، شما به لبنان یا سوریه اعزام شوید و در راه خدا شهید ، یا قطع عضو شوید یا چند سالی در اسارت صهیونیست ها باشید.
دوستانی که تمایل دارند از این سهمیه ها برای فرزندان و نوه های خود استفاده کنند به مراکز جذب نیرو مراجعه کنند.
#سهمیه
*روایت عجیب نویسنده کتاب خاطرات شهید زنگی آبادی از ظهور دوباره شهید پس از شهادتش/ عجیب و از بی نظیر ترین شهیدان دوران دفاع مقدس*
صدای زنگ تلفن من را به خود آورد. بی اهمیت به صدای زنگ مشغول جمع آوری ورقه ها شدم. باز هم صدای زنگ. ورقه ها را جمع می کردم و به درون کارتن می انداختم. بازهم صدای زنگ تلفن. روزهای گذشته را با خود مرور می کردم. بازهم صدای زنگ تلفن. از آقای کرمانی درخواست کرده بودم نگارش زندگینامه یکی از سرداران را به من بسپارد. باز هم زنگ تلفن. آقای کرمانی مسئول چاپ کتاب های مربوط به کنگره بزرگداشت سرداران بود. باز هم زنگ تلفن. آن روز یک کارتن پر از برگه داده بود دستم. بازهم زنگ تلفن. برگه ها مجموعه ای از گفتار خانواده، دوستان و همرزمان سرداری شهید بود. بازهم زنگ تلفن. با مطالعه برگه ها وا رفتم. باز هم زنگ تلفن. نا امیدانه احساس کردم این همه خاطره از شهید قابلیت تبدیل شدن به اثری داستانی را ندارد. بازهم زنگ تلفن. از طرفی پروین، لیلا و سهیلا با دیدن کارتن دلخور شده بودند.باز هم زنگ تلفن. میدانستند تا چند وقتی که نگارش کتاب را در دست دارم من را بسیار کمتر خواهند دید. بازهم زنگ تلفن. اما چه کنم ؟ زندگی خرج دارد؟. باز هم زنگ تلفن. باید کاری کنم تا داستان جذاب شود. باز هم زنگ تلفن. می توانم از تجربه ای که در نگارش دارم برای خلق داستانی جذاب استفاده کنم. باز هم زنگ تلفن. حال آدمی را داشتم که بین زمین و آسمان معلق است. باز هم زنگ تلفن. و این زنگ تلفن. چه سماجتی دارد. باز هم زنگ تلفن. احتمالاً یکی از خوانندگان است.باز هم صدای زنگ تلفن. و باز هم ....... این بیست و پنجمین بار است که صدای تلفن بلند می شود. تعداد زنگ ها را شمرده بودم.گوشی را برداشتم.
سلام علیکم. بفرمایید.....
علیکم سلام. می خواستم بگویم شما می توانید برای رفع این به ظاهر مشکل، از صناعات داستانی برای پرداختن به خاطرات استفاده کنید و جای دست بردن در آن کاری کنید که خواندنی تر شود .
حیرت زده شده بودم. او چه کسی است که ذهن من را می خواند؟!!
شما؟
من زنگی آبادی هستم.
ببخشید. کی؟!
یونس زنگی آبادی.
خشکم زده بود. سریع گوشی را گذاشتم. با چشمانی از حدقه در آمده به پنجره خیره شده بودم. زل زده بودم به دو چشم که در میان تاریکی هویدا شده بود. دو چشم پر فروغ و مهربان در طرح محوی از یک سر. دو چشم پر از لطافت و لبخند. حسی که داشتم حیرت بود نه ترس. فضا بسیار دوستانه بود. دوباره زنگ تلفن به صدا در آمد. بی اختیار گوشی را برداشتم. من خوابم یا بیدار؟
دوباره همان صدا بود. سر تا پا گوش شده بودم.
من برای ترساندنت نیامده ام. بلکه برای ادای حقی که بر ذمه توست آمدم. هر عباسی یک حسین دارد و هر حسینی یک زینب و هر زینبی، شمشیری است در نیام که باید برآید. من این شمشیر را در دست تو می گذارم. زیرا از خدا خواستم که یک بار چون عباس شوم و یک بار چون حسین. به وقت عباس شدن بی دست شدم و به وقت حسین شدن بی سر. مرا از پاهایم شناختند. این ها را می دانی......خوانده ای ...
یعنی من انتخاب شده ام؟
ما خود را تحمیل نمی کنیم. بلکه در دل ها جا می کنیم.
باید چه کنم؟
حق را ادا کن .حق این اثر آن است که مرا طوری در یادها برانگیزد که در قیامت برانگیخته می شوم. کامل، نه شرحه شرحه، آن طور که در دنیا شدم. اگر حسین را سر بریدند و عباس را دست، آنان قیامت نه با سر و دست بریده که با اندام کامل خویش برانگیخته خواهند شد و من نیز که مرید آنان بوده ام، چنینم. پس تو خاطرات مرا که چون جسم دنیایی ام شرحه شرحه است، همچون جسمی که در قیامت برانگیخته می شود، به اندام کن. با سر و دست . بخواهی می توانی .
می خواهم. پس حتماً می توانم.
مرا نه ناظر خود، که خواننده ای فرض کن که با کلمه به کلمه تو پیش می آید. به هر جمله ات قد می کشد. اگر کتاب تو جسم باشد، من روح آنم .
من مفتخرم .
از تعارف کم کن.
حرف دلم را زدم .
برای آن که به مکان مسلط شوی ،به روستای زنگی آباد برو ...
آیا ارتباط یک طرفه است ؟
همین طور تلفنی ؟
تو اراده کن من می آیم. به هر صورتی که بخواهم. من اذن از خدا دارم . منبرای زینب شدن اجازه گرفته ام.
ناگهان تلفن شروع کرد به بوق ممتد زدن. گوشی را گذاشتم. حجمی از سوالات به من حمله ور شد. یعنی خواب می دیدم؟ واقعاً او سردار شهید، حاج یونس زنگی آبادی بود؟ درباره این واقعیت با چه کسانی مشورت کنم؟ چه کسی باور می کند شهید با من تماس تلفنی داشته است؟ چه کسی باور می کند خیره شدن من به دو چشم مهربان و خندان را؟ به هرکسی توضیح دهم باید برایش قسم جلاله بخورم. آخر باور کردنی نیست. باید اولین کاری که می کنم از مخابرات پیگیر تماس شوم.
تمام شب واقعه را مرور می کردم. صبح اولین کاری که کردم پیگیر تماس شدم. حتی در حوالی آن ساعت
هیچ تماسی ثبت نشده بود.! از طرفی 25 مرتبه زنگ خوردن گوشی اتفاقی غیرممکن بود. از نظر قانونی اگر زیر 25 مرتبه تماسی گرفته شود و پاسخ ندهیم. گوشی اشغال شده و قطع می شود.
عقل و عشق حکم می کرد به اتفاقات آن شب اعتماد کنم. فصول کتاب در حال تکمیل است. با اتوبوس راهی روستای زنگی آباد شدم. روستایی در 20 کیلومتری کرمان. در جاده زرند. به روستا که رسیدم یک لحظه دوباره شک شیطانی به سراغم آمد. این چه کاری ست که من کردم. شاید خیال بوده شاید..... هنوز شاید ها کامل نشده بود که دوچرخه سواری جلوی من ایستاد.
سلام علیکم. آقای صفایی؟
علیکم سلام. بله. شما؟
چشمانش پر از اشک شد و گفت: من مرتضی هستم. برادر شهید حاج یونس زنگی آبادی. از دوچرخه پیاده شد و من را در آغوش کشید و گفت: بفرمایید برویم منزل. شما مهمان حاج یونس هستید. قدمتان سر چشم. دیشب حاج یونس به خوابم آمد و گفت: که این ساعت به پیشواز شما بیایم!
دیگر تمام اتفاقات عجیب داشت برایم عادی می شد. مطمئن بودم عجیب تر هم خواهد شد. مهمان همسر و فرزندان شهید شدم. مصطفی و فاطمه فرزندان شهید بودند. وقتی فهمیده بودند فرستاده ای از طرف پدر می آید برای دیدنم لحظه شماری کرده بودند. اکنون در فضای گرم و صمیمی حیاط منزل در کنار برادر شهید و دو فرزند شهید بودم. سر صحبت را با فرزندان شهید باز کردم. پرواز کبوتری که روی دیوار حیاط نشست توجه همه ما را به خود جلب کرد. با خود فکر کردم شاید حاج یونس این بار در کسوت کبوتری ظاهر شده. مصطفی و فاطمه همزمان گفتند: چه کبوتر قشنگی!. مصطفی سه ساله بود و فاطمه ده ماهه که پدر شهید شد. این جمله را مصطفی آنچنان با حسرت و سوزناک گفت که فاطمه زد زیر گریه. برای این که دختر شهید را آرام کنم، گفتم: پدر شما شهید است. شهداء زنده اند. دست پدران شما بسیار باز است. می توانند هر حاجتی که داشته باشید را برآورده کنند. ناگهان فاطمه وسط حرفم دوید و گفت: هر حاجتی؟ یکه خوردم. گفتم: تا آن جایی که بتوانند. البته بستگی به حاجت دارد. فاطمه گفت: تنها آرزوی من دیدن پدرم هست. ناگهان کبوتر پرواز کرد و روی شانه فاطمه نشست و نوکش را به گونه های فاطمه کشید. همه تعجب کرده بودیم. ولی من یقین داشتم که این کبوتر، سفیر شهید است.
خبر در روستا زود می پیچد. خبر ورود نویسنده ای که به زنگی آباد آمده تا درباره حاج یونس کتاب بنویسد. آقا مرتضی گفت: که خبر از اینجا به کرمان هم رسیده و عده ای از دوستان و همرزمان حاج یونس پیغام داده اند که امشب بعد از شام می آیند اینجا برای شب نشینی، و نقل مجلسمان هم حاج یونس خواهد بود. گفتم عالی است و با وجود آنها جای خالی خاطراتی که درباره حاجی خوانده ام، پر می شود. حضور همرزمان حاج یونس برای پی بردن به وجوه نظامی شخصیت او بسیار ضروری است.
دارم کلافه می شوم که چرا در این همه فصولی که از سر گذرانده ام، حاج یونس خودی نشان نداده است؟ آیا در این همه اشتباهی وجود ندارد که او تصحیح کند؟ حاجی جان، با تایید کار تا اینجا به من برای ادامه قوت قلب می دهی؟ پس چرا خودی به من نمی نمایی؟ تویی که به جسم کبوتری در می آیی تا ....
ناگهان برحاشیه دستنوشته من این خطوط پدیدار شد :
بسم الله الرحمن الرحیم
1-اگر شما انتخاب شده اید، به دلیل روش تحلیلی کار شماست. پس انتخاب شما همان تایید کار شماست.
2-اشتباهی صورت نگرفته است که مجبور به دخالت شوم جز آنکه شفای مادرم بیشتر از آنکه رحمت خداوند بر من و برادرم مرتضی باشد ، بر پدرم بوده است، زیرا خداوند نمی خواست زندگی بر او بیشتر از آن سخت شود. مرگ همدم در طاقت او نبود و چون فردی صالح بود، خداوند بر او این رنج را نپذیرفت.
3-درست است که پس از مرگ پدرم ، من مرد اول خانه شدم ، اما مادرم قوی تر از آن بود که به من متکی باشد.
4-مبادا حق مرتضی ضایع شود. او در بیشتر کارها پس از مرگ پدرم همراه و کمک من بود.
5-در نوشتن محکم باشید و جز به رضای خدا نیندیشید ، زیرا بسیاری از دقایق در زندگی من وجود دارد که متأسفانه به رضای دیگران اندیشیده ام که رضای خدا در آن نبوده است. پس شما به حذف آن دقایق همت کنید،هر چند خداوند مهربان از هر آنچه قصور در زندگی من بوده است، در گذشته است. والسلام
از شدت هیجان چنان می لرزیدم که ترسیدم قلبم تاب نیاورد. آقا مرتضی را صدا کردم و با چشمانی اشکبار دستخط حاج یونس را نشانش دادم و گفتم : این دستخط را می شناسید؟
با دقت نگاه کرد و ناباور به من خیره شد. گفت: خط حاج یونس است! و حیران به خط نگاه کرد و باز به من.
پرسید: این را از کجا آورده اید؟
او پس از شنیدن توضیح من آنقدر هیجان زده شد که نوشته شهید را با خود برد و لحظاتی بعد صدای گریه و فریاد زن ها و بچه ها بلند شد. همسرش نام او را صدا
می زد و فرزندانش بابا بابا می کردند. من که قادر به حفظ اشک هایم نبودم، به این فکر می کردم که چرا حاج یونس برای ارتباط برقرار کردن با من از روش های غیر معمول استفاده می کند؟
آمدن به خواب امری طبیعی تلقی می شود ، اما تلفن زدن و بر کاغذ نوشتن و در جسم یک کبوتر حلول کردن هر چقدر هم که ملموس باشد و به چشم خود ببینی و به گوش خود بشنوی ، باز هم باورش برای کسی که ندیده است، سخت است. ناگهان صدای حاج یونس را شنیدم. نه از روبرو یا از پشت سر، که از همه جهات. به هر سو که می چرخیدم ، در وضوح صدا تغییری احساس نمی کردم:
بستگان و دوستان را به همان خوابشان رفتن کفایت است، اما تو که راوی منی، باید حضور مرا احساس کنی و لمس کنی و دریابی که آنچه نامش عند ربهم یرزقون است، چیست؟ که اذن خداوند به شهید تا به کجاست؟ که شهید عزیز کرده خداوند است و هر شهید بنا به درجه اش نزد حق تعالی می تواند تا آنجا پیش رود که علاوه بر حضور در خواب به حضور در بیداری نیز اقدام کند تا مایه عبرت غافلان گردد. تا این دنیای فانی را که کفی بر دهان ابدیت است، به هیچ گیرد و بداند آنچه حقیقی است؛ نه دنیا، که آخرت است. پس تو روایت کن مرا، آنچنان که به قدرت لایزال حق تعالی دنیا را در مشت دارم و دلم برای دنیا زدگان سخت می سوزد که غافلانند....
زانو زدم و دست هایم را دراز کردم تا به دستانی که می دانستم دست دراز شده ام را رد نمی کنند، لمس شوم. شروع کردم به گریه کردنی سخت و به صدایی بلند که تاب نگه داشتن نفس را در سینه نداشتم. گفتم: حاجی جان، شفاعت ما یادت نرود... و سر بر سجده گذاشتم و نالیدم : دریغا...
بعد از شام مجلس را با حضور حاج قاسم سلیمانی، خوشی، محمد زنگی آبادی و نجف زنگی آبادی آغاز کردیم. همرزمان حاج یونس حامل سلام از خیل دوستانی بودند که نتوانسته بودند در این جلسه حضور یابند. من توضیح دادم که اداره جلسه با خود شهید است. تمامی تصمیم گیری ها با اوست. در واقع او خود نویسنده خاطراتش است.
آقای خوشی گفت: اگر دستخط حاج یونس را ندیده بودم و اگر جوهرش به این تر و تازگی نبود هیچکدام از این اتفاقات را باور نمی کردم. اما حالا هر چه بگویید باور می کنم . اگر بگویید اینجاست، شک نمی کنم. اگر بگویید الان ظاهر می شود و خود را به ما که آرزوی دیدارش را داریم، نشان می دهد. باور می کنم و به احترام حضو رش می ایستم و منتظر می مانم تا ظاهر شود. آنچه آقای خوشی گفت، مرا لرزاند و آن طور که آماده ایستاد که انگار قرار است حاج یونس ظاهر شود. به نظرم آمد که شدنی است. می شود. باور حضور فیزیکی شهید آن قدر جدی شد که همه بر خواستند. حاج قاسم گفت: ما شک نداریم. نجف آقا گفت: دیدن چنین چیزی کم نیست. محمد آقا گفت: معجزه است. اندام آقای خوشی از شدت گریه بی صدا تکان می خورد. .صدای گریه زنها که از اتاق برمی خواست ،او هم صدای گریه اش را رها کرد. همه بی اختیار نام شهید را صدا می زدیم. من می گفتم: حاجی ...حاج یونس عزیز. نجف آقا فریاد می زد: :یونس جان ... آقا مرتضی می گفت: برادر. حاج قاسم او را حاجی جان می خواند. صدای همسر شهید که او را حاج آقا خطاب می کرد اتمام حجتی بود بر باوری که تبدیل به یقین شده بود. و حالا فرزندان معصوم شهید پدر را صدا می زدند. فاطمه حین دویدن به سمت اتاق زن ها با چشمانی گریان می گفت: بابا...بابا... و مطصفی با دستهایش اشکهایش را پاک می کرد و زمزمه می کرد: بابا جان... بابا جان.... دیگر گریه زنان، شیون شده بود و صداهای ما فریاد. من فریاد زدم: :حاجی ...تو را به شهادتت قسم که اگر اذن داری، خودت را برما نمایان کن. حتی یک لحظه. که ببینیمت ...لمست کنیم ...متبرک شویم ...
ناگهان چراغ پر نور شد و خاموش شد. همه جا ظلمات شد. فقط صدای شیون و فریاد به نام حاج یونس بلند بود. آن همه تاریکی به ظهور نوری ملایم، روشن شد و بیشتر و بیشتر رنگ گرفت تا به رنگ طلایی حضور شهید متوقف شد. در هیات یک آدم، رشید بود. در برابر چشمان حیران ما و زیر فشار خرد کنند صدای قلب ما شروع به چرخش کرد و برابر هر یک از ما ایستاد و ما را مورد تفقد قرار داد. با مهربانی از ما گذشت و سپس به اتاق دیگر رفت. ما ایستاده بودیم و یونس یونس از زبانمان نمی افتاد. دیگر همه طاقت از دست داده بودیم و افتادیم . و من در این اندیشه بودم که مگر قلم خود شهید بتواند این ظهور را بنویسد. حاج یونس در هیبت نوری طلایی به اتاق باز آمد و به همان ملایمتی که ظاهر شده بود، محو شد. دلم نمی خواست چراغ روشن شود. دلم می خواست درآن ظلمات روشن تر از نور، سر به سجده سایم و فریاد زنم: عنده ربهم یرزقون.
حاج یونس زنگی آبادی در سال 1340 در خانواده ای مستضعف و متدین در روستای« زنگی آباد» کرمان به دنیا آمد. پدرش، ملاحسین، مردی مومن و عاشق اهل بیت بود. سنگ صبور یونس در سن هفتاد
و پنج سالگی از دنیا رفت، یونس دوازده سال بیشتر نداشت که یتیم شد. پس از پدر؛ مادر خانواده، قمر خانوم، با سختی و مشقت برای تامین معاش زندگی همت کرد. یونس نیز برای کمک به خانواده بعد از مدرسه یا به جالیز خیار کربلایی احمد می رود یا سری به جالیز هندوانه مشهدی عباس می زند، یا به پسته تکانی می رود و یا در شخم زدن زمین و برداشت محصول به اهالی کمک می کند. او حتی به کار سخت خشت مالی می پردازد تا از نظر مالی در تنگنا نباشند. ارادت او به خانواده و مادرش در سال های بعد نیز تداوم دارد. آنجا که وقتی مادر سکته می کند ودست، پا و زبانش سنگین می شود. حاج یونس، یک ماه، علیرغم زخم ها و جراحت های سخت ناحیه شکم، خودش مادر را به دوش میگیرد و برای مداوا به کرمان می برد. و حتی زمانی که همسرش از او می خواهد تا این کار را به او بسپارد می گوید: این وظیفه من است.
حاج یونس با پیروزی انقلاب اسلامی به کردستان رفت و در سال1360 لباس سبز پاسداری را رسماً به تن کرد. تدبیر، اخلاص و شجاعت او در عملیاتهایی چون فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر مقدماتی، رمضان، خیبر و بدر باعث شد تا سردار قاسم سلیمانی، فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله کرمان، حاج یونس ۲۳ ساله را به فرماندهی تیپ امام حسین (ع) لشکر ۴۱ ثارالله کرمان برگزیند. با شکوه ترین فراز زندگی او در روز بیست و پنجم دی ماه سال 1365 در شلمچه رقم خورد. او با تأسی از مولایش حسین(ع) و همچون علمدار کربلا ، شهد شیرین شهادت را نوشید و مصداق آیه «عند ربهم یرزقون» شد. در مورد شهید حاج یونس زنگی آبادی همین بس که سردار قاسم سلیمانی در باره اش گفت: وقتی حاج یونس در خط بود، انگار نه یک لشکر که چند لشکر در خط بود. او در هر خطی بود احساس می کردم امکان ندارد آن خط شکسته شود... روایتی از نویسنده کتاب شهید یونس زنگی آبادی
منبع: کتاب معجزه الهی و کرامات اهل بیت شهدا , ناصر کاوه
هدایت شده از سبک زندگی متقین
✅ راز انحرافات صد و هشتاد درجه اى بعضی ازِ انقلابیون چیست؟ راه جلوگیری از انحراف کدام است؟
🌷 امام خامنه ای:
وقتهاى امتحان و لحظات هواى نفس، مثلًا اگر كسى پولكى است، هنگامى كه بين پول و حفظ ايمان، سر دوراهى قرار بگيرد، ايمان مى پرد و تمام مى شود. بعضى ها دچار وسوسه هاى نفسانى و شهوات جنسى هستند؛ بعضى ها دچار مقام پرستى اند؛ هركسى يك طورى است. هركدام از ماها لغزشگاهى داريم؛ به قول فرنگى ها، پاشنه ى آشيل و چشم اسفنديارى داريم؛ آنجا گيجگاه و ضربت خور ماست؛ به خدا پناه ببريم كه آن ضربت خور پيش نيايد. راهش #تقواست. #تقوا كه من مكرر در همين جلسه و جلسات ديگر راجع به آن صحبت كرده ام، يعنى دائم مراقب خود بودن. انسان راز بعضى از تحول هاى صد و هشتاد درجه اىِ از اول انقلاب تا الآن را اينجا مى فهمد. (20/ 08/ 1383)
✍️ شرح: #تقوا یعنی انجام #واجبات و ترک #حرامها در زندگی فردی و اجتماعی. این، تنها راه جلوگیری از انحراف است.
پند 99
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen
هدایت شده از پایداری
35.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻موساد چگونه از حزب الله جاسوسی کرد؟ / جاسوسی از روی اعلامیه ختم شهدای مقاومت
🔹شاید برای شما جالب باشد که موساد برخلاف ادعاهایش نه از طریق راه های پیچیده که رصد نیروهای مقاومت را از روی اعلامیه ی شهدای نبرد با داعش و رصد مراسم تشییع شهدا و اظهار نظر درباره ی شهدا در گروه های مجازی آغاز کرده است. در این برنامه، این مهم را با جزئیات مرور خواهیم کرد...
#جاسوسی
#موساد
🇮🇷
هدایت شده از پایداری
🔴 چه کسی با ادعای انقلابیگری در سپاه تهران زیرگوش شهید همت در تهران سیلی زد و امروز در آغوش مقامات پیشین و فعلی کاخ سفید است؟!
از زبان شهید
حاج قاسم سلیمانی بشنوید
هدایت شده از پایداری
این تصویر شهید اردشیر حسین پور
پدر سانتروفیوژ در ایرانه!
توخونش به علت نشست گاز از دنیا میره، درواقع اولین ترور هستهای و هدفمند توسط موساد بوده
سالها از ماجرا میگذره و ما روز به روز پیشرفت کردیم!
قدرت این روزهامون رو مدیون همین شهدای گمنامیم
روحش شاد
شهدا را باذکر صلوات یاد کنیم💚
#جمهوری_اسلامی_ایران
#ایران_قوی
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄