eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
928 دنبال‌کننده
22هزار عکس
16.8هزار ویدیو
542 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | 🔻دکتر چمران با یک روز و دو روز شناخته نمی‌شود ، در دنیا خیلی کم داریم افرادی که این گونه باشند، آنهایی هم که پیدا شدند شرایط و جایگاه شهید چمران را نداشتند و این گونه شد که در انقلاب نیامدند، عوامل زیادی باعث شد که شهید بیاید در این میدان، اول خواست خدا بود. نبوغ ذاتی خود شهید چمران بود و آنچه باید بیش از هر چیزی به آن‌اشاره کرد، خلوص عرفان و همه چیز را برای خدا خواستن دکتر بود؛ چون هیچ وقت برای خودش، دوستان و گروهش فکر نمی‌کرد، فقط و فقط برای خدا بود، خدا هم استعداد خاصی را در وجود او قرار داده بود، یک نابغه در ریاضیات،در فیزیک، خیلی تیز و باهوش بود و خدا هم راهنمایی‌اش کرد تا چنین تصمیمات بزرگی را در زندگی‌اش بگیرد که نظیر آن وجود ندارد. 🌷شهید دکتر مصطفی چمران🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻نکته عمده در روش اخلاقی شهید بهشتی، التزام عملی ایشان نسبت به گفتارها و افکارشان بود، هرگز دوگانگی در گفتار و کردار ایشان دیده نمی شد و عمدتاً معتقد بودند که دوگانگی گفتار و رفتار موجب می شود که مردم از مدیران جامعه و اصل نظام دلسرد شوند. معتقد بودند ، محور جامعه اسلامی عدل است؛ آن هم نه فقط عدل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، بلکه عدل اقتصادی و عدل سیاسی بر پایه اعتدال بینشی و اخلاقی در جامعه اسلامی. زیرا زیربنای همه عدلها عدل اخلاقی است... توصیه همیشگی شهید بهشتی به همکاران و مخاطبان خود این بود که: همواره آنچه انجام می دهید با آنچه می گویید منطبق باشد، زیرا جامعه نمونه ای که در آن به معتقدات و مقررات عمل می شود بهترین وسیله دعوت دیگران به مکتب است..! 🌷شهیدسیدمحمدحسین‌بهشتی🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻 بعضی شب ‌ها که نیمه ‌های شب بیدار می ‌شدم می ‌دیدم ، محمدرضا با نـور موبایلش قرآن سفید کوچکش را در دست گرفته و در حال قرائت قرآن است. او با قرآن خیلی مأنوس بود و ماهیانه ۳بار ختم قرآن می‌ کرد. با اینکه ۲۰ بهار از عمرش گذشته بود در وصیت نامه اش سفارش کرده بود که برایش تنها ۵ روز روزه و ۲۰ نماز صبح قضا کنم..... 🌷 📕 مشرق ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻 یکی از عملیات ها در منطقه سابقیه انجام شد. بچه ها رفتند آنجا که ضربه بزنند موقع برگشتن.... شهید‌مدافع‌حرم 🌷 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است... 👇 🆔 @Rahianenoor_News
📝خاطرات شهدا | اومد گفت: میشه ساعت 4 صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم؟ ساعت 4 صبح بیدارش کردم، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون، بیست الی بیست‌و‌پنج دقیقه گذشت، اما نیومد، نگرانش شدم، رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و نمازشب می‌خونه و زار زار گریه می‌کنه، بهش گفتم: مرد حسابی تو که منو نصف‌جون کردی، می‌خواستی نمازشب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می‌خوام داروهام رو بخورم؟ برگشت و گفت: خدا شاهده من مریضم، چشمای من مریضه، دلم مریضه، من 16 سالمه، چشام مریضه، چون توی این 16 سال امام زمان (عج) رو ندیده، دلم مریضه بعد از 16 سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم، گوشام مریضه، هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم. 🔻خاطرات ﺷﻬﯿﺪ عباس ﺻﺎﺣﺐ‌ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
📝 خاطرات شهدا | گفت: آقای امينی جايگاه من توی سپاه چيه؟ سئوال عجيب و غريبی بوددولی مي‌دانستم بدون حكمت نيست، گفتم: شما فرمانده‌ نيروی هوايی سپاه هستين سردار، به صندلی‌اش اشاره كرد، گفت: آقای امينی، شما ممكنه هيچ وقت به اين موقعيتی كه من الآن دارم، نرسید ولی مـن كه رسيدم، به شما ميگم كه اينجا خبری نيست. آن وقت‌ها محل خدمت من، لشكر هشـت نجف‌اشرف بود، با نيروهای سرباز زياد سر و كار داشتم. سردار گفت: اگر توی پادگانت، دو تا سـرباز رو  نمـازخون و قرآن.خون كردی، اين برات می‌مونه، از اين پست‌ها و درجه‌ها چيزی در نمـی‌آد. 🔻خاطرات شهید احمد کاظمی اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است...👇 🆔 @Rahianenoor_News
37.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 التماس یک مرد از همسرش! 👈 بهترین درخواست از خدا! 🌏 . استاد
🔰 | 🔻در کوچه ما پیر مردی بود که اختلال حواس داشت. همیشه صندلی اش را دم در می گذاشت و می نشست داخل کوچه. هر وقت حمید به این پیر مرد می رسید، خیلی گرم با او سلام و علیک می کرد. اگر سوار موتور بود، توقف می کرد و بعد از سلام و احوال پرسی گرم حرکت می کرد. 💠آن شب رفته بودیم هیئت. موقع برگشت ساعت از نیمه شب گذشته بود و پیر مرد هم چنان در کوچه نشسته بود. حمید طبق عادتش خیلی گرم با او سلام و علیک کرد.وقتی از او دور شدیم گفتم: حمید جان! لازم نیست حتما هر بار به ایشان سلام کنی. او به خاطر اختلال حواس اصلا متوجه نیست. حمید گفت: عزیزم! شاید ایشان متوجه نشود؛ اما من که متوجه می شوم. مطمئن باش یک روزی نتیجه محبت من به این پیر مرد را خواهی دید. 🔆وقتی بعد از شهادت حمید، وقتی برای همیشه از آن کوچه می رفتیم، همان پیر مرد را دیدم که برای حمید به پهنای صورت اشک می ریخت. این گریه از آن گریه های سوزناکی بود که در غم حمید دیدم. 📍تقلب.... 🔻یڪبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون ڪه بحث تقلب در امتحانات وسط ڪشیده شد ؛من گفتم دانشگاه اگه تقلب نڪنی اصلا نمیشه.... حمید آقا سریع گفتن نباید تقلب ڪنید مخصوصا تو دانشگاه حتی اگه رد بشی چون تاثیر مدرک روی حقوقتون میاد و حقوقت از نظر شرعی مشڪل پیدا میڪنه... خودش میگفت بعضی وقتا ماموریت بودم و نرسیدم درس بخونم ولی تقلب نڪردم و رد شدم ولی پیش خدا مدیون نشدم..... و دوباره درس رو برداشتم و فرصت ڪردم بخونم و نمره خوب ‌هم ‌آوردم .واقعا اون لحظه به نوع بینش حمید جان و تفڪرش غبطه خوردم ڪه اینقدر مراقب اعمال و ایمانش هست و مالش پاک پاک هست..... 🌷شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی🌷 کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصرکاوه 📚منبع: کتاب یادت باشد
☀️آقای مظفری‌نژاد تعریف می‌کند که شهید رجایی ما و تعدادی از وزرا و معاونان و افرادی که اطراف ایشان بودند را دعوت کرد و گفت‌ که گروهی به نام «نق‌زن» تشکیل دهید. نق زن از نگاه ما افرادی هستند که انتقاد می‌کنند. هدف شهید رجایی این بود که گروهی بودند تا هر روز به او تذکر دهند و بگویند که کجا اشتباه کرده یا نکرده است. یعنی این گروه تشکیل شد؟ بله، می‌آمدند؛ می‌توانید از آقای مظفری‌نژاد بپرسید. شهید رجایی معتقد بود این افراد باید اشکالات کار مرا به من بگویند تا برطرف کنم. شهید رجایی در طول زندگی با خود و نفسش جنگید، همانطور که با دشمن به جنگ برخاسته بود. او جهاد اکبر و اصغر را با هم می‌کرد. اینطور بود که خدا دستش را گرفت و به این مقام معنوی رساند و در دنیا نامدارش کرد. هیچ‌کس قادر نیست در دنیا خودش را نامدار کند، دیگران هم قادر نیستند عاتقه رجایی، همسر شهید: شهید رجایی یک گروه «نق زن» تشکیل داد تا ایراد کارهایش را به او بگویندو.... ادامه👇 https://www.khabaronline.ir/news/308715/%D8%B9%D8%A7%D8%AA%D9%82%D9%87-%D8%B1%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B1%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87-%D9%86%D9%82-%D8%B2%D9%86-%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84-%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%AA%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4
🔰 | پارتی‌بازی برادرانه ممنوع 🔅 پیکر برادر فرمانده در منطقه مانده بود، خواستند بروند آن‌را بیاورند، مهدی گفت: اگر همه‌ی آن پیکرهای شهدا را می‌آورید، برادرم حمید را هم بیاورید.هر سه برادر باکری👈 علی, حمید و مهدی که شهید شدند پیکر پاک شان به دست نیامد و مفقود الجسد هستند.... ✨ولی هیچ‌کدام از آن شهدا را نتوانستند بیاورند.خودش هم وقتی مجروح شد، با تعدادی از مجروحان در قایقی به سمت جبهه خودی در حرکت بود که گلوله‌ی آرپی‌جی همه را به شهادت رساند و پیکرها را به اروند سپرد. 🌟دفتری که قرار گذاشته بودیم اشکالات هم را در آن بنویسیم،تقریباً همیشه با ایرادات من پر می‌شد .حمید میگفت تو به من بی توجهی! چرا اشکالات مرا نمینویسی؟ گوشه چشمی نگاهش کردم گفتم تو فقط یک اشکال داری دستهایت خیلی بلند است تقریباً غیر استاندارد است من هرچه برایت میدوزم آستین هایش کوتاه می آید وحمید مثل همیشه خندید. برایم جالب بود و لذت بخش او به ریز ترین کارهای من مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن، کتاب خواندن، و... دقت می کرد. 🌷تلفن همسايه بالايي زنگ زد، يقين داشتم با من كار دارند. بلنـد شـدم دويــدم رفــتم بــالا و مطمــئن و ترســان گفــتم: مــرا مــى خواهند. صاحبخانه مان داشت با خانم حاج. شهید همت, حرف مى زد و تعجـب كـرد كه چطور شده دويدم و آمدم بـالا. همانجا حـدس زدم دارنـد از شـهيد شدن حميد حرف مى زنند، نمـى گذارند من بو ببرم... آمدم پـايين و شـروع كردم به جمع كردن اثاثيه خانه، آمدند پايين گفتند: چـي كـار مـى كنى، فاطمه؟... گفتم: امروز حمید ما شهيد شده... داريـم اثـاثمـان را جمـع مى كنيم برويم. نگذاشتند. آمدند آرامم كردند. همسر سردار اسدى و يك خواهر ديگر آمدند ديدنم و اول گفتند مهـدى زخمي شده و بعد كه مقدمه ها را چيدند گفتند: شهيد شده. و من خيلى رك گفتم: نـه، آقـا مهـدي شـهيد نـشده، حميد من شهيد شده، من خودم مى دانم... وقتى به 📚برشی از زندگی شهید حمید باکری منبع کتاب نیمه پنهان ماه ⭕️وصیت شهید حمید باکری خطاب به فرزندانش که انگار برای امروز نوشته شده است وصیت به احسان و آسیه عزیز : انشاءالله هرگاه به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هرچند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید؛ 🔹احکام اسلامی را (فروع دین) با تعبد کامل و به طور دقیق و با معنی به جا آورید؛ به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی اهمیت زیادی قائل باشید؛ قدر انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خود را صرف تحکیم پایه های آن قرار دهید؛ در جماعات و مراسم بخصوص نماز جمعه، دعای کمیل و . . . و در مجالس بزرگداشت شهدا مرتب شرکت نمائید؛ رساله حضرت امام را دقیق خوانده و مو به مو اجرا نمائید؛ شهید حمید باکری این است. کسی که دغدغه اش دفاع از انقلاب اسلامی، تحکیم پایه های جمهوری اسلامی و اجرای احکام اسلامی است. نه کسی که دختر بیولوژیک و اصلاح طلبش ادعای سخنگویی‌اش را دارد. دختری که زیر دست یونسی تربیت شده و بی‌اعتنا به وصیت پدرش، در دفاع از بی‌حجابی و منکرات دینی و تضعیف جمهوری اسلامی منبر وعظ می‌رود؛ آن هم به نمایندگی از شهید! 🌷 🌷
🔰 | پارتی‌بازی برادرانه ممنوع 🔅 پیکر برادر فرمانده در منطقه مانده بود، خواستند بروند آن‌را بیاورند، مهدی گفت: اگر همه‌ی آن پیکرهای شهدا را می‌آورید، برادرم حمید را هم بیاورید.هر سه برادر باکری👈 علی, حمید و مهدی که شهید شدند پیکر پاک شان به دست نیامد و مفقود الجسد هستند.... ✨ولی هیچ‌کدام از آن شهدا را نتوانستند بیاورند.خودش هم وقتی مجروح شد، با تعدادی از مجروحان در قایقی به سمت جبهه خودی در حرکت بود که گلوله‌ی آرپی‌جی همه را به شهادت رساند و پیکرها را به اروند سپرد. 🌟دفتری که قرار گذاشته بودیم اشکالات هم را در آن بنویسیم،تقریباً همیشه با ایرادات من پر می‌شد .حمید میگفت تو به من بی توجهی! چرا اشکالات مرا نمینویسی؟ گوشه چشمی نگاهش کردم گفتم تو فقط یک اشکال داری دستهایت خیلی بلند است تقریباً غیر استاندارد است من هرچه برایت میدوزم آستین هایش کوتاه می آید وحمید مثل همیشه خندید. برایم جالب بود و لذت بخش او به ریز ترین کارهای من مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن، کتاب خواندن، و... دقت می کرد. 🌷 🌷
🔰🔰پیرمرد بعد از فتنه ۸۸ نگران جان رهبر بود. شهیدی به خوابش آمد و گفت نگران نباش، ما محافظ او هستیم. نشانی مزارش را هم گفت. پیرمرد اعتنا نکرد. خواب‌ها تکرار شد. سراغ همان نشانی مزار رفت. تصویر شهید همان بود که در خواب دیده بود. روی مزار نوشته بودند: 💥محافظ رییس‌جمهور سیدعلی خامنه‌ای.