🍂
🔻 #دفاع، از دیروز تا امروز
گفتگویی دوستانه با محسن رضایی
قسمت اول 👇
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، شامگاه شنبه سوم مهرماه 1395 در برنامه زنده «تیتر امشب» در شبکه خبر، با گرامی داشت هفته دفاع مقدس گفت: درود میفرستم به روح بلند حضرت امام که فرمانده این دفاع مقدس بودند. بهویژه شهدا و جانبازان عزیز و بالاخص جانبازان شیمیایی که هنوز درگیر دفاع هستند و هر چند مدت خبری میشنویم که یکی از ایشان به عروج الهی رسیده و شهید میشود.
در آغاز، مجری برنامه به عبارت "جعبه سیاه جنگ" و باز شدن این جعبه اشاره کرد و از فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس در این مورد سوال کرد. دکتر رضایی گفت: جعبه سیاه همانطور که از اسمش پیداست مکالمات خلبانان با یکدیگر و با مرز رادار فرودگاهها است. مقر تصمیمگیریها و اقداماتی که داخل هواپیما و بیرون آن صورت میگیرد. جنگ هم همینطور است. جنگ هم جعبه سیاهی دارد که شامل مراکز تصمیمگیری و مکالمات فرماندهان با یکدیگر و تحولاتی که در جنگ رخ داده و پاسخی که فرماندهان به حوادث جنگ دادند، میشود. این قسمت هنوز برای مردم باز نشده و آنچه باز شده، بیشتر صحنههای بیرونی جنگ یعنی خط مقدم، درگیریها، پیشرویها و شکستها است. اما چگونگیاش در آن جعبه سیاه است؛ اینکه چرا بعضی جاها عدم فتح داشتهایم، در آن جعبه سیاه است. آن جعبه وقتی باز میشود بسیاری از حوادث روشن میگردد که مثلا چگونه ما در کربلای پنج یا فاو تصمیم گرفتیم یا چه بحثهایی در جریان بوده و چه مسائلی گفته شده؟ این قسمتها هنوز پخش نشده و خوشبختانه ما الان حدود سیهزار نوار ضبط شده داریم. به تعبیری میشود گفت که جعبه سیاه، همین سیهزار نوار ضبط شده است که تنها تکههایی از آن در مجلاتی چون نگین چاپ شده. تا الان این کار بهطور کامل انجام نشده اما به مرور صورت میگیرد.
من قبلا سعی میکردم وارد این حوزهها نشوم و پرهیز داشتم. حتی خاطراتم را هم منتشر نکرده بودم. اما الان دو سه سال است که شروع کردیم و اولین بخش خاطرات من، با عنوان کتاب راه بیرون آمده است و چند روز پیش صد و بیستمین جلسه تاریخ شفاهی را ضبط کردیم و احتمالا با شصت جلسه دیگر، توضیحات من به پایان میرسد. این خاطرات در فرصتی از دوران حیات من یا بعد از من، چاپ میشود. الان مثل گذشته برای خودم محدودیتی قائل نیستم و سعی میکنم حقایق جنگ را بازگو کنم.
#پیگیر_باشید👋
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 #دفاع، از دیروز تا امروز
گفتگویی دوستانه با محسن رضایی
قسمت دوم 👇
🔻دکتر رضایی در پاسخ به این سوال که مهمترین نقد شما به راهبردهای نظامی چیست، اظهار داشت: معمولا جنگها پیچیده ترین رویداد های سیاسی کشورها هستند. جنگ، که تنها نبرد خط مقدم بین رزمندگان و دشمن نیست. یک بخش از جنگ صحنه نبرد است، بخش دیگر جنگ، عده و عُده نیروها است. یک بخش، مسائل اقتصادی است و یک بخش آن روحیه یک ملت و آمادگی برای فداکاری. همه اینها در کنار هم نتیجه جنگ را مشخص میکنند. جنگ، تنها تیراندازی دو گروه به طرف هم نیست.
استاد دانشگاه جامع امام حسین ادامه داد: تصور نسل سوم و چهارم انقلاب باید نسبت به حادثه جنگ روشن شود. به این موضوعات کمتر پرداخته شده. جنگ پیچیده را کشورهای با تجربهای که صد سال و دویست سال تجربه اداره حکومتداری دارند، بهخوبی اداره میکنند. اما در ایران ما یک سال و نیم تجربه حکومت داشتیم. مسئولانمان و یا فرماندهان جنگ، تجربه حکومتداری نداشتند. برادران عزیز ارتش ما در هیچ جنگی شرکت نکرده بودند. حالا یک جنگ بزرگ در ابتدای حکومتداری حاکمان و فرماندهانمان اتفاق میافتد. یکی از دلایلی که دشمن فکر میکرد صد در صد موفق میشود همین بود. مثلا در بعد سیاسی، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی بیشترین نقش را داشتند. مخصوصا آقای هاشمی در صحنههای عملیات میآمد و حضور پیدا میکرد. هر دو عزیز تجربه حکومتداری نداشتند. یک مقدار آشنایی با مسائل نظامی داشتند. تجربه حکومتداری به این معنا که مثلا چهل سال و پنجاه سال تجربه داشته باشند نبود. خود ما فرماندهان هم در جنگی شرکت نداشتیم. قبل از انقلاب کار چریکی میکردیم و اسلحه را میشناختیم اما اینکه بیاییم و جنگ را اداره کنیم در تجربه ما نبود. هم دولتمردان ما و هم نظامیان ما تجربه حکومتداری نداشتند. جنگ این تجربه را میخواهد چرا که در جنگ باید ملتی را بسیج کرد. دیپلماسی و سیاست خارجی دارد. چند اتفاق مهم افتاد که ما توانستیم از این جنگ سرافزار بیرون بیاییم. یکی اینکه مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی ما، انسانهای شجاع و هوشمندی بودند. مقام معظم رهبری که ریاست شورای عالی دفاع را بر عهده داشتند و آقای هاشمی که بعد از سال 62 بهعنوان فرماندهی آمدند، افراد بسیار شجاعی بودند و قدرت یادگیری فراوانی داشتند. البته فرماندهی هم داستانی دارد که بعدا توضیح میدهم. یک اتفاق که میافتاد از آن ده درس میگرفتند و در عملیات بعدی و در دیپلماسی بعدی از تجاربشان استفاده میکردند.
مجری برنامه سوال کرد، آیا در جنگ عملیاتی بوده که بهتر بود انجام نشود؟ رضایی گفت: قطعا چنین عملیاتی بوده است. والفجر مقدماتی را بهجای چند مرحله، فقط یک مرحلهاش را انجام میدادیم کافی بود. در کربلای چهار هم باید گردانهای کمتری را وارد میکردیم.
#پیگیر_باشید 👋
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 #دفاع ، از دیروز تا امروز
گفتگویی دوستانه با محسن رضایی
قسمت سوم 👇
مجری پرسید، حضرت امام در جریان این عملیاتها بودند؟
سرلشکر رضایی تصریح کرد: امام در جریان جزئیات قرار میگرفتند. ایشان دخالت نمیکردند، جز در مواردی که تذکراتی به آقای هاشمی یا به من و به برادرمان صیاد شیرازی میدادند.
رضایی در مورد سختترین عملیات در دوران دفاع مقدس اظهار داشت: از نظر فشارهای دشمن، عملیات فاو، سخت بود. بعد از اینکه آنجا را گرفتیم در پدافند 75 شبانه روز، بدون اینکه شبها بخوابیم پیوسته و مستمر جنگ داشتیم. در عملیات کربلای پنج 20 شبانهروز از زمین و آسمان گلوله میبارید. زمین مثل غربال شده بود.
وی در پاسخ به این سوال که موفقترین عملیات را کدام میدانید، پاسخ داد: عملیات فاو؛ یعنی والفجر هشت و کربلای پنج. بیشترین شهید هم در کربلای پنج بود. بیشترین شهید را بهخاطر شدت آتش و تمرکز آتش داشت. چون ما داشتیم به بصره نزدیک میشدیم و آتش دشمن متمرکز بود.
مجری پرسید اگر بار دیگر فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس میشدید، همان راهبرد و مسیر را طی میکردید؟ رضایی تاکید کرد: مسیر همان بود. بعضا در فرماندهی، اصلاحات جدی میدادیم. در عملیاتها رعایت میکردیم. در بعد غافلگیری بیشتر رعایت داشتیم. در بعضی عملیاتها با احتیاط بیشتری پیش میرفتیم. در کربلای چهار بهجای 30 گردان میتوانستیم با 15 گردان بفهمیم که دشمن کجا ضعیف است و کجا قوی. کربلای چهار در حقیقت مقدمهای شد برای کربلای پنج.
این 30 گردان از بین نرفتند ولی قطعا گردانهای کمتر، تلفات کمتری میداد. در بعد سیاسی اگر جنگ تکرار شود، تصمیمگیریمان را تغییر میدهیم. در دفاع مقدس بعد از آزادی خرمشهر میتوانستیم وقفه شش هفت ماهه بدهیم و وارد خاک عراق نشویم. اعلام هم میکردیم که اگر دولت عراق خواستههای ما را عمل نکند ما وارد عراق میشویم. حتما او به ما پاسخ نمیداد.
اما خود ما بدون اینکه چنین سند تاریخی ایجاد کنیم، سرمان را انداختیم پایین و از مرز عبور کردیم. شاید از بیتجربه بودن ما بود. اگر دوباره آن فرصت تکرار میشد حتما در سر مرز، جنگ را متوقف و خواستههای خودمان را در مورد قرارداد الجزایر و خساراتمان مطرح میکردیم. این شاید تاثیری از نظر عملی نداشت اما از نظر سیاسی و سندی به درد امروز ما میخورد.
در بحثهای فرماندهان و دوستان سیاسی هم شاید بهتر میتوانستیم یکدیگر را قانع کنیم.
#پیگیر_باشید 👋
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 #دفاع ، از دیروز تا امروز
گفتگویی دوستانه با محسن رضایی
قسمت چهارم 👇
🔻دکتر رضایی گفت: در سال اول جنگ نقد ما به راهبرد نظامی آقای بنیصدر این بود که هر کس هر چیزی میگفت او قبول میکرد، مثلا جناب آقای ظهیرنژاد معتقد بود که ما باید از دزفول برویم، آقای فلاحی معتقد بود که ما باید از اهواز حرکت بکنیم. ستاد جنگ آبادان میگفت باید از آبادان و ماهشهر شروع کنیم. ایشان قدرت تشخیص نداشت و این نظرات را یکی یکی عمل کرد و در همه شکست خورد. سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتیم. در سال دوم که از عملیات ثامنالائمه شروع کردیم راهبرد ما بسیار تفاوت کرد. اول حصر آبادان را شکستیم. در عملیات طریقالقدس به مرز رسیدیم. جبهه راه را دو تکه کردیم. تکه شمالی را با فتحالمبین انجام دادیم و تکه جنوبی را با بیتالمقدس و به مرز رسیدیم. مسئله این شد که وارد خاک عراق بشویم یا نشویم؟ بعضی میگفتند چرا جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر ادامه پیدا کرد؟ اینجا بحثهایی صورت گرفت. ما دیدیم که اگر سر مرز بمانیم و آتشبس را بپذیریم ممکن است چند وقت بعد، آتشبس خنثی شود و هر سه چهار سال این مسئله تکرار شود و اینطوری معلوم نبود جنگ کی تمام شود. گفتیم ما که میخواهیم دهها لشکر سر مرز بگذاریم برای حفظ آتشبس، از مرز عبور میکنیم و پشت اروند میایستیم که با یک نیروی کم در دوران آتشبس، هزینههای سنگینی را چهل پنجاه سال به ملتمان تحمیل نکینم.
سرلشکر رضایی ادامه داد: بعد از شکست در عملیات رمضان، نقد ما شروع میشود. آنموقع بین ما اختلاف افتاد. ما فرماندهان میخواستیم تا سقوط صدام، جنگ را طراحی کنیم و لازم بود که همه کشور وارد بشود. آقای هاشمی اما معتقد بود که اگر ما یک عملیات موفق انجام بدهیم آبرومندانه جنگ تمام میشود. در این بحث نمیتوانستیم ایشان را قانع کنیم،ایشان هم نمیتوانست ما را قانع کند. هر دو برای خودمان استدلالهای محکمی داشتیم.
#پیگیر_باشید 👋
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻#دفاع ، از دیروز تا امروز
گفتگو دوستانه با محسن رضایی
قسمت پنجم 👇
🔻حضرت امام معتقد بود تا سقوط صدام بجنگیم. وقتی بین ما اختلاف پیش میآمد امام میگفت از شورای عالی دفاع تبعیت کنید. آقای هاشمی تصمیماتشان را با نظر مقام معظم رهبری هماهنگ میکردند و بعد به ما میگفتند که تصمیم این شد.البته عرض کردم تا قبل از عملیات خیبر، خود مقام معظم رهبری یک سال فرماندهی را بر عهده داشت. قبل از ایشان من و برادرمان صیاد، جنگ را اداره میکردیم. از والفجر مقدماتی به بعد، آقای هاشمی و مقام معظم رهبری فرماندهی میکردند. هیچ کس حق وتو نداشت. معمولا اقناعی بود اگر هم اقناعی نبود، ما تبعیت میکردیم. مثلا ما اختلاف نظر پیدا کردیم، نقد هم داشتیم. اما آنچیزی که عمل کردیم، نظر خودمان نبود، چون ما اصلا امکانات کل کشور را نداشتیم. امام میفرمود از آقایان تبعیت کنید. نظرمان را به امام میگفتیم، وقتی میدیدیم نمیشود، حرفمان را کنار گذاشته و به نظر مسئولان کشور عمل کردیم.
استاد دانشگاه جامع امام حسین(ع) گفت: ما در صحنه جنگ، دو حوزه فعالیت داشتیم. یکی میز دیپلماسی بود که از اول تا آخر جنگ، شرایط امام تغییر نکرد. آقای ولایتی که زحمت مذاکرات را با تیم خبرهشان داشتند، هیچگاه شرایط میز مذاکره را تغییر ندادند. امام تا آخر بر حرف خود ماند. نیروها باید برگردند به مرزهای بینالملل. صدام باید محاکمه و غرامت پرداخت شود. آنچه در میز مذاکره بود، تغییر نکرد. اما در بیرون از این میز از آزادسازی سرزمینهامان را میگفتیم تا سقوط صدام یا حتی اینکه راه قدس از کربلا میگذرد. بعضیها در تطبیق این دو نمیتوانند خوب عمل کنند و لذا در پذیرش 598 گرفتار میشوند. امام در صحنه نبرد میگفت تا سقوط صدام، ولی در میز مذاکره سقوط صدام شرط نبود. بعضیها در تحلیل جنگ به میز مذاکره تکیه میکنند و برخی به صحبتهای حضرت امام در صحنه نبرد. اینها مکمل هم هستند. چرا که اگر حداقل شرایط ما در میز مذاکره را نمیپذیرفتند، ما تا قدس پیش میرفتیم. ما اگر توان داشتیم تا آنجا میرفتیم. یعنی اگر دولت با امکاناتش میآمد پشت رزمندگان، ما تا آنجا پیش میرفتیم.
#پیگیر_باشید 👋
@defae_moghadas
🍂
🍂🌱🍂🌱🍂🌱
#شهید_اسماعیل_لجم_اورک
خوش آمدی که شهر ایذه منتظر توست ومی دانم که امدنت در این ایام حامل پیامهایست واهل دل می فهمند امدی که بگویی که این انقلاب حاصل خون تو ویاران مظلومت هست
سالها پیش سرداران عیدی محمد علیپوروعباس عیدی و لاردو در حال گذراندن دوره دافوس بودند ، آن شب مهمان انها بودم؛ اقای علیپور در همان دقایق اولیه از اسماعیل لجم اورک و چگونگی شهادتش گفت ، تو گویی همیشه اسماعیل همراه اوست ؛ چنین گفت : عملیات خیبر بود وگردان ما عمل کرده بود و به شط علی بازگشت ، اسماعیل لجم اورک ان جوان حماسه ساز ایذه ای ،هگالش(چفیه ) را پهن کرده بود ودر حال خوردن نهار بودیم ، در این اثنا یکی از برادران تعاون بنام زندی ، آمد و گفت ؛ اقا اسماعیل لطفا" یک لحظه ، اسماعیل بلند شد وهمراه او به کناری رفت ، دقایقی بعد برگشت گفت ؛ "دوستان کرم هم رفت، گردان به مشکل برخورد باید برگردیم ،در ادامه گفت ، دوستان ، من تاکنون وصینامه ننوشتم و هر که از ما ماند وصیتنامه ماست و وصیت من خواب شهادت من است ، در ادامه خوابش را تعریف کرد؛ "خواب دیدم در حال بالارفتن از تپه های ذلیجان هستم ، نیروهای دشمن مرا به رگبار بستند اما گلوله ها به من اصابت نمی کرد، تا به بالای تپه رسیدم ، همین که به بالای تپه رسیدم تیری به بالای پیشانیم خورد واز تپه به پایین پرت شدم ، همین که به زمین رسیدم اغوشی باز شد ومرا در اغوش گرفت انقدر شیرین بود که هنوز حس شیرینی ان را حس می کنم ... نمی توانم ان را وصف کنم.
#پیگیر_باشید
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣