eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
881 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 برجام نتوانست ۷ میلیارد دلار از دارایی‌های ایران آزاد کند ولی توقیف یک کشتی توانست! ✍️ 🔹 قدرت، دال مرکزی روابط بین‌الملل است. قدرت نظامی، دفاعی، اقتصادی، علمی، هسته‌ای و غیره. 🔸 سال‌هاست یک جریان که خودش را عاقل می‌پندارد و عاقل معرفی می‌کند، روابط بین‌الملل را تخیلی و متوهمانه ترسیم می‌کند، کاملاً احساسی، بر مبنای لبخند و شوخی و مدل لباس و نشست و برخاست و ...! ✅ متوهمانه جا انداخته اند که ایرانیان چون شعار می‌دهند مرگ بر آمریکا، تحریم می‌شوند! جا انداختند که دشمنی آمریکا با ایران، یک سوءتفاهم است؛ تازه ایرانی‌ها هم مقصرند چون حاضر به ارتباط و مذاکره با طرف مقابل نیستند! 🔹 ساده‌لوحانه می‌گفتند گفتگوی تمدن‌ها و "فردا دنیای گفتمان‌هاست نه دنیای موشک‌ها"؛ می‌گفتند باید خودمان را خلع سلاح کنیم تا دشمن ما را تحریم نکند! 🔸 حالا قریب ۸ سال می‌گذرد؛ فرض کنید همزمان با برجام، همچون لیبی موشک‌هایمان را بار کشتی‌های بزرگ می‌کردیم و برای آمریکایی‌ها می‌فرستادیم، در عرض یک ماه، مستشاران خود را از عراق و سوریه و یمن فرامی‌خواندیم، طبق درخواست‌های حقوق بشری آمریکا، اعضای گروهک‌های تروریستی سازمان منافقین و جندالله و پژاک و الاحوازیه و ... را آزاد می‌گذاشتیم تا هر کاری کنند؛ سوال: آقایان تضمین می‌کردند مشکلات اقتصادی و تحریم‌ها حل شود؟ ✅ خیر؛ معادله روشن است؛ بعد از خلع سلاح با یک حمله برق‌آسا، شهرهای ما از حلب ویران‌تر می‌شد! 🔹 مناسبات بین‌الملل با توهمات جناب ظریف و هم‌قطاران وی پیش نمی‌رود. تا قوی نباشیم و قوی نشویم، مذاکرات ما با آمریکا همین است امتیاز بدهیم و هیچی نگیریم! 🔸 تا قدرتمندانه کشتی کره‌ای را توقیف نکردیم ۷ میلیارددلار ما نزد کره گروگان است؛ تا قدرتمندانه مقابل توقیف نفت‌کش‌مان توسط گارد سلطنتی بریتانیا نایستیم و نفت‌کش آنها را توقیف نکنیم، آنها نفت‌کش ما را آزاد نمی‌کنند بلکه جری‌تر می‌شوند و همه جا برایمان ناامن می‌شود! 💢 خلاصه؛ دنیا بر مبنای قانون پیش نمی‌رود بلکه بر مدار زور و قدرت حرکت می‌کند! کل برجام نتوانست به اندازه ۷ میلیارد دلار از دارایی‌های ما آزاد کند که توقیف کشتی کره‌ای آزاد کرد!
🌸دستگیری حضرت زهرا(س) راوی شهید برونسی:(1)👇 🌺.....تانک های T- 72 رادشمن ،تازه وارد منطقه کرده بودو قبل از آن توی هیچ عملیاتی باهاشان سر و کار نداشتیم. خصوصیت تانک ها این بود که آرپی جی به آنها اثر نمی کرد،اگر هم می خواست اثر کند، باید می رفتی و از فاصله خیلی نزدیک شلیک می کردی،و به جای حساس هم باید می زدی.آن روز بحث کشید به این که چه تعداد نیرو برای عملیات بروند، واز چه طریق اقدام کنند؟🌺..... سه گردان ماموراین کار شدند. فرمانده یکی شان عبدالحسین بود.وقتی راه افتادیم برای شناسایی، چهره او با آن لبخند همیشگی و دریایی اش گویی آرام تراز همیشه نشان می داد.تانزدیک خط دشمن رفتیم. یک هفته ای می شد که عراقیها روی این خط کار می کردند.دژ قرص و محکمی از آب در آمده بود جلو دژ موانع زیادی توی چشم می زد، جلوتراز موانع هم،درست سرراه ما، یک دشت صاف و وسیع خودنمایی می کرد.اگرمشکل موانع را می توانستیم حل کنیم، این یکی ولی کار را حسابی پر دردسر می کرد.باهمه این احوال، بچه ها به فرمانده تیپ می گفتند:شما فقط بگو برای برگشتن چه کار کنیم.ما می رفتیم تو دل دشمن که عملیات ایذایی انجام بدهیم.برای همین مهمتراز همه، قضیه سالم برگشتن نیرو بود.فرمانده تیپ چند تاراهنمایی کرد عملاً هم کارهایی صورت دادیم،حتی گرایمان را،رو حساب برگشتن تنظیم کردیم.از شناسایی که برگشتیم، نزدیک غروب بود، بچه ها رفتند به توجیه نیروها. 🌺.....من و عبدالحسین هم رفتیم گردان خودمان.دو تا گردان دیگر راه به جایی نبردند؛ یکی شان به خاطر شناسایی محدود،راه را گم کرده بود؛ یکی هم پای فرمانده اش رفته بود روی مین.هردو گردان را بی سیم زدند که بکشند عقب.حالا چشم امید همه به گردان ما بود،و چشم امیدما به لطف و عنایت اهل بیت (ع).شایداغراق نباشد اگر بگویم بیشترازهمه، خود عبدالحسین حال توسل پیدا کرده بود.وقت راه افتادن، چند دقیقه ای برای پیدا کردن پیشانی بند معطل کرد.یعنی پیشانی بند زیاد بود،او ولی نمی دانم دنبال چه می گشت.با عجله رفتم پهلوش. گفتم: چه کار می کنی حاجی؟یکی بردار بریم دیگه.حتی یکی ازپیشانی بندها را برداشتم و دادم دستش، نگرفت. 🌺.....گفت: دنبال یکی می گردم که اسم مقدس بی بی توش باشه!حال و هوای خاصی داشت. خواستم توی پرش نزده باشم. خودم هم کمکش کردم. بالاخره یکی پیدا کردیم که روش با خط سبز، و بارنگ زیبایی نوشته بود:یا فاطمه الزهرا(س) ادرکنی.اشک توی چشم هاش حلقه زد.همان را برداشت و بست به پیشانی اش.چند دقیقه بعد، تمام گردان آماده حرکت بود. با بدرقه ی گرم بچه ها راه افتادیم. ذکرائمه(ع)از لب هامان جدا نمی شد.آن شب تنها گردانی که رسید پای کار،گردان مابود.سی، چهل متر مانده بود برسیم به موانع، یک هو دشمن منور زد، آن هم درست بالای سرما!....
🌸دستگیری حضرت زهرا(س) راوی شهید برونسی:(2)👇 🌺.....تاریکی دشت به هم ریخت و آنها انگار نوک ستون را دیدند.یک دفعه سر و صدایشان بلند شد. پشت بندش صدای شلیک پی در پی گلوله ها، آرامش و سکوت منطقه را زد به هم. صحنه نابرابری درست شد؛ آنها توی یک دژ محکم، پشت موانع و پشت خاکریز بودند، ما توی یک دشت صاف، همه خیز رفته بودیم روی زمین، تنها امتیازی که ما داشتیم، نرمی خاک آن منطقه بود؛ طوری که بچه هاخیلی زود توی خاک فرو رفتند. 🌺.....دشمن با تمام وجودش آتش می ریخت. عوضش عبدالحسین دستور داده بود که ما حتی یک گلوله هم شلیک نکنیم.حدودبیست دقیقه،ریختن آتش، شدید بود رفته رفته حجمش کم شد.من درست کنارعبدالحسین دراز کشیده بودم. گفت:.یک خبر از گردان بگیر، ببین وضعیت چطوره.سینه خیز رفتم تاآخر ستون. سیزده، چهارده تاشهید داده بودیم.باآن حجم آتش که دشمن داشت، وبا توجه به موقعیت ما،این تعداد شهید، خودش یک معجزه به حساب می آمد. بعضی ها بدجوری زخمی شده بودند. به حالت سینه خیز،رفتم سر ستون، جایی که عبدالحسین بود.به نظر میامد خواب باشد.همان طور که به سینه دراز کشیده بود،پیشانی اش را گذاشته بود پشت دستش و تکان نمی خورد.آهسته صداش زدم.سرش را بلند کرد. 🌺.....گفتم: انگار نمی خوای برگردی حاجی؟... چیزی نگفت.از خونسردی اش حرصم درمی آمد. باز به حرف آمدم وگفتم: می خوای چه کار کنیم حاج آقا؟آرام و با لحنی حزن آلود گفت: تو بگو چه کار کنیم سید؟ تو که خودت رو به نقشه و کالک و قطب نما واصول جنگی واین جور چیزها وارد می دونی!... این طور حرف زدنش برام عجیب بود. بدون هیچ فکری گفتم: خوب معلومه، بر می گردیم. سریع گفت: چی؟!به فکر ناجور بودن اوضاع وبه فکردردزخمی ها بودم.خاطر جمع تراز قبل گفتم: برمی گردیم.گفت: مگرمی شه برگردیم؟! 🌺..... زود توی جوابش به ساعتم اشاره کردم و ادامه دادم:خود فرماندهی هم گفت که اگرتاساعت یک نشد عمل کنین، حتماً برگردین؛الان هم که ساعت دوازده ونیم شده.توی این چند دقیقه، ما به هیچ جا نمی رسیم.ِ.. پرسیدم: مگه شما نظر دیگه ای هم داری؟چند لحظه ای ساکت ماند. جور خاصی که انگار بخواهد گریه اش بگیرد،گفت: من هم عقلم به جایی نمی رسه.دقیقاً یادم هست همان جا صورتش را گذاشت روی خاکهای نرم و رملی کوشک. منتظر بودم نتیجه بحث را بدانم.لحظه ها همین طور پشت سر هم می گذشت.دلم حسابی شور افتاده بود.او همین طور ساکت بود و چیزی نمی گفت، پرسیدم: پس چه کار کنیم آقای برونسی؟ حتی تکانی به خودش نداد...🌺.....باحالت عصبی گفتم:حاج آقا همه منتظر هستن،بگو می خوای چه کار کنی؟! باز چیزی نشنیدم،چند بار دیگر سوالم را تکرار کردم.او انگار نه انگار که دراین عالم است. یک آن شک برم داشت که نکند گوشهاش از شنوایی افتاده یاطور دیگری شده؟ خواستم باز سوالم را تکرار کنم، صدای آهسته ناله ای مرابه خود آورد. صدا از عقب می آمد. سریع، با سینه خیز رفتم لابه لای ستون... حول و حوش ده دقیقه گذشت. توی این مدت، دو، سه بار دیگر هم آمدم پیش عبدالحسین...😇 اضطراب و نگرانی ام هر لحظه بیشتر می شد. تمام هوش و حواسم پیش بچه ها بود.نمی دانم او چش شده بود که جوابم رانمی داد.. باغیظ می گفتم: آخه این چه وضعیه حاجی؟ 😳 🌺.....بالاخره عبدالحسین به حرف آمد. صداش با چند دقیقه پیش فرق می کرد، گرفته بود؛ درست مثل کسی که شدید گریه کرده باشد. گفت: سید کاظم! خوب گوش کن ببین چی میگم.اوگفت: خودت برو جلو.با چشم های گرد شده ام گفتم: برم جلو چه کار کنم؟! گفت: هر چی که میگم دقیقاً همون کاررو بکن؛ خودت میری سر ستون، 👈 یعنی نفر اول... به سمت راستش اشاره کرد وادامه داد 🌺..... سر ستون که رسیدی، اون جا درست بر می گردی سمت راستت، بیست و پنج قدم می شماری.مکث کرد.با تأکید گفت: دقیق بشماری ها... مات و مبهوت، فقط نگاهش می کردم.گفت: بیست وپنج قدم که شمردی و تموم شد، همون جا یک علامت بگذار، بعدش بر گرد و بچه ها رو پشت سرخودت ببراون جا... یک آن فکر کردم شاید شوخی اش گرفته! ولی خیلی محکم حرف می زد؛هم محکم، هم با اطمینان کامل. باز پی صحبتش را گرفت؛ وقتی به اون علامت که سر بیست و پنج قدم گذاشته بودی، رسیدی؛ این دفعه رو به عمق دشمن، چهل متر میری جلو.😨اون جا دیگه خودم می گم به بچه هاچه کار کنن. ازجام تکان نخوردم. داشت نگاه می کرد. هر کدام ازحرف هاش، یک علامت بزرگ سوال بود توی ذهن من.😔 گفتم: معلوم هست می خوای چه کار کنی حاجی؟ 🌺.....به ناراحتی پرسید:شنیدی چی گفتم؟... گفتم: شنیدن که شنیدم، ولی ... آمد توی حرفم. گفت: پس سریع چیزهایی رو که گفتم انجام بده... کم مانده بود صدام بلند شود. جلو ی خودم را گرفتم و به اعتراض گفتم:👈 حاج آقا! اصلاً حواست هست چی داری می گی؟😍
🍂 🔻 بازتاب عملیات کربلای ۵ شکستن خطوط و استحکامات و پیشروی در شرق بصره، توانایی‌ها و قابلیت‌های نظامی‌ عراق را بار دیگر زیر سؤال برد، چنان که روزنامه آبزِرِور چاپ پاریس به نقل از کارشناسان غربی نوشت: 🔅 «برای اولین بار از آغاز جنگ تاکنون، ناظران و کارشناسان غربی در مورد کارایی امکانات دفاعی عراق دچار تردید شده‌اند.» هم چنین تاکید بر توانایی نظامی ایران، بخشی دیگری از تحلیل‌های ارایه شده در رسانه‌های خبری بود، چنان که رادیو بی. بی. سی طی تحلیل در همین زمینه با توجه به تجربه سپاه در عملیات فاو و عبور از رودخانه اروند، ضمن اشاره به عبور از منطقه آبگرفتگی و کانال پرورش ماهی در عملیات کربلای ۵ گفت: 🔅 «موفقیت ایران در عبور از دریاچه ماهی، یک بار دیگر توانایی ایران در عبور از آبراه‌ها را نشان می‌دهد.» هفته‌نامه نیوزویک نیز ضمن تاکید بر پیروزی ایران در عملیات کربلای ۵ بر شرایط پیروزی ایران بر عراق اشاره کرد: 🔅 «تهاجم ایرانی‌ها در نزدیکی بصره، حداقل یک چیز را در خصوص جنگ ایران و عراق تغییر داده و آن این مساله است که برای اولین بار طی چند سال گذشته، این احتمال را که یک طرف حقیقتاً بر دیگری پیروز شود مطرح ساخته است.» http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔻 شبِ کربلای ۵ 5⃣ ┄┅═✼✿‍✵✦✵✿‍✼═┅┄ 🔅 روز پنجم عملیات  روز پنجم عملیات، از ساعت ۳ بامداد، دشمن پاتک خود را در غرب کانال ماهی همراه با شدیدترین و پرحجم‌ترین آتش توپخانه در طول جنگ آغاز کرد و در نهایت پس از حدود دو و نیم ساعت تنها توانست دو موضع هلالی شکل را باز پس گیرد. با فرا رسیدن شب، یگان‌های قرارگاه نجف مأموریت دیگری را با هدف تصرف کامل بوارین و مقر دشمن آغاز کردند و موفق شدند فقط به هدف دوم (تصرف مقر دشمن) دست یابند. در روزها و شبهای بعد نیز، رزمندگان خودی طی درگیری‌های متعدد توانستند علاوه بر استقرار در شرق نهر جاسم، قسمتی از غرب این نهر را به عنوان «سرپل» به دست آورند. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
4_5792025060948574853.mp3
1.61M
🍂 نواهای ماندگار 🔻 با نوای حاج صادق آهنگران 🔅نوحه خوانی در شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) ⏪ بوی خوش می آید اینجا عود و عنبر سوخته یا که بیت الله را کاشانه و در سوخته 🔻 حجم : 1:53 🔻 مدت آهنگ: 07:11 http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 چه روزگار شگفتی! پیروزی‌ ظاهری را رها کن که فتح حقیقی این‌جاست؛... این‌جا که حُسَین‌بن عَلی علیه‌السّلام دل‌های جوانان را فتح کرده است؛... این‌جا که جوانان قلمروی نفس را فتح کرده‌اند. "سید مرتضی آوینی" http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔻 ۵ ┄┅═✼✿‍✵✦✵✿‍✼═┅┄ عملیات کربلای ۵ بزرگ‌ترین عملیات ایران در دفاع‌مقدس بود؛ عملیاتی که قدرت نظامی ایران را به تمام دنیا نشان داد و شورای امنیت را مجبور به صدور قطعنامه ۵۹۸ کرد. به اذعان بسیاری از کارشناسان نظامی عبور از موانع پنج ضلعی و نونی شکل عملیات کربلای ۵ کاری غیرممکن بود که رزمندگان موفق به انجامش شدند. عراق پس از کربلای ۵ در موضع ضعف قرار گرفت و صدام و فرماندهان رده بالای ارتش بعث را وحشت زده کرد. شدت آتش دشمن و نحوه چینش موانع، کربلای ۵ را به سخت‌ترین عملیات جنگ تبدیل کرده بود. موفقیت رزمندگان در این عملیات شگفتی کارشناسان نظامی را در جهان به دنبال داشت. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
40.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 حضرت زهرا سلام الله علیها 🔻با مداحی حاج مهدی رسولی انگار نه انگار، دیروز همینجا کسی خورد به دیوار😭 http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔻 شبِ کربلای ۵ 6⃣ ┄┅═✼✿‍✵✦✵✿‍✼═┅┄ 🔅 نتایج عملیات کربلای ۵ عبور از موانع نفوذ ناپذیر دشمن در شرق بصره و حضور در حومه این شهر به گونه‌ای اهمیت یافت که متعاقب این عملیات: - موقعیت سیاسی و نظامی‌ عراق تضعیف شد - اوضاع جبهه‌های نبرد به سود قوای نظامی‌ ایران تثبیت شد. - تصویب قطعنامه ۵۹۸ که در آن برای اولین بار تا حدودی نظریات جمهوری اسلامی‌ ایران لحاظ شده بود. - حضور گسترده نظامی آمریکا در خلیج فارس و زدن هواپیماهای مسافربری ایران. - به شهادت رساندن تعدادی از حجاج بی دفاع ایران توسط رژیم سعودی در بیت الحرام. ▪︎ ۱۲ کیلومتر پیشروی به طرف بصره و آزاد کردن ۱۵۰ کیلومتر مربع. ▪︎آزاد سازی پاسگاه‌های بوبیان، شلمچه، کوت سواری و خین ▪︎آزاد سازی ۱۴ کیلومتر از جاده آسفالته شلمچه - بصره ▪︎آزاد سازی جزایر بوارین، فیاض و ام الطویل ▪︎آزاد سازی ۱۱ قرارگاه تیپ ارتش عراق ▪︎آزاد سازی روستاهای خرنوبیه، سعیدیه، حنین، سلیمانیه، هسجان، جاسم ▪︎عبور از کانال ماهی گیری، نهر دوعیجی و جاسم ▪︎استقرار در ۱۰ کیلومتری بصره ▪︎تصرف دریاچه بوبیان و بخشی از کانال ماهی ▪︎ انهدام بیش از ۸۰ فروند هواپیما ۷۰۰ دستگاه تانک و بسیاری تجهیزات دیگر http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔻 شبِ کربلای ۵ 1⃣ ┄┅═✼✿‍✵✦✵✿‍✼═┅┄ 🔅 روز اول عملیات  فرمان آغاز درگیری در ساعات اولیه ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ با رمز یا زهرا (س) به یگان‌های خط‌شکن ابلاغ شد. نیروهای قرارگاه کربلا با درهم شکستن مواضع دشمن در محورهای کانال پرورش ماهی، منطقه پنج ضلعی و شلمچه درصدد برآمدند به یکدیگر ملحق شوند. قرارگاه نجف نیز که در شب اول عملیات تنها با یک لشکر در جزیره بوارین به‌منظور فریب دشمن وارد عمل شده بود، توانست به‌طور موقت و محدود در خط اول ارتش عراق در این جزیره رخنه کند. در ادامه عملیات، نیروهای خودی ضمن در هم شکستن دو پاتک عراق به سوی شلمچه پیشروی کرده و در ساعت ۱۰ صبح به مجاورت کانال «هفت دهنه» رسیدند و با تصرف دو موضع هلالی شکل اول و دوم، موقعیت خود در منطقه پنج ضلعی و شلمچه را مستحکم کردند. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
💥 دانلود رایگان کتاب "من قاسم سلیمانی هستم" آدرس سایتی که میتوانید کتاب "ناصر کاوه" را با "وصیتنامه رنگی" به صورت "رایگان دانلود" کنید 👇 https://parstuts.ir/?p=17402
🍂 🔻 شبِ کربلای ۵ 4⃣ ┄┅═✼✿‍✵✦✵✿‍✼═┅┄ 🔅 روز چهارم عملیات  در شب چهارم نیز طرح عملیات شب قبل تکرار شد و همه یگان‌ها به جز یک یگان که وارد بوارین شده بود پس از انهدام نیرو و در نهایت با روشن شدن آسمان به خطوط پدافندی روز قبل خود بازگشتند تا برای آغاز مأموریت بعدی آماده شوند. در ابتدای روز چهارم، پاتک دشمن به جزیره بوارین آغاز شد که با تلاش نیروهای قرارگاه نجف این پاتک با ناکامی مواجه شدند. در محور قرارگاه کربلا نیز برای حفظ مواضع جناح راست و تثبیت موقعیت در منطقه کانال پرورش ماهی، نیروهای خودی به رها کردن آب مبادرت ورزیدند. به این ترتیب، پیشروی در این محور متوقف شد و عملیات با دو هدف اصلی «تصرف خط نهر جاسم» و «پاکسازی جزیره بوارین» ادامه یافت. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 نوزدهم دی ماه سالروز عملیات غرور آفرین در منطقه عمومی با رمز مبارک (س) یاد و خاطره خصوصا این عملیات گرامی باد. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 شعر خوانی رزمندگان بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔻 شبِ کربلای ۵ 2⃣ ┄┅═✼✿‍✵✦✵✿‍✼═┅┄ 🔅 روز دوم عملیات  عملیات در شب دوم در حالی ادامه یافت که دشمن با آگاهی از تلاش اصلی فرماندهی عملیات، یگان‌هایی را به فاو و دیگر مناطق عملیاتی برده بود، به سرعت به منطقه شلمچه منتقل می‌کرد. بخش اعظم تلاش دشمن به عقب راندن نیروها از غرب کانال و جلوگیری از ایجاد الحاق در مثلث نوک کانال معطوف شده بود. به همین دلیل در این شب که نیروهای قرارگاه‌های قدس و نجف وارد عمل شده بودند، عواملی همچون آتش دشمن و نداشتن مواضع مناسب برای پدافند موجب شد فقط به انهدام نیروی دشمن و استحکام مواضع تصرف شده در روز اول و نیز برهم ریختن آرایش نیروهایی که خود را برای پاتک آماده می‌کردند، بسنده شود. با آغاز روشنایی روز دوم عملیات، پاتک‌های سنگین دشمن بیش از ۲۰ مورد در غرب کانال پرورش ماهی شروع شد که در هر پاتک، رزمندگان خودی با تحمیل تلفات بر یگان‌های دشمن، آنها را عقب می‌راندند. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔻 شبِ کربلای ۵ 3⃣ ┄┅═✼✿‍✵✦✵✿‍✼═┅┄ 🔅 روز سوم عملیات  در شب سوم عملیات، پل «بوبیان»، بخشی از جاده آسفالته در جنوب کانال پرورش ماهی، پل دوم و نیز مواضع هلالی شکل نوک کانال به تصرف نیروهای قرارگاه کربلا درآمدند. نیروهای قرارگاه نجف نیز ضمن تصرف سومین موضع هلالی شکل، روی دژ مرزی پیشروی کردند. همچنین، نیروهای قرارگاه قدس حرکت خود را در شرق نهر «دوعیجی» آغاز کرده و ضمن پاکسازی مواضع هلالی شکل سوم و چهارم، به جاده شلمچه دست یافتند و در نتیجه، یگان‌های دو قرارگاه قدس و نجف موفق شدند اهداف مرحله اول عملیات را تأمین کنند. در ادامه، یگان‌های قرارگاه قدس به منظور تصرف خط دشمن در مجاورت نهر جاسم به پیش رفتند، اما به دلیل مقاومت نیروهای عراقی که تا صبح روز بعد ادامه داشت مجبور شدند تا خط نهر دوعیجی عقب‌نشینی کنند. ساعت ۹ صبح فشار هوایی و بمباران خطوط عملیاتی و عقبه‌های خودی همراه با به کارگیری سلاح‌های شیمیایی افزایش یافت و دشمن توانست نیروهای مستقر در محور کانال ماهی را عقب براند. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
💥فرمانده کل سپاه:👆 رایحه احساس‌برانگیز شهادت و ارتحال مردان خدا یعنی سردار پرافتخار و سرافراز سرباز اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی و علامه، مجتهد، فقیه، متفکر، اندیشمند و مجاهد نستوه مدافع حریم امامت و ولایت و بیرق‌دار فقاهت و چهره درخشان سپهر اجتهاد علامه حضرت آیت الله مصباح یزدی از یک سو و از طرف دیگر عطر و رایحه دل‌انگیز شهادت عصمت هستی و گوهر زیبای آفرینش و کسی که تجلی روح آیات الهی است، زهرای اطهر علیها السّلام در فضا پیچیده است. فرمانده‌کل سپاه ادامه داد: امروز برای تجلیل از یک دانشمند درخشان تاریخ اسلام و یک فیلسوف و متفکر گرد هم جمع شده‌ایم حتماً برای کسی مانند من حقیر دستیابی به بزرگی شخصیت مرد بزرگی نظیر آیت الله مصباح کار ناممکنی است و بهتر است از زبان قرآن عظمت این شخصیت بزرگ گرامی داشته شود. سردار سلامی در ادامه با بیان اینکه گاهی اوقات شخصیتی شهید می‌شود و انسان با شهادت جان می‌دهد اما از طرفی دیگر شخصی بدون شهادت شهید می‌شود که در قبال شهید شدن کار سخت‌تری است، اضافه کرد: دادن جان و مال کار سختی است البته هنر مردان خداست و برای مردان خدا دادن جان و مال برای خدا سخت نیست اما سخت‌تر شهید شدن شخصیتی است که آبرو و شخصیت او ذبیح‌الله می‌شود، این افراد آبروی خود را با خدا معامله می‌کنند و این شهادت سخت‌تر است که علامه مصباح شخصیتش شهید شد. وی گفت: اگرچه او در میدان نبرد حق و باطل شهید نشد اما در میدان به صحنه آوردن تمام آبرو و حیثیت خود در دفاع از اسلام و ولایت شهید شد و این درجه بالایی از شخصیت اوست، زیرا که اساساً علما دارای درجات بالا هستند، بنابراین او را می‌توان شخصیتی شهید نامید ولی این همه ماجرا نیست. فرمانده‌کل سپاه با ابراز اینکه شخصیت‌هایی مانند شهید علامه طباطبایی با رحلتشان تولدی جدید می‌یابند، گفت: این‌گونه شخصیت‌ها پس از رحلتشان تولد جدیدی پیدا می‌کنند و پایان‌پذیر نیستند، حقایق جاری هستند که هرگز تمام نمی‌شوند زیرا آثار وجودی آنها بعد از خودشان در اندیشه کسانی که آنها را تربیت کرده‌اند جاری‌اند. سردار سلامی ادامه داد: علامه مصباح یزدی در روح، وجود، ذهن و قلب و میدان باور جوانان و غیرجوانانی که آنها را تربیت کرده است تکثیر می‌شود و پایان‌پذیر نیست. وی بیان کرد: اندیشه‌ها و مجاهدتهای عالمانه علامه مصباح یزدی تدبیر و تدبر او که الگوگرفته از سبک حضرت امام صادق(ع) بود در ذهن شاگردان و جوانانی که از او الگو گرفته‌اند جاری و ساری است و این شخصیت تمام نمی‌شود و نمی‌میرد چون راسخ در علم است. فرمانده‌کل سپاه ادامه داد: با وجود این، شخصیت او در همین دامنه هم خلاصه نمی‌شود او مصداق این آیه الهی است که می‌گوید مرد شنیدن سرزنشها و نهراسیدن از این سرزنش بود. این زیباترین معامله با خداست که آن را در ممارست علم و انبساط علمی و روحی و اندیشه خود به دست آورد که می‌توان آن را از فضائل الهی نامید که تنها در اختیار کسانی که اندیشه‌ها و باورهای بزرگی دارند قرار می‌گیرد. قلمروی اندیشه‌ها انسانها را بزرگ می‌کند و او به‌معنای واقعی بزرگ بود و می‌دانست از چه دفاع می‌کند. سردار سلامی با اظهار اینکه "علامه مصباح یزدی را فردی با منطق، حکمت و جدال احسن در جدال اندیشه‌ها و افکار می‌شناسیم"، گفت: حتی جسارت دیگران او را از مسیر عدالت جدا نمی‌کرد، این خصوصیات از او نمونه‌ای زنده و جاودان از یک شخصیت جامع و پرورش‌یافته در مکتب اهل‌بیت(ع) ساخته بود، زیرا عالمان در شبهای تیره نورافشانی می‌کنند و هدایتگر می‌شوند و علامه مصباح یزدی نیز به‌درستی این‌گونه بود و می‌دانست از چه حقیقتی دفاع می‌کند.
🔻مقام معظم رهبری در یکی از فرمایشات خود در تاریخ ۱۳۷۶/۱۱/۱۴ در مورد "شهید نواب صفوی" اشاره دارند که: "من شاید پانزده یا شانزده سالم بود که مرحوم 'نواب صفوی' به مشهد آمد، مرحوم نواب صفوی برای من خیلی جاذبه داشت و به کلی مرا مجذوب کرد. از بس پرشور و با اخلاص، پر از صدق و صفا و ضمنا شجاع و صریح و گویا بود. ....به مبارزه سیاسی به معنای حقیقی، از زمان آمدن مرحوم نواب که بعدها با شهادتش غوغایی در دل جوانان بوجود آورد، علاقه مند شدم."👈 مقام معظم رهبری: باید گفت كہ اولین جرقه های انگیزش انقلاب اسلامے بوسیله نواب در من بوجود آمد و هیچ شكےندارم كہ اولین آتش را در دل ما نواب روشن ڪرد 🌺بمناسبت 27 دی ماه، شهادت شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام 👈 مسلمان واقعی وقتی صدای روح بخش "الله اکبر" را می شنود تمام دلخوشی های جهان در دلش جا می‌گیرد!... چون میفهمد یک موجود بی صاحب و ول، مثل خرگوش های بیابان نیست؛ بلکه یک موجود قادر مسلط بر انسان و جهان به نام خدا همه جا با او هست، حتی اگر همان وقت بخواهند اعدامش هم کنند باز دلخوشی اش از بین نمی رود.مرحوم بهشتی در آن سخنرانی آخر، وقتی که یک برقی جهید و معلوم شد خطر رفع شدنی نیست صدای خود را به "الله اکبر" بلند کرد. فدائیان اسلام وقتی که پای چوبه دار آمدند، چندتا سرباز خون آشام یهودی یا بهایی به زانو نشستند و هدف گیری کردند، وقتی فرمان آتش داده شد صدای این جوانان از پای دار به "الله اکبر" بلند شد.اینها معنی این است که پیام اسلام که "الله اکبر" است به درون اینها وارد شده.... 🌷بانوی چریک🌷 ✨فاطمه سادات نواب صفوی، فرزند شهید مجتبی نواب صفوی رهبر جمعیت فدائیان اسلام، در زمان اعدام پدر 5 ساله بود. شهید نواب صفوی به دلیل مخالفت با رژیم برای فرزندانش شناسنامه نگرفته بود .مادرش منیر السادات به سختی توانست برای فرزندانش با نام فامیل میر لوحی شناسنامه تهیه کند. در نهایت به سختی به مدرسه رفت . پس از چند سال درس خواندن دیپلمش را گرفت و با یکی از اقوام خود به نام سید ابوالحسن فاضل رضوی که از مخالفان رژیم طاغوت بود ازدواج کرد. رژیم طاغوت خیلی زود آنها را به روستای بافتان زاهدان تبعید کرد . آن دو در آنجا هفت سال اقامت داشتند و از همان ابتدا سید ابوالحسن با گفتن اذان بر بام خانه اش، مسیر مبارزاتی خود را به نوع دیگر ادامه می دهد. فاطمه نیز به همراه همسرش به آموزش کودکان روستایی مبادرت می ورزد . تا اینکه در پایان هفتمین سال تبعید، فاطمه سادات مریض می شود و بعد از نجات معجزه گونه از مرگ ابتدا به جهرم فارس و سپس به تهران باز می گردند... ✨بعد از مدتی اقامت در تهران فاطمه و همسرش به دلیل ممانعت رژیم به ورودشان به دانشگاه های داخلی به خارج از کشور سفر می کنند و فاطمه مدرک مهندسی کامپیوتر و سید ابوالحسن مهندسی ماشین آلات رااخذ می کنند، اما شوق مبارزه علیه ظلم و استکبار باعث می شود تا این زن مقاوم به لبنان سفر کرده و در کنار شهید چمران ضمن حضور در عملیات های چریکی به شیعیان آنجا کمک کند. دو سال بعد یعنی در سال 1359 شوهرش سید ابوالحسن در کردستان به شهادت میرسد و فاطمه با برداشتن پرچم او، دوشادوش سایر رزمندگان در جبهه های جنگ حضور می یابد. لقب تنها زن حاضر در عملیات بیت المقدس زیبنده دلاوری های این شیر زن مبارزاست... 👈منبع: روزنامه کیهان 💥شهید نواب صفوی(ره): مرجعیت باید بیدار، آگاه و شجاع باشد و به وظایف ذاتی خود به موقع عمل نماید!... 💥اگر با کاشتن گندم بر پشت بام خانه ها،میت وانی رفع احتیاج از بیگانه کنی، بهتر است بر این کار اقدام کنی👈 تا اینکه دست گدایی بسوی دشمنان اسلام دراز کنی... 💥خواب امام حسین (ع) رودیدم؛ حضرت بازوبندی روی دست راستم بستندکه روی بازوبندنوشته شده بود:(فدائیان اسلام)... به همین دلیل اسم گروهمون شد فدائیان اسلام‌... خاطراتی از رهبر فدائیان اسلام, شهید
ند: *عکس شهیدتان* *...را من نمی‌بینم. عکس شهید عزیزمان را بیاورید ببینم.* توی خانة مسلمان‌ها چهار تا عکس بزرگ شهید وجود دارد که توی هر اتاقی یکی هست. می‌پریم و می‌آوریم. این‌ها رفتند آلبوم عکس‌شان را آوردند. آلبوم عکس هم متأسفانه برای شب عروسی شهید بود. آلبوم را گذاشتند جلوی آقا. صفحة اول یک عکس دوتایی. یادگاری فردین با دوستش گرفته بود آن وسط بود. آقا همین‌جوری نگاه می‌کردند، شروع کردند به صحبت کردن، همین‌جوری صفحه‌ها را ورق می‌زدند تا تمام شود. تمام که شد گفتند: *خُب! عکس تکی شهید را ندارید؟* یک عکس تکی از شهید پیدا کردند و آوردند گذاشتند جلوی آقا. *آقا شروع کردند از شهید تعریف کردن. گفت: خُب! نحوة اسارت، نحوة شهادت اگر چیزی داشته به من بگویید.* ما فهمیدیم نام این شهید بزرگوار، *شهید «مانوکیان»* است، به اندازة شهیدان «بابایی»، «اردستانی» و «دوران» پرواز عملیاتی جنگی داشته است. هواپیمایش f14، بمب‌افکن رهگیر بوده و بالای صد سُرتی پرواز موفق در بغداد داشته. هواپیمایش را توی دژ آهنی بغداد می‌زنند. شهید، هواپیما را تا آن‌جا که ممکن است، اوج می‌دهد. هواپیما در اوج تا نقطة صفر خودش، که اتمسفر است بالا می‌آید و بقیه‌اش را به‌سمت ایران سرازیر می‌شود. چهار تا موتور هواپیما منهدم می‌شود. هواپیما لاشه‌اش توی خاک ایران می‌افتد، ولی چون دیگر سیستم برقی هواپیما کار نمی‌کرده‌، نتوانسته ایجکت کند و نشد كه چتر برای شهید کار کند. هواپیما به زمین خورد و ایشان به شهادت رسید. *ارمنی‌ای بود که حتی حاضر نشد، لاشة هواپیمای جمهوری اسلامی به‌دست عراقی‌ها بیافتد.* آن خانواده، این فرزندشان است. این بزرگوار در نیروی هوایی مشهور است. *دربارة شهادتش و اخلاقش تعریف کردند.* *«مادر شهید گفت: امروز فهمیدم كه علی(علیه السلام) كیست!؟»* مادر شهید گفت: آقا! حالا که منزل ما هستید، من می‌توانم جمله‌ای به شما عرض کنم؟ آقا گفت: *بفرمایید، من آمدم این‌جا که حرف شما را بشنوم.* گفت: ما با شما از نظر فرهنگ دینی فاصله داریم، در روضه‌هایتان شرکت می‌کنیم، ولی خیلی مواقع داخل نمی‌آییم. روز شهادت امام حسین(علیه السلام)، روز عاشورا و تاسوعا به دسته‌های سینه‌زنی امام حسین(علیه السلام) شربت می‌دهیم. می‌آییم توی دسته‌هایتان می‌نشینیم، ظرف یک‌بارمصرف می‌گیریم، که شما مشکل خوردن نداشته باشید، چون ما توی ظرف آن‌ها آب نمی‌خوریم. توی مجالس شما شرکت می‌کنیم و بعضی از حرف‌ها را می‌شنویم. من تا الآن نمی‌فهمیدم بعضی چیزها را. می‌گفتند، در دین شما بانویی ـ که دختر پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) است ـ را بین درودیوار گذاشته‌اند، سینه‌اش را سوراخ کرده‌اند. میخ، مسمار به سینه‌اش خورده. نمی‌فهمیدم یعنی چی. می‌گفتند مسلمان‌ها یک رهبری داشتند به نام علی(علیه السلام). دستش را بستند و در سه دورة 25 ساله، حکومتش را غصب کردند. نمی‌فهیمدم یعنی چی. گفتند، در 25 سالی که حکومتش غصب شده بود، شغلش این بود، آخر شب نان و خرما می‌گذاشت روی کولش می‌رفت خانه یتیم‌هایش. این را هم نمی‌فهمیدم. *ولی امروز فهمیدم که علی(علیه السلام) کیست.* امروز با ورود شما به منزل‌مان، با این همه گرفتاری‌ای كه دارید، وقت گذاشتید و به خانة منِ غیر دین خودتان تشریف آوردید. اُسقُف ما، کشیش محلة ما به خانة ما نیامده است، شما رهبر مسلمین‌ هستید. من فهمیدم علی(علیه السلام) که خانة یتیم‌هایش می‌رفت چه‌قدر بزرگ است. از ورود آقای خامنه‌ای به منزلشان، به علی(علیه السلام) و 25 سال حکومت غصب شده‌اش و زهرا(سلام الله علیها) پی برد. خُب! این برود مشهد، امام رضا(علیه السلام) شفایش نمی‌دهد؟ *«بعد از بازگشت حضرت آقا، پاسداران را توبیخ كردند»* ما چهل دقیقه با این خانواده بودیم. عین چهل دقیقه،‌ به اندازة چند کتاب از این‌ها درس گرفتیم. آقا در خانة ارامنه آب، چایی، شربت، شیرینی و میوه‌شان را خورد. بعضی از دوست‌های ما نخوردند. کاتولیک‌تر از پاپ هم داریم دیگر. رهبر نظام رفته خورده، پاسدار، من نوعی، نخوردم. حزب‌اللهی‌تر از آقا هستم دیگر. با آن‌ها خداحافظی كردیم و به‌سمت دفتر به‌راه افتادیم. وقتی رسیدیم آقا فرمودند: این بچه‌ها را بگویید بیایند. آمدند. گفتند: *این چه کاری بود كه شما کردید؟ ما مهمان این خانواده بودیم. وقتی خانه‌شان رفتیم چرا غذایشان را نخوردید؟ این اهانت به این‌ها محسوب می‌شود. نمی‌خواستید داخل نمی‌آمدید.* 🌐 منبع ایرنا، بسیج نیوز ،...