🎨 #عکس_نوشته | #مرکز_طراحان
✍🏻 شهید نورعلی شوشتری؛
🔻دیروز از هر چه بود گذشتیم، امروز از هر چه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز.دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو میدهد. آنجا بر درب اتاقمان مینوشتیم یاحسین فرماندهی ازان توست؛ الان مینویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید.
📍کاری از مرکز طراحان راهیان نور
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
🎨 #عکس_نوشته | #مرکز_طراحان
✍🏻 مرحوم آیت الله بهجت ؛
🔻اگر ظهور حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف نزدیک باشد، باید هرکس خود را برای آن روز مهیا سازد؛ از جمله اینکه از گناهان توبه کند.
📍کاری از مرکز طراحان راهیان نور
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
📝 #دلنوشته | #دلتنگی
🌟 هنگامی که غرق در تماشای تو در اعماق قصه هایی که در خاکت رقم خورده بود پیش میرفتم و پای درد و دل زمین می نشستم،خاکریز ها و نخل های بی سر روایت می کردند و من با همه وجودم نغمه هایشان را می شنیدم انگار من تازه ای از میان جسم زنگار بسته ام جوانه میزد!مگر میشود تو را فراموش کرد وقتی در تمام وجودم جاری هستی.
💠 به محض اینکه اولین قدم را راهی مسیرت کردم انگار در درونم آشوبی به پا میشد، هر ثانیه نگاهم به نقطه ای دوخته میشد انگار درون تو به دنبال گمشده ای می گشتم! آری من خودم را گم کرده بودم و سرگشته و از همه جا رانده خودم را به تو رساندم چرا که شنیده بودم خاکت روح آدم را پاک میکند.
📍حالا با اینکه من از تو دور افتاده ام اما روحم هنوز هم پگدر حوالی تو میزند چرا که طعم شیرین آرامشی را که در هوای تو چشیده است در هیچ جای دیگری پیدا نمیکند.
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
📔 #بخوانید | #کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب: فقط غلام حسین باش
🔻سردارشهید حسین همدانی در زمان حیاتش در مورد این کتاب فرموده است: کتابی قابل توجه است چون هم راوی و هم نویسنده آن هر دو در صحنه جنگ حضور داشته اند و آقای حمید حسام نویسنده کتاب «فقط غلامِ حسین باش» نیز به خوبی توانسته است، فضای آن زمان را بیان کند.»
✍ نویسنده: حمید حسام
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
❣ پس از اینكه مجالس ترحيم پدرم در تهران تمام شد، مادرم به قم که در این شهر زندگى مى کردیم، بازگشت و به اتفاق برادر بزرگم که ١۵ ساله بود براى شرکت در مراسم ترحيمى که بستگان پدرم گذاشته بودند به خوانسار رفت. من که ١٢ سال داشتم با سه خواهر و یك برادر کوچکترم نزد خاله و دوست مادرم در خانه ماندیم تا مادرمان از خوانسار به قم باز گردد.
فضاى حزن و غم و گریه بر خانه ما حاکم بود. خواهرهام که ۱/۵ و ۴ ساله بودند مرتب گریه مى کردند. نزدیك غروب از زیر زمين منزل صداى قرائت قرآن پدرم را به مدت چند دقيقه شنيدیم.
با ترس و دلهره به اتفاق خاله و دوست مادرم در حالى که از شنيدن این صدا به گریه افتاده بودیم، به زیرزمين منزل رفتيم. هوا تاریك شده بود و بر اضطراب ما مى افزود. همه جا را مضطربانه گشتيم ولى چيزى ندیدیم. صداى تلاوت قرآن پدرم دو سه بار تكرار شد و ما هم هر بار به شدت گریه مى کردیم. هر بار هم که به زیرزمين مى رفتيم و بر مى گشتيم چيزى دستگيرمان نمى شد. در آخرین مرتبه از زیرزمين که بالا آمدیم درمنزل را باز دیدیم.
معلوم شد بعد از رفتن مادرم کسی آن را نبسته است. در را بستيم و به گریه ادامه دادیم. عصر آن روز که از مدرسه به منزل آمدم مسؤلان مدرسه در همان روز براى پدرم مجلس ترحيم گذاشتند و از ایشان تقدیر کردند و به من هم برگه امتحانات ثلث دوم را دادند و گفتند این برگه را به تأیيد مادرت برسان.
همان شب قبل از خواب در این فكر بودم که چگونه فردا این برگه را با شهادت پدر و غيبت مادرم که به خوانسار رفته بود بدون امضاء به مدرسه تحویل بدهم. در همين نگرکنی به خواب رفتم. در خواب پدرم را دیدم که با همان لباس روحانی به منزل وارد شد. طبق معمول که هميشه زبانزد فاميل بود، با بچه هاى کوچک خانه گرم گرفت و آنها را در آغوش کشید و به هوا بلند کرد و بوسيد...
👇👇👇
از او پرسيدم: آقاجان ناهار خورده اید؟ گفت: نه نخورده ام. وقتى خواستم به آشپزخانه بروم و براى او غذایى آماده کنم، یك دفعه گفت: زهرا جان آن ورقه را بده امضاء کنم. من که به یاد برگه برنامه امتحانات نبودم پرسيدم: کدام ورقه؟ پدرم گفت: همان که امروز در مدرسه به تو داده اند تا امضاء شود. ناگهان ماجرا یادم آمد. رفتم آن را از کیفم درآوردم و به پدرم دادم.
دنبال خودکارى گشتم. عادت پدرم این بود که با خودکار قرمز اصلاً نمى نوشت ولى من هر چه مى گشتم و خودکار دمِ دستم مى آمد قرمز بود. بالاخره خودکار سیاهی پيدا کردم و به پدرم دادم. ایشان خودکار را از من گرفت و در حاشيه برگه نوشت: اینجانب رضایت دارم و کنار آن را امضاء کرد.
پس از اینكه پدرم برگه را امضاء کرد به آشپزخانه رفتم تا براى او غذا بياورم، ولى وقتى با سينى غذا بازگشتم، دیدم در اتاق نيست. با عجله به حياط خانه مراجعه کردم، دیدم مثل هميشه که به کار در باغچه علاقه داشت باغچه را بيل مى زند. پرسيدم: چه مى کنی؟ گفت: عيد نزدیك است و من باید سر و سامانی به این باغچه بدهم. پس از آن یك دفعه دیدم پدرم نيست.
دویدم و همه جا را از زیرزمين تا اتاق هاى بالا را با عجله گشتم، ولى پدرم نبود. گریه زیادى کردم که چرا پدرم رفت. بر اثر این گریه و سر و صدا و ناله از خواب بيدار شدم. روز بعد که آماده رفتن به مدرسه شدم وسایلم را که در کیف مرتب کردم، ناخود آگاه چشمم به آن ورقه افتاد، حسى درونى به من گفت به آن برگه نگاهی بيندازم. با کنجکاوی به آن نگریستم. دیدم با خودکار قرمز به خط پدرم جمله "اینجانب رضایت دارم" نوشته شده است و زیر آن هم امضاى هميشگى پدرم درج شده است.
بعد از این ماجرا یكى از دوستان پدرم به نام آقاى فرزانه که این جریان را شنيده ولى باور نكرده بود، یك روز به خانه ما آمد و در حالى که متأثر بود، گفت: پدرت را در خواب دیدم که سه بار به من گفت: فرزانه شك دارى، درشك خود تا قیامت بمان!
از حوادث عجيب دیگرى که قبل از چهلم پدرم در روزهاى آغازین سال١٣۶٣ اتفاق افتاد این بود که مرد غریبى که او را نمى شناختيم ولى مى گفت با پدرم سابقه دوستى دارد به خانه ما آمد و گفت: وقتى من قضيه امضاى پدرت را شنيدم، با خودم گفتم اگر این قضيه درست باشد، این شهيد به علامت صحت این حادثه باید پسرم را که در جنگ قطع نخاع شده است شفا دهد. او گریه مى کرد و مى گفت: پس از این پسرم شفا یافت. او پسر خود را که یك جوان بيست و چند ساله بود به همراه خود به منزل ما آورده بود.
مادرم هم چند بار پدرم را در خواب دید. پدرم در خواب به او تاکید کرده بود، در این قضيه که من برگه زهرا را امضاء کرده ام هيچ شك و تردیدى مكن.
🔹 برگرفته شده از سایت خبرنگاران جوان
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
❣
❣ شهید حمید سیاهکالیمرادی، چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۶۸ در قزوین به دنیا آمد، پدرش حشمتاله و مادرش امینه سیاهکالیمرادی نام داشت.
این شهید گرانقدر که دانشجوی مقطع کارشناسی حسابداری مالی بود، در تاریخ دهم آبان ماه سال ۱۳۹۱ ازدواج کرد.
شهید سیاهکالیمرادی توسط سپاه صاحبالامر(عج) قزوین، به عنوان مدافع حرم و فرمانده مخابرات و بیسیمچی در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت و پنجم آذر ماه سال ۱۳۹۴ در حلب سوریه و درگیری با گروه تروریستی داعش بر اثر اصابت پرتابههای جنگی به بدن و جراحات وارده شهید شد. مزار او در گلزار شهدای قزوین واقع است.
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
❣
❣ سر کلاس اَموزش سلاح سنگین بودیم. مربی نکته ای را به اشتباه بیان کرد. عبدالله محمدیان سریع اعتراض کرد و به مربی گفت: "ما یک اَموزش صحیح داریم و یک اَموزش غلط. اگر اَموزش غلط باشد و دانشجو بد اَموزش ببیند این اَموخته در لوح و حافظه او ثبت میشود و تا ما بخواهیم این بد اَموزشی را از ذهن او پاک کنیم ، خیلی خسارت است. پس مواظب باش و دقت کن که گفته هایت بدون اشکال و صحیح باشد."
مربی در ابتدا ناراحت شد و قبول نکرد. ولی با توضیح منطقی عبدالله خیلی او هم پذیرفت.
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
❣
شهيد صالحى خوانسارى متولد ١٣٢٣ و در زمان شهادت چهل سال داشت.
قبلاً خياط بود و بعد به کسوت روحانيت درامد. از شاگردان آیت االله سعيدى بود و در حسينيه خوانسارى ها در خيابان نيروى هوایى تهران اقامه جماعت مى کرد و مسؤل بسيج این پایگاه بود.
وى در تاریخ ١٣۶٣/١١/٣٠ به دست عوامل ضد انقلاب در جوانرود کردستان به شهادت رسيد و در گلزار شهداى قم، در قطعه چهارم ردیف ۵ مدفون است.
آنچه در ادامه می آید ماجرایی است از زبان دختر این شهید:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 روایتی از نبوغ نظامی
رزمندگان خوزستانی
#کلیپ
#کوچک
#فتح_المبین
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 تصاویر ناب
از روزهای عملیاتی جبهه ها
#کلیپ
#جبهه
#نماهنگ
#روایت_فتح
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 مدالیوم
بعضی پروای ظاهر و باطن نداشتند، خلوت و جلوتشان یكی بود و خودی و غیر خودی نمی شناختند خصوصاً در عشق به امام، غیر از ورد زبانی و تبعیت قلبی و نهانی خود را به زیور نام و شمایل ایشان می آراستند. ساده لوحی، از باب مزاح، به یكی از بسیجیان گفته بود:
ـ این چیه كه روی سینه ات سنجاق كردهای؟ (اشاره به تصویر امام)
ـ باتری است (نیرو محركه) اگر نباشد قلبم كار نمی كند!
#امام
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
سربند بستن ...
یعنی ...
دیگر دلت...
بند این و آن نباشد
آن را...
محکم...
گره بزن...
و خودت را وقف
صاحب نامش کن
#یا_فاطمه_زهرا_(س)
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 بررسی عملیاتهای دفاع مقدس
🔻 فتح المبین ۸
•┈••💠••┈•
🔅 شرح عملیات
نظر به اینکه اجرای عملیات در ابعاد گسترده و اهداف مورد نظر مستلزم مقدمات بسیاری بود، از این رو نیروها (ارتش و سپاه) با هماهنگی لازم، تلاش گسترده ای را برای کسب آمادگی انجام دادند. در این باره باید از احداث جاده های متعدد، افزایش سنگرها، اقدام به شناسایی برای کسب اطلاعات از دشمن و برآورد دقیق از استعداد، گسترش و توانایی های آن و ایجاد معابر در میان استحکامات دشمن اعم از میادین مین و سیم خاردار برای عبور نیروهای رزمنده و تعیین محورهای عملیات نام برد. علاوه بر این، طراحی عملیات متناسب با وضعیت زمین و آرایش دشمن و تعیین سازمان رزم و انتقال امکانات و نیروهای لازم از جبهه های دیگر از جمله اقدامات اساسی بود که قبل از عملیات انجام گرفت.
🔅 شروع عملیات
پس از کسب آمادگی های لازم، عملیات فتح المبین در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد دوم فروردین ۱۳۶۱ با رمز مبارک یا زهرا (س) و با چهار قرارگاه قدس، نصر، فجر و فتح آغاز شد. در این عملیات، مأموریت قرارگاه های قدس و فتح در مقایسه با قرار گاه های نصر و فجر از اهمیت بیشتری برخوردار بود. پس از آنکه دشمن از مأموریت رزمندگان در محور قرارگاه فتح آگاه شد، مأموریت قرارگاه قدس اهمیت بیشتری یافت زیرا قوای دشمن از مأموریت نیروهای خودی در این محور کاملا غافل بودند، در نتیجه هر موفقیتی در محور قرارگاه قدس که با تهدید عقبه و اشغال مواضع دشمن در منطقه عین خوش همراه بود، هوشیاری آنها در محور قرارگاه فتح را جبران می کرد. در واقع قرارگاه قدس می توانست مهم ترین خطوط مواصلاتی و تدارکاتی عراق در محور دهلران عین خوش و پل نادری را قطع کند که در این صورت، ورود نیروهای احتیاط ارتش عراق به منطقه با مشکلاتی همراه می شد و راه عقب نشینی نیروهای لشکر ۱۰ ارتش عراق نیز قطع می گردید. با شروع عملیات، نیروهای قرارگاه قدس - که به دلیل طولانی بودن مسافت، قبلا از محل استقرار خود حرکت کرده و در مواضع مناسبی در نزدیکی دشمن مستقر شده بودند - با تهاجم به نیروهای عراقی، ضمن آزاد کردن بخشی از جاده دهلران - پادگان کرخه، در عین خوش مستقر شدند. همچنین در این حمله منطقه کمر سرخ، امام زاده عباس و تپه های ۲۰۲ به تصرف نیروهای خودی در آمد...
✵✦✵
ادامه دارد
#فتح_المبين
#بررسی_عملیاتها
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَوات
سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابانها
أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاَْوْطان
سلام بر آن دور افتادگان از وطنها
🔅 فرازی از دعای ناحیه مقدسه
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 بررسی عملیاتهای دفاع مقدس
🔻 فتح المبین ۹
•┈••💠••┈•
🔅 در محور قرارگاه نصر، نیروهای این قرارگاه علاوه بر تصرف اهداف خود در غرب پل نادری شامل سه راهی قهوه خانه، کوت کاپن و تپه چشمه، ارتفاعات شمال شرقی منطقه یعنی شاوریه و علی گره زد، را نیز آزاد نمودند و با پیشروی در عمق، نیروهای دشمن را منهدم کردند. در محور قرارگاه فجر، به دلیل جبهه ای بودن تک و تسلط داشتن بر منطقه، نیروهای خودی پس از درگیری با دشمن در خطوط اول، به مواضع خود عقب نشینی کردند. سرعت عمل قرار گاه های قدس و نصر سبب شد، توپخانه دشمن در علی گره زد، با بیش از ۸۲ قبضه توپ سقوط کند که این امر در سرعت پیشروی رزمندگان و کاهش تلفات آنان بسیار مؤثر بود. با روشن شدن هوا، دشمن - که متحمل تلفات بسیاری شده بود - توان خود را در منطقه عین خوش متمرکز کرد و با بهره گیری از نیروهای رانده شده از محور رقابیه، تلاش گسترده ای را به سمت امام زاده عباس از شرق به غرب آغاز کرد و در مرحله اول توانست امام زاده عباس را به تصرف در آورد. در این میان، مقاومت نیروهای تیپ ۱۴ امام حسین (ع) در برابر فشارهای دشمن در روز اول عملیات بسیار با اهمیت بود. اگر پاتک عراقی ها در این محور با موفقیت همراه می شد، تمام دستاوردهای شب اول عملیات از دست می رفت و تداوم عملیات نیز با مشکلات اساسی روبه رو می شد. همچنین در روز دوم عملیات، دشمن در محور عین خوش با تلاش بسیار توانست تپه های ۲۰۲ را نیز تصرف کند اما در تصرف کمرسرخ و عین خوش ناکام ماند.
✵✦✵
ادامه دارد
#فتح_المبين
#بررسی_عملیاتها
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🔴اگر کسی در ایران:
🔻خلیج ع.ر.ب.ی را فریاد بزند
🔹هنگام قرائت قرآن، مثل گُرگ زوزه بکشد
در حالیکه نان ایران را میخورد، ترکیه را تشویق کند
🔸برای سایر قومیتها آرزوی مرگ کند
پرچم کشور ترکیه و آذربایجان را به ورزشگاه بیاورد و...
🔹فکر میکنید با او چه برخوردی میشود؟
🔸این رفتاری است که برخی به اسم هوادارای از تیم تراکتور در این سالها مدام انجام میدهند و هر بار بیپرواتر
🔹آدم خون گریه کند وقتی میبیند در دیار ستارخان که میگفت: «خاک میخوریم ولی خاک نمیدهیم» کار به جایی رسیده عدهای آرزویشان این است که بروند زیر پرچم رجب طیب اردوغان؟
🔸فوتبال را بهانه کردهاند برای نفرتآفرینی، تجزیهطلبی، تفرقهافکنی. دیگر باید چکار کنند که بفهمید نه شما را میخواهند نه این خاک را؟ دشمن وطن مگر غیر از این میکند؟
🔹شرم بر آنها که وقاحتها را میبینند و سکوت میکنند. ننگ بر آنها که استخوانهای پسران این سرزمین که برای آزادیاش جان دادند را با این وقاحت میلرزانند. از ستارخان و باقرخان خجالت نمیکشید از شهید باکری هم شرم ندارید؟
💬احسان محمدی
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
🔴 اشرافی های فریبکار
اگر خیلی ها حق داشته باشند که از شرایط سخت اقتصادی انتقاد کنند اما قطعاً سلبریتی های مفت خور و به خصوص فوتبالیست هایی که از باشگاه های دولتی میلیارد میلیارد پول بی زبان بیت المال را پارو کرده اند و رسماً از همین دولت ارتزاق کرده و مشهور شده اند ؛
و بدون توجه به زندگی سخت برخی مردم ، زندگی اشرافی و لاکچری خود را جلوی چشمان حسرت زده همین مردم به نمایش گذاشته اند ، حق دلسوزی مزوّرانه و موج سواری فریبکارانه ندارند ...
#نفوذ
✍"قاسم اکبری"
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دستگیری ۶۶ اخلالگر ارزی در کشور
رئیس پلیس امنیت اقتصادی فراجا:
🔹کارآگاهان با تلاشهای شبانهروزی و اشراف اطلاعاتی طی ۲ ماه جاری، ۶۶ نفر از اخلالگران ارزی را به عنوان متهم در سطح کشور شناسایی و دستگیر کردند.
🔹همچنین در بازدید و بازرسی از محل فعالیت متهمان بیش از ۱۴ میلیون و ۱۸۱ هزار واحد انواع ارز از آنها کشف شد.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اجتماع بزرگ «سلام فرمانده» دریاچه چیتگر پریروز (پنجشنبه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اجتماع عظیم سلام فرمانده دیروز (جمعه) در مصلای تهران نمایشگاه کتاب