🍎🍎🍎🍎
زمانيكه تنهائيد
#تفکر
زمانیکه غصه داريد
#سکوت
زمانيكه به مشكل برخورده ايد
#آرامـش
زمانيكه همـه چيز بهم ريخته
#صبر_و_امـيـد
و درکنار هـمه اينها
خــدا را برايتان آرزومـندم
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔: @nava11
🌸🍃🌸🍃
#_کانال_جملات_زیبا
#تفکر
در قدیم روزی پسری با پدرش به حمام میرود و در هنگام شستشو پدر تشنه اش شده و از پسرش میخواهد تا برایش آب بیاورد.
پسر غرغر کنان پیاله واجبی نشسته ای را پر آب کرده بدست پدر می دهد. پدر چون چنین دید به پسر میگوید:
یادم میآید که در حدود سن تو روزی در حمام پدرم از من آب طلبید و من از گرمخانه بیرون آمده و برایش از اوستای حمامی در کاسه چینی شربت به لیموی یخ انداخته گرفتم و برده به دستش دادم, نتیجه اش این شد که تو آب تنها را برایم در چنین ظرفی آوردی.
حال بگوش باش تا پسر تو آب را با چه کیفیتی به دستت میدهد.....
@nava11
🌸🍃🌸🍃
#تفکر
تولد انسان روشن شدن کبریتی است
و مرگش خاموشی آن!
بنگر در این فاصله چه کردی؟
گرما بخشیدی...!؟
یا سوزاندی...؟!!
@nava11
#_کانال_جملات_زیبا
🌸🍃🌸🍃
پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد.
یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند.
از مادرش پرسید:
مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟
مادر گفت:
از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم. فرزند باتعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟
و قبلا به من گلایه نکردی.
مادر پاسخ داد:
بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم وعادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تورا به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی.
#_کانال_جملات_زیبا
#تفکر
@nava11