42.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حجت الاسلام عالی
▫️درس هایی از زندگی حضرت زینب سلام الله علیها
#حیا #عفت #حجاب
#ام_المصائب #حضرت_زینب
#امام_زمان #ماه_رجب
✅کانال منبرهای عالی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
حضرت زینب سلام الله علیها (1).mp3
9.57M
🎙حجت الاسلام عالی
▫️درس هایی از زندگی حضرت زینب سلام الله علیها
#حیا #عفت #حجاب
#ام_المصائب #حضرت_زینب
#امام_زمان #ماه_رجب
م✅کانال منبرهای عالی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عالمه غیر معلمه
💠 حجت الاسلام عالی
امام سجاد (علیهالسّلام) در حق حضرت زینب (علیها السلام) فرمودند: «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة» یعنى:
«اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستید كه تعلیم ندیده، و بانوى فهمیده اى هستى كه بشرى تو را تفهیم ننموده است». (بحار الانوار ج 45 ص 199)
#حضرت_زینب
#ام_المصائب
#امام_زمان
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حیا #عفت #حجاب
✅کانال منبرهای عالی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
4_5897469175240067670.mp3
3.92M
🎙 عالمه غیر معلمه
💠 حجت الاسلام عالی
امام سجاد (علیهالسّلام) در حق حضرت زینب (علیها السلام) فرمودند: «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة» یعنى:
«اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستید كه تعلیم ندیده، و بانوى فهمیده اى هستى كه بشرى تو را تفهیم ننموده است». (بحار الانوار ج 45 ص 199)
#حضرت_زینب
#ام_المصائب
#امام_زمان
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حیا #عفت #حجاب
✅کانال منبرهای عالی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
4_5936174273755350612.mp3
3.44M
🎙حجت الاسلام عالی
🔸ویژه وفات حضرت زینب (سلاماللهعلیها)
#حیا #عفت #حجاب
#داستان #امام_زمان
#شیخ_حسنعلی_تهرانی
#وفات_حضرت_زینب
✅کانال منبرهای عالی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
معرفی حضرت زینب سلام الله علیها.mp3
2.98M
🎙حجت الاسلام رفیعی
🔹شناخت حضرت زینب (س) در چهار جمله
#حضرت_زینب
#ام_المصائب
#امام_زمان
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حیا #عفت #حجاب
✅کانال منبرهای عالی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
11.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فایل | #تصویری
💠حجت الاسلام عالی
🖤اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ المَصَائِبِ یَا زَینَبُ کُبریٰ سلامُ اللّه عَلَیها وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ🖤
خدا هَم دید،هَم پَسَندید...
#حیا #عفت #حجاب
✅کانال منبرهای عالی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
خدا هَم دید،هَم پَسَندید....mp3
3.02M
فایل | #صوتی
💠حجت الاسلام عالی
🖤اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ المَصَائِبِ یَا زَینَبُ کُبریٰ سلامُ اللّه عَلَیها وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ🖤
خدا هَم دید،هَم پَسَندید...
#حیا #عفت #حجاب
✅کانال منبرهای عالی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
4_5997059798862922460.mp3
5.21M
🎙سخنرانی حجت الاسلام رفیعی
🔹بصیرت عامل حرکت به سوی خدای متعال
#حیا #عفت #حجاب
#حضرت_زینب #ام_المصائب
✅کانال منبرهای عالی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
❇️ جرداق مسیحی عاشق حقانیت علی علیه السلام
🔺 به جرج جرداق گفتند: شما یک مسیحی هستی و خیلی هم مذهبی نیستی، چه شد که در مورد حضرت علی (ع) کتاب نوشتی؟
🔺 به گریه افتاد و گفت مرحوم علامه امینی هنگامی که کتاب الغدیر را نوشت چند جلد از کتاب را برای من فرستاد. یک نامه هم نوشت و گفت آقای جرد جرداق شما یک حقوقدان و وکیل دادگستری هستی، نه شیعه هستی و نه سنی که بگوییم طرفداری میکنی، کار تو دفاع از مظلوم است. ما با اهل سنت بر سر علی (ع) دعوا داریم ما میگوییم حق با علی است آنها می گویند نه. حالا این چند جلد کتاب الغدیر را به عنوان پرونده مطالعه کنید. تمام مدارک هم از اهل سنت است. من از شیعه چیزی در آن ننوشتهام. شما هم در حد یک وکیل دادگستری قضاوت خود را برای من بنویسید.
👈 جرداق می گوید: من دیدم وقتی انسانی مرا به عنوان یک وکیل دادگستری مخاطب قرار داده و از من کمک خواسته بیانصافی است اگر کمک نکنم بنابراین پذیرفتم. وقتی کتابها را دقیق خواندم دیدم در تاریخ از علی(ع) مظلومتر نمیشناسم و لذا تصمیم گرفتم به اقتضای شغلم که وکیل دادگستری است، از این مظلوم دفاع کنم و کتاب «الامام علی صوة العدالة الانسانیة» را نوشتم.
.
🔅#پندانه
✍ سزای رقابت در تفاخر
🔹در شهری دو تاجر بودند که مالالتجاره فراوانی داشتند و آوازهشان در شهر پیچیده بود. بخشی از مردم تاجر اول را ثروتمند اول شهر و برخی دومی را ثروتمند اول شهر میدانستند، چون ثروت هر دو برابری میکرد.
🔸وقتی عروسی پسر تاجر اول شد او برای بهرخکشیدن ثروت و استعلای خود دستور داد سه اسب زین کردند؛ یکی برای عروس، دیگری برای داماد و سومی برای خودش.
🔹سُم اسبها را روکشی ضخیم از طلا زدند و در منزل عروس حاضرشان ساختند و آوازهاش در شهر پخش شد.
🔸زمانی که اسبها از منزل عروس بهسمت منزل داماد حرکت کردند مردم پشتسر اسبها راه افتادند تا از تکههای طلا که در برخورد سُم اسبها در سنگفرش کوچه بهجای میماند، بردارند.
🔹از همه شهر برای جمعکردن طلا در بیرون خانه عروس جمع شده بودند و تا منزل داماد مردم پشت اسبها میدویدند و بر خاک میافتادند.
🔸با این حرکت تاجر اول، تاجر دوم در فکر فرورفت که او باید برای عروس خود چه کار جدید و بدیع انجام دهد که مردم شهر ثروت او را بیشتر بدانند.
🔹پس تصمیم گرفت در عروسی پسرش فیل بزرگی از هندوستان بیاورد تا مردم شهر که هرگز فیل ندیده بودند و نمیدانستند فیل چیست برای تماشای فیل در عروسی او جمع شوند.
🔸تاجر دوم فیل بزرگی را سفارش داد و آوردند. ولی او نمیدانست که فیل حیوان خاصی است و فیلبان باید کنار او باشد تا کسی او را عصبانی نکند. او نمیدانست فیل بهشدت به آتش حساس است.
🔹آن زمان اطرافیان برای مشارکت در شادی داماد در پشتبام آتش میافروختند. وقتی عروس را سوار جهاز فیل کردند تا به منزل داماد بیاورند شعلهای از آن آتش در کوچه بر گوش فیل افتاد.
🔸فیل در آن حال با صدای مهیبی رَم کرد و پای بر زمین کوبید و از کوچه فرار کرد. زیر پای خود زنان و کودکان بسیاری را لگدمال و خانههای خشتی و گِلی بسیاری را فروریخت و عروسی شهر را به عزا تبدیل کرد.
💢آری! این است سزای رقابت در تفاخر اموال در بین خلایق.
🔅اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ؛
بدانيد كه زندگى دنيا، در حقيقت، بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزونجويى در اموال و فرزندان است. (حدید:۲٠)
.
🌸 دادرسی ولی عصر (عج)
صاحب مقام یقین، مرحوم عباسعلی مشهور به "حاج مؤمن" که دارای مکاشفات و کرامات بسیاری بوده، نقل کرد که:
در اول جوانی شوق زیادی به زیارت و ملاقات حضرت حجت علیه السلام در من پیدا شد که مرا بیقرار نمود تا اینکه خوردن و آشامیدن را بر خودم حرام کردم تا وقتی که آقا را ببینم (و البته این عهد از روی نادانی و شدت اشتیاق بود)،
دو شبانه روز هیچ نخوردم، شب سوم اضطرارا قدری آب خوردم، حالت بیهوشی بر من عارض شد، در آن حال حضرت حجت علیه السلام را دیدم و به من عتاب فرمود که چرا چنین میکنی و خودت را به هلاکت میاندازی، برایت طعام میفرستم بخور.
پس به حال خود آمدم ثلث از شب گذشته دیدم مسجد خالیست وکسی در آن نیست و درب مسجد را کسی میکوبد، آمدم در را گشودم دیدم شخصی عبا بر سر دارد به طوری که شناخته نمی شود،
از زیر عبا ظرفی پر از طعام به من داد و دو مرتبه فرمود بخور و به کسی نده و ظرف آن را زیر منبر بگذار و رفت، داخل مسجد آمدم دیدم برنج طبخ شده با مرغ بریان است، از آن خوردم و لذتی چشیدم که قابل وصف نیست.
فردا پیش از غروب آفتاب، مرحوم میرزا محمد باقر که از اخیار و ابرار آن زمان بود آمد، اول ظرفها را طلب کرد و بعد مقداری پول در کیسه کرده بود به من داد و فرمود تو را امر به سفر فرموده اند این پول را بگیر و به اتفاق جناب آقا سید هاشم (پیشنماز مسجد) که عازم مشهدمقدس است برو و در راه بزرگی را ملاقات میکنی و از او بهره میبری.
حاجی مؤمن گفت با همان پول به اتفاق مرحوم آقا سید هاشم حرکت کردیم تا تهران، وقتی که از تهران خارج شدیم پیری روشن ضمیر اشاره کرد، اتومبیل ایستاد پس با اجازه مرحوم آقا سید هاشم (چون اتومبیل دربست به اجاره ایشان بود) سوار شد و پهلوی من نشست.
در اثنای راه، اندرزها و دستورالعملهای بسیاری به من داد و ضمنا پیشآمد مرا تا آخر عمر به من خبر داد و نیز آنچه خیر من در آن بود برایم گذارش میداد و آنچه خبر داده بود به تمامش رسیدم،
و مرا از خوردن طعام در قهوه خانهها نهی میفرمود و میفرمود: لقمه شبهه ناک برای قلب ضرر دارد با او سفرهای بود، هر وقت میل به طعام میکرد از آن نان تازه بیرون میآورد و به من میداد و گاهی کشمش سبز بیرون میآورد و به من میداد،
تا رسیدیم به قدمگاه، فرمود اجل من نزدیک و من به مشهدمقدس نمیرسم وچون مرُدم، کفن من همراهم است و مبلغ دوازده تومان دارم با آن مبلغ قبری در گوشه صحن مقدس برایم تدارک کن و امر تجهیزم باجناب آقاسیدهاشم است.
حاجی گفت وحشت کردم ومضطرب شدم، فرمود آرام بگیر و تا مرگم برسد به کسی چیزی مگو و به آنچه خدا خواسته راضی باش.
چون به کوه طرق (سابقا راه زوار از آن بود) رسیدیم اتومبیل ایستاد، مسافرین پیاده شدند و مشغول سلام کردن به حضرت رضا علیه السلام شدند، دیدم آن پیر محترم به گوشهای رفت و متوجه قبر مطهر گردید، پس از سلام و گریه بسیار گفت، بیش از این لیاقت نداشتم که به قبر شریفت برسم، پس رو بقبله خوابید و عبایش رابر سر کشید.
پس از لحظهای به بالینش رفتم، عبا را پس زدم دیدم از دنیا رفته است از ناله و گریهام مسافرین جمع شدند، قدری حالاتش را که دیده بودم برایشان نقل کردم، همه منقلب و گریان شدند و جنازه شریفش را با آن ماشین به شهر آورده و در صحن مقدس مدفون گردید.
📔 داستانهای شگفت (شهید دستغیب)، ص٧۴
#امام_زمان #داستان_بلند
🔰 @DastanShia