eitaa logo
نوای قران(ربانی)
162 دنبال‌کننده
21هزار عکس
23.9هزار ویدیو
520 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 مردم‌! هروقت‌ کارتون‌ جایی‌ گیر‌ کرد امام زمانتون‌ رو صدا کنید یا خودش‌ میاد، یا یکی‌ رو می‌فرسته‌ که‌ کارتون‌ رو راه‌ بندازه. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
4.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اهل اصفهان بود و از کودکی صداقت و صفای بی نظیری داشت. از عشق حضرت زهرا (س) ذوب می شد و در همه جبهه ها رزمندگان آوازه او را شنیده بودند. خیلی از شهدا در وصیت‌نامه‌هایشان تاکید می‌کردند که پس از شهادتشان او در مراسمشان حاضر و روضه حضرت زهرا (س) بخواند. ◇در کشاکش نبرد هرجا که کار گره می‌خورد فرماندهان از پشت بیسیم از او می‌خواستند که برایشان روضه حضرت زهرا (س) بخواند. ◇ماجرای درخواست حاج حسین خرازی از پشت بیسیم از او برای خواندن روضه حضرت زهرا (س) در عملیات کربلای ۵ و در زیر آتش سنگین دشمن بعثی شنیدنی است. ◇ او کسی نبود جز همان شهیدی که اگر به گلستان شهدای اصفهان بروید مزارش به قدری شلوغ است که آن را از دور تشخیص می دهید. 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
4.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اهل اصفهان بود و از کودکی صداقت و صفای بی نظیری داشت. از عشق حضرت زهرا (س) ذوب می شد و در همه جبهه ها رزمندگان آوازه او را شنیده بودند. خیلی از شهدا در وصیت‌نامه‌هایشان تاکید می‌کردند که پس از شهادتشان او در مراسمشان حاضر و روضه حضرت زهرا (س) بخواند. ◇در کشاکش نبرد هرجا که کار گره می‌خورد فرماندهان از پشت بیسیم از او می‌خواستند که برایشان روضه حضرت زهرا (س) بخواند. ◇ماجرای درخواست حاج حسین خرازی از پشت بیسیم از او برای خواندن روضه حضرت زهرا (س) در عملیات کربلای ۵ و در زیر آتش سنگین دشمن بعثی شنیدنی است. ◇ او کسی نبود جز همان شهیدی که اگر به گلستان شهدای اصفهان بروید مزارش به قدری شلوغ است که آن را از دور تشخیص می دهید. 🏴‌
🔹راز سه شنبه شبـ‌‌ـهـای ◇ محمد را صدا کردم و گفتم: باید معاون گردان شوی. قبول نمی کرد، با اصرارِ من گفت : به شرطی که سه شنبه تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی! با تعجب گفتم : چطــور؟با خنده گفت : جان آقای مسجدی نپرس! قبول کردم و محمد معاون گردان شد. مدیریت محمد خیلی خوب بود. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم : باید مسئول گردان شوی.رفت و یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری!کمی فکر کرد و گفت : قبول می کنم ، اما با همان شرط قبلی! گفتم : صبــر کن ببینم! یعنی چی که تو باید شرط بذاری؟! اصلا بگو ببینم بعضی هفته ها که نیستی کجا می روی؟ اصرار می کرد که نگوید. من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی؟ ◇ بالأخره گفت.: حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه شنبه ها از این جا میرم مسجد جمکــــران و تا عصر چهارشنبه بر میگردم. با تعجب نگاهش می کردم چیزی نگفتم. بعدها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخــوئیــن تا جمکـــران را می رود و بعد از خواندن نماز عجل الله تعالی فرجه الشریف بر میگردد. ◇ یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمـد انداختم. سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری شده بود.در مسیر برگشت با او صحبت می کردم. می گفت: یکبــار 14 بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم. 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed