#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سبک_نوحه
کوه صبرم ای خدا غم مکرر دیده ام
پهلوی بشکسته و جسم بی سر دیده ام
آمده جان بر لبم
زینبم من زینبم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بین دریایی زخون غوطه ور شد نوح من
تازیانه شاهد پیکر مجروح من
آمده.....
زینبم......
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ای برادر دیدنی است اشک چشم خواهرت
بین خون بوسیده ام پاره پاره حنجرت
آمده.....
زینبم....
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
دست بسته یا اخا رفته ام شام خراب
من کجا بازار شام من کجا بزم شراب
آمده....
زینبم......
✍شاعر:میثم مومنی نژاد
@navaye_asheghaan
#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سبک_واحد_زمینه
ملائک ز نجوای تو نوحه خوان
به صورت زنند از غمت حوریان
اسیری تو داغ صاحب زمان (2)
مولاتی یا زینب سلام علیک
🏴🏴🏴🏴🏴
شده اشک دیده چراغ شبت
به قربان چشمان پر کوکبت
تو روح نمازی که گفته حسین
دعا کن مرا در نماز شبت
مولاتی.......
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
فلک چه بلای عظیم آفرید
خدایا چه بر روز زینب رسید
رود دخت زهرا به بازار شام
رود دخت حیدر به بزم یزید
مولاتی....
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
به اشکت بخندند اگر شامیان
اگر تازیانه زند ساربان
تو ای دختر عصمت این داغ توست
که زینب کجا جمع نامحرمان
مولاتی.......
✍شاعر:میثم مومنی نژاد
@navaye_asheghaan
#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سبک_نوحه
دختر خانه ی هل اتایم
من عزادار آل کسایم
بر دلم غصه های مکرر
تیغ و مسمار و زهر است و خنجر
زینبم زینبم زینبم من
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
چون من عصمت ندارد حجابی
سایه ام را ندید آفتابی
ای فلک من کجا کوچه گردی
روزگارا تو با من چه کردی
زینبم.....
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
نوح کرببلا غرق خون شد
پیکر یوسفم لاله گون شد
پیش چشمم به غارت کفن رفت
از تن یوسفم پیرهن رفت
زینبم......
@navaye_asheghaan
#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سبک_نوحه
پیغمبر می گرید از داغ زینب
یک گل باقی نماند در باغ زینب
گریان زهرا و گریان ثارالله
یا صاحب الزمان آجرک الله
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شاهد مادر و دیوار و در بود
دلخون گودال و تیغ و خنجر بود
غم از پی غم آه از پی آه
یا صاحب الزمان آجرک الله
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
خون میگرید بر او چشم روزگار
پرده نشین کجا ، کوچه و بازار
وای از اسیری این درد جانکاه
یا صاحب الزمان آجرک الله
✍شاعر:میثم مومنی نژاد
@navaye_asheghaan
#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سبک_زمزمه
روز ازل شد اینگونه قسمت
حسین شهادت زینب اسارت
آه یا حجت الله بقیه الله آجرک الله
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
محراب خونین مسمار خونین
طشتی پر از خون طشتی سر دین
آه جان آمد بر لب گریم روز و شب
بر دل زینب
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
فلک تو بستی دستان دین را
بردی به بازار پرده نشین را
آه از کوفه و شام از ملأ عام
از سنگ و دشنام
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
نا محرمی را ندیده این زن
چه شد به گودال رو زد به دشمن
آه تشنه برادر در زیر خنجر
میزند پرپر
✍شاعر:میثم مومنی نژاد
@navaye_asheghaan