#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#غلامرضا_سازگار
ای پیام آور خون شهدا یا زینب
با پیامت همه جا کرب و بلا یا زینب
ای نماز شب تو برده دل از چار امام
ای همه فاطمه هنگام دعا یا زینب
خطبۀ تو، سخن خون خدا بر سر نی
یک پیام است ولی با دو صدا یا زینب
چه بیارم چه بگویم چه بخوانم به ثنات
که خدا زینت اَب خوانده تو را یا زینب
اگر از اشک شود ملک جهان دریائی
نشود حق تو یک قطره ادا یا زینب
تا قیامت همه مردان جهان می گیرند
از تو درس شرف و صبر و رضا یا زینب
گوهر اشک تو و خون حسین ابن علی
هر دو بخشید به اسلام بقا یا زینب
سر آن سرّ خدا گرچه جدا از تن شد
نگهش از تو نگردید جدا یا زینب
از قفا چشم تو در مقتل و پیش نگهت
شد جدا رأس حسینت ز قفا یا زینب
از تو زیبنده بود ذکر تقبّل منّا
بر سر نعش امام شهدا یا زینب
مظهر صبر خدا خواست دهد جان از دست
تو شدی از دل او عقده گشا یا زینب
سعی تو با سر خونین برادر رفتن
مروه گودال و صفا طشت طلا یا زینب
در دل محمل خود چون دل خورشید بسوز
که هلالت شده انگشت نما یا زینب
خطبه هایت همه یادآور زهرای بتول
سخنانت چو علی روح فزا یا زینب
پور مرجانه به تو خنده زد و گفت: گرفت
قلبم از قتل حسین تو شفا یا زینب
آن ستم پیشه پی پاسخ دندان شکنت
شادی اش گشت مبدّل به عزا یا زینب
دختر وحی کجا كوچه و بازار کجا؟
آیت نور کجا شام کجا یا زینب
از تو زیبد که بکوبی به دهان دشمن
مشت، با غرّش "یابن الطلّقا" یا زینب
پیش چشم تو به لب های عزیز زهرا
به خدا، چوب زدن نیست روا یا زینب
جز تو کی خوانده نماز شب خود بنشسته
دل شب گوشۀ ویرانه سرا یا زینب
ماه روی تو چو از جور فلک نیلی شد
روی خورشید نشد تیره چرا یا زینب
خصم بر اشک تو خندید ولی بر سرِ نی
گریه کردند برایت شهدا یا زینب...
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#غلامرضا_سازگار
ای همه جا و همه دم با حسین
نفس نفس قدم قدم با حسین
پیمبر خون خدای جلیل
وحی به لبهای تو بی جبرئیل
کفر به نطق تو سیه روز شد
حسین با صبر تو پیروز شد
آینه ی فاطمۀ شهیده
عالمه ی معلّمه ندیده
به جمله جمله خطبه ات این نداست
معلم زینب کبرا خداست
معلّم مرد و زن عالمی
مرّبی هزارها مریمی
تو کیستی که بوده از کودکی
نهضت کربلا به تو متّکی
وجود تو بین حسین و حسن
جلوه ای از جلالت پنج تن
خروش تو خروش خون امام
سکوت تو تیغ علی در نیام
فاطمه بالد که تویی دخترش
حسین نازد که تویی خواهرش
شعله مصباح هدایت تویی
تمام تفسیر ولایت تویی
تو پرچم صبر برافراشتی
شهید را زنده نگه داشتی
روی منیر تو سراج الهداست
حنجره ات پر از صدای خداست
پور معاویّه حقیر تو شد
شام به یک خطبه اسیر تو شد
یزید دیگر جسدی مرده بود
سیلی "یابن الطلّقا" خورده بود
خصم به نطق تو سرافکنده شد
تو خطبه خواندی و علی زنده شد
کوه صفت مقاوم ایستادی
بنی امیّه را شکست دادی
اگرچه هفتاد و دو داغ دیدی
جان امام خویش را خریدی
حیف که بر پیکر تو نشانه
ماند ز کعب نی و تازیانه
حیف تو را شام خراب بردند
چرا به مجلس شراب بردند...
گلچین و تلفیق دو شعر
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_موید
زینب که دل و جان دلیری دارد
در یاری دین سهم کثیری دارد
چون احمدو زهرا و علی و حسنین
نیروی شکست ناپذیری دارد👆
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_موید
ای که اخلاص توآمیخته با ایمانت
صبروایثار درآویخته از دامانت
روح روحانی تو ازدم روح القدس است
نفس روحانی تو ازنفس رحمانت
ای خدای عظمت قبله ی مردان خدا
بانوی هردو جهان جان جهان قربانت
زینبی، زین ابی، عالمه ای فاضله ای
توکه هستی که ستوده است توراسبحانت
چه مبارک سحری داشت علی بازهرا
شب قدری که درخشید رخ تابانت
هیچ کس ای مثل فاطمه نشناخت تورا
که خدا ساخته در پرتو خود پنهانت
حلم برروی تومشتاق وادب مجذوبت
عشق درکار تو مبهوت وخرد حیرانت
فضل را مرکزپرگاری وبیرون نبود
خطی و نقطه ای ازدایره ی احسانت
ناظم گردش منظومه ی هستی نظرت
آفتاب آینه گردان رخ رخشانت
دختر دختر وحی ای که به هر مهلکه بود
پسر شیر خدا همره و هم پیمانت
قامتت قائمه ی عرش شهادت شدو ماند
جای گلبوسه ی داغ شهدا بر جانت
ازسکوتی که ز فریاد تو درکوفه فتاد
منعکس شداثر معجزه ی فرمانت
امشب ای بحرکرم مرحمتی تا برسد
بر دل وجان"موید"نمی از بارانت
#حضرت_زینب سلام_الله_علیها #غلامرضا_سازگار
حجاب فاطمه ازچادرش نموداراست
ز کودکی به علی مثل مادرش یار است
مقام امابیهاییاش سزاوار است
چو ذوالفقار، زبانش به خطبه کرار است
حسین از وی و وی ازحسین،سرشار است
نماز نافلهاش را خدا خریدار است
زهی نماز شب آن حقیقت زهرا
که سیدالشهدا گفت التماس دعا
جمال اوست به چشم علی تماشایی
خطابههاش همه حیدری و زهرایی
نکرده شوی بود مادر شکیبایی
گرفته سایهاش از آفتاب زیبایی
نهاده چهر به خاک درش توانایی
نخوانده درس، معلم بود به دانایی
ز خردسالی پرواز کرده تا حیدر
به ذوالفقار زبانش نوشته یا حیدر
در آسمان علی اختری چنین باید
ز کوثر نبوی کوثری چنین باید
کنار خون خدا خواهری چنین باید
به حلم وصبر و رضا مادری چنین باید
به بانوان جهان رهبری چنین باید
به حق که فاطمه، دختری چنین باید
نه صبر رفت زدستش؛به صبر فرمان داد
کنار مقتل خون بر امام خود جان داد
توکیستی که علیگونه رهبری کردی؟
به صبر و همت و ایثار، مادری کردی
سلام بر تو که خون را پیمبری کردی
تو با خطابهات اعجاز حیدری کردی
تو با امام شهیدان برابری کردی
تو مثل فاطمه اسلامپروری کردی
حسین،فلک نجات است وناخداش تویی
علی زبان خدا باشد و صداش تویی
سلام برتو که تو هم فرشته هم بشری
سلام برتو که هم تیغ خشم وهم سپری
سلام بر تو که در صبر، مادر و پدری
سلام بر تو که بر هفت شهر نور،دری
سلام بر تو که در بحر معرفت گهری
سلام بر تو که تیغ زبان دادگری
سلام بر تو که آیینۀ حسینی تو
شرار سوختۀ سینۀ حسینی تو
تو مثل مادر خود بینهایتی زینب
تو کل کرب و بلا را حکایتی زینب
تو چون حسین،چراغ هدایتی زینب
تو در صحیفۀ ایثار، آیتی زینب
تو بحر موجفزای عنایتی زینب
تو فوق مدح و ثنا و روایتی زینب
مصائب تو به چشمت قلیل بود قلیل
سر بریده به چشمت جمیل بود جمیل
صدای توست صدای خدای ذوالمنت
سلام گرم همه انبیا به جان و تنت
زبان تو تبر و خطبههای بتشکنت
روان و روح بزرگ علیست در بدنت
یزید، لاشۀ مردار گشت با سخنت
حسین بوسه زد از زیر چوب بر دهنت
هماره تا که بود آب و خاک و آتش و باد
نثار خاک رهت اشک چشم «میثم»باد!
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#غلامرضا_سازگار
در خلق و خو زهرا و ختمالمرسلین است
هنگام خطبه یک امیرالمؤمنین است
این شیردخت شیر حی کردگار است
فریاد، نه! حتی سکوتش ذوالفقار است
چشم علی بر چهرۀ زهرایی اوست
در چشم شیعه اشک عاشورایی اوست
با گریه میجوید امام کربلا را
انگار میبیند قیام کربلا را
اُم و اَب و جان و سرم گردد فدایش
انگار آوای علی دارد صدایش
این عمۀ سادات این، زهرای زهراست
این مثل زهرا مادرش امابیهاست
این انبیا و پنج تن را نور عین است
زین اَب و زین اُم و زین حسین است
سرتاقدم جان است وجانانش حسین است
میگرید و گهواره جنبانش حسین است
در خواب و در بیداری خود با حسین است
در هر گل لبخند او یک یا حسین است
الله اکبر! از کمال و از جلالش
الحق که شیر فاطمه بادا حلالش
گر شیرحق شیر حقش گوید،عجب نیست
عطربهشت ازسینهاش بوید،عجب نیست
کرب و بلا بی نام او معنا ندارد
لوح رضا بی صبر او امضا ندارد
هر خطبهاش یک سورۀ آمال نهضت
هر جملهاش یک آیۀ اکمال نهضت
پیوسته بوده جا در آغوش الاهش
از گاهواره تا کنار قتلگاهش
وقتی سخن مثل امیرالمؤمنین گفت
بر او سر بالای نیزه آفرین گفت
با احمد و زهرا و حیدر هم صدا بود
الحق که او پیغمبر خون خدا بود
چشم حسین از خطبۀ او گشت روشن
احمد، علی، زهرا، حسن، گفتند احسن!
وقتی که شد با خنجر خونین لبش جفت
هم بوسه میزدهم خدا راشکر میگفت
با سیل اشکش عقده از دل باز میکرد
اول سفر را بی حسین آغاز میکرد
انگار میبینم تن در خون تپیده
بر او اذان گویند رگهای بریده
در گریۀ او ناقهها امداد کردند
گویی فرات دیگری ایجاد کردند
آتش به سوز سینۀ او باد میزد
تنها برای او جرس فریاد میزد
لبها ترکخوردۀ فضا در چشمها دود
آب فرات از خجلت زینب گِلآلود
صحرا به صحرا کو بهکو منزل به منزل
زینب، سوار و فاطمه دنبال محمل
زینب، همیشه یاد او هم گریه دارد
حتی شب میلاد او هم گریه دارد
«میثم»! از آن روزی که پیغمبر نبی بود
زینب حسینی و حسینش زینبی بود
—----------------------------------------------------
کریمهای که کرامت به او برازنده است
شرف، جلال، زعامت به او برازنده است
نجات اهل قیامت به او برازنده است
خدا گواست: امامت به او برازنده است
شکوه حیدریاش بین،مگو که حیدر نیست
خطابهخوانی او کم ز فتح خیبر نیست
هنوز شیر ننوشیده ذکر حق سخنش
ز شیر بهتر، نام حسین در دهنش
شمیم فاطمه آید ز بوی پیرهنش
روان و روح بزرگ حسین در بدنش
ز مهد آمده همسنگرِ امام حسین
نگاه دوخته بر حنجر امام حسین
کسی که بر سر عالم علم زند، این ست
کسی که حکم خدا را رقم زند این ست
کسی که نقش شیاطین به هم زنداین ست
کسی که شعله به کاخ ستم زند این ست
زبان زندۀ حیدر خطابهخوان خداست
پیامآورِ پیغامآورانِ خداست
الا زمام سخن همچنان به فرمانت!
نگاهبان شهیدان! خدا نگهبانت
محمّد و علی و فاطمه ثناخوانت
تو زینبی، پدر و مادرم به قربانت!
عجب نه، گر به حضورت علی قیام کند
سر حسین، سر نی به تو سلام کند
نگفتههای علی جمله جمله بر لب توست
کلاس فاطمه- مکتب نرفته- مکتب توست
شبی که ماه درآن آب میشودشب توست
تو آسمانی و رأس حسین، کوکب توست
تو مریم دو مسیحی که شد جدا سرشان
مسیح بوسه گذارد به زخم پیکرشان
کسی که برتوکنداشک خودروان ز دو عین
بحق که هم به حسن گریه کرده،هم به حسین
چرا که هست تمام وجود تو، حسنین
گریستن به تو هم دین ما بود، هم دیْن
تو با شهامت و صبرت، حسینی و حسنی
حسینی و حسنی، نه، تمامِ پنج تنی
ولادت تو خبر از محرم آورده
به درگهت سر تسلیم، عالم آورده
به پیشگاه تو تعظیم، مریم آورده
نه، در حضور تو مردانگی کم آورده
به پیش سیل بلا کوه محکمی زینب
زنی و سرور مردان عالمی زینب
الا سلام خداوند بر سرآغازت
چهل عروج ز خود تا خداست پروازت
به هر خطابه هزاران هزار اعجازت
سر حسین به بالای نی، سرافرازت
اسارت تو کمال شهادت شهداست
خطابههای تو رمز سعادت شهداست
تو آسمان جلال کرامتی زینب
تو پاسدار مقام امامتی زینب
تو مادر شهدا تا قیامتی زینب
قدت خمید، ولی راست قامتی زینب
چه میشود ز کرم ای محیط صبر و رضا
که نخلِ «میثم» آلوده را کنی امضا؟
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#غلامرضا_سازگار
باید دوباره خلقت پیغمبری چنین
آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین
بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین
کز دامنش ظهور کند دختری چنین
فخررسول وفاطمه "زِینِ اَب"ست او
امّ الکتاب صبر و رضا، زینب ست او
بَدرُ المنیر و شمس ضُحای علی ست او
بعد از بتول عقده گشای علی ست او
یادآور صدای رسای علی ست او
آیینه تمام نمای علی ست او
گفتار وحی در سخنش آفریده اند
یا صورتی ز پنج تنش آفریده اند
این مریم مقدس طاهاست، زینب است
این یادگار ام ابیهاست، زینب است
این نورچشم حضرت زهراست،زینب است
این افتخار عصمت کبراست، زینب است
دروصف اومن آنچه بگویم شکست اوست
آثار بوسه های علی روی دست اوست
زینب که لحظه هاست همه یادواره اش
زینب که سال هاست سراسر هزاره اش
زینب که دل برد ز پیمبر نظاره اش
زینب که خلقت است مطیع اشاره اش
زینب که با صدای علی حرف می زند
در شهر کوفه جای علی حرف می زند
این است بانویی که پیام آوری کند
هنگام خطبه معجزه حیدری کند
یک عمر بر حسین و حسن مادری کند
با دست بسته بر اسرا رهبری کند
باران رحمت است که ریزد ز ابر او
دین زنده از قیام حسین است و صبر او
ای در تن مطهر تو جان پنج تن
ایمان تو حقیقت ایمان پنج تن
از کودکیت شمع شبستان پنج تن
چشم تو آبیار گلستان پنج تن
یادآور تکلم زهرا بیان توست
اعجاز ذوالفقار علی در زبان توست
حیدر ثنات گفته که این حیدر من است
کوثر دعات کرده که این کوثر من است
خون حسین گفته پیام آور من است
قرآن دهد شعار که احیاگر من است
صبر و رضا به مادری ات کرده افتخار
خون خدا به خواهری ات کرده افتخار
ایثار و صبر جمله ای از مکتب تواند
آیات نور گوهر لعل لب تواند
تو آسمانی و شهدا کوکب تواند
بالای نیزه محو نماز شب تواند
بسیار زن که صابر و نستوه بوده است
کی مثل تو "رَأیتُ جَمیلا" سروده است
بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین
بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین
بر ذوالفقار نطق تو از حیدرآفرین
بر خطبۀ دمشق تو از مادر آفرین
وقتی شدی به کوفه پیام آور حسین
لبخند فتح زد به سر نی سر حسین
از حنجر حسین تو، خنجر شکست خورد
با خطبه تو خصم ستمگر شکست خورد
تنهایی و ز، صبر تو لشکر شکست خورد
طغیان وظلم تا صف محشر شکست خورد
تو یک تنه تمام سپاه ولایتی
حق است اینکه دختر شاه ولایتی
پیغمبر حسین تویی با خطاب فتح
نازل به سینه ات شد از اوّل کتاب فتح
گردیده امّتت سپه بی حساب فتح
روی تو شد به برقع خون آفتاب فتح
"میثم" هماره با تو مگر گرم گفتگوست
کز معجز تو بار مضامین به نخل اوست
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#غلامرضا_سازگار 👆
سزد چو فاطمه مصداق کوثرش خوانم
که او به فاطمه آیینۀ تمام نماست
محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن
جمال انورشان در جمال او پیداست
هنوز شیر ننوشیده چشم نگشوده
به سینهاش طپش قلب سیدالشهداست
مرا چه زهره که گویم ثنای دخت علی
خدا گواست که اوصاف او کلام خداست
مقام یذهب عنکم گرفت این دختر
یقین کنید که قرآن به عصمتش گویاست
نماز شب به نماز شبش نماید فخر
دعا به هر نفس او نیازمند دعاست
خجسته چهرۀ او مصحفی به چشم حسین
چه مصحفی که پرازآیههای کرب و بلاست
چه دختری که وجودش همیشه زین اب ست
چه زینبی که بلاها به چشم او زیباست
زبان حیدریش کار ذوالفقار کند
خطابههای بلندش به شام و کوفه گواست
به صبر و همت و ایثار و اقتدار و کمال
اگر حسین دگر خوانمش رواست رواست
خدا جلال و، محمد کمال و، فاطمه زهد
علی خصال وحسین آیت وحسن سیماست
چنان که یک دم او بی حسین ممکن نیست
یقین کنید که بی او حسین هم تنهاست
جمیل دیدن سیل بلا به دیدۀ او
گواه فوق جلالش ز مریم عذراست
سرور سینۀ مریم وجود عیسی بود
مدال سینۀ او داغ هیجده عیساست
نظام دین بود از گیسوی پریشانش
«هزار نکتۀ باریکتر ز مو اینجاست»
ز شعله نفس زینب است تا صف حشر
حرارتی که ز خون حسین در دلهاست
قسم به دین خدا میخورم که دین خدا
به صبر زینب و خون حسین پا بر جاست
خطابهاش همه آیات وحی و تفسیرش
نیازمند هزاران قصیدۀ غراست
سر بریدۀ فرزند فاطمه میگفت
که خون پاک مرا خطبۀ تو آب بقاست
امین وحی بیا و به اهل کوفه بگو
که این صدای خداوندگار بی همتاست
زبان شکر گشودن کنار مقتل خون
خدا گواست که فوق مقام صبر و رضاست
به موج خون تن صدپاره راگرفت به دست
که ای خدا بپذیر این یگانه هدیۀ ماست
شبی نشد که نماز شبش رود از دست
که لحظه لحظۀ شبهاش لیله الاحیاست
الا قیام تو قد قامت قیام حسین
تویی که قامت دین با قیامتت شد راست
تویی که خطبۀ شامت یزید را لرزاند
توییکه شام زنطقت به خصم شام عزاست
تویی که هر نفست یک خطابۀ پر شور
تویی که هر قدمت یک قیام عاشوراست
اگر که فاطمه خوانندت از جلال درست
اگر به غیر حسینت مثل زنند خطاست
جمال روح فزایت بهشت روح علی
نگاهت از دل پاک حسین عقده گشاست
هنوز حنجرهات را طنین صوت علی است
اگر چه گوش دل اهل کوفه ناشنواست
حسین بر سر
نی گوش، پای خطبۀ تو
سر بریدۀ او مجلس تو را آراست
حسین کعبه و حج تو دور او گشتن
صفا و مروۀ تو قتلگاه و طشت طلاست
من و ثنای شما خانواده یا زینب
هزار شکر که طبعم هماره وقف شماست
کدام رتبه از این به که سالها “میثم”
فقط برای شما خاندان مدیحه سراست
#حضرت_زهرا
گذشته از غم اینکه دل پیمبر سوخت
چقدر بال فرشته کنار آن در سوخت
گذشت هردفعه حیدر از آن در خونی
نشست پای در و گریه کردومضطرسوخت
به خط میخی در،روی پهلوی مادر
نوشته بود که"زهرا به عشق حیدرسوخت"
نه ناله کرد و نه نفرین،که مادرم آرام
میان شعله تمام دلش سراسر سوخت
گـریـست پـشـت در و یـاد کـربـلا افـتـاد
به یادروضه آن لحظه ای که معجرسوخت
محمد کابلی👆
#حضرت_زهرا
پُر شدم از غصّه و اندوه و غم بانوی من
پیکرت بدجور پیچیده بهم بانوی من
این کبودی ها..توانم را ربوده فاطمه
تار می بینم تنت را..محترم بانوی من
وقت غسلت آمده..دستم به گیسویت رسید
گیسوانت از چه رو گردیده کم بانوی من؟
پوستی بر استخوانت مانده بود و آب شد
کن دعا!تا زودتر بر تو رسم بانوی من
سینه ام تنگ ونفس تنگ و دو چشمم لاله گون
دیده وا کن زنده ام گردان به دم بانوی من
جای سالم نیست در روی تنت صدیقه ام
چون بنفشه شد سرت تا به قدم بانوی من
خونِ پهلوی تو با آب روان مخلوط شد
من گریبان خودم را می درم بانوی من
لیله ی قدر علی مخفی شدی در زیر خاک
تا بگویند :شیعیان «بی حرم بانوی من»
محسن راحت حق👆
#حضرت_زهرا
راهبندان پیش آمد،کوچه هم مسدود شد
هی قدمبرداشتند و هی غبار آلود شد
آن کسانی که ولایت را پذیرفتند، هم
فکرشان غرق خیال آتش نمرود شد
یک نفر میگفت : هیزم خشک باشد بهتراست
یک نفر بااین کلام ازعمق دل خوشنود شد
خانهای که عطر آن مافوقِ مُشک وعود بود
سوخت،بوی نابرفتو،جاگزینش دود شد
میخ داغ و سینه ای گنجینه از اسرار حق
فاصله بین در و پهلو کمی محدود شد
مادرسادات پشت در ولی ...، بایک لگد...
ثلث سادات جهان بااین اثر نابود شد !!
شرح کوچه روضه های فاطمیه طالب است
تابگویم گوشوار فاطمه مفقود شد !!
ابراهیم روشن👆
#حضرت_زهرا
التماست می کنم چشمان خود را باز کن
ای همه پشت و پناهم بَهر خود اعجاز کن
از نَفَس افتاده ام جان علی حرفی بزن
من به پایان آمدم خیز و مرا آغاز کن
از حسن هربار پرسیدم جوابش اشک بود
تو بگو از کوچه و این راز را اِبراز کن
می کِشَد با گریه صورت بر کَف پایت حسین
لااقل برخیز و این تشنه لَبت را ناز کن
چند روزی می شود پیش تو من نا مَحرَمَم
پس بیا حالا که داری می روی رو باز کن
سینه ات مجروحِ مِسمار و پــَــر تو سوخته
با چنین بال و پری آرامتر پــرواز کن
نوید طاهری👆
#حضرت_زهرا
امشب که ناله از لبت اُفتاده رو مَگیر
بعد از سه ماه که تبت اُفتاده رو مَگیر
دیدار تو اگرچه غم انگیز میشود
بعد از سه ماه قسمتِ من نیز میشود
دردِ عیال دارم و پیرم نمودهاند
سی و سه سال دارم و پیرم نمودهاند
این آشیانه داغِ پرستو ندیده بود
من را مدینه دست به زانو ندیده بود
امروز فضه گفت که خانم وضو گرفت
بعد از سه ماه خانهی ما رنگ و بو گرفت
گفتم که کار کم بکن اینجا عزیزِ من
ممنونِ نان تازه ام اما عزیزِ من
نان را بدونِ قوَت بازو نمیپزند
نان را که با جراحت پهلو نمیپزند
این خانه مدتیست که جارو ندیده بود
من را مدینه دست به زانو ندیده بود
اصرار میکنیم که نانی -کمی- بخور
ای پلکِ نیمه باز تکانی -کمی-بخور
رد تو از تنور به بستر هنوز هست
زینب دوید گفت که مادر هنوز هست
او دختر است حسرتِ آغوش میخورد
این سینهی شکسته-بمان-جوش میخورد
دستت شکسته است که بالا نمیرود؟
این شانهات چه دیده چرا جا نمیرود
چشمِ تو نیز بستن بازو ندیده بود
من را مدینه دست به زانو ندیده بود
یادم نرفته تا در خانه تو را زدند
یادم نرفته با در خانه تو را زدند
چشمِ علی شکستنِ اَبرو ندیده بود
من را مدینه دست به زانو ندیده بود
امشب چقدر پیشِ حسن سوخت دخترت
امشب ببین که با سه کفن سوخت دخترت
گفتی وصیتت دو سه بوسه به حنجر است
گفتی لباسِ محسنِ تو قدِ اصغر است
بس کن رباب دستِ خودت را تکان نده
بر رویِ نیزه زخمِ گلو را نشان نده
بس کن رباب حرمله بیدار میشود
سهمت دوباره خندهی انظار میشود
حسن لطفی👆
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_موید
ای بتول علی نما زینب
دومین عصمت خدا زینب
جامع افتخار آل الله
مرکز اقتدار ها زینب
هر چه خوبی که آفریده خدا
همه حاصل بود تو را زینب
علی دیگر و حسین دگر
آفرید از تو کبریا زینب
حق اُخت الحسین بودن را
خوب آورده ای به جا زینب
نهضتی کز حسین شد آغاز
تو رساندی به انتها زینب
در رسانیدن پیام حسین
ای تو جبریل کربلا زینب
وارثان قیام عاشورا
همه گویند یک صدا زینب
عدد شصت و نه که هست یکی
در حساب حروف با زینب
زان سبب گفته اند هر کس را
حاجتی هست از تو یا زینب
شصت و نه سکه را به نام شما
به مساکین کند عطا زینب
تا که از پنجۀ خدایی تو
حاجت او شود روا زینب
ای شهادت به صبر تو مدیون
مرد میدان هر بلا زینب
یک زن و اینهمه جوانمردی
مرحبا بر تو مرحبا زینب
نهضت سرخ کربلا چون هست
حاصل رنج انبیا زینب
ز آنچه کردی که تا بجا ماند
نهضت سرخ کربلا زینب
از تو و صبر تو سپاسگذار
انبیایند و اولیاء زینب
کعبۀ نهضت حسینی را
مروه عباس و تو صفا زینب
یاد روزی که گرد کعبۀ عشق
داشتی حجه النساء زینب
بود قربانیت دو فرزندت
که در آن عرصه شد فدا زینب
💐💐💐💐💐💐💐
مناجات با امام زمان(عج)
اباصالح ، این دل تنگم ، آرزو دارد ، یا اباصالح
ببیند روی تو را میلِ ، گفتگو دارد ، یا اباصالح
اباصالح ، حاجتم شده این ، که جمال تو را ، من نظاره کنم
نیایی از غصِّه می میرم ، این گریبان از غصِّه پاره کنم
ببین دل تنگم گل نرگس
تویی آهنگم گل نرگس
العجل مولا ، العجل مولا
اباصالح ، خاک پای توام ، من فدای توام ، مبتلای توام
بیا مولا ، تا نبینی من ، مثل یارانم ، جان فدای توام
تو خوبی و من بدم مولا
به درگاهت آمدم مولا
العجل مولا ، العجل مولا
من امشب با ، بار ظلم و گناه ، سویِ کوی شما ، آمدم آقا
پناهم ده ، تا که آواره ، تر از این دیگر ، نشوم مولا
تو را جان مادرت زهرا
نکن امشب رد مرا مولا
العجل مولا ، العجل مولا
🌸🌸🌸🌸🌸
دلم می خواست هر شب جمعه با امام زمان کربلا باشم
به دنبال یوسف نرجس در به در توی کوچه ها باشم
مرا کشته درد شیدایی امان از این عشق و رسوایی
دلم می خواست قبر گمشده را با امام زمان می شدم زوار
اباصالح روضه می خواند ومیزدم من سر بر درو دیوار
به یاد آن صورت نیصفو که خورده بود از عدو سیلی
دلم می خواست گوشۀ حرمت با امام زمان روضه می خواندم
که یک صبح جمعه با مهدی در کنار بقیع ندبه می خواندم
رقیه بود و علی اصغر سکینه بود و علی اکبر
دلم می خواست یک دعای فرج قسمتم می شد وادی عرفات
به هنگام مردنم می شد آب غسل من آب شط فرات
پیامبر بود و گل طه علی بود و همسرش زهرا
دلم می خواست انتظار فرج با دعای فرج می رسید پایان
اگر آید یوسف زهرا درد پهلویش می شود درمان
شود قبر گمشده پیدا شود درمان سینه زهرا
دلم می خواست یک شب جمعه یک دعای کمیل کربلا باشم
دلم می خواست یک شب جمعه یک دعای کمیل در نجف باشم
به محراب کوفه من یک شب با امام زمان کربلا باشم
دلم می خواست قسمتم می شد یک محرم در کربلا باشم
بگیرم یک مشک پر آب و ساعتی دور بچه ها باشم
کنم پیدا دست سقا را ببوسم من اشک زهرا را
بیا ای حلال مشکلها تو را جان مادرت زهرا
یا ابا صالح یا ابا صالح
💚🕊💚
1_1322186461.mp3
4.68M
🎧عزیز زهرا کجایی آقا!؟
تورو قسم به زهرا برگرد😭😭
کجایی 😭کجا رو دنبالت بگردم😭
برس به داد ما یتیما😭💔
#بحق_الزینب_اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#به_یاد_امام_زمانمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج💚
♥️ صاحب الزمان دوستت دارم ♥️