3080_سه_پنج_روزه_که_بوی_گل_نیومد_افتخ.mp3
8.07M
🕊﷽
🎧 بـا نوای عليرضا افتخاری 🎧
🍁سه پنج روزه که بوی گل نیومد
🍁صدای چه چه بلبل نیومد
🍁روید از باغبان گل بپرسید
🍁یار
🍁چرا بلبل به سیل گل نیومد
🍁گلی که خود بِدادم پیچ و تابش
🍁به اشکِ دیدگانم دادم آبش
🍁به درگاه الهی کی روا بی
🍁گل از موُ دیگری گیرد گلابش
🍁ز گلبن چید گلچینی گلی را
🍁شنید از پی، صدای بلبلی را
🍁تو خوشبختی گلی چیدی و رفتی
🍁یار
🍁ندانستی که آزردی دلی را
🍁بی ته گلشن چون زندونه به چشمام
🍁یار
🍁گلستون آذرستونه به چشمام
🍁یار
🍁بی ته آرام و عمر و زندگونیم
🍁یار
🍁همه خوابه پریشونه به چشمام
🍁غمِ عشقت بیابون پرورم کرد
🍁یار
🍁هوای بخت بی بال و پرم کرد
🍁به موُ گفتی صبوری کن صبوری
🍁یار
🍁صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد
4_5915619264651329912.mp3
480.8K
سبک: #همه_جا_بروم😭😭
مناجات با امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف
همه جا بروم به بهانه تو که مگر برسم در خانه تو
همه جا دنبال تو می گردم که تویی درمان همه دردم
یا ابا صالح مددی مولا
نشوم به جز از تو گدای کسی بی ولای تو من نکشم نفسی
که تو لیلای من مجنونی همه هست من دلخونی
یا ابا صالح مددی مولا
اگرم نبود دل لایق تو نظری که دلم شده عاشق تو
به خدا هستی همه هستم به تو دل بستم به تو دل بستم
یا ابا صالح مددی مولا
دل خود زده ام گره بر در تو چه شود که رسم بر محضر تو
من نا قابل به تو دل بستم نکشی دامان خود از دستم
یا ابا صالح مددی مولا
همه درد و غمم، تو دوای منی تو صفای صفا، تو منای منی
تو گل زیبای منی مهدی تو مه شبهای منی مهدی
یا ابا صالح مددی مولا
موضوع: #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🇮🇷
#غزل_مهدوی
بسم الله الرحمن الرحیم
جبین
هرلحظه با تمام توان در کمین ماست
ماری به نام نفس که در آستین ماست
بیهوده نیست این عرق شرم بیامان
بار گناه عمر به دوش جبین ماست
باید چگونه رد شد از این عرصهی مجاز؟
حالا که شکّوشبهه عصای یقین ماست
آن را به نرخ سوزش دل حفظ کردهایم
این آتشی که در کف دست است، دین ماست
اسرار با گذشت زمان فاش میشوند
وقتی که جز خدا کس دیگر امین ماست
دنیا همیشه جمع نقیضین میشود
زندان مومن است و بهشت برین ماست
وقتی که نامهی عمل ما سیاهه شد
دیگر چه بحث دست یسار و یمین ماست
با این وجود در گذر از پیچوتاب حشر
حبلالمتین فاطمه حصن حصین ماست
✍ #مجتبی_خرسندی
📚 #کتاب_ماه_آخر
....................................................................
میرزاوند التماس دعای فرج🍂🍁🍂
😭😭😭
سحر خیز مدینه کی میایی الا ای بی قرینه کی میایی
قلوب شیعیان دریای خون جهان پر شد زکینه کی میایی
عزیزم مادرت چشم انتظار است دوای زخم سینه کی میایی
بگردم کوه به کوه صحرا به صحرا ترا بینم به عینین کی میایی
کی میایی کی میایی کی میایی .............

غم عشقت مرا بیچاره کرده دل تنگ مرا صد پاره کرده
هوای دیدن روی تو یک عمر مرا در کوچه ها اواره کرده
به تنگ امد دلم از این جدایی عزیزم جان جانم کی میایی
سراپا از غم هجر تو دردم بیا ای نازنین دورت بگردم

🍂🍁🍂
🖤
روضه حضرت زهرا(س )بعد شهادت
دلا بیا به سرای علی سری بزنیم
به خانه ای که درش سوخته دری بزنیم
خبر رسیده که این روزها علی تنهاست
بیا به خانه ی بی فاطمه سری بزنیم
نشد برای مریض علی گلی ببریم
بیا گلاب اشک به افتاده بستری بزنیم
کسی به گرد یتیمان او نمیگردد
بیا به شیوه ی پروانه ها پری بزنیم
کنون که جان علی خفته است در دل خاک
بیا زخونابه برخاک گوهری بزنیم
( اصبغ ابن نباته میگه نیمه شب بود همسرم منو از خواب بیدار کرد گفت ببین خانه علی چه خبره - چرا این بچه ها امشب اینقدر گریه میکنن - گفتم زن شب از نیمه گذشته این بچه ها مادر از دست دادن - یه ساعتی میگذره آرام میشن - گفت نه - تو مادر نیستی نمیدونی بی مادری چقدر سخته - برو برام یه خبری بیار - میگه اومدم تا در زدم گریه ی بچه ها قطع شد - امیر المومنین دم درآمد - تا چشمش به من افتاد فرمود اصبغ مارو ببخش تا فاطمه بود خودش - حالاهم بچه هاش نمیزارن شما استراحت کنید - گفتم نقل این حرفها نیست چرا این بچه ها امشب اینقدر گریشون طولانی شده - به آستانه ی در نشست - فرمود یه شب من گریه میکنم حسنین دورم میگردن - یه شب زینبین گریه میکنن منو حسنین دلداریشون میدیم - یه شب حسن گریه میکنه منو زینبین و حسین غمخواریش میکنیم - اما هروقت حسین بهانه مادر میگیره همه ما بیقرار میشیم)
-----
همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم
این جامۀ من است که باید به بر کنم
مادر بیا دوباره مرا دراُحد ببر
تا حمزه را زغربت بابا خبر کنم
برای تو می نویسم
تویی که جاودان در تاریخ
ایران اسلامی ماندگار ماندی
و به یگانه آرزوی دیرینه ات
شهادت نائل گردیدی لیک دل
مشتاقان روی و وجودت را
محروم نهادی و چه سخت
است بی تو حتی نفس کشیدن ما
(بظاهر ) در نبودنت
مثل ترا کجا دگر ببینیم
آن مرد الهی را کجا ببینیم
تاریخ به خود از مردان الهی می بالد
ما همچون ترا دگر کجا ببینیم
روح تو پر کشید به وصال حق پیوست
ما آن رخ و روی الهی را کجا ببینیم
امشب شب ماتم و غم و غصه ماست
ما در این ماتم ، کجا حاج قاسم را ببینیم
دلنوشته ای تقدیم به روح ملکوتی
سردار متواضع و مهربان شهید حاج قاسم سلیمانی
دلارام
خادم الحسین:
#حضرت_ام_البنین
ابالفضلش چنان باشد که این زن اینچنین باشد
فقط عباس او کافی ست تا ام البنین باشد
همانطوری که تنها فاطمه گشته حسین آور
فقط این زن توانسته ابالفضل آفرین باشد
رباب و زینب کبری عروس و دخترش هستند
که بعد از فاطمه او باید ام المؤمنین باشد
به دورنام او از چار سو عمری پسرهایش
رکاب از نام خود دارند تا این زن نگین باشد
تمام بچه هایش بهترند از دیگران اما
یکی این بین چون عباس باید بهترین باشد
رباب و زینب از عباس می خواندند قبل از او
که قطعا روضه خوانِ خبره باید آخرین باشد
وَ مادر روضه ی عباس را تا آب می خواند
چرا که آخر این روضه باید نقطه چین باشد
به سطح آب، عکس ماه می ریزد به هم گاهی
ولی ماهش چگونه ارباً اربا بر زمین باشد
حضورِ چار امامِ در بقیع و مادری یعنی؛
که بعد از مرگ هم باید که او ام البنین باشد
مهدی رحیمی زمستان
#حضرت_ام_البنین
فاطمیه رفته اما دل شده از نُو حَزین
از غم هجران بی بی حضرت اُم البنین
بانویی که اهل دل از او ادب آموخته
عرشیان و قدسیان از ناله هایش سوخته
اشک ماتم از دو دیده ریخت او با شور و شین
در عزای جعفر و عباس و عثمان و حسین
چون خبر دادش بشیر از کربلا با چشم تر
صِیحه ای زد، پاره شد بند دلش از این خبر
وای از آن ساعت که او میگفت با آهِ غمین
آه اِی مردم نخوانیدَم دگر اُمُ البنین
من شنیدم دست عباسم شده از تن جدا
جان خود تقدیم جانان کرده او در کربلا
من شنیدم تیر کین بر چشم شهلایش زدند
با عَمود آهنین بر فرق زیبایش زدند
هر چه آمد بر سرش قربان شاه عالَمِین
جان او جان عزیزانم به قربان حسین
گر چه قطعه قطعه گشته آن گلِ احساس من
روی دامان حسین بِنهاده سر عباس من
من بمیرم که حسین در کربلا مادر نداشت
کشته شد با حنجر خشکیده و یاور نداشت
مرتضی شاهمندی
#حضرت_ام_البنین
بس که عشق آکنده در جانِ تو یا ام البنین
عقل یکسر گشته حیرانِ تو یا ام البنین
دامنت گر مهدِ عشقِ حضرتِ مَه می شود.
چونکه دریاییست دامانِ تو یا ام البنین
ساقیِ گلهای زهرا می شود در کربلا
آنکه دارد شوقِ چشمانِ تو یا ام البنین
آسمانت با ستاره شب به شب آذین شود
ماه مهمانِ شبستانِ تو یا ام البنین
بالهای زخمیِ عباس در پروازِ توست
بوسه گاهش مهرِ دستانِ تو یا ام البنین
آسمانِ کربلا خالی ز تصویرِ تو نیست
هر نگاهش زخمِ پنهانِ تو یا ام البنین
روضه ی گلهای تو تسکینِ قلبِ کربلاست
مَشک پُر از اشکِ مژگانِ تو یا ام البنین
تا ابد دامانِ دریایت ستایش میشود
تا ابد سرسبز پیمانِ تو یا ام البنین
واژه ی نامادری در شان و عنوانِ تو نیست
هر چه مادر پس به قربانِ تو یا ام البنین
هستی محرابی
@navaye_asheghaan
خادم الحسین:
#حضرت_ام_البنین
گداى خوشه چينم تا قيامت خرمن او را
كه حسرت مي كشد فردوس عطر گلشن او را
چنان مشكل گشا ، باب الحوائج ، كاشف الكرب است
گرفتند اوليا الله عالم دامن او را
نديدم سربلندو سرفرازى را مگر اينكه
بديدم محضر ام البنين خم گردن او را
معين گشته مزد فاطميه دست اين بانوست
كه معنا كرده سفره دار زهرا بودن او را
اميرالمومنين همسر ، ابوفاضل پسر ، به به
بنازم اين مقام و جاه و شأن احسن او را
عباى مرتضى را وصله كه ميزد همه ديدند
كه نخ ميكرد جبرائيل بعضا سوزن او را
زيارت ميكنم جاى رباب و نجمه و زينب
مزار اطهر او را ، معلا مدفن او را
اگر ديروز جارو كرد زير پاى زينب را
كنون جارو كشند اينسان ملائك مسكن او را
چنان جانسوز مرثيه ميان كوچه سرميداد
كه ميديدند مردم گريه هاى دشمن او را
به او گفتند عباست صدا ميزد حسينم كو؟
نشانش داد زينب پاره ى پيراهن او را
اگرچيزي جز اين ميماند از عباس ، ميدادند
فقط دادند دستش تكه تكه جوشن او را
عمود آهنين ، تير سه شعبه ، نه نه اينها نه
فقط شرم از رباب انداخت بين خون تن او را
رباب از در كه مي آمد دل ام البنين ميريخت
غم لالايي اش ميبرد بالا شيون او را
محمدجواد پرچمی
#حضرت_ام_البنین
تو شاهکار عشق بازی در زمینی
تو دست پنهان خدا در آستینی
اُمُّ الادب ، اُمُّ الوفا ، اُمُّ البنینی
دلگرمی نسل امیرالمومنینی
در پیشگاه تو ادب تعظیم کرده
قرص قمر میر عرب تعظیم کرده
مانند نور آمدی تابیدی و بعد
با دست زهرا مورد تأییدی و بعد
خود را دم بیت ولایت دیدی و بعد
آن چارچوب سوخته بوسیدی و بعد
گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم
من آمدم دستان زینب را ببوسم
دیدی چگونه گریه کن ها گریه کردند
غمدیده ها با یاد زهرا گریه کردند
با نغمه ی لب های مولا گریه کردند
یا فاطمه می گفت هر جا گریه کردند
آن روز تنها خواهش قلبت همین شد
یا فاطمه تبدیل بر اُمُّ البنین شد
شهر مدینه در هیاهو زین خبر شد
شکر خدا ام البنین صاحب پسر شد
اما کلامی باعث خون جگر شد
زخم زبان ها بر دل تو؛ نیش تر شد
گفتند: بانو بعد ازین کم میگذارد
بر این یتیمان دیگر او کاری ندارد
اما دهان یاوه گویان را تو بستی
پای قرار خویش با زهرا نشستی
دیدند از جام رضای یار مستی
چون رشته ی فرزند و مادر را گُسستی
گفتی اگرچه بین تان خیلی عزیزم
در خانه عباسم غلام و من کنیزم
زینب تو را با نور ایمان آشنا کرد
با یک نظر دلداده ی آل عبا کرد
برآتش عشقش تو را هم میتلا کرد
آن قدر؛ پیشت صحبت کرببلا کرد
تا اینکه شاخ و برگ هایت پر ثمر شد
دار و ندارت چهار فرزند پسر شد
کم کم پسرهای تو بال و پَر گرفتند
دور و بَرَت را مثل یک لشگر گرفتند
درس شجاعت از خود حیدر گرفتند
بوی امیر فاتح خیبر گرفتند
گوییم از اوصاف عظیم تو همین حد
زینب پس از زهرا تو را مادر صدا زد
ای وای از روزی که قلبت را شکستند
حجاج زهرا بار بیت الله بستند
دیدی همه سرها گرفته روی دستند
با چه شکوهی بین محمل ها نشستند
بر زانوی عباس زینب پا گذارد
شُکر خدا که محمل او پرده دارد
اما پس از شش ماه شام غم سحر گشت
با دیدن یک صحنه ای چشم تو تر گشت
از این مصیبت عالمی خونین جگر گشت
باور نمی کردی ولی دل با خبر گشت
بالاترین روضه همین در عالمین است
از راه آمد زینب اما بی حسین است
فریاد زد اُمُّ البنین گیسو سپیدم
مادر نبودی عصر عاشورا چه دیدم
از خیمه تا گودال با زحمت دویدم
با دست خود از پهلویش نیزه کشیدم
اُمُّ البنین تاج سرم را سَر بریدند
پیراهنش را از تَنَش بیرون کشیدند
مادر نبودی گوش کن پس این خبرها
از داغ عباس تو خم گشته کمرها
واشد به روی من نگاه رهگذرها
چادر به سر؛ دارد دویدن دردسرها
عباس رفت و آبروی خواهرش رفت
دعوا شد و چادر ز روی خواهرش رفت
اُمُّ البنین اول دو بازویش بهم ریخت
تیری رسید و چشم و ابرویش بهم ریخت
ضرب عمودی آمد و رویش بهم ریخت
تا روی نیزه رفت گیسویش بهم ریخت
عباس نامردی عمود آهنین خورد
بی دست از بالای مرکب بر زمین خورد
دروازه ی کوفه قیامت ساختم من
بر مرکب طوفانِ خطبه تاختم من
تا چشم روی نیزه ها انداختم من
در یک نظر عباس را نشناختم من
از درد غیرت صورتش چرخاند مادر
بستند او را تا به نیزه ماند مادر
مادر دعا کن منتقم دیگر بیاید
چون او گره از اَبروی زهرا گشاید
صحن و سرایی در بقیع بر پا نماید
پایان هر روضه دعا کردیم شاید
ما کاشف الکرب امام خویش گردیم
دار و ندار خویش نذر یار گردیم
قاسم نعمتی
@navaye_asheghaan