Sibsorkhi-13940816[06].mp3
2.91M
ای غبار حرمت تاج سر نوکرها
نوکری ات شده تنها هنر نوکرها
” با بی انت و امی یا اباعبدالله”
به فدایت همه مادر پدر نوکرها
در قیامت تو به فکر من و امثال منی
میشوی سنگ صبور و سپر نوکرها
عده ای را طلبیدی به زیارت اما
نشده قسمتشان بیشتر نوکرها
کشته ی اشک چه داریم برایت بدهیم
ای به قربان تنت چشم تر نوکرها
کاش مانند شهیدان خودت آخر عمر
بگذاری سر زانوت سر نوکرها
ببری تا که به همراه خودت میمانی
جلوی درب جنان منتظر نوکرها
ای که درعلقمه خم شدکمرت میبینی
از مصیبات تو خم شد کمر نوکرها
اربعین پای پیاده به حرم می آییم
میشود پخش در عالم خبر نوکرها
محمدحسن بیات لو
حاج حسین سیب سرخی
@navaye_asheghaan
3. شهدا.mp3
10.16M
#یادواره_شهدا
#استاد_حیدرزاده
شهیدان از مِی توحید مستند
شهیدان سرخوش از«جام الستند »
نمردند و نمی میرند هرگز
شهیدان زنده ی جاوید هستند ...
#شعر_دوم
تا گشودند به نام شهدا« دفتر عشق »
جلوه ای یافت ز ایمان و شرف « پیکر عشق »
قصه ی لیلی و مجنون همه از یاد برفت
تا گشودند به نام شهدا « دفتر عشق »
خبر از عشق خدایی ست در این خانه و بس
پای ازین خانه کِشد هر که ندارد سرِ عشق
پیشتازان و دلیران به صفِ جنگ و جهاد
به کفی جام شهادت به کفی ساغر عشق
سرو جان دادن و رضوان طلبیدن بر دوست
تا بدین مرحله ایثار نبود باور عشق
#شعر_سوم
تشنه از دریا گذشتن یا درآتش سوختن
از علمدار رشید کربلا آموختـن
کام ما ، را مرگ خونین از عسل شیرین تر است
این چنین از یادگارِ مجتبی آموختن
#شعر_چهارم
جانا به دل خسته ی ما هم نظری کن
یک شب تو از این کوچه ی ویران گذری کن
این کوچه ی ظلمت زده از نور فراریست
ای ماه بیا و شبِ دل را سحری کن
مولا تو کجا و منِ آلوده ، ولیکن
چون گل به برِ خار شبی را سپری کن
#شاعر_ناصر_شهریاری
#مسجد_مقدس_جمکران
@navaye_asheghaan
#رباعی_انتظار
من مانده ام و گناه ، کی می آیی؟
شد زندگی ام تـــــباه ، کی می آیی؟
یابنَ النَبإِ العَظـــــــیم ما منتظــــریم
ای مــاه ترینِ مــــــاه ، کی می آیی؟
#امیررضا_فرجوند
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
@navaye_asheghaan
#امام_رضا علیه السلام
حال و هوای اسفند در آستانه تحویل سال
تحویل من نمیشود این سال بی حرم
باید که رزق سال خود از مشهد آورم
گویند دوستان که چرا مشهد این قدر
گویم که منزل پدرم هست و مادرم
آغوش مشکبار رواقش همیشه گرم
دامان مادرانه صحنش پراز کرم
آنجا پدر گشوده دو گلدسته را چنان
دستی به روی شانه و دستی ست بر سرم
باید به پای دامن مادر دخیل بست
باید به دست بوس پدر رفت لاجرم
گفتم به بغض روز وداعم ز کربلا
آخر همان رضاست خریدار آخرم
او عشق اولین من و آخر من است
حتی به کعبه جلوه کند در برابرم
خورشید گنبدش به یقینم رسانده چون
روزی طلوع گرده به آفاق باورم
با او همیشه بوده وهرگز نکرده ام
از او وداع طبق رسالات مادرم
کاری ندارم اینکه کجا هست منزلم
انگار مشهدی اصیل است این دلم
چرخانده چرخ قافیه را هم نسیم او
تا منزلم که هیچ به دنبال محملم
هر صبح و شام ساعت هشتم به سرنوشت
هم سوی هر نسیم سلامی است بر بهشت
هر سال نو به وسوسهها می کند عبور
از پیش چشم کلبه دل با رواق نور
گاهی کشد سپند دلم را چنان دمی
در نای عود سوز به دستان خادمی
من آدمم که تنگ دلم بر بهشت اوست
هر جا روم غریبم وآخر بهشت اوست
قسمت کند به گندم یک سال می رسم
پابست او شوم به پر و بال می رسم
اسفند بی امید رسیدن به او دی است
آوای دل گرفته تنهایی نی است
امسال دل هوای تو کرده است بیشتر
نسبت به پیش تر شده ام با تو خویش تر
اینجا ضمیر او به تو تبدیل می شود
یعنی که بعد فاصله تقلیل می شود
یعنی که پای پنجره ات بسته ام دخیل
از پشت فاصله ،چه به قاف و جوار نیل
آمد نسیم شرق تو تحریک تر شدم
از جاده های دور چه نزدیک تر شدم
با اشک های شوق نوشتم رضا رضا
دیدم شکوه گنبد افلاکی تو را
دادم بهای دیدن گنبد نما به چشم
آمد به ناز ، گنبد و باب الرضا به چشم
دیدم که خادمت شده جارو به دستم است
برگ ضمان ضامن آهو به دستم است
چشمم که باز شد قلمم توی دست بود
احساس لمس پنجره بر روی دست بود
زینت کریمی نیا
@navaye_asheghaan
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#وداع_با_ماه_شعبان
#رمضان
«همصدا با اهل راز»
رود شعبان ، رسد ماه خدا آهسته آهسته
رسد ماه خــــــــــدا ، ماه عطا آهسته آهسته
دلم نام خدا سرمی دهد آماده باش اکنون
که بایدگشت با دل همصدا آهسته آهسته
اگر که وصل می گـــــــــردیم بر ماه صیام امّا
شویم از ماه شعبان هم جدا آهسته آهسته
رسد ماه صیام ، از حنجر گلدسته ها یاران
به پیچــــــــد باز صـــــــــوت رَبَّنا آهسته آهسته
رسد ماه گذشت از بنده ی اهل خطا برخیز
مُبَــــــــرّا کن دل خود از خطا آهسته آهسته
بود ماه عبادت چشمه ی آب حیات ای دل
بنوش از چشــمه ی آب بقا آهسته آهسته
چه زیبا رَبَّنا اِغْـــــفِرْ لَنا بنشسته بر لب ها
بیا تکرار کن اِغْـــــــــــفِرْ لَنا آهسته آهسته
بلای معصیت افتاده بر بال و پرت افسوس
رها کن خویش را از این بلا آهسته آهسته
گدایی کن ز درگاه الــــــهی آنچه می خواهی
که خرج خویش می گیرد گدا آهسته آهسته
به اشک دیده زین ایّام باقیمانده از شعبان
بده جان و دل خود را صفا آهسته آهسته
شود هر روزه داری تشنه امّا سوخت می باید
به یاد تشـــــــــنگان کـــــــــربلا آهسته آهسته
اگر گیرد عطش دامان جانت را بیا "یاسر"
بگیر آتش ز داغ نیـــــــــــــنوا آهسته آهسته
شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅
@navaye_asheghaan
.
تقدیم به امام خامنه ای
-------
دل بجز یار خراسانی خود یار نداشت
غیر از آن سید فرزانه که دلدار نداشت
پاسخ حنجره اش را به سر دار دهیم
تا نگویند علی میثم تمار نداشت
اَینَ عَمار شنیدیم و به سر آمده ایم
تا نگویند دراین واقعه عمار نداشت
چه زند لاف ز رهپوی ولایت داری
آن که بر شانه ی زخمی شده اش دار نداشت
اهل فریاد نباشد به صف حادثه ها
آن که تیغ آمد و او حنجر خونبار نداشت
جان به کف عرصه ی میدان تو را پر کردیم
تا نگویند دراین عرصه فدا کار نداشت
آخرالامر به سر منزل عزت نرسد
کاروانی که تو را قافله سالار نداشت
بهر "یاسر" تو مسیحا نفسی می دانم
درک فیض نفس ات هر دل بیمار نداشت
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
@navaye_asheghaan
.
#امام_زمان
مگر آسمان را چراغان نکردیم ؟!
زمین را مگر نورباران نکردیم ؟!
مگر کوچه را آب و جارو نکردیم ؟!
شبِ تار را غرقِ شببو نکردیم ؟!
مگر شهر را غرقِ شربت نکردیم ؟!
سر کوچه را طاقنصرت نکردیم ؟!
مگر شاعران از غمش کم سرودند ؟!
قلمها سلاحِ ظهورش نبودند ؟!
مگر مرغِ آمینمان در قفس بود ؟!
دم ربّناهایمان بینفس بود ؟!
مگر العجلهایمان دیردَم بود ؟!
سرِ سفرهی ندبهها چای، کم بود ؟!
مگر صبحِ جمعه سلامش نکردیم ؟!
تهِ هفتهها را به نامش نکردیم ؟!
چرا یوسف افتاده در چاهِ غیبت ؟!
چرا برنمیگردد از راهِ غیبت ؟!
چرا روز موعود، تاخیر دارد ؟!
کجای عملهایمان گیر دارد ؟!
جوابِ چراهایمان هم سوال است
مگر آرزوی وصالش محال است ؟!
نگو آرزویش محال است، هرگز !
نگو دیدنش در خیال است، هرگز !
زمانش بیاید؛ همین جمعه شاید
اگر حرفمان حرف باشد میآید
#رضا_قاسمی ✍
#امام_زمان_عج
.@navaye_asheghaan
.
📋 ای خدا بندهای گنهکارم
#مناجات_با_خدا
#گریز_به_روضه_امام_حسین (ع)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای خدا بندهای گنهکارم
تو بیا خسته از گناهم کن
خودم از حال خود خبر دارم
روسیاهم ولی نگاهم کن
زندهام بیثمر، ولی روزی
خاطراتم زِ یاد خواهد رفت
پرده از کار من، تو برداری
آبرویم به باد خواهد رفت
آه از آن لحظههای شومی که
روی خود را سیاه میکردم
تو به حالم نگاه میکردی
پیش چشمت گناه میکردم
من از آن رحمتت خبر دارم
تو هم از غفلتم خبر داری
و دلیلِ خجالتم این است
که تو از خلوتم خبر داری
خسته از کینه و دوروییها
خسته از روزگار نیرنگم
تو به من خوب میرسی یا رب
من ولی با تو خوب میجنگم
همهیِ ناسپاسیت از من
همه دار و نداریم از تو
تو مرا میکِشی به سوی بهشت
من بدبخت فراریم از تو
تا نمازم برایِ غیر خداست
سجدههایم شبیه تفریح است
پیش رویم مسیر مرگ است
و کوله بارم گناه و توجیه است
آنقدر غرقِ ظلمتِ نفسم
که دگر روی نور یادم نیست
گیرِ دنیای فانیم دیگر
انتظارِ ظهور، یادم نیست
آنقدر بیمرام بودم که
خود من هم نماند و ترکم کرد
همه رفتند، ولی در دنیا
این حسین بود و ماند و درکم کرد
او که آمد دوباره بنده شدم
او که آمد خداییم کرد
و یک مُحرم دل مرا سوزاند
اربعین کربلاییم کرد
و بعد از آن کار من شده گریه
مثل یک شمعِ خاموشم
همه شبهای من، شب جمعه
تا دخیل ضریح شش گوشم
کمکم کن که خوب گریه کنم
کمکم کن که سینهزن باشم
کمکم کن که مرثیهخوانِ
روضهی مادر حسن باشم
مثل زینب، حسن کشید آه
و مثل قنفذ، مغیره بد میزد
یک نفر با غلاف و شمشیر
و یک نفر هم فقط لگد میزد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@navaye_asheghaan
4_5769167502697304137.mp3
19.95M
📆 زمان:
👈 جمعه ۵ اسفند ماه ۱۴۰۱
🔷 با نوای :
👈 کربلایی سید رضا نریمانی
🔊 #مناجات | ای خدا بنده ای گنه کارم تو بیا خسته از گناهم کن
@navaye_asheghaan
YEKNET.IR - shoor - shabe 2 fatemie avval 1401 - hosein taheri.mp3
3.62M
⏯ #شور حماسی #امام_زمان(عج)
🕋 آذر 1401
🍃سرباز راه عاشورا
🍃آماده واسه پیکار
🎤 #حسین_طاهری
سرباز راه عاشورا
آماده واسه پیکاره
فرماندهش مهدیِ زهرا،
فرزند حیدر کراره
رو پیشونی بسته سربندو،
مشتش رو گره کرده محکم
سینه ستبر کرده تُو میدون،
یعنی فرمانده من آمادهم
العجل؛ بیا حق را پاینده کن
العجل؛ بیا حیدر را زنده کن
العجل؛ عَلَم را روی دَس(ت) بگیر
العجل؛ بیا کعبه را پس بگیر
العجل؛ اباالفضلی شمشیر بکش
العجل؛ علیاکبری تکبیر بکش
العجل؛ بیا آماده شد سپاه
العجل؛ بیا بنشین بر ذوالجناح
مولانا؛ یابنالحیدر
..........................
سرباز ظهر عاشورا،
باید صبح ظهور باشه
تُو اوج معرکه تنها،
خیره به نگاه آقاشه
تنها تحت امر آقاشه؛
میگه سربازتو باور کن
هر امری داری به روی چشم،
آقاجان فقط تو لب تر کن
العجل؛ ببین شور این لشکرو
العجل؛ ببین شیعۀ حیدرو
العجل؛ ستمگر را گردن بزن
العجل؛ بگو لبیکَ یا حسن
العجل؛ بچرخان تیغ ذوالفقار
العجل؛ که دشمن گوید الفرار
العجل؛ بپا کن شور عالمین
العجل؛ بگو لبیکَ یا حسین
مولانا؛ یابنالحیدر
#حمید_رمی ✍
#امام_زمان
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
اومدم دعا کنم تا که بیای
هی خداخدا کنم تا که بیای
بعداز این میخوام که همراه دعا
دوری از خطا کنم تا که بیای
اومدم بگم منو نگا کنی
تو نمازشب برام دعا کنی
اومدم که التماست بکنم
نشه یک لحظه منو رها کنی
اگه تو بیای آقا بهار میاد
تو دل منتظرات قرار میاد
یه روز عاشقات بهم خبر میدن
آقامون داره با ذوالفقار میاد
میای و لبارو خندون می کنی
مهربونی رو فراوون می کنی
شب انتظار دیگه تموم میشه
میای و دردا رو درمون می کن
میای و غم از تو سینه می بری
میاری صفا و کینه می بری
کاش که باشیم و اون روز ببینیم
که میای مارو مدینه می بری
میای و با چشمای تر میخونی
میای از غربت حیدر میخونی
چه قیامتی میشه وقتی آقا...
برا ما روضه ی مادر میخونی
کاشکی از باغ خزونت بخونی
از عموی مهربونت بخونی
ما چقد لطمه بصورت می زنیم
وقتی که از عمه جونت بخونی
سیدمجتبی شجاع
#امام_زمان_عج
وقتی که می خواهد دلم سامان بگیرد
باید که چشمانم کمی باران بگیرد
مثل همیشه این غزل تا بیت آخر
حال و هوایی مبهم و پنهان بگیرد
تا اینکه آید ذکر مهدی بر لبانم
شاید که بغضی در گلویم جان بگیرد
با چشم گریان ندبه می خوانم برایت
شاید دعا با دیده ای گریان بگیرد
آقا بیا تا در میان قلب شیعه
این زخم کهنه عاقبت درمان بگیرد
هر جمعه من روی تو را را چشم انتظارم
تا اینکه عصر غیبتت پایان بگیرد...
محسن زعفرانیه
#امام_زمان_عج
#مناجات_پایان_سال
هوای شهر بهاری ولی غم انگیز است
بهار اگر تو نباشی شبیه پائیز است
دلم هوای تو کرده چه میشود آیی؟
ببین که کاسه صبرم ز غصه لبریز است
عنایتی ، کرمی ، یا محول الاحوال
که حال و روز گدایت ترحم انگیز است
قسم به عصمت زهرا کسی که در قلبش
ولایت تو ندارد فقیر و بی چیز است
به انتظار قدومت مسافر زهرا
ببین که جمعه به جمعه گدا سحرخیز است
بیا که داغ فراق تو می کشد ما را
بیا که چشم من از دوری تو خونریز است
به عالمی نفروشم دمی ز حالم را
که انتظار فرج قیمتی ترین چیز است
شنیده ام که به سختی جدا شدند از هم
در شکسته که با مادرت گلاویز است
یگانه مرهم یاس شکسته سینه بیا
غریب خسته دل و زائر مدینه بیا
محمود مربوبی
@navaye_asheghaan
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
«هدیه به حضرت رقیه سلام الله علیها»
#غزل
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
تهنیـت ای مؤمنان آمد گل جـود و سـخــا
دخـتـری،باب الحــوائــج از تـبار مـرتضـــــــا
در فلک شادان ومسرورندجملـه عرشیان
از بــرای نـازدانــــــــــــه ، نـوگل شــــــــاه ولا
می کندتوصیف این محبوبه جبریل امین
او که فـردا می شود نالان به دشت کربلا
آن سه سـاله غنچه گلزار ختم المرسلیـن
رخ کبود و قدخمیده مانده زیر دست وپا
شد نوازش صورت مه گونه ی آن نازنین
باهمان سیلی که زجربی حیا زد بی هوا
خــادمانـش را پـــــناه و یـار روز واپـســـــیـن
مهر او رمــز نجــات و شـــــــافـع روز جــــــزا
شد شبـیـه مـادرش فخـر نساء العالمین
می گشــاید هــر گــــــره را قبله حاجات ما
شعر:خادمه الزهرا (س)-علیزاده
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
@navaye_asheghaan
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#میلاد_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
بوی گل در همۀ ارض و سما پیچیده
بازهم باغ جنان جامه نو پوشیده
دست مولاست به این سفره نمک پاشیده
در کویر دل من باز گلی روئیده
به روی خاک ملائک همه گل می بارند
همگی بر لبشان سوره کوثر دارند
خبر آمد که شب هجر سحر خواهد شد
انتظار دل عشاق به سر خواهد شد
ماه رخساره ای از پرده بِدَر خواهد شد
باز هم حضرت ارباب پدر خواهد شد
عطر بانوی مدینه همه جا منتشر است
بیشتر از همه ساقی حرم منتظر است
گریه طفل بگوش آمد و شد غوغایی
عمه زینب به خودش گفت عجب زهرایی
عشق باباست عجب نیست شود بابایی!
گفت عباس که به به چه شب زیبایی
گفته بودند که او جلوه زهرا دارد
واقعاً بوسه به دستش بزنم جادارد
در اصالت به نبی رفته به مولارفته
صورتش هاله نور است به بابا رفته
در شهامت به خود زینب کبری رفته
همه تأیید نمودند به زهرا رفته
آنقدر بر سر دستان عمو زیبا بود
عمه می گفت فقط”بترکد چشم حسود”
چه شبی بود شه علقمه زهرا را دید
دور گهواره او ام ابیها را دید
دیده واکرد رقیه رخ سقا را دید
لب خندان علی اکبر لیلا را دید
ماه و خورشید و ستاره همه زیبا بودند
همه شان منتظر خواندن لالا بودند
آمده تا حرمش قبله حاجات شود
آمده نسل معاویه خرافات شود
آمده حرمله با گریه مجازات شود
شک نکن آمده که عمه سادات شود
گرچه ارباب علی داشت پیمبر هم داشت
شب میلاد رقیه شد و مادر هم داشت
لب اگر باز کند قند و شکر می ریزد
چادرش باز شود درو گهر می ریزد
چشم او اشک مناجات سحر می ریزد
سائلش باش که در دست تو زر می ریزد
هیچ کس اینقدر احساس ندارد دارد؟
چون رقیه عمو عباس ندارد دارد؟
جای دارد که همه خلق به او رو بزنند
در برش ماه و ستاره همه سوسو بزنند
تا زبان باز کند چنگ به گیسو بزنند
در حضورش شه و سائل همه زانو بزنند
گاه زهرا و گهی زینب کبری می شد
تا می آمد عمو عباس ز جا پا می شد
یک تنه او به دوصد شام حریف است حریف
چه کسی گفته که این طفل ضعیف است ضعیف
کاش بر خاک نیافتد که ظریف است ظریف
صورتش مثل گل یاس لطیف است لطیف
کاش ضربه نخورد چونکه پرش می شکند
کاشکی داغ نبیند کمرش می شکند
همه گویند رقیه به پدر حساس است
یک نفر نیست بگوید که به سر حساس است؟
کاش از ناقه نیافتد چقدر حساس است
نوه فاطمه به درد کمر حساس است
خواب بود و پدرش رفت به میدان نبرد
ماند بیدار شبی و پدرش را آورد
شعر: مهدی نظری
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
@navaye_asheghaan
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#مدح_مناجات
#میلاد_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق
ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق
تو فرق داری با همه از دار دنیا
تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق
تو به حیات مادر خود جلوه دادی
ای روشنی شام تار أُمِّ إِسحاق
گویا خدیجه فاطمه آورده از نو
بالا گرفته کار و بار أُمِّ إِسحاق
امشب ملائک به تماشایت نشستند
امشب که هستی در کنار أُمِّ إِسحاق
در چشمهای تو نجابت خانه کرده
ای سوگلی با وقار أُمِّ إِسحاق
دختر به خوبی تو این دنیا ندارد
غمخوار بابا! خانه دار أُمِّ إِسحاق
نورٌ علی نورٌ علی نوری یقینا
خورشید زاده! شاهکار أُمِّ إِسحاق
بی شک به دنبال کمالات است اگر که
بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق
در دامنش خاتون محشر پروریده
صدها درود حق نثار أُمِّ إِسحاق
کل می کشم امشب به یمن مقدم تو
کف می زنم به افتخار أُمِّ إِسحاق
عطر خوش قنداقه ات می آید از راه
با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله
خورشید روی بام دنیای حسینی
فرزانه ای و ماه شب های حسینی
باباست محو حُسن سیمای تو بانو
یا اینکه تو گرم تماشای حسینی
سر تا به پا آیینه ی مادربزرگی
هانیه حسنا زهره زهرای حسینی
ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل
محبوبه ی محجوب و زیبای حسینی
إِنسیه ای اما شبیه به فرشته
باید صدایت کرد حورای حسینی
با مادری هایی که کردی می توان گفت
در کودکی أم أبیهای حسینی
عالم فدای طرز بابا گفتن تو
شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی
دل می برد چادر نمازت از ملائک
مأموم شب های مصلای حسینی
تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت
پیداست در خوی تو تقوای حسینی
بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد
تو زینب کبری نه صغرای حسینی
حبل المتین از ریشه های چادر توست
تو گرمی بازار فردای حسینی
ای آبرو بر خلق داده! خیر مقدم
ارباب زاده! شاهزاده! خیر مقدم
روحی لطیف آکنده از احساس داری
قلبی شکننده دلی حساس داری
سیب دو نیم فاطمه هستی و حتما
در هر نفس هایت شمیم یاس داری
جز حق برای هیچ کس کاری نکردی
مانند زهرا مادرت اخلاص داری
لطف زیاد تو به بابا رفته انگار
بنده نوازی و نگاهی خاص داری
گرم است پشت تو به کوه انگار بانو
تا تکیه ای بر شانه ی عباس داری
ما رعیتی ساده در این دربار هستیم
خاتون! نگاهی به عوام الناس داری؟
جودِ حسن مهرِ علی احسانِ زهرا
در تو نهفته بی گمان میراث داری
آیینه دار نور ناب پنج تن تو
زهرا حسین و مرتضی احمد حسن تو
از عزم جزم ات دشمن احساس خطر کرد
گوش فلک را هم رجزهای تو کر کرد
آنقدر ای بانو بزرگی که برایت
هجده سر بر روی نی سینه سپر کرد
محکم قدم برداشتی عالم به هم ریخت
پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد
شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد
با شیوه ی ترفند تو کلی ضرر کرد
با ناله ات طوری به مسجد حمله بردی
گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد
با همت ات چیزی نماند از آل فتنه
هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد
تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعا
کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد
تا حرمله را از نفس انداخت آهت
نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد
تو مغز بادام امیر لافتایی
آوازه ات امروز عالم را خبر کرد
با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد
کرببلا با همت تو کربلا شد
یا خود بخشکان ریشه ی جور و ستم را
یا که به من بسپار شمشیر دو دم را
هَیهاتْ مِنَّ الذِّلّه ام معنی اش این است
از کودکی نذر غمت کردم سرم را
گلدسته هایت روی چشمم جای دارند
دلواپسم این بارگاه محترم را
قربانی راهت شدن مرزی ندارد
مهرت کشانده هم عرب را هم عجم را
عشق حرم شوق شهادت جمع کرده
در صحن تو افغانیان با جنم را
اهل امان نامه نه عباس تو هستم
از من پذیرا باش دستان قلم را
من إرباً أربا هم شوم روزی به دشمن
هرگز نخواهم داد کاشی حرم را
یک صبح جمعه منتقم می اید از راه
در دست مهدی می دهد رهبر علم را
قطعا نه تنها شهر خان طومان که آن روز
آزاد خواهد کرد مولا قدس هم را
بر هر ستون مسجد ألاقصی نویسم
با اذن او شعر شریف محتشم را
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
شعر:علیرضا خاکساری
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
@navaye_asheghaan
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#مدح_حضرت_رقیه_س
امشب قلم مسیر تولا گرفته است
اذن سرودن از خود مولا گرفته است
کار جنون هر شبه بالا گرفته است
بعضی کنایه ها پر ما را گرفته است
خواهم که باز حق سخن را ادا کنم
دستم قلم اگر که قلم را رها کنم
لبریز شد ز عشق و محبت سبوی چشم
دادم به قطره قطره ی اشکم وضوی چشم
وقف جمال آینه شد جستجوی چشم
گفتی بخوان ز فاطمه، گفتم به روی چشم
چشمی که روشن از جبل النور می شود
سرمه ز تربتش نکشد کور می شود
گفتی بگو مقدمه، گفتم رقیه جان
گفتی بخوان ز خاتمه گفتم رقیه جان
گفتی بخوان ز فاطمه، گفتم رقیه جان
گفتم، بدون واهمه گفتم رقیه جان
نام رقیه فاطمه باشد به هوش باش
او فاطمه است فاطمه، دیگر خموش باش
در بُعد مادی، ثمر باغ عصمت است
در بُعد معنوی که سراپا قیامت است
این گفته را دلیل و روایت چه حاجت است
دختر به مادرش نرود جای حیرت است
این بی قرین، تجلی سیمای مادر است
یک چشمه ی جدا شده از حوض کوثر است
این گل برای خرمی روزگار، بس
این لاله بر طراوت باغ و بهار، بس
نامش جلالتی است که در ذوالفقار بس
باشد به کارنامه اش این افتخار بس
او را نسب به سوره ی والفجر می رسد
با دست او به گریه کنان اجر می رسد
هرچند هستی اش همه تاراج رفته است
در موج خون به سینه ی امواج رفته است
احرام اشک بسته، به حجاج رفته است
او با سر حسین به معراج رفته است
او تُعرِجُ الملائکه و ذی المعارج است
باب المراد و دختر باب الحوائج است
تا شد کنار شمع خرابه نشین مقیم
فرمود با حسین که ای در غمم سهیم
چون می وزید بر سر زلف شما نسیم
می شد دل رقیه ات از غصه ها دونیم
گفتم به خویش آنکه به نی ربنا کند
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کند؟
حالا که آمدی و نشستی مقابلم
حالا که آمدی و شدی شمع محفلم
حالا که شعله ور شده از وصل، حاصلم
راضی نمی شود به جدایی دگر دلم
بوسه گرفت و رفت که از تاب رفته بود
انگار سال هاست که در خواب رفته بود
بر چهره ی سه ساله کمی ژاله مانده بود
بر زخم های پیکر او ناله مانده بود
رنگی کبود بر رخ چون هاله مانده بود
او مانده بود و آن زن غساله مانده بود
با یک سوال تلخ و جوابی که تلخ بود
آخر چرا شده است همه پیکرش کبود؟
ای نور چشم و دختر غم پرور حسین
یادآور غم و محن مادر حسین
جان تو شد فدای حسین و سر حسین
دست مرا بگیر تو ای دختر حسین
لطفی نما که سختی هجران کشیده ام
چندی شده است کرببلا را ندیده ام
شعر:حجت الاسلام والمسلمین سید روح الله موید
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
@navaye_asheghaan
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#میلاد_امام_زمان_عج_الله
در ولادت آفتاب مهدوی
خیز و بیا دلبرا مهدی ما می رسد
دلبر و دلدار ما مهدی ما می رسد
می شکفد باغ گل از گل ختم رُسُل
جان و دل مصطفی مهدی ما می رسد
می رسد امشب ز ره ماه شب چارده
با نظری دلربا مهدی ما می رسد
پنجره را وا کنید آینه بر پا کنید
باز دهید این ندا مهدی ما می رسد
دشت و دَمَن لاله خیز آمده گل ای عزیز
از طرف سامرا مهدی ما می رسد
عطر بهاران ببین خنده ی یاران ببین
صاحِب لطف و صفا مهدی ما می رسد
از قدم یار ما یار وفادار ما
خیمه به پا شد بیا مهدی ما می رسد
یوسف زهرای دل سرو دلارای دل
جانب بستانسرا مهدی ما می رسد
گوهر دُردانه و ، شاخه ی ریحانه و
همنفس لاله ها مهدی ما می رسد
سوره ی شمس و قمر آیه ی فتح و ظفر
عطر گل هَلْ اَتی مهدی ما می رسد
جلوه ی حَبْلُ الْمَتین حامی شرعِ مُبین
رایت دین خدا مهدی ما می رسد
دادگر مطلق و ، معنی جاءَالْحق و
وال مُلک ولا مهدی ما می رسد
شام و سحر موی او صبح ظفر روی او
چشمه ی آب بقا مهدی ما می رسد
کوثر جان مکتبش آب بقا بر لبش
موج به بحر سخا مهدی ما می رسد
نرگس نرجس شکفت از رخ خورشید گفت
گفت بیا ای سما مهدی ما می رسد
باغ تکلّم کند غنچه تبسّم کند
عشق شده در نوا مهدی ما می رسد
عشق کند دلبری در بغل عسکری
با نفس جانفزا مهدی ما می رسد
چهره بر افراخته پرده بر انداخته
در برِ هر آشنا مهدی ما می رسد
گشت عیان در جهان مهدی صاحِب زمان
راهبر و رهنما مهدی ما می رسد
ماه تر از ماه او یوسف این راه او
بر همگان مقتدا مهدی ما می رسد
با رخِ همچون قمر حجّت ثانی عَشَر
با کرم کبریا مهدی ما می رسد
آن گل حق از ازل معنی خَیْرُالْعَمَل
جلوه ی خَیْرُالْوَری مهدی ما می رسد
همقدم اولیا همنفس اوصیا
نور دل مرتضی مهدی ما می رسد
منجی کُلِّ بشر دادرس و دادگر
دافع رنج و بلا مهدی ما می رسد
حامی محروم ها یاور مظلوم ها
منتظران را دوا مهدی ما می رسد
نور رخ مَشْرِقَیْن جلوه ی جان حسین
منتقم کربلا مهدی ما می رسد
«یاسر» شيرین زبان با قلم گل فشان
شهد بریزد بیا مهدی ما می رسد
شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
@navaye_asheghaan
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#امام_زمان_عج_الله_تعالی_فرجه_الشریف
« رقــص بـیـد »
با صـــدای پــای بـــاران بهــــار
می شود بیدارچشم چشمه سار
بـاد آهـــنگ بهــاری مـی زنــد
بـیـد می رقـصــد کــنار جویـبار
می نوازد گوش جان را صبحدم
نغمــه ی شــور دل انگیـــز هـزار
بـا صـدای خنــده ی گلــپونه ها
می دمد خورشید گل از کوهسار
مـی تــراود از لـب گـلبــرگ ها
اشــک شـبنــم بـا سـرود آبشـــار
غنچه روی شاخه چشمک می زند
یعنــی ای بلـبل سـر آمـد انـتظار
لاله در آغــوش گــیـرد ژالـه را
با لــب خنــدان وجــان مشــگبار
زاغ و قــمــری در کــنـار یـکــدگر
هــر دو سر مست از تماشای بهار
بوی نـرگس بوی شبنم بوی یاس
می ربـایـد از دل و از جـان قرار
باغـبـان مســرور از دیــدار گل
بـر لبـش تسبیـح و ذکــر کردگار
این تحول درطبیعت دیدنی ست
خـیـزو دل بر دامن صحـرا سپـار
شاد و سـر سبــز ست باغ زندگی
پُـر بَـرو بـار سـت نخـل روز گار
خوش بـود گر پای کوبان با فراز
دسـت افـشـانی ز عشق روی یار
عید سعیدباستانی نوروز وولادت حضرت ولیعصر عج بر شما دوست عزیز وهمه ی هموطنان گرامی مبارک🌺🍃
شعر: استاد فراز مردانی
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
@navaye_asheghaan
(اَللّٰهْمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّكَ الْفـَــرَج)
#سوار_منتقم
آید آن روزی که آید مونس جان غم مخور
آنکه حق فرمودہ در آیات قرآن غم مخور
کربلا را دست ظلم و کفر و ایمان زد رقم
دین حق احیا شد از خون شهیدان غم مخور
گرچه خون ها گشت جاری در زمین نینوا
شهسوار منتقم آید به جولان غم مخور
تا بگیرد انتقام ـ از قاتلین کربلا...
مهدی موعود می آید به میدان غم مخور
گرچه اکنون باز موج فتنه طغیان کرده است
کشتی ایمان ندارد بیم طوفان غم مخور
کاخ ظلم اغنیا ، گر سر کشیده تا فلک
بارها این کاخ ها گردیدہ ویران غم مخور
کفر اگرچه ریشه کرده در میان مسلمین
خشک گردد ریشههای کفر و عصیان غم مخور
آن طبیب دل ، رسد روزی ز راه انتظار
تا نهد مرهم به دلهای پریشان غم مخور
گشته صحرای مغیلان، عالم از هجرش اگر
با گل رویش شود عالم گلستان غم مخور
ماہ رویش گرچه پنهان است پشت ابر غم
تا همیشه کی شود از دیدہ پنهان غم مخور
تا زدم فالی به دیوان لسان الغیب گفت:
"یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور"
میکند روزی به شمشیر عدالت در جهان
نامسلمان را مجزا ـ از مسلمان غم مخور
(ساقیا) گر دردمند از هجر رویش گشتهایم
دُرد جامش میکند این درد، درمان غم مخور
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@navaye_asheghaan
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#امام_زمان_عج_الله
#غزل
صبح صادق
اگر چـــه زود؛ میآید، اگـــــــــرچه دیر؛ میآید
ســـــوار سبز پوش ما به هر تقــــــدیر میآید
همان خورشید موعودی که در روز طلوع او
حدیث صبح صادق میشود تفسیر، میآید
زمین آبیتر از این آسمانها میشود وقتی
که آن آیینــــۀ ســـــــــــبز «خـدا تصویر» میآید
شکوه مهـــــــــربانی که نگاه نافـــــــــذش حتی
به روی سنگها هـــم میکند تأثــــیر، میآید
در اعماق نگاهش میتوان خشمی مقدس دید
دلش لبریز از مهر است و با شمشیر میآید
چنان باضربههای حیدری اعجاز خواهد کرد
کـــــــــه از دیوار هم گلنغمۀ تکبـــــــــیر میآید
دقیقاً رأس آن ساعت که درنزدخدا ثبت است
نه قـــــــدری زودتر از آن نـه با تأخــــیر میآید
شعر: سیدمحمدجواد شرافت
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
@navaye_asheghaan