سلام حرم یازده امام
سلام کرم یازده امام
فاطمه ی مظلومه یا حضرت معصومه
سلام حرم یازده امام
سلام کرم یازده امام
ای که بهشت آرزوهامی
چشم امید من به دستاته
بوی مدینه می رسه از قم
این حرم مادر ساداته
دختر غصه های عاشورا
خواهر سلطانه خراسانی
آیینه ی حضرت زهرایی
تو مادر مردم ایرانی
سلام حرم یازده امام
سلام کرم یازده امام
فاطمه ی مظلومه یا حضرت معصومه
غربت شبای تنهایی
امید زندانیه بغدادی
وقتی امام رضا رو می بردند
پشت سرش از نفس افتادی
در آخرین لحظه تو آغوشت
یه نامه از امام رضا داری
به یاد اون پیراهن خونی
مرثیه ی کربلا داری
داری می سوزی و پر از تبی شده
شهادت تو زینبی شده
سلام حرم یازده امام
سلام کرم یازده امام
فاطمه ی مظلومه یا حضرت معصومه
کشته شدن همسفرای تو
نمونده محرمی برای تو
سری ندیده روی نی باشه
تو بزم نی نبوده جای تو
به صورتت کسی نزد سیلی
نه چادرت شبیه زهرا شد
نبسته شد دستای تو هرگز
نه گره معجر تو وا شد
اگه توی جوونی پیر شدی
ولی کسی ندید اسیر شدی
فاطمه ی مظلومه یا حضرت معصومه
سلام حرم یازده امام
سلام کرم یازده امام
دختر و خواهر امامی تو
همه با گل میان به استقبال
چی بگم از زینب و تنهایی
چی بگم از شلوغیه گودال
ندیدی زیر سم مرکبها
تنی به خون کشیده شه خانوم
ندیدی با هزار و نهصد زخم
سر از قفا بریده شه خانم
حسین، شهید شیب الخضیب
حسین، شهید خد التریب
salam-harame-yazdah-emam(1).mp3
5.27M
#زمینه
#وفات_حضرت_معصومه_س
🎤کربلایی محمد حسین پویانفر
❃﷽❃
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
چهـــارشنبه هـوای سـرم خراسانیست
نگــاه ملتمـسم پر خروش و بارانیست
ســلام می دهـــم از دور بر امیــن الله
که زیر سایهٔ امنش جهان چراغانیست
پر از تلاطم موج است اشک چشمانم
دلم به وسعت دریا دوباره توفانیست
به پای پنــجره فولاد می رسم با اشک
برای شستن قلبی که تار و ظلمانیست
برای عــرض نیـــازم دخیـل می بنـدم
به آن دریچه که در آن امید پنهانیست
مگر به روی سیــاهم نظر کند سلطان
که زائـرش به هوای گنـاه ، زندانیست
دلم شکــسته ، امام الرئوف ! دریــابم
کرم نمـا به دلی که پر از پریشانیست
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
4_5852841097780269638.mp3
4.49M
مناجات امام زمان
عجل الله تعالی فرجه
حاج محمدرضا طاهری
دستگاه ماهور
نظر به رویِ تو شد
قبلگاهِ آمالم
تَرَحُمی بنما
کن نظر به احوالم
من آن کبوترِ بامم
که هرکجا رفتم
به سنگِ تهمتِ مردم
شکسته شد بالم
فقط ضمانت تو
گشته مُهرِ تمدیدی
به توبه نامه یِ
بی اعتبارِ هرسالَم
نه پایِ رفتنی هست و
نه رویِ آمدنی
بگو چه چاره کنم
من زدستِ اعمالم ؟
آقا جانم
( قسم ها خودش ،
یه دریا روضه است ... ؟ )
قسم به مویِ پریشانِ
عمه جانِ شما
به گریه ، دلنگرانِ
حسین و گودالم
صدازد از تَهِ گودال
خواهرم برگرد ...
مگر نگفتم عزیزم
نیا به دنبالم ... ؟
برو به خیمه
نبینی ، بریدنِ سر را
وگرنه پیر شوی
پایِ جسمِ پامالم
@navaye_asheghaan
آستان بوس خود خطابم کن
بد حسابم ولی حسابم کن
برکه ی خشکم و گل آلودم
کوثر معرفت ، گلابم کن
قَسَمت می دهم به جان جواد
بعد اگر خواستی جوابم کن
کرمت گر اجازه داد آقا
پیش چشم همه خرابم کن
من شبیه دعای بی روحم
روح ادعیّه ، مستجابم کن
ای خداوند عشق ، یا احساس
نظری کن به خاطر عباس
✍️: #علی_زمانیان
#امام_رضا #مشهد #چهارشنبه_های_امام_رضایی
@navaye_asheghaan
وابسته ام به نان و نوایت هنوز هم
می میرم عاشقانه برایت هنوز هم
سلطان تویی و شاعر درباری ات منم
هستم در آروزیِ عبایت هنوز هم
دعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین
از عجز و التماس به پایت هنوز هم
در گوشِ آهوانِ به صیاد مبتلا
می پیچد انعکاس ِ صدایت هنوز هم
هفت آسمان مجاورِ باب الجوادِ(ع) توست
خورشید محو آینه هایت هنوز هم...
نقاره خانه، پنجره فولاد، خادمان
شاهانه است صحن و سرایت هنوز هم
شکرخدا که میشود از عشق مُنقلب
در صحن انقلاب، گدایت هنوز هم
محتاجم و کنار ضریحت نشسته ام
در انتظارِ خیرِ دعایت هنوز هم
با سردی و گلایه و با دلخوری که نه...
با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم
از راه دور عرض سلام دو قطره اشک
پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم
✍: #مرضیه_عاطفی
#امام_رضا #چهارشنبه_های_امام_رضایی
@navaye_asheghaan
ای که دل غریب من، با تو شد آشنا، رضا
اشک من است پنجه در پنجرۀ تو یا رضا
من که کبوتر دلم انس گرفته با رضا
میشنوم ز قدسیان زمزمۀ رضا رضا
ای به فدای جان تو، جانِ به لب رسیدهام
من که گل بهشت را از حرم تو چیدهام
من به بهای هستیام، مهر تو را خریدهام
عشق تو میبرد مرا، تا حرمِ خدا، رضا
ای که به باغ مکرمت، گل تویی و گلاب، تو
ذکر تویی، دعا تویی، اجر تویی، ثواب، تو
علم تویی، حلم تویی، فاتحة الکتاب، تو
میدمد از ضریح تو جلوۀ ربنا، رضا
آنکه وجود را به خود، از عدم آوَرَد تویی
بارقۀ امید ما روز نشاط و غم تویی
مروه تویی، صفا تویی، قبله تویی، حرم تویی
تویی شمیم سورۀ کوثر و هلاَتی، رضا
فدای خاک پای تو، خدای را ولی تویی
تداوم ولایت مطلقۀ علی تویی
مراد اهل بینش از ذکر «سینجلی» تویی
بیتو کسی نمیبرد ره به سوی خدا، رضا
شبی که سر زد از افق جمال ماهت آمدم
پناه ماسوا تویی، که در پناهت آمدم
کبوترانه پر زدم، بر سر راهت آمدم
اگر ز در برانیام، کجا روم، کجا رضا؟
به پیشگاه قدس تو اگر چه دستخالیام
اگر کسی نمیخورد، غم شکستهبالیام
هست اگرچه اشک من، گواه خستهحالیام
خوشم که دارم از جهان ولایت تو را رضا
ای که به این شکستهدل فرصت آه دادهای
ای که مرا به این حرم خوانده و راه دادهای
اگرچه در جوار خود مرا پناه دادهای
بخوان مرا به دیدن روضۀ کربلا، رضا
✍: #محمدجواد_غفورزاده #شفق
#امام_رضا #مشهد #چهارشنبه_های_امام_رضایی
@navaye_asheghaan
4_208332508293497748.mp3
1.54M
#حاج حسن خلج
#مناجات با امام زمان عج الله
ابر بهارم یابن الزهرا
تا کی ببارم یابن الزهرا
ای اخرین مسافر دنیا کجایی
ای یوسف صحرایی زهرا کجایی
شاها نظر به ما کن
لطفی بر این گدا کن
در یک قنون وترت
آقا ما رو دعا کن
یابن الجسن کجایی
دلم هوای دیدنت کرد
یا طلعه الرشیده برگرد
ای روشنی بخش دلم تو آفتابی
کی می شود بی پرده بر دنیا بتابی
یه سر اگه شد آقا بیا به روضه ما
تا از شرار آهت، آتیش بگیره اینجا
همراه خود ای بی قرینه
یه شب ببر ما رو مدینه
شاید مرا یک شب کنار خود نشانی
بالای قبر مادرت روضه بخوانی
روضه از آن جوانی که شد قدش کمانی
هم شد مویش سپید هم رویش ارغوانی
@navaye_asheghaan
9056.mp3
352.2K
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زینب__س__سرود
ذکر ملائک شده قدر و تبارک
ولادت عمه ی سادات مبارک
دختر مولا آمد،ثانیِ زهرا آمد
خواهر سلطانِ عشق،زینب کبریٰ آمد
صلّی علیٰ محمد،دخت علی خوش آمد
صلّی علیٰ محمد،زینب کبری آمد
عصمت حقّ و گلِ گلشن احمد
دلبر شاه عالمین آمد خوش آمد
جلوه ی نورِ خدای حیّ سرمد
خواهرِ اربابم حسین آمد خوش آمد
به چشم آل عبا،گریه شادی آمد
گلِ بهشتِ حق در،ماهِ جمادی آمد
صلّی علیٰ محمد،دخت علی خوش آمد
صلّی علیٰ محمد،زینب کبری آمد
ازین توسّل،به زیر عَلَمِ تو
فیض ببرن مدافعان حرم تو
یا زینب از این،عطا و کرم تو
فیض ببرن مدافعان حرم تو
فیض ببرن شهدا،همّت و باکری ها
آتش نشان ها و هم،عبداللهْ باقری ها
صلّی علیٰ محمد،دخت علی خوش آمد
صلّی علیٰ محمد،زینب کبری آمد
@navaye_asheghaan
#روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
واذان بلال
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَه،
اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَه
کیستی تو بهشتِ بابایی
کوثر و قدر و نور و طاهایی
دو جهان ذره و تو خورشیدی
همگان قطـره و تـو دریایی
هم صدا با تمامی سادات
شیعه گوید تو مادرِ مایی
مَطلعُ الفجرِ بامدادِ ازل
لیلةُ القدرِ حقتعالایی
برتر از درک و دانشِ همه ای
چه بخوانم تو را که فاطمه ای
ای مَقامت ز وَهمها برتر
قدر و جاهت ز وصفِ ما برتر
مدح تو بر لبِ رسولِ خدا
ذکر نابی است از دُعا برتر
رتبه ی توست از زنانِ بهشت
به خداوندیِ خدا برتر
جز محمد که دستبوسِ تو بود
تویی از کلِّ انبیا برتر
حجرهات کعبه ی دلِ حیدر
بیتت از بیت کِبریا برتر
(پیغبر فرموده بود:" إِنَّ فَاطِمَهَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَکَ حِجَابَ اللَّه" دَرِ خونه ی فاطمه،دَرِ خونه ی مَنِ، خانه ی فاطمه،خانه ی منِ...)
دیگه اهل روضه بخونن حدیث مفصل رو...چه کردن با این خانه؟...*
خانه ای روشن از کلامُ الله
سر زد از آن،دو آفتاب و دو ماه
______
ای بهشتِ خدا گُلِ رویَت
ای رسولِ خدا ثنا گویت
سورۀ نور، خطِ پیشانی
لیلۀ قدر، تارِ گیسویت
شبِ معراج مصطفی می دید
باغِ جنت پُر است از بویت
روحِ بینِ دو پهلویِ احمد!
به چه جرمی شکست پهلویتگر جسارت نبود میگفتم
هُرمِ آتش چه کرد با رویت
*حالا بزن تو سینه و تو صورتت،بگو: آخ مادر!...به چه جُرمی زدن مادرِ مارو...*
از علیدوستی نشان مانده
هم به رخسار هم به بازویت
شاعر:حاج غلامرضاسازگار
*این روزها خبر دادن به بلال،مؤذنِ پیامبر،گفتن: زهرا ازت گِله کرده،
گفته: همه ی مدینه به من پشت کردن،از بعضی ها توقع نداشتم،
چرا بلال نمیآد یه سری به ما بزنه؟...بلال متوجه شد زهرا ناراحتِ،
اومد مدینه،اومد ملاقاتِ بی بی،اجازه گرفت از امیرالمؤمنین برم زهرا رو ببینم،
همچین که اومد تو خانه،اول نگاش به دَرِ خانه افتاد...چرا در سوخته؟
چرا دیوار خونی شده؟ چرا بچه ها اینجوری زرد و لاغر شدن؟
چی شده،من چند سال مگه نبودم؟من دو ماه مدینه نبودم...
اومد محضر بی بی شرفیاب شد،دو زانو با ادب نشست،
خانوم یه گِله ی مادرانه کرد،صدا زد: بلال تو چرا زهرا و علی رو تنها گذاشتی؟
صدا زد:خانوم جان!من بعد از پیغمبر دیگه دلم نیومد مدینه بمونم...
وقتی فهمیدم حقِّ علی رو غصب کردن،
به نشانه اعتراض گفتم دیگه اذان نگم،
جایی که پیغمبر و علی نباشن دیگه نمیخوام اذان بگم...اذان واسه کی بگم؟
بی بی فرمود:می دونم بلال،
اما حالا که دختر پیغمبر دلش برا صدایِ اذانِ تو تنگ شده،
دلم میخواد یه بار دیگه بری بالای مأذنِ،
تا بی بی فرمود: یه بار دیگه صدایِ اذانت رو بشنوم،مکث نکرد،بلند شد،
گفت: چشم،از تو به یک اشاره/از ما به سر دویدن...
من چقدر خوشبختم که فاطمه دلتنگِ صدایِ منِ...
رفت بالای مأذنِ،مدینه ساکتِ،یکدفعه دیدن یک صدایِ آشنا داره میاد..
"الله اکبر" یهو مدینه لرزید... "الله اکبر" همه از خونه هاشون بیرون اومدن،
صدای بلالِ،از کجا داره صدا میآد...از پشت بامِ خانه ی فاطمه...
این صدا چند وقتِ تو مدینه نمیآد"أشهد أن لا إله إلا الله" یک مرتبه بچه ها دیدن مادر بلند شد،
اسماء بیا زیر بغل هام رو بگیر،فضه بیا جانمازم رو پهن کن،
زینب آبِ وضو بیار... "أشهد أن لا إله إلا الله" سجاده رو پهن کردن،
زینب خوشحال شد،حسنین خوشحال شدن،مادرِ ما میخواد ایستاده نماز بخونه،
یه مرتبه صدای بلال بلند شد" اَشهدُ انَّ محمّداً رسولُ الله" تا اسم پیغمبر رو شنید،
تا اسم پدر رو شنید،با صورت خورد زمین،فاطمه بیهوش شد،
بچه ها تو صورت هاشون میزدن،بلال دیگه بس کن،بلال اذون نگو...
یه دختر اسمِ باباشو بالا مأذنِ شنید بی هوش شد،
اسمِ باباش رو فقط شنید،اما یه دختر سَرِ بُریده بغل کرد،رگ هایِ بریده بغل کرد...*
بابا! دخترت از دنیا بُریده
بِدونِ تو خوشی ندیده
ببین همه موهام سفیده
بابا!خوشی به قلبم دستِ رَد زد
یه بی حیا بهم لگد زد
*مدینه...فضه و اسماء اومدن،آب ریختن تو صورتِ فاطمه،
بی بی، بهوش اومد،اما خرابه ی شام،هر چی زینب رقیه رو تکون داد...
پاشو دختر! پاشو عمه!...پاشو چشات رو باز کن...حسین...*
فراق یار و سنگ اهل شام و خنده ی دشمن
من آخر کودکم، این بار سنگین است بر دوشم
*به نیتِ فرج سه مرتبه بگو: یازهرا...*
@navaye_asheghaan