#واحد_سنگین
#شب_سوم_حضرت_رقیه_س
*بند اول*
تورفتی بابا توخیمه شد غوغای غوغا
فرار کردن از توو خیمه ها زن های تنها...
آتیش زدن به خیمه ها
فهمیده بودن نیست سقا
خلخال ها رو بردن بابا...
دست اینا که سنگینه
بزم شراب و سکینه
بیا برگردیم مدینه...
///باباجونم باباجونم///
*بند دوم*
همه ما رو دیدن بابا هم جوون و پیر
چشمای هرزه چه بدتر بود از قل و زنجیر...
سنگ میزدن از روی بام
چی بگم از بزم حرام
مارو بردن بازار شام...
سر توو بود رویه میزش
شراب توو دست کنیزش
چی بگم از چشمِ هیزش...
///باباجونم باباجونم///
*سید عباس شیدائی*
@navaye_asheghaan