#ولادت_پیامبر_اکرم_ص
وعدهیِ آمدنِ صبحِ ظفر میآید
به شبِ تار بگویید سحر میآید
طاقِ ظلم و ستمِ دوره فرو میریزد
روزِ خاموشی و سردیِ شرر میآید
تیرِ منقارِ اَبابیل به فرمانِ خدا
بر سرِ اَبرههیِ ظلم و خطر میآید
چشمها مات که از کامِ مُنجِّم خبرِ....
ماهِ تقسیم شده پیشِ نظر میآید
جایِ خورشید عوض کرده خدا!! آمنه با ....
دامنی جلوهگر از نور و گوهر میآید
این گوهر نیست قمر نیست نیامد خورشید
آمده نابترین جلوهیِ نورِ توحید
مرکزِ ثقلِ رسیدن به عبادات تویی
خاتمِ وحیِ خدا قبلهیِ حاجات تویی
شدّتِ خشمِ خدا روبهرویِ کفّاری
رحمتِ حق بهخودی گاهِ ملاقات تویی
تو اَباَالنّور و اَباَالعشق و اَباَالزّهرایی
وصل بر خالق و سرحلقهیِ سادات تویی
به رسالت تو خِتامی به ولایت تو اِمام
حرفِ ذلّت که شود پرچمِ هیهات تویی
معنیِ کاملی از واژهیِ عبدی احمد
زینتِ سجده و محراب و مناجات تویی
در مقامِ تو همین بس که خدایِ اَزلی
وادیِ عشقِ تو کرده دلِ زهرا و علی
کیستی تو که خدا کرده علی را سِپرت
دشمنت اَبتر و شد کوثرِ قرآن ثمرت
شافعِ روزِ گرفتاریِ اُمّت هستید
در صفِ حشر تو و پارهیِ جان و جگرت
نوههایِ تو بزرگانِ جوانانِ بهشت
دخترت در صدفِ پاکِ خدیجه گُهَرت
دینِ اسلام شد از صبرِ تو جاوید و نشست
خاکِ نادانی و گستاخیِ دنیا به سرت
کینه و کفر شکسته دل و دندانِ تو را
خوب شد بود علی در اُحدِ غم به بَرَت
آنکه میبست جراحات و پرستارت شد
اَرغوان و قدکمان عازمِ دیدارت شد
رازِ کامل شدنِ دینِ محمّد مَردیست ....
نبوینام و علیفام اِمامم مهدیست
دینِ اسلام جهانگیر شود با قدمش
اوّل و آخرم و شعر و شعارم مهدیست
من چرا؟! احمدِ مختار و علی و زهرا
جمله گفتند تمنّایِ دعایم مهدیست
چهعزادار و چهخُرسند چهغمگین و چهشاد
اشکِ هجران چِکد و تکیهکلامم مهدیست
شادیاَم ظاهری و خندهیِ کامَم تلخ است
شادیِ واقعی و شهدِ پیامم مهدیست
عیدِ من جمعهیِ دیدارِ تو در بیتُاللّهست
دینِ من اَمرِ خداوند و نبی و مولاست
#حسین_ایمانی
@navaye_asheghaan
#ولادت_پیامبر_اکرم_ص
#ولادت_امام_صادق_ع
باید که خدا نام تو طاها بگذارد
با خلق تو منّت به سر ما بگذارد
جبریل، میان حرمت پا بگذارد
داغی به دل گنبد کسرا بگذارد
حالا که در آفاق، نگاه تو درخشید
آتشکده را سرد کن ای مشعل توحید
خیرات کن از نور دلت اهل محل را
برهم زده عقل و خردت، جنگ و جدل را
انداخته ابروی کجت، لات و هبل را
دید آمنه در چهرهء تو خیر العمل را
پیش حجر الاسود چشمان سیاهت
صد طایفه گشتند مسلمان نگاهت
داروی غم و حال پریشان قریشی
ختم رسل و مالک ایمان قریشی
جانم به فدای تو که سلطان قریشی
از اولش آقای یتیمان قریشی
هرکس گذرش بر در میخانه ات افتاد
یک جرعه زد و گفت که روح پدرت شاد
تصویر تو نه! وجه خدا در نظر ماست
ذکر صلوات تو فقط بال و پر ماست
تا روز جزا سایهء تو روی سر ماست
همشهری سلمان تو بودن هنر ماست
ما جمع گداهای تو لالیم به والله
ما خاک کف پای بلالیم به والله
راهی که به سوی تو بود، سوی بهشت است
لبخند بزن، خنده ات آن روی بهشت است
از عطر تنت، مکه پر از بوی بهشت است
شادیم که زهرای تو بانوی بهشت است
نازل شده در منزل تو سورهء کوثر
در غار حرایت متجلی شده حیدر
تقدیر مسلمانی ما پشت در توست
در دست خلیل آن شب کعبه، تبر توست
هر معجزه، یک جلوهء شق القمر توست
پس رادّ الشمس علی از یک نظر توست
قرآن شدی و منطق تفسیر گرفتی
با دست علی قبضهء شمشیر گرفتی
در شعب ابی طالب علی یارِ تو بوده
تیغش همه جا فاتح پیکارِ تو بوده
حیدر ز ازل حیدر کرارِ تو بود
حتی شب معراجِ تو پاکارِ تو بوده
ظرفی که تعارف به تو شد ظرف علی بود
حرفی که خدا زد به خدا حرف علی بود
در وادی عشق تو دلِ ناخلفم بُرد
موج غزلت اینطرف و آنطرفم بُرد
من را به حرم، مستی و شور و شعفم بُرد
از گنبد خضرای تو سوی نجفم بُرد
بیرون زده از باغ تو صد شاخهء طوبا
انگور نجف چیده ام از خانهء زهرا
ما را چو اویس قرنت عاشقِ خود کن
سجاده نشینِ سحر خالقِ خود کن
جان علی و فاطمه ات لایقِ خود کن
زوّار بقیع پسر صادقِ خود کن
بی حبّ تو قرآن خدا را نگشودیم
ما منتظر مکهء بی آل سعودیم
تا اینکه از افلاک، ز صادق خبر آمد
از عرش خدا، رزق دو چشمان تر آمد
از حوزهء علمیهء او روضه در آمد
گفتیم حسین و حرمش در نظر آمد
از خاک بقیعش دل ما را نتکانید
ما را به حسینیهء صادق برسانید
رضا دین پرور
@navaye_asheghaan