.
#امام_زمان #_عج
میشود هر روز اشکم در عزایت بیشتر
سوختم از روضه ات از های هایَت بیشتر
میروم دنبالت اما از حرمهای شما
میرود تا کربلایت ردِ پایت بیشتر
از عبادت هم مهمتر این اطاعت کردن است
میدهم سر را ولی دل را برایت بیشتر
میزنم بر سینه شاید که شبیهِ تو شوم
مینشیند بر کبودی بوسه هایت بیشتر
دستگاهِ لاف بسیار است اما مَرد کو
غیرتم من را نگه دارد به پایت بیشتر
تا که میاُفتی به یاد مَشک و دست و علقمه
باز می گیرد دلت اما صدایت بیشتر
تا که میآید رَجزهایِ عمویت بر لبم
می شود سهمِ من از دستِ دعایت بیشتر
تو هم از ایل و تبارت خوش قد و بالا تری
رفته آری بر عمویت شانه هایت بیشتر
شام های قبل شاید،حتماً امشب میرسی
میرسد از هر شبی عطرِ عبایت بیشتر
حسن لطفی
.
.
#امام_زمان #_عج
دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم
آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم
سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شما
از گناهان زیادم بخدا خسته شدم
خواستم نوکر مخلص بشوم حیف نشد
دیگر از نفسم و این عُجب و ریا خسته شدم
اشتباهی که ز من سر زده را باز ببخش
یاری ام کن همه عمرم، همه جا، خسته شدم
ای حبیبم تو فقط از دل من با خبری
وا کن امشب گره ی کار مرا خسته شدم
شهرمان رنگ تو را کم به خودش دیده و من
دیگر از شهرم و این حال و هوا خسته شدم
تا به کِی رو بزنم پیش تو و گریه کنم
یک نگاهی بکن آقا به گدا خسته شدم
باز هم جا نشدم بین گدایانِ حرم
پس نپرسید ز حالم که چرا خسته شدم
این همه سینه زدم مزد مرا هم بده و
راهی ام کن حرم کرببلا خسته شدم
روح الله پیدایی
.
.
#امام_زمان #_عج
#مناجات_محرمی
یگانه حامی خون خدا، بنفسی انت!
سلالۀ سرِ از تن جدا، بنفسی انت!
بیا که میگذرد قرنها هنوز دهند
تو را هماره شهیدان ندا، بنفسی انت!
بیا که حضرت صدیقه چارده قرن است
کند برای ظهورت دعا، بنفسی انت!
بیا که از جگر چاه، اشک میجوشد
ز بس گریست علی بی صدا، بنفسی انت!
بیا که طشت بود مثل باغ لاله هنوز
ز پارههای دل مجتبی، بنفسی انت!
بیا که چشم به راه ظهور توست هنوز
سر بریدۀ خون خدا، بنفسی انت!
بیا که نالۀ «عجل علی ظهورِ» حسین
رسد به عرش، ز طشت طلا، بنفسی انت!
بیا دعای فرج بشنـو از لب زینب
به شهر کوفه و شام بلا، بنفسی انت!
بیا که دیده "میثم" به عارضت نگرد
کنار تربت پاک رضا، بنفسی انت!
استاد حاج غلامرضا سازگار
.
#امام_زمان #_عج
دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم
آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم
سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شما
از گناهان زیادم بخدا خسته شدم
خواستم نوکر مخلص بشوم حیف نشد
دیگر از نفسم و این عُجب و ریا خسته شدم
اشتباهی که ز من سر زده را باز ببخش
یاری ام کن همه عمرم، همه جا، خسته شدم
ای حبیبم تو فقط از دل من با خبری
وا کن امشب گره ی کار مرا خسته شدم
شهرمان رنگ تو را کم به خودش دیده و من
دیگر از شهرم و این حال و هوا خسته شدم
تا به کِی رو بزنم پیش تو و گریه کنم
یک نگاهی بکن آقا به گدا خسته شدم
باز هم جا نشدم بین گدایانِ حرم
پس نپرسید ز حالم که چرا خسته شدم
این همه سینه زدم مزد مرا هم بده و
راهی ام کن حرم کرببلا خسته شدم
روح الله پیدایی
.
.
#امام_زمان #_عج
ما گم شدگانیم به دنبال شماییم
دلبسته ی موی سیه و خال شماییم
درهر دو جهان شکر، فقط مال شماییم
ما جمله دخیل نخی از شال شماییم
در سوز و گدازیم ز هجر رخ ماهت
امید که گردیم همه عضو سپاهت
بی غیرتی ماست که هستی تک و تنها
دوریم ز روی تو و مشغول به دنیا
تبعید شدی در اثر فعل بد ما
ما ساکن شهریم، تویی ساکن صحرا
خجلت زده ماییم که قلب تو شکستیم
خسران زده هستیم که عهد تو گسستیم
هر چند که ما ریزه خور خان تو هستیم
غرق نعم از سفره ی احسان تو هستیم
دوریم... ولی باز پریشان تو هستیم
سرمایه ز کف داده و حیران تو هستیم
ما را ز کرامت بخر ای یوسف زهرا
تا خیمه ی سبزت ببر ای یوسف زهرا
کس نیست که مشمول عطا و کرمت نیست
دوزخ شود آن جا که صفای قدمت نیست
بیچاره فقیری که گدای نعمت نیست
بیزار از آنیم که تحت علمت نیست
چون هر دم تان پر شده از ذکر حسین است
هر عاشقتان عاشق بین الحرمین است
تا جد تو افتاد، زمین لنگرش افتاد
سر را که بریدند به سر دخترش افتاد
بر نیزه سرش رفت، به تل خواهرش افتاد
تا خواهرش افتاد، ز غم مادرش افتاد
برگرد بیا ای پسر حضرت زهرا
برگرد که خون شد جگر حضرت زهرا
مجتبی قاسمی
.
.
#امام_زمان #_عج
#اربعین
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم
روز و شب غبطه میخورم آقا
به کسانی که با تو مأنوسند
عاشق و بیقرار و بیتابند
دست و پای تو را که میبوسند
دیدن تو به من نمیآید
تو کجا و نگاه هر جایی
من اگر آنچه خواستی باشم
تو سراغم به خواب میآیی؟
نکند عاق کردهای من را
نکند صبرتان سر آمده است
گر عتابم کنید حق دارید
هر گناهی ز من بر آمده است
خواستم تا ببینمت در خواب
به نگاهم اجازه داده نشد
خواستم تا به کربلا بروم
با رفیقان خود پیاده، نشد!
بین آن کاروان و جمعیت
چه کسی با تو همقدم شده است؟
خوش به حال کسی که با گریه
با شما راهی حرم شده است
در حرم روضهخوان خودت هستی
روضهی کاروان جان بر لب
بین روضه بلند میگویی:
به فدای تو عمهجان زینب...
تا رسیدند در دو راهی عشق
ساربان گفت که کجا برویم؟
پاسخی آمد از حریم حسین
همه گفتند کربلا برویم
تا رسیدند لحظهای ماندند
در سکوتی که چهرهها شد مات
زد به سینه غریب بیکفنم
باز شد بغض عمهی سادات
به زمین خورد از سر محمل
تیر غمها به قلب بانو رفت
با ادب نیت زیارت کرد
سوی یارش به روی زانو رفت
خواست تا درد دل کند اما
مگر این گریهها امان میداد
یک نگاهی به دور خود انداخت
سر خود را فقط تکان میداد
السلام علیک یا مظلوم
السلام علیک یا عطشان
السلام علیک یا بن علی
السلام علیک یا عریان
ای برادر نمیبرم از یاد
که چگونه به خاک افتادی
زیر گرمای آفتاب آن روز
با لب تشنه، خسته، جان دادی
ای برادر نرفته از نظرم
اکبرت را که ارباً اربا شد
بعد عباس میر لشکر تو
پای دشمن به خیمهها وا شد
به خدا ای عزیز لبتشنه
داغ یک قطره آب کشته مرا
بین این گریههای اهل حرم
گریههای رباب کشته مرا
غرق گریه رباب میگوید
که دل پاره پاره را بردند
با سهشعبه به روی دست پدر
طفلک شیرخواره را بردند
پسرم با خیال تو هر شب
دست بر سینه میفشارم من
گرچه ماندم خجالتت آنروز
ولی امروز شیر دارم من
گریه را کم کنید دخترها
کمی آرام اصغرم خواب است
گل نازم علی علی لا لا
مادرت چهل شب است بیتاب است
مجتبی شکریان
#صلوات 👉
🔹
.
#امام_زمان #_عج
#حضرت_زهرا
سلام صاحب الزمان، سلام بر حریم تان
به صد امید هر سحر سلام می دهیم تان
بهار می شود دل خزان برگ ریزمان
صبا اگر بیاورد به شهر مان شمیم تان
@emame3vom
خودت به فکر ما همیشه از قدیم بوده ای
دلم خوش است بر همین کرامت قدیم تان
مرا که بین ظلمت زمانه غرق گشته ام
به جبر هم شده ببر به راه مستقیم تان
همیشه همنشین این دل شکسته ام شدی
اگرچه کوچکم برای منصب ندیم تان
اگر تو را قسم دهم مرا قبول می کنی؟!
به اضطراب زینب و به مادر کریم تان...
به جای روضه یک سؤال می کنم فقط همین
سؤال می کنم از آن مصیبت عظیم تان
میان این همه صحابه ی نبی چرا کسی
جلو نیامد و نشد مدافع حریم تان؟!
محمدجواد شیرازی
.
این روزها صحبتشان با نگاه بود
از بس فضای خانه پر از درد و آه بود
این جا کسی عیادت زهرا نمی رود
تنها کسی که سر زده شب، نور ماه بود
شهر پیمبر است مدینه، ولی در آن
یاریِ اهل بیت پیمبر گناه بود
از سنت رسول به غیر از اذان نماند
شالوده های دین مدینه تباه بود
اصلاً عجیب نیست که هیزم بیاورند
وقتی که قلب مردم یثرب سیاه بود
می گفت با نگاه: بمان فاطمه، نرو...
تنها جواب فاطمه هم یک دو آه بود
از لب جدا نمی شود عجل وفاتی اش
در انتظار مانده و چشمش به راه بود
#نـوكــر_نـوشــت:
#فاطمه_جان💔
گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی
وقت آن نیست که اینگونه کبوتر بشوی
همسر تازه جوانم نکند خسته شدی
نکند باعث تنهایی حیدر بشوی
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يا ابا عبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #خامس_آل_عبا
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_احمددوستی_کلاته
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
.
#امام_زمان #_عج
گلی دارم که گلزاری ندارد
گلم را هیچ بازاری ندارد
گل من عطر وبویش دلنشین است
گلم نسل امیرالمومنین است
گلم باشد کمال مهربانی
که دارد عطر پاک وجاودانی
گلم از باغ قرآن مجید است
به هرجا نا امیدان را امیداست
گلم با بلبل دل همنشین است
همیشه همدم مستضعفین است
گلم از باغ زیبای بهشت است
گلم زهرانسب حیدرسرشت است
گل من عشق هرپیر وجوان است
گل زیبای من صاحب زمان است
اگر پیدا کنم ماوای او را
ببوسم خاک زیر پای او را
خداوندا رسان صاحب زمان را
امید بی پناهان جهان را
اگر ماتحت فرمان دل هستیم
ببخشا بندگان غافل هستیم
بدل مهری که حق دراوست داریم
همه صاحب زمان رادوست داریم
دگر امضا نما حکم ظهورش
که تاروشن شود دنیازنورش
هلا ای طالب خون شهیدان
ببین عالم شده سردرگریبان
به خونهایی که ناحق برزمین ریخت
به اشکی که زچشم نازنین ریخت
بیا گریه کنِ زینب کجایی؟
رسیده جانمان بر لب کجایی؟
بیا ای معدن احساس برگرد
تو را به حضرت عباس برگرد
نمی دانم چه باشد سرنوشتم
که اهل نار یا اهل بهشتم
ندارم آرزو ای مه جبینم
که قبل از مُردَنم رویت ببینم
چرا آقای با این مهربانی
به پشت پرده غیبت بمانی؟
حبیبی یا حبیبی یا حبیبی
برای ما بخوان اَمَّن يُجيبی
برای تو دعا کردیم بیایی
تو هم بنما برای ما دعایی
تو راجان حسین وجان زهرا
بیا سید علی تنهاست آقا
بیا سرداردلها هم که رفته است
برات آسمانش راگرفته است
بیا عالَم گرفتار بلا شد
بدرد لا علاجی مبتلا شد
مُجيبا اين تويى يار غريبان
گره بُگشا تو از کار طبیبان
دوا کن درد بیماران ما را
مدد بنما پرستاران ما را
همه جسمیم مهدی،جان توهستی
همه دردیم ما، درمان توهستی
بیا آقا دگر خود را نشان ده
به جسم مُرده (مداح)جان ده
علی اکبراسفندیار(مداح)
.👇
.
#امام_زمان #_عج
هر کوچه و هر خانهای از عطر، چو باغیست
در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغیست
آویخته بر سر درِ هر خانه چراغیست
بر هر لبی از موعد و موعود، سراغیست
از شوق، همه رو به سوی میکده دارند
یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند
کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید
بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید
از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید
بیبال و پران را پر و بالی دگر آید
کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده
کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده
ای عطر بهشت از رخ تو ای گل نرگس
ای روشنی محفل و ای رونق مجلس
ای راز غمت درس مدرّس به مدارس
تو منعم کل هستی و ما فرقهٔ مفلِس
جز تو، به زمان نیست کسی مصلح و صاحب
یا مهدیِ بِن عسکری ای حاضر غائب!
تو در پی خود، قافله در قافله داری
در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری
با آنکه خود از منتظرانت گله داری
سوگند به آن اشک که در نافله داری
با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن
آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن
ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟
کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟
ما ریزهخوریم و تو ولینعمت مایی
هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی
یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد
بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد...
بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما
کس نیست در این قافله، واماندهتر از ما
ما بیخبریم از تو و تو باخبر از ما
ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما
ما شبزدهایم و تو همان صبح سپیدی
تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی
عشق ابدی و ازلی با تو بیاید
شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید
آرامش بینالمللی با تو بیاید
ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید
عمریست که در بوتهٔ عشقت بهگدازیم
هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم
هرچند که ما بهرهور از فیض حضوریم
داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم
نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم
با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم
در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟
هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو...
استاد علی انسانی
.
.
#امام_زمان #_عج
#حضرت_زهرا
یار ما هر نیمه شب که بر سر سجاده است
آنقدر آقاست یاد قوم نوکر زاده است
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست
ما نمیخواهیم ورنه لطف او آماده است
گریه هایم کم شده یعنی که بی برکت شدم
بی حیایی من آخر کار دستم داده است
به دل سنگی من این حرف ها سودی نکرد
حل کار سنگ کی در طاقت سمباده است
امر مولا روی چشم و نهی مولا روی چشم
کار سختی نیست اصلا،عبد بودن ساده است
در تمام سالها من فکر خود بودم ولی
او دم خیمه به شوق دیدنم اِستاده است
فاطمیه جمع را یک کربلا مهمان کنید
قلب ما سینه زنان دربه بدر آن جاده است
بوی دود از خانه مولا به عالم میرسد
بوی دود از چادر آن بانوی آزاده است
سیدپوریا هاشمی
.