ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم
دیـــده از دیـــدار رخسارش منور داشتیم
هــر کـــسی جـــسـم عــزیزش روز بردارد ولی
ما که نعش مادر خود را به شب برداشتیم
کــــــاش آن روزی کـــــــه تنها مادر ما را زدند
مـــا یکی را در مـــــیان کوچه یاور داشتیم
کاش محسن را نمی کشتند اعدا تا ما غنچه ای
یــــــادرگار از آن گــــل رعنای پرپر داشتیم
کــــــــاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم
جـــــــــای آغـــوشش بخاک تیره بستر داشتیم
این در و دیــــــــــوار می گرید بحال ما که ما
مــــــــادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم
مادر مــــــــا رفت از دنیا، در آن حالی که ما
گـــــــریه بـــــــر حــالش سر قبر پیمبر داشتیم
شاعر:غلامرضا سازگار
متن نوحه تسبیحات مهدی رسولی
روی لب ها نور و قدر و کوثر و طاها
ذکر نورانی عاشق ها تسبیحات حضرت زهرا
الله اکبر این همه جلال الله اکبر این همه شکوه
الله اکبر در راه علی فاطمه ایستاده مثل یه کوه
صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه
صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه
روی لب ها نور و قدر و کوثر و طاها
ذکر نورانی عاشق ها تسبیحات حضرت زهرا
الله اکبر این همه جلال الله اکبر این همه شکوه
الله اکبر در راه علی فاطمه ایستاده مثل یه کوه
میدونم که راز شهادته این اشکا
رنگ خدا میگیرم من با تسبیحاتحضرت زهرا
الحمدلله که نوکرتم الحمدلله که مادرمی
الحمدلله که از بچگیام مادر سایه روی سرمی
صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه
صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه
از غصه ها چشم عاشقا شده دریا
روضه ی بعد نماز ما تسبیحات حضرت زهرا
سبحان الله باغ بهشت و دود سبحان الله از لحظه ی ورود
سبحان الله پیش چشم علی آیه های کوثر شده کبود
صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه
صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه
الحمدلله که نوکرتم الحمدلله که مادرمی
✨👐✨👐✨👐✨👐✨👐✨👐✨
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را ولی به قلب صبور
که صبر میوه شیرین تر از ظفر دارد
بخوان دعای فرج را که با شکسته دلان
نسیم لطف خدا، انس بیشتر دارد
بخوان دعای فرج را و ناامید مباش
بهشت پاک اجابت، هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را، شب یلدای غم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را که آسمان ها را
شمیم غنچه نرگس ز جای بردارد
بخوان دعای فرج را ز پشت پرده اشک
که یار گوشه چشمی به چشم تر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز
که آخرین گل سرخ از شما خبر دارد
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🍂سرد است تمام کوچه هامان برگرد
گرمای پس از شب زمستان🌨 برگرد
گلدان لب پنجره ام خشکیده😞
ای رحمت قطره های باران 🌧برگرد
🍂حالا که فضای روزگارم تار است
خورشید همیشگی و تابان🌞برگرد
🍂من بغض ترک خورده ی دل آشوبم
آرامش بی نهایت جان🌸برگرد
🍂عمری به سرم زده که فریاد کنم
از خلوت خویش تا خیابان... برگرد🌺
🍃ای محض حضور؛ غایب پیداتر
🌺معنای وجود ؛ حسّ پنهان برگرد
🍂تبعیدی حبس انتظارت شده ایم
ای مژده ی آزادی زندان برگرد🌼
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
علی تنها.mp3
9.27M
🎙تنظیم استودیویی| علی تنها
#فاطمیه
🎬تنظیم: علی افسری
🏴🏴🏴
#زمینه
#نوحه_شهادت_حضرت_زهرا_س
مداح:#حاج_مسعود_پیرایش👌😭😭
🏴مراسم عزاداری ایام فاطمیه اول
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
.(بند اول).
خونه تاریکه و سرده / تو دلم خیلی غم ریخته
جای خالیِ تو زهرا / منو بدجور بهم ریخته
بعدِ تو خیلی تنهامو / تنها چاره م فقط صبره
تو که نیستی دیگه خونه / برای من مث قبره
بگو با این همه درد و بلا چیکار کنم
بگو با گریه های مجتبی چیکار کنم
بگو با خنده های دشمنا چیکار کنم
چیکار کنم بدون تو،چیکار کنم بدون تو
😭
.(بند دوم).
برای غربت حیدر / اولین سینه زن بودی
کمرت خم شد اما باز / مث کوه پشت من بودی
ولی ای تکیه گاهِ من / تورو زود از پا انداختن
از این دنیای بی زهرا / واسه من یک قفس ساختن
دنیا داره با حیدر سر جنگ چیکار کنم
آینه ی من با این دلای سنگ چیکار کنم
برام مونده فقط یک دل تنگ چیکار کنم
چیکار کنم بدون تو،چیکار کنم بدون تو
.(بند سوم).
زخم قلب من از یاد / در و دیوار نمک خورده
شیشه ی عمر من مثلِ / بازوی تو ترک خورده
نمکِ خلقتی،بی تو / برکت از سفره ها رفته
همه مردم بهم میگن / علی،زهرا کجا رفته
نشونیتو میخوان همسایه ها چیکار کنم
بگو باید با این گلایه ها چیکار کنم
حالا قرآن من با آیه ها چیکار کنم
چیکار کنم بدون تو،چیکار کنم بدون تو
شعر و سبک: #محمد_جواد_ابوتراب_زاده✍
#مناجات و توسل
#امام_زمان عج
ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
🎤#سید مهدی #میرداماد
#ایام_فاطمیه
ای نگاهت پر از سپیده بیا ..
دل زِ هجرت به خون تپیده بیا ..
« آقای من .. »
شبِ غم را سحر،سحر برگرد
ای صفایِ سحر ، سپیده بیا ..
« آقای من .. »
آه از این انتظارِ جان فرسا
*چه قد فاطمیه ها بیاد تو رو صدا بزنم*
آه ازین انتظار جان فرسا
ای امید دل رمیده بیا ..
* با همین زمزمه و ناله ات می تونی صداش بزنی .. آقاجان .. برا من نیا ، به خاطر من نیا ، من کجا شما کجا .. الحمدلله یه اشاره برا شما بسه *
ناله دارد برای آمدن
مادری با قد خمیده بیا ...
قسمت می دهم ..
*چه قد حق این قسم رو ادا می کنی ؟.. این قسم ، قسم معمولی نیست . شاید بعضی وقتها لقلقۀ زبان من و تو بشه . اما حواسمون رو جمع کنیم ، امام زمان عجل الله فرجه رو داریم قسم می دیم ..*
قسمت می دهم به اشکی که
بر رُخِ مرتضی چکیده بیا ...
*کدوم اشک ؟.. اون لحظه ای که هی التماس کرد .. هی گفت فاطمه با من حرف بزن .. خدا نکنه هیچ مردی به روز علی بیفته ... قهرمان خیبر باشی .. دُل دُل سوار عرب ، فارِس عرب باشی .."وارث المومنین "یَعسوب الدین" قائِد الغُر المُحَجَّلین " علی باشی .. اصلاً علی باشی .. اصلاً همه رو بگذار کنار .. کی باورش میشد کار علی به جایی برسه با زانو بیاد کنارِ بدن ...
مرحوم محدث قمّی می گه .. جلو دَرِ حجره افتاد رو زمین ، هی می خواست بلند شه دید زانو هاش رمق نداره . سر زهرا رو بغل کرد هی صداش کرد دید جوابی نمی ده ..
(اینی که گفت یافاطمه اَنا علی ، خیلی حرف داره ..) دیگه دید فایده نداره .. باید تیر آخر رو بزنه . دیدن بلند بلند گریه می کرد ، می گفت من علی ام .. اشک چشم علی افتاد رو صورت فاطمه ، من امام زمان عجل الله فرجه رو به همون قطره اشک قسم می دم ..*
قسمت می دهم به اشکی که
بر رخ فاطمه چکیده بیا ..
*اشکی که رو صورت فاطمه چکید اشکِ علی بود ... آقاجان .. بازم قسم بدم ..؟ اگه این اسم و این پرچم سیاه و این فاطمیه نبود ، اینجوری نمی گفتم .. آقاجان
جان آن مادری که ...
*شب جمعه ست .. کیا مشتری اند امشب ..؟*
جانِ آن مادری که غرق به خون
در پِیِ مرتضی دویده بیا ..
جانِ یاسی که بین آتش سوخت
رویی از غنچه اش ندیده بیا ..
*دیگه بیا .. تو رو جان مادرت بیا ... چقدر فاطمیه التماست کنم ... منبرا مادرت عزادارم .. به حرمت این لباس مشکی بیا ... به حرمت این گریه ها بیا ... به حرمت اون مادری که برای علی جون داد ...*
#نذر_شهادت_حضرت_زهرا_س
#غزل_مرثیه_فاطمیه_دوم
سبک مدینه شهر پیغمبر
چه کوتاه است دستِ عاشقانت از مزارِ تو
که پاییزی ست حالِ زندگی دور از بهارِ تو
هوای سینه ابری و، زمستانی ملال انگیز
خزان افتاده در عالم، ز دردِ بی شمارِ تو
دریغا نقطه ی نوری، در این وادیِ غربت نیست
از این تصویرِ غم حتی، خدا هم سوگوارِ تو
فدای قبرِ خاکی ات، دلم صحن و سرای تو
سرم بر آستانِ تو، دل و جانم نثارِ تو
تو شمعِ روشنی گر چه سکوتِ سردی و امّا
رسد روزی همه عالم، بگردد در مدارِ تو
تو آن امّ ابیهایی قرارِ جانِ بابایی
مبادا اینکه کم گردد شکوه و اقتدارِ تو
چه تصویرِ غم انگیزی ست تصویر مزارِ تو
الهی بشکند دستی خزان کرده بهارِ تو!
#هستی_محرابی
🏴نذر_شهادت_حضرت_زهرا_س🏴
فرو می ریزد امشب از نگاهت بغضِ سنگینم
چنان محصور در اشکم که جایی را نمی بینم
دلم خون است از صحن و سرای بی نشانِ تو
تو می بینی که می سوزم تو می دانی که غمگینم
رواقت را تصوّر می کنم در خاطرم گاهی
دلم می خواهد آنجا رو به روی روضه بنشینم
پُرم از گریه آری مقتلِ تاریخِ اندوهم
که من مجموعه ای از دردهای تلخِ دیرینم
در آغوش دعا می گیرم امشب آن ضریحت را
به گردش در طوافم تا سحر فریادِ آمینم
دلم می خواهد اینجا معتکف باشم کنارِ تو
که بی شک می رسد از سمتِ چشمانِ تو تسکینم
جهانم از تو آباد است دنیای منی بی شک
تویی آرامشِ جانم تویی هم دین و آیینم
چنان دلگرمِ آن لطفِ فراوانم که می گویم
همین یک شعر در وصفِ تو خواهد کرد تضمینم
اگر بیتی نباشد حاوی مدحِ تو ننویسم
اگر جایی نباشد محفلِ ذکرِ تو ننشینم!
#هستی_محرابی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شمع من سوسو مزن حیدر خجالت می کشد
دست بر پهلو مزن حیدر خجالت می کشد
خواستی برخیزی از جا به علی خود بگو
هی به فضه رو مزن حیدر خجالت می کشد
جان من بر لب رسید از سرفه هایت جان من
خانه را جارو مزن حیدر خجالت می کشد
من خودم گیسوی زینب را مرتب می کنم
شانه بر گیسو مزن حیدر خجالت می کشد
در میان بسترت وقتی که می آیم بمان
اینچنین زانو مزن حیدر خجالت می کشد
این علی دیگر علی خیبر و خندق که نیست
بوسه بر بازو مزن حیدر خجالت می کشد
#علی حسنی
ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم
دیـــده از دیـــدار رخسارش منور داشتیم
هــر کـــسی جـــسـم عــزیزش روز بردارد ولی
ما که نعش مادر خود را به شب برداشتیم
کــــــاش آن روزی کـــــــه تنها مادر ما را زدند
مـــا یکی را در مـــــیان کوچه یاور داشتیم
کاش محسن را نمی کشتند اعدا تا ما غنچه ای
یــــــادرگار از آن گــــل رعنای پرپر داشتیم
کــــــــاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم
جـــــــــای آغـــوشش بخاک تیره بستر داشتیم
این در و دیــــــــــوار می گرید بحال ما که ما
مــــــــادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم
مادر مــــــــا رفت از دنیا، در آن حالی که ما
گـــــــریه بـــــــر حــالش سر قبر پیمبر داشتیم
شاعر:غلامرضا سازگار
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
چشمی شبیه چشم تو گریان نمی شود
زهرا حریف چشم تو باران نمی شود
گیرم که نان بعد خودت هم درست شد
نان بدون فاطمه که نان نمی شود
برخیز و باز مادری ات را شروع کن
فضه حریف گریه ی طفلان نمی شود
بدجور جلوه کرده کبودی چشم تو
طوری که زیر دست تو پنهان نمی شود
معجر بزن کنار و علی را نگاه کن
خورشید زیر ابر که تابان نمی شود
فهمیده ام ز سرفه ی سنگین سینه ات
امشب نفس کشیدنت آسان نمی شود
ای استخوان شکسته ی حیدر چه می کنی؟
با کار خانه زخم تو درمان نمی شود
من خواهشم شده ست که زهرای من بمان
تو با اشاره گفتی علی جان نمی شود
گفتم که روی خویش عیان کن ببینمت
گفتی به یک نگاه به قرآن نمی شود
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
با سینه ی شکسته علی را صدا مکن
اینگونه پیش من کفنت را سوا مکن
هفتاد و پنج روز، زِمن رو گرفته ای
امروز را بیا و از این کارها مکن
من رو زدم تو خنده به تابوت می کنی؟!
اینگونه با دلی که شکسته است تا مکن
پیراهن اضافه نداری عوض کنی
پس بر لباس خونی خود اعتنا مکن
از این طرف به آن طرف خانه پیش من
پیراهن حسین مرا جا به جا مکن
من بیشتر به فکر توام درد می کشی
پس زودتر برو، برو فکر مرا مکن
هر قدر هم که باز بگویم نرو بمان
بی فایده است پس برو و پا به پا مکن
اصلا بیا بدون خداحافظی برو
حتّی برای ماندن من هم دعا مکن
#علی اکبر لطیفیان