eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
435 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
5989-1665310490543.mp3
1.88M
السلام امام شیعیان محبوب دلها گل باغ ولایت،سبط طاها علی بن محمد ، یبن الزهرا علی بن محمد ، یبن الزهرا ببین مولا منم عبد و گدایت شه دور از وطن،جانم فدایت چو شمع انجمن گریم برایت علی بن محمد ، یبن الزهرا چو مادر ای دو عالم خاک کویت شده گویا وفاتت آرزویت که قبرت،کنده دشمن پیش رویت علی بن محمد ، یبن الزهرا فدای لطف دستان کریمت فدای گریه بر درد قدیمت هجوم آورده دشمن بر حریمت علی بن محمد ، یبن الزهرا فلک در اضطراب آه و واویلا من و حال خراب آه و واویلا تو و بزم شراب آه و واویلا واویلا آه و واویلا واویلا دوباره زنده گشته یاد خوبان حسین و زینب و یک جمع نالان یزید و خیزران واشک طفلان واویلا آه و واویلا واویلا
* ابا عبدالله* سر بسایم به سرای تو اباعبدالله سروجانم به فدای تو اباعبدالله من که باشم که بَرم نام دل آرای تو را دم زند از تو خدای تو ابا عبدالله بس بود در دوجهان بهر خلایق بخدا کرم و لطف وعطای تو اباعبدالله ره ندارد احدی سوی بهشت ابدی جز محبان ولای تو ابا عبدالله بی گمان کفر نباشد همه دم گر که کنم مدحت و حمد وثنای تو اباعبد الله از خدا هیچ نخواهم به جهان جان خودم راضیم من به رضای تو ابا عبد الله از رضای تو خداوند رضا هست یقین انس وجن هست گدای تو ابا عبد الله فاخرم طالب یک نیم نگاهی ز شما جان من باد فدای تو ابا عبد الله ✍ شاعر:مسلم فرتوت فاخر @navaye_asheghaan
. ایام گلوی هجر فشردم که داده آزارم فراق یار چه کرده است با دل زارم سلام صبح امیدم، سلام مطلع فجر هنوز منتظر صبح روز دیدارم برای من که گدایم جهان نمی ارزد اگر ز دامن لطف تو دست بردارم به اینکه آبرویم ریخته نگاه نکن نگاه کن چقدر بی پناه و ناچارم گره به کار من افتاده است بازش کن مرا ز خانهء خود رد نکن گرفتارم کسی نبودم و قدر و بها به من دادی کسی نبوده بجز فاطمه خریدارم تمام نوکریم را به روضه مدیونم تمام زندگیم را به تو بدهکارم صدای خواهر زینب می آید از کوفه دوباره سینه زن خواهر علمدارم هنوز گریه کن کوچه های شام و یهود هنوز مضطر راه شلوغ بازارم ...................................................
254.7K
الهی باشداوار هوای کربلا دوتوب اورکلری صفای کربلا *علی دییر حسین_حسن دییر حسین سوسوزدوداقلارین ئوپن دییر حسین           آقام آقام حسین۳ ملک سلام ائدرقراگینلره فلک باشین ایر حسین دینلره د قرب رحمته یول ایستینلره بیزه بهشتیدی نمای کربلا *گدن دییرحسین_گلن دییر حسین مناده تشنه لب_ئولن دییر حسین           آقام آقام حسین سبک وشعر مداحی
🌹میلادیه حضرت علی (ع) . ✍بقلم . . امشب ز عرش – خدا ریزد ستاره دلم شد پاره پاره قلب خلایق – ز شادی بی قراره دلم شد پاره پاره پیک امین پر زد صوت جلی آمد بر فرشیان مژده مولا علی آمد این جشن میلاد – به یاران تهنیت باد ((بگو بادا مبارک)) شاه ولا را – خدا بر شیعیان داد ((بگو بادا مبارک)) مرغ دل امشب – شهپر گرفته از دست ساقی – ساغر گرفته این دل درِ حیدر زند هی در زند ، هی در زند این جشن میلاد – به یاران تهنیت باد ((بگو بادا مبارک)) شاه ولا را – خدا بر شیعیان داد ((بگو بادا مبارک)) . . . . مست اولدی شیعه ولایت باده سیندن صفا سجاده سیندن شیعه ال ئوزمز نجف شهزاده سیندن صفا سجاده سیندن شمس الضحی گلدی بَدرُ الدّجی گلدی نخجیر جانانه شیر خدا گلدی میلاد حیدر – دئیون؛اولسون مبارک دئیون؛اولسون مبارک باریتعالی – اونی خلق ایلیوب تک دئیون؛اولسون مبارک مولانین آدی – درده دوادی مشکلده قالسان – مشکل گشادی باش اگمرم بیگانیه گللّم بو داروخانیه میلاد حیدر – دئیون؛اولسون مبارک دئیون؛اولسون مبارک باریتعالی – اونی خلق ایلیوب تک دئیون؛اولسون مبارک
این حدیث آمد ز زهرای بتول ، فاطمه صدیقه بنت الرسول ، روزی آمد خانه ما مصطفی ، گفت با حالی شبیه التجا ، ضعف دارم جان بابا دخترم ، پهن کن بابا عبایی بر سرم ، آن عبایی را که دارم از یمن ، آن عبا بر من بکش ای ممتحن ، گفتمش بابا بلا دور از شما ، در پناه مهر و الطاف خدا ، من کشیدم آن عبا بر روی او ، یک نظر کردم به ماه روی او ، صورتی زیبا تر از قرص قمر ، روشن و زیبا نکو تر از سحر ، ساعتی بگذشت و آمد مجتبی ، گفت ای مادر سلام و صد دعا ، گفتمش مادر سلامم بر شما ، نور چشمم ای عزیز با وفا ، گفت مادر خانه دارد عطر گل ، هست بوی جد ما ختم رسل ، گفتمش ای نور چشمم بوی او ، آمده در خانه با گیسوی او ، رفت نزد حضرت خاتم حسن ، گفت بابا جان فدایت جان و تن ، گفت بابا صد سلام و صد درود ، بر شما ای خاتم رب ودود ، با اجازه رفت در تحت کسا ، در کنار مصطفی شد مجتبی ، بعد از آن آمد حسین و با سلام ، گفت بوی جدم آید بر مشام ، گفتمش ای نور چشمانم حسین ، ای عزیز فاطمه ای نور عین ، جدتان در خانه در زیر کسا ، آمده امروز شد مهمان ما ، با اجازه رفت در زیر کسا ، در کنار مصطفی شد با حیا ، بعد از آن آمد علی مرتضا ، گفت زهرا جان سلامم بر شما ، بوی یار مهربان آید همی ، بوی جوی مولیان آید همی ، گفتم او را یار ختمی مرتبت ، صاحب خُلقِ عظیم و مرتبت ، آمده مهمان ما بابای من ، آمده مانند جان در جسم و تن ، رفت نزد احمد و گفت این سوال ، چیست رمز و راز این وقت و مجال ، با اجازه رفت در زیر کسا ، در کنار مصطفی شد مرتضا ، بعد از آن رفتم کنار اهل خود ، تا بجویم با عزیزان وصل خود ، ما همه بودیم در زیر کسا ، دست خود برداشت بابا بر دعا ، گفت یارب اهلبیتم را ببین ، بهترین خلق خدا روی زمین ، خونشان با خون پاک من قرین ، جسم و جان دارند از من با یقین ، جسمشان را از بدیها دور کن ، قلبشان را خانه ای از نور کن ، لطف کن بر خاندانم با کرم ، تا ابد آباد گردان این حرم ، دشمن آنها مرا هم دشمن است ، پیش چشمم جلوه اهریمن است ، هر که در دل حُبِّشان دارد به جان ، می شود محبوب من در دو جهان ، بانگ حق برخاست از عرش برین ، کای ملائک بشنوید این با یقین ، هر چه را من آفریدم در جهان ، این زمین و جمله هفت آسمان ، کوه و دریا را اگر من ساختم ، نه فلک را اینچنین پرداختم ، هر چه زیبائیست در شمس و قمر ، ظلمتِ شبها و نور در سحر ، ساختم اینها به عشق مصطفی ، ساختم با مهر این اهل کسا ، بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا ، صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا ، بانگ حق برخاست زهرا س و پدر ، معدن ایمان و کان هر گوهر ، حیدر و فرزند پاکش مجتبی ، هم حسینِ بنِ علی در کربلا ، گفت جبرائیل ای رب جلی میروم من نزد زهرا و علی ، با اجازه نزد ما زیر کسا آمد و می خواند ، پیغام خدا گفت ای پیغمبر عالی مقام ، می رساند حق به درگاهت سلام ، هر چه که در کل عالم خلق شد ، از برای اهل زیر دلق شد ، گفت از این خانواده تا ابد دور شد ناپاکی و هر فعل بد ، جسم و روح خاندانت پاک شد ، نامشان بر تارک افلاک شد ، گفت حیدر چیست رمز جمع ما ، چیست مزد راوی این وضع ما گفت هر کس نقل کرد این ماجرا ، در میان دوستان مرتضا هر غمی دارد خدا شادی کند ، بر اسیران بانگ آزادی کند مشکلات جمعشان حل می شود ، سحر درد و غصه باطل می شود ، گفت مولا رستگارانیم ما همچنان گل در بهارانیم ما ، شیعه با این نقل می گردد سعید بهتر از این مژدگانی کس ندید
. به‌مناسبت ۲۷ جمادی‌الثانی سالروز شهادت بن امام محمدباقر علیه‌السلام که طبق روایات مزار شریفش در پناهگاه امن مردم در حوادث آخرالزمان است؛ چهل‌بهاران امید آمدنت زنده کرد ایران را به خاک خشک زمین مژده داد باران را بیا که از سر شوق تو چشم مردم شهر "چهل‌بهاران" خوانده‌ست "چل‌حصاران" را بیا که عطر وجودت بهار خواهد کرد به سردسیری تقویم‌ها زمستان را بیا که در شب ظلمت ستاره‌ها یک‌شب به چشم خویش ببینند ماه ِتابان را بیا که مردم این شهر تشنه‌ی نورند بکار در دلشان بذر علم و ایمان را بیا که از دم پاک تو بی‌سوادان نیز بعید نیست که حافظ شوند قرآن را بیا امیر دلیری که در مسیر خدا گرفته‌ای به کف دست خود سر و جان را بیا خیال تو راحت! چرا که می‌دانند تمام مردم این شهر شأن مهمان را بیا اگرچه که "ارقم" سر تو را ببُرد ولی نمی‌شنوی ناسزای دونان را نه پیش خواهر تو می‌رود به نیزه سرت نه پای طفل تو حس می‌کند مغیلان را... ..................................................
زمزمه. قبل از حدیث کسا ای فلک دندان پیغمبر شکست ..پهلوی زهرا زضرب در شکست ..شد علی بر مسجد و بهر نماز . فرق او از تیغ ابن ملجم شکست ..چون حسن از کوزه ابی سر کشید از غم مرگش دل خواهر شکست شد حسین عازم به دشت کربلا نوگلانش جمله بال و پرشکست .بگیم یا رسول الله چه کردن امت تو با اهلبیت تو این اشعار را میشه نوحه خواند برای پنج تن گوشواره را خودتان انتخاب کنید اشک ما وقف عزای پنج تن بچه های ما فدای پنج تن رونقی این سفره هامان دارد از برکت و لطف و عطای پنج تن رفت و آمدهای ما در روضه ها هست مرهون دعای پنج تن نسل ما یا نوکرند، یا عاشقند ایل ما اصلا گدای پنج تن ما مریض معصیت هستیم، پس آمدیم دارالشفای پنج تن با دعای فاطمه قد می کشیم روز و شب تحت لوای پنج تن سینه ی ما گنج علم اهل بیت دیده ی ما خاک پای پنج تن هیئتی که فاطمه دارد نظر می شود غار حرای پنج تن مادرم در روضه ها فریاد زد زندگیِ ما برای پنج تن پای میزان عمل که می شود خوش به حال آشنای پنج تن می شود شبهای جمعه، کربلا غرق آه و نینوای پنج تن با نوای (یابُنَیَّ) می شود نینوا در کربلای پنج تن روضه خوان می گفت زینب پیر شد در کنار ماجرای پنج تن آه، از گودال دارد می رسد گریه های، های هایِ پنج تن این صدای وای وایِ زینب است یا صدایِ وای وایِ پنج تن
(گریز به حدیث کساء )*** خسران زده است هر که توکل نمی کند بر خاک چادر تو توسل نمی کند یا بلبلی که طوف سر گل نمی کند قلبم میان سینه تحمل نمی کند امشب نخواند از جلوات خدایی ات از تابش و تلالؤ خیرالنسایی ات ای که کنیز خانه ات از عالمی سر است نامت نجات بخش هزاران پیمبر است یک گوشه از تجلی تو قدر و کوثر است کوثر شدی و ساقی این چشمه حیدر است حوریه ای و دور و برت جای خار نیست غیر از علی نصیب تو در روزگار نیست صاحبْ کتاب... باطن قرآنِ مرتضی زیبا ترین ستاره ی تابان مرتضی جان تو هست جان نبی جان مرتضی لبخند صبح و شام تو رضوان مرتضی وصله بزن به چادرت اما فقط بخند رخت عروسی ات بده زهرا ، فقط بخند بر سائلت بزرگی و سرمایه می رسد آنقدر که عطای گرانمایه می رسد در مدح بنده پروری ات آیه می رسد نان می پزی و باز به همسایه می رسد این بار نه... نده همه اش را به این و آن افطار کن بس است عطای دو لقمه نان حتی به مریمش زکریا نگفته است اصلا کسی به دخترش این را نگفته است قطعا رسول صحبت بی جا نگفته است بی خود به تو که "ام ابیها" نگفته است تو مادر یتیم حجازی و کوثری از مریم و خدیجه و آسیه برتری مهر تو در خرابه ی این دل عنایت است روح تمام بندگی از این محبت است نامت به لب رسید، همین هم عبادت است خدمت به آستان تو عین شرافت است این ظرف دل به یمن وجودت شریف شد کار دلم به لطف نگاهت ردیف شد امشب بیا دوباره حدیث کسا بخوان سیب بهشتی نبوی هل اتی بخوان در جمع ما بیا و کمی ربنا بخوان مادر به جای ما همه اغفرلنا بخوان از بخشش تو قلب خدا شاد می شود ویرانه خانه ی دلم آباد می شود
❁﷽❁ هدیه به روح مطهر حضرت امّ کلثوم سلام الله علیها ┄┄┅┅✾┅┅┄┄ اُمّ کلثــومی و این نام ، ز طاها داری عفّـت و پاکی و زهـراییِ زهــرا داری زینـب ثانیِ زهرا و علــی ! بی تردیـد صبر ، اِرثیست که از زینب کبرا داری گرچه کمتر ز مقامات شما گفته شده لیک در قلب محبــان خودت جا داری غـصّـــــهٔ دشـتِ بلا بر دلـت آوار شده مثل زینــب به دلت ماتمِ عظمـا داری ســرِ هفــده مَهِ تابان  به سرِ نِیْ دیدی داغِ هفتاد و دو پیکر روی صحرا داری بوده ای همنفــس زینب و همراهِ حرم جسم رنجور و قدِ خَم ، دلِ شیدا داری غربتی بیشتر از این که اسارت دیدی؟ قلبِ خونبــار زِ نامَحــرم و اَعـدا داری همهٔ عمــرِ تو با اشک و غم و آه گذشت گرچه در صبــر و تحمل ، دلِ دریا داری روضهٔ ظهرِ عطش ، مرثیهٔ محفل توست بزمِ غـم در دلِ خود ، یک تنه بر پا داری بارِ سنـگیـــنِ غمِ کرب و بلا بر دوشـت کربــلا نه ، به دلـت کرب و  بلاها داری خـواهـــرِ هفــت بــرادر! چقَــدَر  تنهایی از حسینـــت دمِ آخـر چه تمنـــا داری؟ مثل زینب دمِ جان دادن خود چشم به در حســرتِ دیــدنِ  مـــاهِ رخِ  سقـــا داری کیمیا ! فصلِ غمِ  زینب دیگر شده است باز ، آهنــــگِ عــزای گلِ زهــــــرا  داری ┄┄┅┅✾┅┅┄┄ 📝رقیه سعیدی(کیمیا) ┄┄┅┅✾┅┅┄┄
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ (أَلسّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الشّهیدِ بِکربلاء) (کِلکِ قضـــــا) آن دم کــــه راز خـلـقـــتِ مـا را نوشته اند بـــ‍ـر آدم و بـــه دامـــن حـــــوّا  نوشته اند دیبــاچــه ی رسـالـت حـق را به کِلک عشق سربسته کـــاتبـــان ، بــه تــــولا نوشته اند ختــم البــیان لــوح رسُـل را بــه خـطّ نـور کـتـّـاب حــق ، بـــر احمــــد والا نوشته اند شـرحــی ز درس عشــق ، نوشـتــند بر علی شـرح دگـــر بــه دامــن زهــــــرا نوشته اند کِلـکِ قضـــا بـه شـــرح علـــی بـــود از ازل راز جهـــان بـه جــوهــــر اعـــلا نوشته اند هر فصـلِ این کتــاب، حدیـثــی نوشته شد فصلی به‌ کشـفِ طـور به مـوسـا نوشته اند فصـل دگــر بـه دامن مـــریـــم نوشـته شد کآن را بــه نـــام پــاکِ مسیـــحا نوشته اند بعـد از علــى به فصل ولایت رقـم ز مهـــر  بــر دامــن عفـیـفــــه ی حــــورا نوشته اند اوّل حسـن رقـم زده شد بعـد ازآن حســین داغــی به بــرگِ لالــه ی حَمــــرا نوشته اند اینجا قلم به‌ خون بِنِشست و حدیثِ عشق بر دشـتِ خــون، به خـطّ مُعـــلا نوشته اند اینجا قلـم شکست چه‌ گـویم که بعـد از آن احــوالِ عرشــیان، به چه انشـا نوشته اند؟ نور خــدا که بر همـه جا پـرتـو افکــن است در ایـن مکـان به کـــوری اعــــدا نوشته اند اینجا حــریــــم ســبط رســـول خـــدا بــوَد که_افــلاکیـــان به زیــوَر غـبـــرا نوشته اند این خــاک را بــه بــال مـلایـک ، از آسمـــان چون نسخـــه ای ، بـرای مـــداوا نوشته اند گــردی ازین تــراب که چون تــوتیــاست را داروی درد دیـــــــده ی اعمـــــــا نوشته اند خوش آن دلی که درک کند قـدر این مُقـــام کـاو را ز خبـث و کیـــنه ، مبــــرا نوشته اند آن را کـه نیست معـــرفـتِ درک این مکـــان وی را ز جمـــع شـیـعه ـ مجـــــزا نوشته اند این بــارگــاه عشــق بـــوَد در زمیــن ، ولــی عشقی کـه بر صحیفـه ی دل‌هـــا نوشته اند راز بـقــــــای عشــق در ایـــن بــــارگــــاه را روز ازل ، بــــه شهپـــــر عنقــــــا نوشته اند این عشق را ز سوی خـــداونـــد ذوالجــلال در لابــــلای سـیـــنــه ی شــــیـدا نوشته اند این خـاک را که هست به حق‌ قبله‌گاه عشق بــر عـاشقــــان، بـه حـکم مصــلّا نوشته اند یوسـف دریــن مکان بخـــدا سجـده می‌کند گر عـــاشقــی، به نـــام زلیخــــــا نوشته اند زیـــرا مقـــــام و منـــزلــت ایـن تـــــراب را حـتّــیٰ بـــــرای اهــــــل کِلیـســـا نوشته اند‌ ‌(ساقی) به شرح عشـق چه ‌گویی که از اَزل سرمشق عشـق را ـ ز همین جــــا نوشته اند. شعر: استاد سید محمدرضا شمس (ساقی) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌