eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
437 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فراق تو بر دل شرر مي گذارد شب غصه را بي سحر مي گذارد به سوداي روي تو اي ماه زهرا دلم در شب خود قمر مي گذارد اگر تو بيايي ولي من نباشم چه داغي به روي جگر مي گذارد من آن طفل نامهربانم كه سر را به دامان لطف پدر مي گذارد كنار تو در روضه ها گريه كردن روي اشك هايم اثر مي گذارد عزادار زهرا دل غصه دارت شبي تلخ را پشت سر مي گذارد صداي نفس هاي مردي ميايد كه دارد به ديوار سر مي گذارد @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر جان... پس‌از تو آنچه سپیدست، گیسویِ حسن‌ست پس از تـو آنچـه سیـاه‌ست، روزگارِ علــی‌ست
عشق گاهی در جدایی، گاه در پیوندهاست عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست عشق می‌آید که بعد از شب سحر پیدا شود عشق گاهی می‌رسد تا یک نفر بابا شود یک نفر! امّا دو عالم بنده‌ی سلطانی‌اش بنده نه، قربانی قربانی قربانی‌اش مهربانی که تمام مهربانان فانی‌اش دعوتند امشب همه افلاک در مهمانی اش با حضور انبیاء و اولیاء و ابر و باد آدرس: مشهد_حرم_پشت درِ بابُ الجواد عرشیان هستند در مهمان‌سرای حضرتی در صف خدمت‌گزاری با غذای حضرتی آب سقا‌خانه جام کاسه‌های حضرتی بعد از آن هم شاعرانند و ردای حضرتی جبرئیل از میهمانان میزبانی می‌کند بعد دعبل می‌رسد اُرجوزه‌خوانی می‌کند ای زمین! از عرش بر فرش آسمانت را ببین ای پرستوی مهاجر! آشیانت را ببین ای دلِ غمگین! امام شادمانت را ببین امشب ای سلطان! ولیعهد جوانت را ببین ای امام مهربان! باب المرادت آمده میوه‌ی قلبت، دل‌آرامت، جوادت آمده مزد چل سال انتظار و چل شب احیای سحر می‌شود طفلی که از او نیست طفلی خوب‌تر سیب سرخ احمد است و باز هم داده ثمر کوثری دیگر عطا کرده به قرآن این پسر کوثر و یاس است جاری در رگ و در خون تو مردمان ری فدای روی گندمگون تو سبط موسی هستی و کار مسیحا می‌کنی مثل عیسایی که در گهواره لب وا می‌کنی با عصایت معجزه مانند موسی می‌کنی دیده‌ی کور منافق را تو بینا می‌کنی بر حقیری بنی عباس دامن می‌زنی پور اکثم را به تیغ عِلم گردن می‌زنی آن خدایی که به تقدیرم گدایی را نوشت در مرام نام تو مشکل‌گشایی را نوشت ذیل اوصاف تو در بخشش خدایی را نوشت مهربانی علی موسی الرضایی را نوشت در میان تیرگی‌ها آفتاب من شدی تو قسم‌های همیشه مستجاب من شدی چون به سائل می‌دهی از هرچه بهتر، بیشتر می‌خورد باب المراد خانه‌ات، "در" بیشتر گرچه نام تو شده حاجت برآور بیشتر لیک حساس است بابایت به مادر بیشتر پس قسم خوردیم بعد از تو به حق فاطمه تا که امضا گردد امشب کربلای ما همه ✍
اگرچه عاشق تو در بدی زبانزد بود ولی همیشه به من خوبی تو بی حد بود من آن کبوتر هر جایی‌ام که بر بامت به شوق دام، دلم گرمِ رفت و آمد بود من آن سلام پس از هر نماز هر روزم که در تلاش رسیدن به تو مقید بود چگونه می‌شود آقا که با وجود تو باز درون برزخ عاشق شدن مردد بود همیشه حرف زدن با تو مهربان آقا برای عاشقی‌ام فرصتی مجدد بود مرا همیشه به جدت شناختی گفتی همانکه بین حسینیه سینه می‌زد بود * * نبود قسمتم امشب به کاظمین روم کبوتر دلم ای کاش بین مشهد بود ✍ @navaye_asheghaan
ماجرای تو انتهای غم است تو بگو از کجا شروع کنم اذن می‌گیرم از امام رضا تا که این روضه را شروع کنم آه... موسای خانواده نور کوه طوری شده است زندانت مثل بغضی که در گلو حبس است مانده بین گلوی تو جانت از تنت یک خیال مانده فقط بسکه لاغر شدی نحیف شدی خوب شد نیستند دخترهات که ببینند چه ضعیف شدی آه! خلوت نشین ظلمت غم خلوتت هم نمور، هم سرد است پانشو چون که زود می‌افتی این اثرهای استخوان درد است روی دست چهارتا برده بدن تو چه می‌کند آقا؟! غل و زنجیرهای زندانت بر تن تو چه می‌کند آقا پیکر تو سه روز بر پل شهر قبلهٔ اهل کاظمین شده و از اینجا به بعد مرثیه‌ام نوبت روضه‌ی حسین شده وای از آن پیکری که بی سر بود وای از آن پیکری که بی سر ماند وای از آن مادری که در گودال روضه‌های غریب مادر خواند ✍ @navaye_asheghaan
پُر می‌کنیم از مِی گلوی باده‌ها را تا مست باشیم انتهای جاده‌ها را بعد از دو رکعت عشق‌بازی باز خواندند در رکعت سوم همان دلداده‌ها را امشب به سمت خانه‌ی سجاد انداخت دست ارادت‌های ما، سجاده‌ها را خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب آنی بگیرد دست این افتاده‌ها را بعد از پدر، حالا پسر می‌آید از راه خدمت کنید آقا و آقازاده‌ها را این دومین نوری‌ست که تا منجلی شد او هم علی بن حسین بن علی شد در آسمانم ماه را می‌بینم امشب گمراهم اما راه را می‌بینم امشب چشم سرم را بستم و با دیده‌ی دل لبخندهای شاه را می‌بینم امشب ارباب خوشحال است و من در دست‌هایم مال و منال و جاه را می‌بینم امشب در چشم‌های این علی دارم علی را یا که رسول الله را می‌بینم امشب می‌آید و با هر قدم در زیر پایش جان‌های خاطرخواه را می‌بینم امشب حالا که آقای دعا دارد میاید ما را خدا ای کاش قربانش نماید فخر است امشب آسمان را بر زمینش می‌خندد و افلاک، حیران طنینش دست حسین بن علی امشب رکاب و روی علی بن حسین آمد نگینش بی تاب شد، لبخند زد، رویش گل انداخت وقتی که لب‌های علی شد بوسه‌چینش خالی‌ست جای فاطمه هرچند، اما خوابیده با لالاییِ اُم البنینش در سوم شعبان رسید از راه، شاه و در پنجمین روزش رسیده جانشینش روح دعا، مرد خدا، جان حسین است او وارث ملک سلیمان حسین است با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده در راه اثباتت حجر لب باز کرده نه دوستانت که ید عقده‌گشایت از دشمانت هم گره‌ها باز کرده حتی دعاهایت؛ جدا از حرف‌هایت در علم حرفی تازه را آغاز کرده شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس آموزگار آسمان! ممتاز کرده هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده تا قاب قوسین خدا پرواز کرده هروقت می‌خواهم که قلبم را بشویم باید "الهی لاتؤَدِّبْنی" بگویم با دست لبریز از دعایی که تو داری ما را ببر سمت خدایی که تو داری حرفی بزن تا جام من لبریز گردد از باده‌های حرف‌هایی که تو داری گرم مناجات است شب‌های ملائک با لحن جان‌سوز صدایی که تو داری پرواز خواهم کرد با بالی که خاکی‌ست یک روز تا صحن و سرایی که تو داری ما را شبی مهمان خان روضه‌ات کن در خانه‌ات، در کربلایی که تو داری هر جا که باشی کربلا آن‌جاست آقا انگار هر روز تو عاشوراست آقا آزادی از بند اسارت در اسارت دست خدا بوده است یارت در اسارت در مجلس حکام، بر منبر نشستی بر روی کرسی صدارت در اسارت بر دشمنت هم باب بخشش باز کردی یعنی شدی پیک بشارت در اسارت با دست بسته باز دستی باز داری وقتی عطا گشته‌ست کارت در اسارت جسم شهیدان را که کفْن و دفن کردی با اشک می‌خواندی زیارت در اسارت ای آسمان، شرمنده از باران چشمت دست مرا پُر می‌کند احسان چشمت باران چشمان تو را باران ندارد ای آسمان! که بارشت پایان ندارد هر روز، یعقوبی! ز داغ یوسفی که پیراهنی را هم از او کنعان ندارد حدِّاَقل آبی بنوش آقا که چشمت دیگر برای گریه کردن جان ندارد هنگام قرآن خواندنت هم گریه کردی بر حرمتی که قاری قرآن ندارد گفتی مرا ای کاش که مادر نمی‌زاد چه دیده‌ای که بدترش امکان ندارد؟ بعد از بلای شام، شامت را سحر نیست بعد از عمو در آسمانت یک قمر نیست ✍ @navaye_asheghaan
نام تو دوان کرده به پایت قدمم را یاد تو روان کرده دوباره قلمم را با چشم کَرَم کاش که بسیار ببینی ناچیزی این عرض ارادات کمم را هرچند که از برکت میلاد تو شادم پنهان نتوانم کنم انگار غمم را گفتند که یار آمده، بایست که امشب پیدا کنم و سجده بر آرم صنمم را با اینکه قسم خورده‌ام از باده ننوشم واجب شده تا بشکنم امشب قسمم را گل در بر و مِی در کف و معشوق به کام است در مجلس ما، ماهِ رخ دوست تمام است ای آمدنت مژده‌ی میلاد سحرها خورشیدی و نور است پیامت به قمرها ای جان جهان، جان دو عالم به فدایت باید که بیفتند به پاهای تو سرها قنداقه‌ات از عرش زمین آمد و دیدند آنقدر ملک آمده بسته‌ست گذرها قرآن خدایی تو و در حال نزولی پس شبْ شبِ قدر است به فتوای خبرها دیگر گره‌ی کار کسی بسته نمانَد باز است به شکرانه‌ی نامت همه درها دنیای خزان دیده! بهار آمده امشب عطر قدم حضرت یار آمده امشب در حال و هوای شب بارانی هر سال گرم است سر من به چراغانی هر سال در کوچه خیابان دلم ریسه کشیدم دعوت کنمت تا که به مهمانی هرسال با شبنم اشکم سر راهت گل نرگس گل کاشته‌ام من به گلستانی هر سال پاداش غزل‌های من این است بیایی یک مرتبه در جشن غزلخوانی هر سال هم خنده به لب دارم و هم اشک به چشمم حالا منم و بی سر و سامانی هرسال می‌خندم و با دیده‌ای از عاطفه جاری می‌خوانمت ای حضرت بارانِ بهاری آزاد کن این روحِ زبان بسته‌ی تن را تا بال ببخشی غزل خسته‌ی من را بگذار که باز از تو بگوییم و بخوانیم بگذار به وصف تو برانیم سخن را بارانی و بر راه تو چشمان کویر است زینت بده با سروِ قدِ خویش، چمن را ای سامره دلتنگ مناجات شب تو مرهم شوی ای کاش دل تنگ وطن را خون از غم هجر تو، دلِ سنگِ عقیق است ای نصر من الله! تو دریاب یمن را ای نصر من الله! که فتح تو قریب است برگرد که در غیبت تو، شیعه غریب است چندی‌ست که قلب همگان بی ضربان است با تو نفس باد صبا مشک فشان است در حنجره‌ات داد علی اکبر لیلاست برگرد مؤذن! که دگر وقت اذان است بنگر به تمنای وصال تو یگانه اشک غمت از هر مژه چون سیل، روان است ای خسرو خوبان! تو به فکر همه هستی هرچند گدای تو فقط در پی نان است زخم است دوتا پلک تو از گریه به جدت گرچه سبب اشک تو یک قد کمان است ای خسرو خوبان! نظری سوی گدا کن باز آ و نصیبم سفر کرب و بلا کن در خانه نشستیم و به یادت ننشستیم گاهی سر سجاده دعاگوی تو هستیم از ترس بلا‌، دست به دامان شماییم در عافیت اما همه پیمانه به دستیم تو بند زدی قلب ترک خوردهٔ ما را ما قلب تو را در همهٔ عمر شکستیم بر غیر تو خود را نسپردیم؟! سپردیم دل را به همه جز تو نبستیم که بستیم با این همه، ای داروی درد همه عالم! حالا به امیدی سر راه تو نشستیم ای آنکه به هر درد، دوایی و شفایی دنیای بلاییم همه، کاش بیایی ✍ @navaye_asheghaan
ای آشکارِ از همه پنهان، ظهور کن تا جان به لب نیامده، ای جان! ظهور کن خورشید آسمان علی! آشکار شو ماه تمام نیمهٔ شعبان! ظهور کن جاء الحق است زینت دیوارهای شهر برگرد ای بشارت قرآن! ظهور کن خشکیم، بایریم، کویریم، تشنه‌ایم بی حاصلیم حضرت باران! ظهور کن من ظلمتم به تو نرسم دیر می‌شود پس لطف کن به قلب من الآن ظهور کن بر خاک‌های فکه، شلمچه، دوکوهه، فاو با خون نوشته‌اند شهیدان: ظهور کن :: مسمار شاهد است که زهرای مرضیه می‌گفت پشت آن درِ سوزان ظهور کن آقا به حق دست بریده بیا بیا آقا به حق ساقی طفلان، ظهور کن آقا به حق آن لب عطشان بیا بیا آقا به حق آن تن عریان، ظهور کن آقا به حق آن سر مابین طشت زر آقا به حق آن لب ودندان، ظهور کن @navaye_asheghaan
خوردیم یا غم دگران را بدون تو یا خورده‌ایم حسرت نان را بدون تو از بسکه بی توأیم نفهمیده‌ایم که دیدیم باز هم رمضان را بدون تو یادش بخیر می‌گذراندیم آن قدیم با گریه خط به خطِ اذان را بدون تو ما را ببخش امامِ "زمان‌های بی کسی" طی کرده‌ایم اکر که زمان را بدون تو دیگر دهان به بردن نام تو باز نیست چرخانده‌ایم بسکه زبان را بدون تو ما از بهارِ بودن تو بی تصوریم یک عمر دیده‌ایم خزان را بدون تو دل با دل تو می‌تپد اصلاً نخواستیم این قلب را و این ضربان را بدون تو در کربلا به قصد فرج پهن کرده‌ایم هر سال سفره‌ی دلمان را بدون تو شاید خدا به حق حسینش رقم زند امسال آخرین رمضان را بدون تو @navaye_asheghaan
. - اگرچه معصیتم پیش تو خرابم کرد ولی نگاه تو از لطف انتخابم کرد بگیر دست مرا جان تو کم آوردم به هرکه رو زده ام غیر تو جوابم کرد بیا به مجلس ما..سر بزن به ما آقا بیا که داغ فراقت ز غصه آبم کرد تورا به فاطمه دادم قسم،گره وا شد گناه بودم و لطف شما ثوابم کرد به لطف حضرت زهرا،منم غلام علی نگاه مادر تو عبد بوترابم کرد به سجده در حرمش تا به خاک افتادم مویز بودم و عشق علی شرابم کرد گریز شعر چه بهتر به کربلا برود که گریه های زنی در حرم کبابم کرد رباب ناله زنان پای نیزه ی خورشید به گریه گفت که مادر غم تو آبم کرد تو بر فراز نی و حرمله به من خندید به طعنه و به کنایه مدام عذابم کرد ۱۴۰۲/۱۲/۲۵ ✍ عج ................. . علیه‌السلام دل‌مرده‌ایم و یاد تو جان می‌دهد به ما قلبیم و بودنت ضربان می‌دهد به ما ماه خدا دومرتبه بی‌ماه روی تو دارد بشارت رمضان می‌دهد به ما برگرد! ای که لحظۀ افطار، عاقبت یک روز دست‌های تو نان می‌دهد به ما روزی سه بار غرق غریبی و بی‌کسی‌ست حسی که بی‌تو وقت اذان می‌دهد به ما این ماه، فرصتی‌ست که باز عاشقت شویم ماه خدا دوباره زمان می‌دهد به ما ما میهمان جد تو هستیم «جانْ حسین» نامی که اشک‌های روان می‌دهد به ما... بی‌شک حوالۀ همه امسال کربلاست رزقی که آخر رمضان می‌دهد به ما 📝 ✍ . @navaye_asheghaan
دعا کردم پر از کرب و بلا، مشهد، نجف باشد اگر تقدیر من دارد مقدر می‌شود امشب @navaye_asheghaan
. علیه‌السلام ✍ دوباره اشك غم از گونه‌ام سرازير است امام حيِّ من! احياي بي تو دلگير است دوباره ليلهٔ قدر آمد و گمان دارم مقدر است نيايي؛ فراق تقدير است كسي ورق نزند خاطرات هجران را كتاب بي كسي‌ام بي نياز تفسير است مبين كه دست تمنا به آسمان دارم هنوز پاي دل من به خاك، زنجير است گرسنه آمده‌ام پاي سفرهٔ سحرت كه ديده و دلم از شام بي‌كسي سير است رواست تا كه فدايت كنم جواني را ز فرط معصيت افسوس كه دلم پير است براي اين شب جمعه مرا به كوفه ببر چرا كه كرب و بلا در نجف زمينگير است دليل مرگ علي نيست ضربهٔ شمشیر چرا كه قاتل مولا قلاف شمشير است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» . @navaye_asheghaan