نوحه شهادت امام صادق ع.mp3
5.63M
تمرین نوحه شهادت امام صادق ع
فضای لحنی (نظر شخصی): #همایون
هستم در این زمانه تنها و بی نشانه
دشمن مرا ز خانه بیرون کشد شبانه
همچون کمان خمیدم زخم زبان شنیدم
دنبال قاتل خود در کوچه میدویدم
واویلا واویلا آه و واویلا
****
تنها و بی قرارم کاری به کس ندارم
از بس که من دویدم دیگر نفس ندارم
همچون علیِ مظلوم خون بر دلم نشاندن
با دست بسته من را در کوچه میکشاندن
اشکی چکیده دارم رنگی پریده دارم
مانند مادر خود قدی خمیده دارم
واویلا واویلا آه و واویلا
****
هستم رئیس مذهب جانم رسیده بر لب
هنگام کوچه گردی هستم به یاد زینب
باشد دلم پر از خون چون لاله های صحرا
میسوزد آشیانم چون آشیان زهرا
گفتم بزن تو آتش از پای تا سرم را
اما مبر تو پیشم تو نام مادرم را
شادم که کارگر شد در سینه زهر کینه
چشمم دگر نیفتد به کوچه ی مدینه
واویلا واویلا آه و واویلا
۱۴۰۳.۰۲.۱۲
1_8439404361.mp3
3.01M
زمینه #حضرت_زهرا
دستگاه_ماهور_گوشه_شکسته
درو دیوار گریه می کنه ای وای
نوک مسمار گریه می کنه ای وای
مادری در بین بستر افتاده
تن تبدار گریه می کنه ای وای
درد پهلو گریه می کنه ای وای
دست و بازو گریه می کنه ای وای
چشم مادر جایی رو نمی بینه
زخم ابرو گریه می کنه ای وای
و علیک بالبکأ
سهم دختر نبی سیلی شد
و علیک بالبکأ
صورت مادر ما نیلی شد
وعلیک باالبکأ
بین اون شلوغیا غوغا شد
و علیک باالبکأ
در خونه با لگد تا وا شد
آسمونْ خون گریه می کنه ای وای
دستِ لرزون گریه می کنه ای وای
داره زینب غصه میخوره دائم
دلْ پریشون گریه می کنه ای وای
حال مضطر گریه می کنه ای وای
سر و معجر گریه می کنه ای وای
مجتبی هم گوشه ای غریبونه
واسه مادر گریه می کنه ای وای
و علیک بالبکأ
پیش مجتبی جنایت ها شد
و علیک بالبکأ
دوّمی اومد و سَدّ را شد
و علیک بالبکأ
روبه روی پسرش واویلا
و علیک بالبکأ
طوری زد که مادر افتاد از پا
🎙اجرا: حاج_اسماعیلی
✍ عباس_قلعه
.
#چهارپاره
مرثیه شهادت امام صادق علیه السلام
دل دوباره به غم فرو رفته
یادِ غم های حضرت صادق
می نویسم من از غمِ آقا
می نویسم چنان دلِ عاشق
با غم و رنج و آه می گویم
از همه سر شکستگی هایش
از رئیس و مؤسس مکتب
از غم پَر شکستگی هایش
نه ضریحی به روی قبرش هست
نه حرم در مدینه اش دارد
او که شاگرد پروری می کرد
غصه و غم به سينه اش دارد
باید از حال بی قراری گفت
باید از ناله های او بنوشت
باید از زهر و سوزش جگرش
باید از غصه مو به مو بنوشت
شاید از بی کَسیش باید گفت
مثل حیدر میان کوچه ی تار
آن زمانی که بی عبا و رِدا
پشت مرکب دویده او بسیار
وای من شایدم زِ بزم شراب
یا که از طعنه های دشمن ها
یا که زآن حرفا که می گفتند
در اِزای سلامِ آن آقا...
وای من شاید از شراره کین
که به جانش فِتاده دشمن او
که دلش را به تاب اَفکنده
پُر زِ خاک و شراره شد تن او
یا که از بچه هاش باید گفت
که غمین و چه دل شکسته شدند
زانوی غم بغل گرفته همه،
گوشهی خانه زار و خسته شدند
گر چه آتش به خانه اش اُفتاد
گر چه شد موسفید شهرِ غریب
کِی ولی دخترش اسارت رفت؟
کِی شده قتل او فجیع و عجیب
می نویسم که او کفن شده است
می نویسم که پیکرش شد خاک
کِی شده جسم او به طرزِ قفا؟
کِی شده پیکرش به خنجر چاک؟
نوحه خوانِ حسین بود اما..
بدنش چون حسین پاره نبود
گفت نوحوا علی الحسینِ شهید
زخمِ او کمتر از ستاره نبود
نوحه خوانِ حسین بود اما..
رأس او روی نیزه ها نشده
دستِ آخر غروب خواهر او
از اسیرانِ کربلا نشده
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#شهادت_امام_صادق
#امام_صادق
.
@navaye_asheghaan
.
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیهالسلام
گرچه وجودم را شرار نار سوزاند
کی سینه ام را حملۀ اغیار سوزاند؟
من بین شعله بودم و یاران همه خواب
قلب مرا این غفلت انصار سوزاند
با آنکه خواندم ذکر «حرِّم شیبتی» را
اما تمام صورتم را نار سوزاند
من تازه فهمیدم چرا مادر جوان مُرد
پهلوی من را هم نوک مسمار سوزاند
با پای عریان چون دویدم در پی او
گلبرگ پایم را فشار خار سوزاند
مُردم ز غیرت لحظه ای که ناسزا گفت!
این بد زبانی قلب من بسیار سوزاند
#قاسم_نعمتی ✍
.
@navaye_asheghaan
.
#شهادت_امام_صادق
شعر مرثیه امام صادق علیه السلام
باور نمی کنم که به او هم جفا شده
او که عزیز جان و دل مصطفی شده
او که امام و رهبر و مولای شیعه بود
از چه دلش به غصه و غم مبتلا شده
مذهب به دست او به ثَمر آمده بسی
مکتب به اَمر حضرت نورش بنا شده
چندین هزار مثل ابوحمزه ها فقط
در پای درس معرفت او گدا شده
درس و کتاب و بحث و روایات ما همه
با قالَ صادقش همه جا پُر بها شده
غربت شراره زد به دلِ غم چشیده اش
وقتی مدینه با دل او بی وفا شده
با زهرِ کاری از نفس افتاده، بی قرار
در بین حجره با غم دل آشنا شده
تنها نه زهرِ کاری شده قاتلش ولی
مسمومِ کین شده، غم او مُنتها شده
آتش به خانه آتش زده اَند و، قیامتی
در بینِ خانه و دلِ آقا به پا شده
سجّاده را به وقت نمازش زِ پای او
دشمن کشیده باعث رنج خدا شده
با دستِ بسته از حرمش تا که بُردهاند
دلهای زارِ اهل حرم در نوا شده
پای برهنه، پیر زمانه، کشان کشان
عالَم نَدیده در به درِ کوچه ها شده
یادِ علی غمِ دل و، با یادِ فاطمه
زخم دلش یکی و غمِ او دو تا شده
در بین کوچه، در پیِ مرکب که می دوید
جانش برای فاطمه آنجا فدا شده
گاهی به یاد حیدر و، گاهی علی الخصوص..
.. با یادِ زینبش دل او کربلا شده
در بین روضه ها، دل آن روضه خوان عجین
با روضه ی حسین و تن و بوریا شده
شکر خدا که پیکرش آخر کفن شده
کِی دیگر او سرش به روی نیزه ها شده
تنها فقط شبیه حسینش بقیع اوست
چند مرتبه خراب و، یَمِ غصه ها شده
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#امام_صادق
.
@navaye_asheghaan
.
#شهادت_امام_صادق
#امام_صادق علیه السلام
طایر قدسی ام و سوخت همه بال و پرم
زهر شد مرهم زخم دل و زخم جگرم
بارها خون جگر خوردم و از ظلم عدو
خون دل بود که میریخت ز چشمان ترم
میکشم پا به زمین از اثر زهر بلا
میکشم آه از این سینه پر شعله ورم
شرم از روی من و روی پیمبر نکرد
آنکه از فتنه و بیداد دو تا کرد کمرم
بسکه شبها ز غریبی دلم گرییدم
که گرفت هاله غم چهره همچون قمرم
قبله عالمم و روی به قبله شده ام
شادم از اینکه نشسته ست کنارم پسرم
گرچه لب تشنه ام اما به دلم افتاده
جان دهم تشنه به یاد شه لب تشنه ترم
گرچه بر روی زمین پا کشم از درد ولی
شد تجسم غم آن کشته به پیش نظرم
یاد تاراج حرم همره سیلی و لگد
یاد آن پیکر زخمی ز پا تا به سرم
#اسلام_مولایی ✍
.
@navaye_asheghaan
.
#شهادت_امام_صادق
یا لطیف
آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو
عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو
بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو
ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو
تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی
تو امام راستینی،تو امام صادقی
از قنوت صبحگاهت تا دعایی می رسد
مستمند تو به یک نان و نوایی می رسد
پای درس ات روح آدم تا رهایی می رسد
جابرِ حیّان در این مکتب به جایی می رسد
طایر علم لدُنّی جلد بامِ صادق است
شیعه هرچه دارد از قالَ الامام صادق است
خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است
خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است
کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است
طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است
نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند
بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند
حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است
پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است
یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است
در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است
خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده
مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده
می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت
شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت
جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت
بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت
اشک را مانند مادر می کنی آب وضو
آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو
فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم
شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم
دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم
بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم
کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم
چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم
بارها گفتی که اشک روضه ها مشکلگشاست
دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست
ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست
قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست
اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای
گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای
آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت
آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت
روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت
دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت
نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند
پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند
پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است
جای جای این گذر بال و پرت افتاده است
تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است
رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟
ریسمانِ بی مروّتها اسیرت کرده است
ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است
بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند
بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند
تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند
ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند
سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها
عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها
گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد
پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد
طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد
دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد
دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود
معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود
#امام_صادق
#بردیا_محمدی ✍
@navaye_asheghaan
.
#شهادت_امام_صادق
#نوحه #شور امام صادق علیه السلام
_______
برا سائــل درت/هرچــه نیازه میکنی
رحمت الهی رو/بهش افــاضه میکنی
توامام صادقی/که با یه گوشهءنگات
یه شبه مفضل و مثل مَــعاذه میکنی
توی مکتب شــماحرفی اصن ازظلم نیست
راه حق مشخصه برای هیچکس گم نیست
از روایــات مــعاذبــــن کثــیــر مـــیفــهمــم
چیــزی بالاتره از خــدمت به مــردم نیست
تو نوره صداقتـی امــامه همه
کلامــت هدایتــه همــه عالـمه
کسی که ولایــت علـی دینشه
دعا میکنی براش مثه فاطمه
((یاجعفربن محمد/ ایها الصادق))
_____
حقه دینی که شما/بشی امام ورهبرش
میشناسن شیعه روبه/روایت معتبرش
ذرّه ای هــم از نَــمِ/عـلوم بـی کران تو
یکی مثل مالــک و/زراره میشه ثمرش
دل تاریــک منــو عشــق تــو روشــن میکنه
کاری که کرده با فیض کوفی بــامن میکنه
این روایت شماس که اشــک برامام حسین
مــارو از آتــیــش روز حــشــر ایــمَن میکنه
هــمه زندگــیم فــــدایِ راه حسین
من هستم یه عمره در پناه حسین
چه ترس ازقیامته،تا فرموده ای
قیامت میچــرخه بــا نگاه حسین
((یاجعفربن محمد/ ایها الصادق))
_____
#امام_صادق
نغمه وشعر:الاحقر مجتبی نامور ✍
👇
@navaye_asheghaan
.
#شور
#امام_صادق علیه السلام
___________
سنــگ زیــر پاتــم دُرّ می کنــی/ با گذرت
مــارو غــرق تَحَــیر می کــنی/ بــا اثــرت
جنس نگاتْ طوری تاثیرداره/ که یه شبه
مُفَــضَّل و یکــجا حُــرّ می کنی/ با نظرت
پــای قرآن بــاشی کــوثر میشی
از همه اهــل جــهان ســر میشی
روی مــنبر کــه میــری پیــغمبـر
توی میدون باشی حیدر میشی
صادق هدایتی//تویــی شور محشر
مثل عمه زینبت//میشی وقت منبر
ای بــه کــوثر آبـرو//عشق آل هاشم
مــو نمــیزنی تــو بــا //فــتّـاح خیبر
مولانا امام الصادق(ع)
_________
علت تمــوم ایــن نوکــری/ عـاشقیه
ایــن ارادتــای مــا بــه درت/ واقعیه
تو علمداری کردی پایه دین/با قلمت
شیعه هر چی داره روایت/ صادقیه
از تــو داریم ایـن همه حسینیه
پــای مکتبــت پــر ازکــلیــنیــه
برکت نظام ماهرچی که هست
از وجــود پســرت خــمــینــیـه
قــال الصــادقای تــو //پایــههــای ایــمانی
هرکی ذوب مکتبت // شد، میشه سلیمانی
بــه شرافــتم قسم// مینِویــسم امضـا شه
می ســازن ضریحتــو// شیعه های ایرانی
مولانا امام الصادق(ع)
________
شعر و نغمه:الاحقر مجتبی نامور✍
👇
@navaye_asheghaan
Mahmoud Karimi - Rafti Baradarat Tanhatar Shod [SevilMusic].mp3
9M
🔳#حضرت_عبلس
🔳#محمود_کریمی
🔳رفتی برادرت تنهاتر شد
🔳رفتی مجیب عالم مضطر شد
در دل نخلستان تا که علم افتاد
خواهرمان زینب بین حرم افتاد
زجر شنیدن هلهله ها را
آتش خنده ی حرمله ها را
خواهرمان دیده
به که من گویم دردم
بی تو باید برگردم
🔳رفتی برادرت تنهاتر شد
🔳رفتی مجیب عالم مضطر شد
🔳علمدار …
ای نخل خشک خونین دستت کو؟
ای ماه ام البنین دستت کو ؟
بی تو تک و تنها، در دل این دشتم
در پی دست تو روی زمین گشتم
لحظه ی دیدن مشک دریده
فذق شکسته و دست بریده
قامت من خم شد
کمرم را خم کردی
به لبم جان آوردی
🔳رفتی برادرت تنهاتر شد
🔳رفتی مجیب عالم مضطر شد
🔳علمدار
مشک را آوردی تا پای جانت
با دست و با کتف و با دندانت
این چه بلایی بود بر سرمان آمد
بهر تسلایش مادرمان آمد
رفتی و تشنه تر از همه بودی
تشنه ی دیدن فاطمه بودی
فاطمه هم آمد
آمد امّا خیلی دیر
دیده ات را بسته تیر
🔳رفتی برادرت تنهاتر شد
🔳رفتی مجیب عالم مضطر شد
🔳علمدار
.@navaye_asheghaan