ابولحسن خرقانی میگوید:جواب دو نفر مرا سخت تکان داد...!
1⃣ مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد!
او گفت: ای شیخ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد!
2⃣ مستی دیدم که افتان و خیزان در جادهاى گل آلود میرفت.
به او گفتم : قدم ثابت بردار تا نلغزی!
گفت : من بلغزم باکی نیست...
بهوش باش تو نلغزی شیخ! که جماعتی از پی تو خواهند لغزید.
🔶ياد اين جمله داستايوفسكى از كتاب نفرين شدگان افتادم:
👈 هر"پرهیزکاری"گذشتهای دارد و هر "گناه کاری"آینده ای!
#پسهیچگاههمدیگرراقضاوتنکنیم
@navayedel
نوای دل🎵
ابولحسن خرقانی میگوید:جواب دو نفر مرا سخت تکان داد...! 1⃣ مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
هر #پرهیزکاری؛ گذشته ای دارد و هر #گناهکاری؛ آینده ای!
#پسهیچگاهیکدیگرراقضاوتنکنیم
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
@navayedel
#سوادزندگي
کسی که شنا کردن بلد است میداند که آب او را پایین نمیکشد .
اما کسی که با شنا آشنا نیست
فکر میکند آب او را پایین میکشد و غرق میکند.
برای همین بیهوده دست و پا میزند و غرق میشود.
بهتر است بدانیم این افکار ماست که ما را غرق میکند
وگرنه زندگی عمق زیادی ندارد
@navayedel
#شخصیت_انسانی
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ﯾﻌﻨﯽ،ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮاﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ﯾﻌﻨﯽ،ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭﺍﺯﻣﺎﺩﺭخویش
ﻭﺑﺎﺭﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯخویشتن ﺧﻮﯾش،
ﺗﺎﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ،
درزﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ،ﻫﻮﯾﺪﺍﺷﻮﺩ
ﻭﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭﺁﻏﺎﺯﮔﺮﺩﺩ!
پایه وبنای شخصیت انسان هابرکردارشان میباشد،وزیباترین شخصیت ها متعلق به خوش اخلاق ترین انسانهاست.
@navayedel
#حواست به این مدل کارا باشه که گیر نیفته تو کارت...😊
هر کس باقیماندهی نخ و پارچه را بعد از دوختن لباس پس ندهد، در روز قیامت آن را از او طلب کنند و چون نتواند بیاورد از اعمال نیک او بکاهند.
👈 ﴿قدیم نخ را هم سفارشدهنده پارچه به خیاط میداد.﴾
⭕️قابل توجه تعمیرکاران و سفارشگیرندگان مثال: یک مکانیک یک چسب که از صاحب خودرو برای چسباندن یک واشر میگیرد باید مانده آن را به صاحبش برگرداند.
نبی مکرم اسلام (ص)👆
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
@navayedel
#تلنگر
الاغ گفت :
رنگ علف قرمز است!!!
گرگ گفت :
نه سبز است!!!
باهم رفتند پیش سلطان جنگل(شیر) و ماجرای اختلاف را گفتند....
شیر گفت: گرگ را زندانی کنید
گرگ گفت :
ای سلطان، مگر علف سبز نیست...
شیر گفت: سبز است، ولی دلیل زندانی کردن تو ، بحث کردنت با "الاغ" است.
با مطالعه این حکایت، بحث نکردن با افراد نادان را در زندگی خود تمرین کنیم.😊
@navayedel
#سنگریزه
شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی میکرد.
چاهی داشت پر از آب زلال زندگیش به راحتی میگذشت با وجود اینکه در همچین منطقه ای زندگی میکرد.
بقیه اهالی صحرا به علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک نشدنی دارد.
یک روز به صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل آب افتاد صدای سقوط سنگریزه برایش دلنشین بود اما میترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیاید.
چند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد از روی کنجکاوی اینبار خودش سنگ ریزه ای رو داخل چاه انداخت کم کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ ریزه ها چاه به مشکلی بر نمیخورد.
مدتی گذشت و کار هر روزه مرد بازی با چاه بود تا اینکه سنگ ریزه های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه بسته شد.
دیگر نه صدایی از چاه شنیده میشد و نه آبی در کار بود.
مطمئن باشید تکرار اشتباهات کوچک و اصرار بر آنها به شکست بزرگی ختم خواهد شد
@navayedel
یکی از فانتزی هام اینه که
وقتی روی صندلی مترو نشستم
یه لحظه بلند شم؛ ملت که هجوم آوردن سمت صندلی، موبایلمو از جیبم دربیارم و بشینم.😉
دکتر هم رفتم؛ گفت مرض داری🤦♂😅
@navayedel
کاش افتخار آدما به این نباشه
که هیچکس حریف زبون من نمیشه😐
کاش به این افتخار می کردن که
هیچکس حریف شخصیت من نمیشه...👌❤️
@navayedel
مرحوم حضرت آیت الله مجتهدی رحمهالله:
دو چیز است که گناهان را نابود می کند:
1⃣مرض :
حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) به یکی از اصحابشان که مریض شده بود مؤعظه کردند و فرمودند :
خدا بیماری تو را وسیله کاستن گناهانت قرار داده است.
آدم که تب می کند کفاره گناهانش است.
ناراحت نشید از این که مریض شدید ، شکوه نکنید ، فایده مرض این است که گناهان را نابود می کند.
2⃣سجده :
در روایت داریم که آدم به سجده برود و مدتی بر سجده باشد و ستایش کند.
حدیث است که
سجده گناهان را می ریزد ، همان طور که باد در فصل پاییز برگ درخت را می ریزاند.
گناه آدم را سنگین میکند ، مثل بعضی ها که دیدید نماز صبح که می خواهند بخوانند ، انگار که کوه رویشان است.
@navayedel
#داستان
مسافر تاکسى آهسته روى شونهى راننده زد.
چون ميخواست ازش يه سوال بپرسه.
راننده داد زد، کنترل ماشين رو از دست داد، نزديک بود که بزنه به يه اتوبوس، از جدول کنار خيابون رفت بالا، نزديک بود که چپ کنه، اما کنار يه مغازه توى پياده رو، متوقف شد.
براى چندين ثانيه، هيچ حرفى بين راننده و مسافر رد و بدل نشد.
تا اين که راننده رو به مسافر کرد و گفت:
هى مرد! ديگه هيچ وقت، اين کار رو تکرار نکن، من رو تا سر حد مرگ ترسوندى!
مسافر عذرخواهى کرد و گفت: من نميدونستم که يه ضربهى کوچولو، آنقدر تو رو ميترسونه.
راننده جواب داد: واقعاً تقصير تو نيست، امروز اولين روزيه که به عنوان يه رانندهى تاکسى، دارم کار ميكنم،
آخه من ۲۵ سال، راننده ماشين نعش کش بودم!😐
👌گاه آنچنان به تکرارهاى زندگى عادت ميکنيم، که فراموش ميکنيم جور ديگر هم ميتوان بود!😊
@navayedel