#شهیدان
🌹 #شهید_مهدی_زین_الدین 🌹
❤️رتبه 4 کنکور شد،
پزشکی شیراز.
میتونست بره دنبال تحصیل و بعدش هم درآمد بالا
و یک زندگی راحت.
🌸حتی میتونست یه رنگ مذهبی هم به کارش بده
و توجیه کنه که میرم پزشک میشم
و بعدش خدمت به مردم...
🌸اما چون پدرش در تبعید بود
و کتابفروشیشون (بخونید مرکز مبارزه با شاه فاسد) رو آقا مهدی به تنهایی اداره میکرد،
🌸 فهمید که الان اولویت انقلاب موندن تو خط اول مبارزه با شاه هست، نه رفتن دنبال آسایش.
#دوست_شهید_من
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
@navayehosseinian
1_36552351.mp3
1.17M
#شهیدان
🌹لباس شهادت 🌹
🌸روایت زیبا از
#استاد_پناهیان ....
✅ لباس بپوشی برای فخر به مردم خدا بهت نگاه نمیکنه..
🌸 خیلی زیباست 👌😊
پیشنهاد میکنم حتما" بشنوید
#دوست_شهید_من
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
@navayehosseinian
#شهیدان
#شهیدی ڪہ مادرش را با شالی از
ڪربلا شفا داد...
🌷 #شهید_محمد_معماریان 🌷
🌸مادر شهید می گفت : نزدیڪ محرم بود ڪہ من پام شڪست و در خانہ افتاده بودم و دڪتر ها گفتند ڪہ بہ سختی خوب می شہ ...
یڪ روز دلم شڪست و گفتم : خدایا من بہ مسجد می رفتم سبزی پاڪ می ڪردم ، فرش ها را جارو می زدم و ڪارهای هیئت را انجام می دادم ، اما الان خونہ نشین شدم ...
🌸شب بہ شهید خودم متوسل شدم و خوابم برد...درعالم خواب دیدم ڪہ محمدم با عده ای از رفقای خودش ڪہ شهید شده اند اومد و یڪ شال سبز هم بہ گردنش بود...
گفتم : مادر ڪجا بودی؟
گفت : ما از ڪربلا می آییم ...
گفتم : مادر مگر نمی بینی من بہ چہ وضعی در خونہ افتاده ام ...
🌸گفت : اتفاقا شفایت را از اباعبداللہ(ع) گرفتم...
و بعد شال را از گردنش برداشت و روی پای من انداخت و گفت مادر شڪستگی پایت خوب شده ...
این دردی ڪہ داری بخاطر گرفتگی عضلات است...
گفت : مادر برو ڪارهای مسجد رو انجام بده ...
🌸صبح از خواب بیدار شدم و دیدم ڪہ می تونم راه برم ...
دخترم دوید و گفت : مادر بنشین،پای شما شڪستہ...
گفتم : نہ ، پام خوب شده ...
🌸خواهر شهید تعریف می ڪند : یڪ دفعہ دیدم در اتاق بوی عطر عجیبی پیچیده ، گفتم مادر چه خبره ؟ این شال چیہ ؟؟؟
ماجرا را ڪہ برامون تعریف ڪرد باور نمی ڪردیم ...
گفتیم بریم نزد آیت الله گلپایگانی ...
شال را خدمت آیت الله گلپایگانی بردیم ، هنوز صحبتی نڪرده بودیم ڪہ ایشان شال را گرفتند،بوییدند و بوسیدند و شروع ڪردند بہ گریہ ڪردن ...
🌸گفتیم: آقا چی شده شما چی می دونید ؟
عرض ڪردند : این شال بوی امام حسین(ع) را می ده ...
گفتیم : چطور؟
گفتند : ما از اجداد ساداتمان از مقتل سیدالشهدا یڪ تربت ناب داریم ...
این شال سبز بوی تربت اباعبدالله (ع) را می ده ...
🌸و بعد فرمودند : یڪ تیکه از این شال را بہ من بدید وقتی من از دنیا رفتم در قبر و ڪفنم بگذارید و من هم در عوض آن تربت نابی ڪہ در اختیار ماست را بہ شما می دهم ....
📚 منبع : ڪتاب ۵۴۰ داستان از معجزات و ڪرامات امام حسین (علیه السلام)
#دوست_شهید_من
http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686