1_12468906853.mp3
7.97M
حاج_حسن_عطایی
کار ندارم به هیچکی آقا
زندگی میکنم با عشقت
هیئت تو عبادتگاهمه
بندگی میکنم با عشقت
حرمت تنها پناه قلب خستمه
کرمت امید این دل شکستمه
به دمت زندهام همیشه این همه هستمه
همهی دین و دنیام ای آقام ای آقام
شفیع روز فردام ای آقام ای آقام
اگه یک لحظه از این پرچم جدا باشم
دو عالم رو نمیخوام ای آقا ای آقا
یا اباعبدالله ای آقا...
بی تو معنا نداره دنیا
من بدون تو هیچ هیچم
زندگی با غمت شیرینه
با تو گرد خدا میپیچم
به خدا جنت بدون تو جهنمه
همه جا بی تو برام پر از درد و غمه
صنما آرامشم زیر این علمه
با تو خیلی رو به رام ای آقام ای آقام
بی تو لبریزه غم هام ای آقام ای آقام
اگه تو من رو نخوای به والله میمیرم
دو عالم رو نمیخوام ای آقام ای آقام
یا اباعبدالله ای آقا...
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
172.4K
نوحه دوطفلان زینب س
سبک قدیمی سنتی وای حسینا وای حسینا
◾️◾️◾️◾️
برتو آورده ام زخیمه گه توشه ام
توعزیز دلم این دوجگرگوشه ام
هردویارتواند. جانثار. تواند
ای برادر ای حسین جان4بار
این دوطفلان تمام هست و بود منند
نوگلان من. از. باغ وجود. منند
هردوسربازتو. هردوجانبازتو
ای برادر ای حسین جان
ده اجازه که تا بسوی میدان روند
جان گرفته بکف بسوی جانان روند
جرعه نوش بلا. از. شه کربلا
ای برادر ای حسین جان
گرچه ازداغشان شودکمان قامتم
تو. زخیمه برون نمی کنی روئیتم
بی تو تشنه جگر من نخواهم پسر
ای برادر ای حسین جان
گوبه میدان روند مکن مرا. نا امید
تا که در راه تو شوند هر دو شهید
شوم ام شهید. پیش توروسپید
ای برادر ای حسینجان
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
4_5839292838193397963.mp3
977.7K
مڹ غلامہ قنبرم قنبڕغلامہ حیدڕاست کربلایے مجیدمرادزاده:
#شور_احساسی_زینبی
#سبک_کربلا_خونمه
#من_به_تاب_وتبم
🌹
✅بنداول
من به تاب وتبم ذکره روی لبم
منصبم اینه که غلامه زینبم
🌹
می گیرم هرشب ذکریازینب
دختر حیدر دلاوری
گنبدت زیباست حرمت رویاست
به چه صحن وسرای محشری
دارم ارادت بمیرم واست
توازبرادرت غریب تری
🌹
واااای بی بی زینب (س)
✅بنددوم
بانوی محترم ببرم به حرم
بی بی جون نیگاکن به چشمای ترم
🌹
بی بی کرم دفاع از حرم
افتخاروسعادته منه
اعتداله من اعتبارمن
اینه بگن که این سینه زنه
این شعارمه افتخارمه
بشم فدای دخت فاطمه
🌹
وااااای بی بی زینب (س)
✅بندسوم
سربازیم همگی تحت امرولی
جون فدامیکنیم براسیدعلی
🌹
ماهمه عمار، میثم تمار
مائیم مطیع امر رهبری
داعشی پست میخوری شکست
باتیغ شیعه های جعفری
اهل ایرانیم مثل سلمانیم
مدافعان بنت الحیدریم
🌹
واااای بی بی زینب (س)
💠💠1⃣6⃣4⃣💠💠
#مجید_مراد_زاده
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
✅یاران و اصحاب امام
8⃣3⃣ #زهير_بن_بشر_خثعمي
🔷زهير پسر بشر است كه در كربلا حضور يافت و در حمله نخستين به فوز شهادت نائل آمده است(۱). در زيارت رجبيه اين گونه آمده است:
▪️«السلام علي زهير بن البشر؛
▪️سلام بر زهير پسر بشر (بشير)(۳ ).
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) مناقب آل ابيطالب، ج ۴، ص ۱۱۳؛ وسيلة الدارين، ص ۹۴؛ الامام الحسين في كربلا، ج ۴، ص ۲۶۸، ش ۲۵؛ ابصار العين، ص ۱۷۰
( ۲ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۸؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۷۲
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺
9⃣3⃣ #عبدالله_بن_بشر_خثعمي
🔹«عبدالله » پسر «بشر» پسر «ربيعة بن عمرو» از شجاعان نامآور عرب بوده است. پدر عبدالله نيز از رزمآوران بوده است. عبدالله ✳️از جمله كساني بود كه همراه لشكر ابنسعد خارج شد، ولي سرانجام از ياران امام حسين عليهالسلام گشت(۱ ).
🔸شهادت عبدالله
عبدالله پيش از ظهر عاشورا به فوز شهادت رسيد(۲ ).
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) ابصار العين، ص ۱۷۰
( ۲ ) منتهي الآمال، ج ۱، ص ۶۵۶
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺
0⃣4⃣ #بشر_بن_عمرو_حضرمي
🔹«بشر » پسر «عمرو» پسر احدوث و از مردم «حضرموت» و از قبيله كنده بوده است.✳️ او از نيكان و ياران حضرت امام علي عليهالسلام است. دلاوري فرزندان او در نبردها زبانزد است. بشر در ايامي كه هنوز امام حسين عليهالسلام با ياران يزيد در حال گفتوگو بودند، به امام حسين عليهالسلام پيوست(۱ ).
✳️امتحاني ديگر
🔶«سيد داودي» نقل كرده: روز عاشورا فرارسيد و جنگ آغاز شد. در همان حال به بشر خبر رسيد كه ✳️پسرت عمر در مرز ري به اسارت گرفته شد. او در پاسخ گفت:
😭به حساب خداوند ميگذارم. من دوست ندارم كه او اسير شود و من بعد از او زنده باشم(۲). خبر اين جريان به امام حسين عليهالسلام رسيد.
حضرت به او فرمودند :
▪️«رحمك الله انت في حل من بيعتي، فاذهب و اعمل في فكاك ابنك؛
▪️خداي تعالي تو را رحمت كند، تو از بيعت با من آزادي، پس برو و در آزادي پسرت كوشش كن»
🔹 بشر عرض كرد:
✳️«اكلتني السباع حيا ان انا فارقتك يا اباعبدالله؛
😭اي اباعبدالله! درندگان مرا زنده زنده بخورند، اگر از شما جدا شوم»
🔹پس امام فرمود: «اينها را به پسرت محمد بده (محمد نيز پدر را در كربلا همراهي ميكرد) اين لباسهاي بردي است كه ميتواند در آزادي برادرش از آن كمك گيرد».
امام به او پنج لباس دادند كه قيمت آنها هزار دينار ميشد(۳ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت: معرفت ويژه بشر در كربلا به امام و هدف او باعث شد تحت تأثير عواطف پدري قرار نگيرد .
🔻شهادت بشر
🔸بشر در كربلا پيش از ظهر عاشورا به مقام رفيع شهادت نائل آمده است(۴).
در زيارت ناحيه مقدسه آمده،
▪️«السلام علي بشر بن عمرو الحضرمي»
▪️درود بر بشر پسر عمرو حضرمي». سروي نيز شهادت او را در حمله نخستين دانسته است(۵ ).
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) #ابصار_العين ، مقصد ۷، ص ۱۷۳
( ۲ ) «عند الله احتسبه و نفسي ما كنت احب ان يؤسر و ان ابقي بعده .»
( ۳ ) تنقيح المقال، ج ۱، ص ۱۷۳
( ۴ ) منتهي الآمال، ج ۱، ص ۶۵۴
( ۵ ) مناقب آل ابيطالب، ج ۴، ص ۱۱۳
✅یاران و اصحاب امام
1⃣5⃣ #عمرو_بن_جناده
🔹«عمرو » فرزند «جناده» شهيد كربلا است(۲). ✳️او در حالي كه عمري بيش از يازده سال نداشت، پس از شهادت پدرش به خدمت امام آمد تا اذن جهاد بگيرد. حضرت او را اذن ميدان نداد و فرمود:
😭«پدر اين نوجوان در اولين حمله كشته شده است. شايد مادرش كشته شدن او را خوش نداشته باشد»(۳).
😭✳️نوجوان گفت: «البته مادرم مرا به جهاد امر كرده است»(۴).
پس از آن امام به او اجازه جنگيدن داد. او در هنگام ورود به ميدان اين بيت را ترنم ميكرد :
▪️«اميري حسين و نعم الامير سرور فؤاد البشير النذيرعلي و فاطمه والده و هل تعلمون له من نظير ( ۵ ).
▪️سالارم حسين است و چه نيك اميري، كه نشاط دل پيامبر و مژدهدهنده (به سعادت) و بيمدهنده (از انحراف و دوري از حق) است. علي و فاطمه پدر و مادر اويند و آيا مانند او كسي را ميشناسيد؟ »
🔻شهادت عمرو
🔸پس از اجازه امام «عمرو» بيدرنگ به ميدان رفت و پس از كارزاري نه چندان طولاني به شهادت رسيد. اين نوجوان نيز همراه پدرش در زيارت ناحيه مقدسه مورد سلام امام است:
▪️«السلام علي جنادة بن كعب الانصاري الخزرجي، و ابنه عمرو بن جناده؛ سلام بر جناده پسر كعب انصاري خزرجي و فرزندش عمرو پسر جناده ».
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) #ابصار_العين ، ج ۱۸۰
( ۲ ) كتاب الفتوح، ج ۵، ص ۱۱۰
( ۳ ) عبارت امام از ابومخنف گزارش شده است: عن الحسين عليهالسلام: «ان هذا غلام قتل ابوه في المعركة و لعل امه تكره ذلك». مقتل الحسين عليهالسلام مقرم، ص ۲۵۳
( ۴ ) فقال الغلام: «اني امي هي التي امرتني». ابصار العين، ص ۱۵۹
( ۵ ) مناقب آل ابيطالب، ج ۴، ص ۱۰۴
✅یاران و اصحاب امام
2⃣5⃣ #عبدالله_بن_عمير
🔹«عبدالله»(۱ ) فرزند «عمير»(۲) از قبيله «بنيعليم»(۳)است. «ابومخنف» ميگويد ابوجناب به من گزارش كرد كه «عبدالله بن عمير» از ما بود. او پيش از اين به كوفه آمده بود، و نزديك چاه «جعد» از همدان سكني گزيده بود. همسري داشت از «نمر بن قاصد» كه او را «اموهب» دختر «عبد» ميناميدند. علامه مجلسي رحمه الله ميگويد: روايتي ديدهام كه در آن اين گونه گزارش شده:
✳️«جناب وهب پيش از اين نصراني بود. او به همراه مادرش به دست حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام اسلام آورده بود»(۴). او مردي شريف و شجاع بود در بين قوم خود با قامتي بلند و بازواني پرتوان و مهارتي در رزم بود. او از شيعيان مخلص و شجاع حسين عليهالسلام به شمار آمده است(۵). او پيش از آن، در كوفه ساكن بود ولي هنگامي كه لشكر «ابنزياد» از كوفه براي جنگ با امام حسين عليهالسلام عازم كربلا شد، او نيز به اتفاق همسر خود رهسپار كربلا شد و توفيق يافت به سپاه امام ملحق شود(۶ ).
🔸حركت عبدالله به سوي امام
🔹ابنمخنف ميگويد: روزي «عبدالله بن عمير» متوجه گروهي شد كه همگي به اردوگاه «نخيلة» رونهادهاند تا از آنجا به سوي امام حسين عليهالسلام بروند . «عبدالله» جلو آمد و از آنها پرسيد كه چه عزمي دارند. به او گفتند كه به سوي حسين فرزند فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله بسيج ميشوند .
عبدالله گفت :
✳️«سوگند به خدا براي جهاد با اهل شرك حريص هستم. من اميدوارم كه ثواب جهاد كساني كه با پسر دختر پيامبرشان قصد جنگ دارند، از جهاد با مشركان آسانتر به دست آيد ». او نزد همسرش رفت و آنچه شنيده بود و قصد خويش را براي او بازگفت.
✳️همسرش گفت : «به واقع رسيدهاي. اميدوارم كه خداي تعالي به تو روي كند و در كارهايت رشد يابي! آري، چنين كن و مرا نيز با خود از اين شهر خارج ساز ». او شبانه همراه همسرش از شهر خارج شد تا به حسين عليهالسلام برسد و با او در قيام شركت كند(۷ )
🔸مبارزه عبدالله
🔹عبدالله براي پاسخگويي «يسار» و «سالم» از جاي برخاست، امام او را اجازه داد و فرمود :
▪️«اني لاحسبه للاقران قتالا! اخرج ان شئت ! ؛
▪️او را براي مبارزه با همتاي خود نگه داشتهام، اگر مايلي (براي جنگ) خارج شو!»
لحظاتي بعد، او وارد ميدان شد. آن دو پرسيدند تو كه هستي؟ عبدالله خود را معرفي كرد. آنها گفتند: ما تو را نميشناسيم. بايد براي كارزار با ما افرادي چون «زهير»، «حبيب» و يا «برير» بيايند. در حالي كه «يسار» فاصله چنداني با «عبدالله» نداشت، گفت: «اي حرامزاده، آيا مايلي با من مبارزه كني؟» سپس با شمشير به او حملهور شد. در اين درگيري «سالم» از جانبي ديگر به عبدالله روي آورد كه دوستانش فرياد برآوردند: «عبدالله» بهوش باش، غلام خونت را نريزد» اما او اعتنايي نكرد و «سالم» با شمشير به او حمله كرد . «عبدالله» هنگامي به خود آمد كه دير شده بود. او به ناچار دست چپ خود را جلو آورد تا از خود دفاع كند، ولي انگشتان دستش قطع شد. عبدالله به «سالم » نزديك شد، پيش از اين كه او خود را جمع كند او به را قتل رساند. ديري نگذشت كه «عبدالله» روي به سوي حسين عليهالسلام كرد و شعار پيروزي سر ميداد در حالي كه هر دو را كشته بود(۸ ).
▪️«ان تنكروني فانا ابنكلب اني امرؤ ذو مرة و غضبو لست بالخوار عند النكب ( ۹ ).
▪️اگر مرا نميشناسي من پسر كلب هستم، آري من شخصي قوي و سخت هستم. و در سختيها هرگز تسليم نخواهم شد ».
🔻حمله ناجوانمردانه سپاه ابنسعد
🔹پس از آن «عبدالله بن عمير» نزد امام درنگ چنداني نداشت كه ناگاه «عمرو بن حجاج» به طرف راست سپاه امام حملهور شد در اين حال «عبدالله» بر اسب سوار شد و با نيزه خود به استقبال آنها رفت، آري او يك تنه جلوي آن موج را گرفت تا ديگران فرارسيدند و آنها را به عقب پس راندند(۱۰ ).
🔻شهادت عبدالله
🔸گفته شده «عبدالله» يك تنه ۱۹ سوار و ۱۶ پياده را به قتل رسانيد(۱۱). بنابر گزارش مجلسي
✳️وي و مادرش ابتدا نصراني بودند، ولي به دست مبارك امام حسين عليهالسلام مسلمان شدند، و توانست در روز عاشورا ۱۲سواره و ۲۴ پياده را از پاي درآورد(۱۲ ). او پس از آن به دست دشمن به اسارت افتاد و به دستور عمر سعد سرش را از تن جدا كردند و
😭سر مطهر وي را به جانب امام حسين پرتاب كردند؛ همسرش سر مطهر و پاك او را گرفت. و خاك را از سر و صورت او زدود و چنين گفت بهشت گوارايت باشد(۱۳).
😭سپس ستون خيمه را از جاي كند و به طرف دشمن حمله كرد. امام پيش آمد و او را برگردانيد و فرمود :
▪️«خداي رحمتت كند، از شما جهاد برداشته شده است.»(۱۴) او بازگشت، در حالي كه ميگفت: «پروردگارا! اميدم را نااميد مكن». امام حسين فرمود: «خداوند، اميدت را نااميد نخواهد كرد»(۱۵ ).
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) شيخ طوسي رحمه الله، ايشان را از ياران حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام شمرده است. رجال شيخ طوسي، ص
۷۸
( ۲ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۲۹. فضيل بن زبير نام وي را «عبدالله بن عمر بن عياش» دانسته است. تسمية من قتل مع الحسين عليهالسلام، ش ۷۶
( ۳ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۲۹
( ۴ ) بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۷
( ۵ ) #ابصار_العين ، ص ۱۷۹، مقصد ۹
( ۶ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۲۹ .
( ۷ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۲۹
( ۸ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۹۳
( ۹ ) الارشاد، ج ۲ ص ۱۰۱
( ۱۰ ) الارشاد، ج ۲، ص ۱۰۲
( ۱۱ ) مناقب آل ابيطالب، ج ۴، ص ۱۰۱
( ۱۲ ) بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۷
( ۱۳ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۸
( ۱۴ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۰، علامه مجلسي عبارت امام را قدري ظريفتر آوردهاند: «ارجعي، يا اموهب، انت و ابنك مع رسول الله صلي الله عليه و آله؛ اي اموهب، برگرد، تو و پسرت با رسول خدا (محشور) هستيد ». بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۷
( ۱۵ ) و هي تقول: «اللهم لا تقطع رجائي فقال الحسين لا يقطع الله رجاك». مقتل الحسين مقرم، ص ۲۹۸
✅یاران و اصحاب امام
4⃣5⃣ #مالك_بن_عبدالله بن سريع
🔹«مالك » پسر «عبدالله» فرزند «سريع» برادر مادري «سيف بن الحارث» است. در واقع مالك با سيف عمو نيز بوده است(۲) و هر دو از تيره همدان بودهاند(۳)
✳️هنگامي كه اين دو برادر به خدمت امام مشرف شدند، شبيب كه غلام آنها بود نيز همراه آنها به اردوگاه امام آمد(۴) و در روز عاشورا، اين دو يار دلاور قدم پيش نهادند و 😭در محضر امام سخت گريستند.
✳️حضرت علت گريه آنان را جويا شد و فرمود :
▪️«اي پسران برادرانم! چه چيز شما را به گريه آورده است؟ پس به خدا قسم، پس از ساعتي هر دوي شما چشمتان روشن خواهد شد »( ۵ ).
😭آن دو در پاسخ گفتند : «خداوند ما را فداي شما كند، نه به خدا قسم ما براي خود گريه نميكنيم. گريه ما بدين سبب است كه اين گونه گرفتاريها بر شما وارد ميشود، در حالي كه ما قادر به رساندن هيچ نفعي به شما نيستيم ».
🔻امام عليهالسلام فرمود : «اي دو پسر عمو! خداوند به سبب مواسات و خيرخواهي شما بهترين پاداش اهل تقوي را به شما عنايت فرمايد »( ۶ ).
🔻شهادت مالك بن عبدالله
🔸امام حسين عليهالسلام هر دو يار را دعا كرده بود. آنها در كنار امام به جهاد پرداختند، تا اين كه پس از مبارزهاي سخت به مقام شهادت نائل آمدند(۷). اين دو دلاور در زيارت ناحيه مقدسه مورد درود و سلام واقع شدهاند(۸ ).
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) موسوعة الكلمات الامام الحسين عليهالسلام، ص ۴۴۸
( ۲ ) «سيف بن الحارث» شهيد ديگر كربلا است كه بعد از «مالك بن عبدالله» به شرح حال ايشان خواهيم پرداخت
( ۳ ) انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۹۸. تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۳
( ۴ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۳. ابصار العين، ص۱۳۲
( ۵ ) فقال عليهالسلام: «اي ابني اخي، ما يبكيكما؟ فوالله! انا لارجوا ان تكونا قريري عين عن ساعة »
( ۶ ) فقال عليهالسلام: فجزاكما الله، يا ابني اخي عن وجه كما من ذلك، و مواساتكما اياي بانفسكما احسن جزاء المتقين». ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۵۶۸
( ۷ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۹۴، تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۳؛ اعيان الشيعه، ج ۱، ص ۶۰۷ وقعة الطف، ص۲۴۳؛ بحارالانوار، ج ۴۵ ص ۳۱
( ۸ ) اقبال اعمال، ج ۳، ص ۷۹
🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
5⃣5⃣ #سيف_بن_حارث بن سريع جابري
🔹«سيف » فرزند «حارث» فرزند «سريع» از قبيله همدان است(۱). او به همراه برادر مادري خود «مالك بن عبد بن سريع» كه پسر عموي او نيز بود در كربلا حضور يافت و در حمايت از امام و اهداف زنده او به شهادت رسيد(۲ ).
🔻شهادت سيف بن حارث
🔸پيش از ورود به ميدان نبرد، او و پسر عمويش «مالك» متوجه امام حسين عليهالسلام شدند و عرض كردند : «السلام عليك يابن رسول الله؛ اي پسر پيامبر! سلام بر تو باد» امام در پاسخ فرمود :
▪️«و عليكما السلام و رحمة الله؛ بر هر دوي شما سلام و رحمت الهي باد»(۳)
▪️اين ياور فداكار در «زيارت رجبيه» و در زيارت ناحيه مقدسه مورد سلام امام واقع شدهاند(۴ ).
🔸ابومخنف حادثهاي را نقل فرموده كه خواندني است: اين دو برادر (سيف و مالك) در خدمت امام بودند. به ناگاه «حنظلة بن سعد» پيشي گرفت و به موعظه قوم پرداخت و جنگيد تا به شهادت رسيد(۵). در اين هنگام بود كه اين دو مرد از ديگران پيشي گرفتند و به خدمت امام آمدند و اذن نبرد گرفتند. پس از آن، هر كدام از ديگري حمايت ميكرد و هوادار او ميبود تا اين كه هر دو به شهادت رسيدند(۶ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت : مؤمنان دو گونهاند: برخي امام را براي منافع خود ميخواهند و برخي خود و تمام هستي خويش را براي امام ميخواهند. گروه اول، خودپرستانياند كه از امام و دينشان براي خود و دنياي خويش سرمايه مياندوزند، ولي گروه دوم، بحق مسلماناند و امام را پيشوا و رهبر واقعي خود دانستهاند. و از اين راه، اهل ولايت و معرفتاند .
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) سماوي نام پدر «سيف» را «حرث» ضبط كرده است، #ابصار_العين ، ص ۱۳۲
( ۲ ) الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۵۶۸
( ۳ ) بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۱
( ۴ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۳۴۵
( ۵ ) پس از اين درباره «حنظلة بن اسعد» و موعظه او سخن خواهيم گفت
( ۶ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۳؛ مثير الاحزان، ص ۶۶
✅یاران و اصحاب امام
1⃣6⃣ #مسلم_ابن_عوسجه اسدي
🔹«مسلم » فرزند «عوسجه»، فرزند «سعد» پسر «ثعلبة بن دوران» است(۲). او از اهالي كوفه(۳) او از اصحاب حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام بوده است(۴).مسلم چون «حبيب بن مظاهر» از قبيله بنياسد بود. ✳️او مردي شريف، عابد و اهل مروت و سخاوت بود(۵).تاريخنويسان و سيرهنويسان گفتهاند مسلم بن عوسجه از كساني بود كه از كوفه به امام نامه نگاشت و سپس به امام وفادار ماند. او از زمره مرداني بود كه وقتي مسلم بن عقيل به كوفه وارد شد، از مردم براي او بيعت گرفت(۶). اگر چه در تاريخ از دوران پر بركت عمر ايشان به تفصيل سخني وجود ندارد، ولي بنابر زيارت ناحيه مقدسه، ✳️ او اول شهيدي است كه پيمان خويش با حسين عليهالسلام را به انجام رسانيد و در اين زيارتنامه امام معصوم عليهالسلام به پروردگار كعبه سوگند ياد كرده كه او از رستگاران است(۷ ).
🔶مسلم بن عوسجه در كوفه
🔷مسلم بن عقيل در كوفه خروج كرده بود. او با مسلم بن عوسجه درباره يك چهارم قبيله «مذحج» و «اسد» پيمان بسته بود كه در جنگ با يزيد وي را كمك رساند . «ابنقبابل» بر «ابنزياد» شوريد تا اين كه او را در قصرش زنداني كنند، اما ابنزياد از راه مكر همه را متفرق ساخت. مسلم از منزل «مختار» خارج شد و به منزل «هاني» رفت. عبيدالله به دنبال كشف محل اختفاي مسلم بن عقيل برآمد . بنابر اين به «معقل» غلامش سه هزار درهم داد تا مسلم را بيابد. معقل به مسجد جامع وارد شد و به سوي مسلم بن عوسجه رفت. مسلم بن عوسجه در زاويه مسجد مشغول نماز بود. معقل به انتظار نشست تا نماز مسلم بن عوسجه پايان يافت. به او نزديك شد و بر او سلام داد و گفت :
🔸«اي بنده خدا من مردي از اهالي شام غلام ذيكلاع هستم كه خداوند به محبت اين بيت و محبت دوستانشان بر من منت گذاشته است. اراده كردهام كه با اين سه هزار درهم ملاقات كنم مردي از اهل بيت را كه خبردار شدهام به كوفه قدم نهاده است تا اين كه با فرزند رسول خدا بيعت كنم. اما كسي را نميشناسم كه مرا به او رهنمون شود. چندي قبل، در مسجد نشسته بودم كه كساني ميگفتند : اين مردي است كه به اهل بيت علمي دارد. پس من خدمت شما آمدم تا اين مال را از من بگيريد و مرا بر دوستتان راهنمايي كنيد تا با او بيعت كنم، و اگر ميخواهيد قبل از ديدارشان از من بيعت بگيريد ».
🔹مسلم بن عوسجه فرمود : «خداي را بر اين ملاقات شما سپاس ميگويم. آري، خوشحال ميشوم كه آن چه خواستهاي برآورده سازم تا كه به بركت آن، خداوند اهل بيت رسولش صلي الله عليه و آله و سلم را ياري كند. اما اين كه تو مرا نشناختهاي مرا ناراحت ميكند. پيش از آن، كه خوف اين دارم كه اقتدار اين طاغوت رشد يابد ».
🔸پس از آن قبل از او بيعت گرفت و او را قسمهاي بسيار داد كه خيرخواهي كند و اين سر را پوشيده بدارد. مسلم بن عوسجه به معقل گفت :
«با من چند روز رفت و آمد كن تا براي تو اجازه ملاقات گيرم ».معقل هم با مسلم رفت و آمد ميكرد تا اين كه براي او اجازه ملاقات گرفت و نزد مسلم بن عقيل آمد. معقل به عبيدالله بن زياد مخفيگاه مسلم بن عوسجه را نشان داد(۸).
🔸گفتهاند: بعد از دستگيري و شهادت مسلم بن عقيل و هاني، مسلم بن عوسجه مدتي مخفي شد و پس از آن با اهل و عيالش به سوي امام حسين عليهالسلام گريخت تا در كربلا به خمت امام رسيد و جان پاكش را در راه امام فدا كرد(۹ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت : اهل ايمان بايد از فريبكاري شياطين - چون ابنزياد - هميشه آگاه باشند تا گروهي خودفروخته - چون معقل - به اسرار آنها پي نبرند و در راه ريشهكن كردن اهل ايمان و رهبران آن به كار نگيرند. اي كاش مسلم بن عوسجه مخفيگاه مسلم بن عقيل را به مزدور ابنزياد نشان نميداد تا #مسلم_ابن_عقيل و #هاني شهيد نميشدند و خود از كار خويش شرمنده نميبود .
🔻در #شب_عاشورا
🔹شب عاشورا امام حسين ع اصحاب خود را گرد آورد و پس از اتمام حجت، بيعت خود را از گردن همه برداشت. بر اساس آن چه در زيارت ناحيه مقدسه آمده مسلم اين گونه امام را پاسخ داد:(۱۰) «ما شما را به كدامين عذر و بهانهاي رها كنيم؟ به خدا قسم، من از شما جدا نخواهم شد تا نيزهام را به سينه دشمن فرو كنم و تا هنگامي كه دسته شمشيرم به دستم است آنها را ميكشم، و زماني كه سلاح با خود ندارم نيز با سنگ ستيزه ميكنم تا با شما كشته شوم»(۱۱ ). سخنان مسلم بن عوسجه را ابومخنف به گزارش «ضحاك بن عبدالله همداني» مشرقي نيز نقل كرد است(۱۲ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت : وفاداران راه حق،نبايد در اعلان وفاداري خود دريغ ورزند، بلكه هر گاه خطر، رهبر و امام را تهديد ميكند، بايد با او تجديد بيعت و ميثاق نمايند تا موجب اطمينان خاطر او و ديگر ياران اسلام شود. همانند مسلم بن عوسجه كه اولين مرد بيعتكننده با امام عليهالسلام بود .
🔻در #روز_عاشورا
✳️مرحوم شيخ مفيد گزارش فرمود: هنگامي كه امام حسين عليهالسلام نيهايي را در خ
ندق پشت خيمهگاه آتش زد، شمر از جلوي امام ميگذشت. فرياد زد:
▪️«اي حسين ! آيا به آتش قبل از روز قيامت عجله كردهاي؟»
امام حسين عليهالسلام به او فرمود:
▪️«اي پسر بزچران! تو براي ورود به آتش سزاوارتري»(۱۳).
🔹در اين هنگام مسلم بن عوسجه تيري در كمان نهاد تا او را هدف گيرد. امام حسين عليهالسلام او را از اين كار منع فرمود. مسلم گفت: «اين فاسق از دشمنان خداوند و بزرگ ستمگران است. اينك خداوند شما را بر او مسلط كرده است». امام فرمود: «به او تيراندازي مكن كه خوش ندارم شروع كننده جنگ باشم»(۱۴ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت : سخن مسلم بن عوسجه درست بود فرصتي به دست آمده بود تا كه شمر كه خود از ائمه كفر است، كشته شود؛ اما امام نميخواهد شروع كننده نبردباشد. از اينجا روشن است كه رفتار امام تنها از اصول الهي سرچشمه ميگيرد. البته ميتوان گفت كه اين برخود گوياي آن است كه عمل امام، جهاد ابتدايي نيست؛ بلكه نوعي دفاع، دعوت به خير، يا گونهاي از امر به معروف و نهي از منكر است .
🔻شهادت و سفارش مسلم به حبيب
در روز عاشورا، پس از اين كه ياران حسين عليهالسلام يكي پس از ديگري وارد ميدان جهاد شدند و عرصه را بر سپاه شام تنگ كردند، فرمانده تيراندازان «عمرو بن حجاج» به يارانش نهيب زد: «آيا شما ميدانيد با چه كساني در جنگ هستيد؟ اگر اينها را سنگباران نكنيد همه شما را هلاك خواهند كرد» با شنيدن سخن او، عمر سعد آن را تصديق كرد(۱۵). ابومخنف ميگويد: درگيري سخت شده بود. جبهه راست سپاه ابنسعد به طرف چپ سپاه حسين عليهالسلام حملهور شد(۱۶). حمله آنها به طرف فرات كشيده شد و ساعتي حالت اضطراب و تزلزل ادامه يافت. مسلم بن عوسجه از جنگاوران طرف چپ سپاه امام بود. كشتار شديدي كه مثلش شنيده نشده رخ داده بود. مسلم با آن گروه به سختي درگير شده بود . پيوسته در بين آن جمع، شمشير ميزد. آري «مسلم بن عبدالله ضبائي» و «عبدالرحمن بن ابيخشكاره بجلي» هر دو به «مسلم» حملهور شده و هر دو در كشتن او شراكت داشتند. غبار عظيمي اطرافشان را فراگرفته بود. همين كه گرد و غبار فرونشست، مسلم به زمين افتاده مشاهده ميشد.
✳️حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام به سوي او آمدند. هنوز رمقي از حيات داشت كه امام به او فرمود :
😭«اي مسلم! خداي تو را رحمت كند، آري برخي از آنها شهيد شدند و بعضي ديگر در انتظار شهادت به سر ميبرند. در حالي كه (قضاي الهي) تغييرپذير نيست»(۱۷).پس از آن امام به او نزديك شدند و سپس
«حبيب بن مظاهر» به مسلم نزديك شد و گفت: «اي مسلم! رحلت تو بر من ناگوار است. تو را به بهشت مژده ميدهم». «مسلم» با صدايي بيرمق و ضعيف پاسخ داد: «تو را به خير بشارت ميدهم» حبيب ادامه داد: «اگر نبود جز اين كه من خود در همین لحظه پاي جاي گام تو مينهم دوست داشتم كه به آن چه بر تو مهم است مرا وصيت كني تا آن را به انجام رسانم»(۱۸).
😭مسلم در حالي كه به امام اشاره ميكرد، گفت: «تو را به اين مرد سفارش ميكنم، تلاش كن تا در ركاب او جان ببازي».
آري، اين بيان او اشارهاي به يكي از اسرار غيبي بود كه مسلم از امام علي عليهالسلام آموخته بود؛(۱۹) يا بشارتي بود كه در آخرين لحظات عمر به چشم تيزبين خود ميديد. حبيب گفت: «به پروردگار كعبه همين گونه رفتار خواهم كرد»(۲۰). در زيارت ناحيه كساني چون «عبدالله الضبايي» و «عبدالله بن خشكاره البجلي» كه در قتل «مسلم» شركت داشتهاند، مورد لعن امام قرار گرفتهاند(۲۱ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت : ياران امام تنها خود راه مستقيم الهي را طي نميكردند، بلكه ديگران را به سوي اين مسير سوق ميدادند. دعوت مسلم از حبيب به سوي امام حسين عليهالسلام و بيان ظريف حبيب در اعلان وفاداري، گوياي اين حقيقت است كه اصحاب امام به تعارف يا دلخوش كردن اين و آن چندان اعتنا نداشتند. رضوان خداوند بر همه آنها باد .
🔻پس از شهادت
🔹ناگهان «عمرو بن حجاج» فرمانده جناح راست سپاه «ابنسعد» و سربازانش فرياد برآوردند: «مسلم بن عوسجه» را كشتيم.
😭هنوز چيزي از شهادت «مسلم بن عوسجه » نگذشته بود كه كنيز مسلم بن عوسجه از خيمهگاه حسيني عليهالسلام بيرون دويد و فرياد زد:
😭«اي آقاي من اي پسر عوسجه»(۲۲) «شبث بن ربعي» كه خود فرمانده پيادهنظام سپاه ابنسعد بود فرياد برآورد: «مادرانتان به عزايتان نشيند. شما خود را به كشتن چون مسلم بن عوسجهاي خوشحال ميكنيد؟ آگاه باشيد به خدايي كه به او اسلام آوردهام و تسليم او هستم، او را در چه جايگاههاي خوبي در بين مسلمين ديدهام. اين خبر (كشتن مسلم بن عوسجه) چه فخر و مباهاتي دارد؟ در حالي كه به خاطر دارم در روز سلق آذربايجان ديدهام كه او شركت كرده بود و پيش از اين كه آتش جنگ خاموش گردد، شش تن از مشركان را از پاي در آورده بود. آيا چون شمايي چون او را ميكشيد و خوشحالي ميكنيد؟!»(۲۳)
درسي كه ميتوان گرفت: از برخورد
🔹برخي از انسانها، چون «شبث» درمييابيم همه يارا
ن يزيد در يك مرحله و مرتبه ضلالت و گمراهي نيستند؛ گويا گاه طينت و فطرت خدادادي، آنها را به گفتاري حقگونه وادار ميكرده است؛ اما اين نيرو آن قدر توان نداشت كه بتواند آنان را در صف اولياي خدا قرار دهد. وظيفه مسلمانان مجاهد در برخورد با افراد نادان و جاهل صد چندان است و براي ارشاد اين گروه بايد از هر راه ممكن - چنان كه روش امام و يارانشان همين گونه بود - بهره برد. ديگر بار كه فطرت «شبث» او را قدري تكان داده، شامگاه عاشورا بود. آن هنگام كه «شمر» به آتش كشيدن خيمهها را فرمان داد، «شبث» مخالفت كرد. ولي چگونه او هرگز نميتواند خود را از اين منجلاب ضلالت برهاند؟ آيا رياستطلبي و اين كه مسئوليت پيادهنظام سپاه را داشت، او را از حق باز داشته است؟ يا عامل انحرافش را بايد در جاي ديگر جست و جو كرد؟ چرا وقتي امام نام افرادي كه به او نامه نوشتهاند را در اولين خطبه روز عاشوراء در برابر جمع يزيديان برخواند: «اي شبث بن ربعي، حجاز بن ابجر، قيس بن اشعث و زيد بن حارث، مگر شما به من ننوشتيد كه اي حسين! به سوي ما بيا كه در اين سرزمين درختانمان سبز است و ثمر داده است، حال كه آمدهام بر من اين گونه لشكركشي كردهايد؟» در پاسخ امام همه به دروغ گفتند ما نامهاي ننوشتهايم(۲۴). اما چرا «شبث» شهامت راستگويي نداشت؟ آري، پس از آن دروغ شبث احساس راحتي نميكند. بنابراين، او در تلاش برميآيد تا وجدان ناآرام خويش را آرام كند. او به سخن آمد و گفت : «آيا شما به حكم پسر عمويت كوتاه نميآيي؟ آنها آن چه شما خوش داري برآورده ميكنند و هيچ بدي از آنها به شما نخواهد رسيد» امام ميفرمايند : «تو برادر برادرت هستي، آيا ميخواهي كه بنيهاشم از تو بيش از انتقام خون مسلم بن عقيل طلب كنند؟» برادر «شبث» پيش از آن، در كوفه دست خود را به خون مسلم آلوده ساخته بود.
✳️در قرآن مجيد آمده است :
▪️«ثم كان عاقبة الذين أساءوا السوءي أن كذبوا بآيات الله )( ۲۵ ) ؛
▪️آنها كه بديهاي مكرر انجام ميدهند، سرانجام آيات خداوند را تكذيب ميكنند».
او پيش از اين به وعدههاي ابنزياد دل خوش ميداشت و عهد و پيمان با حسين را به فراموشي سپرده، و در قتل مسلم شريك شده، و راه بازگشت را بر خود مسدود كرده است .
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۵
( ۲ ) براي مطالعه بيشتر در باب انساب جناب مسلم ر. ك: سماوي، ابصار العين، ص ۱۰۷
( ۳ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۱۷۷
( ۴ ) رجال شيخ طوسي، ص ۸۰
( ۵ ) ابصار العين، ص ۱۰۷
( ۶ ) ابصار العين، ص ۱۰۸
( ۷ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۶ - ۷۷
( ۸ ) الاخبار الطوال، ص ۲۳۵؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص۵۳۷؛ الارشاد، ج ۲، ص ۴۵؛ مقاتل الطالبيين، ص ۹۷
( ۹ ) ابصار العين، ص ۱۰۹
( ۱۰ ) «انحن نخلي عنك و بما نعتذر الي الله تعالي في اداء حقك؟ اما و الله لا افارقك حتي اطعن في صدورهم برمحي و اضرب بسيفي ما ثبت قائمه بيدي و لو لم يكن معي سلاح اقاتلهم به لقذفتهم بالحجارة دونك حتي اموت معك». تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۱۹
( ۱۱ ) ناگفته نماند كه مسلم بن عوسجه پس از اهل بيت امام اولين صحابي امام بود كه اين گونه پاسخ داد ولي از اهل بيت عليهمالسلام اولين كسي كه به نطق آمد عباس بن علي عليهالسلام بود كه در برابر جمع گفت: «چرا اين گونه كنيم ما شما را تنها بگذاريم تا بعد از شما باقي بمانيم هرگز! خداوند ما را به اين شيوه نبيند». تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۱۹
( ۱۲ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۱۹؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۵۵۹؛ الارشاد، ج ۲، ص ۹۲
( ۱۳ ) «يابن راعية المعزي، انت اولي بها صليا». تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۲۴؛ ابصار العين، ص ۱۰۹
( ۱۴ ) «لا ترمه فاني اكراه ان ابدأهم في القتال». #ابصار_العين ، ص ۱۰۹، و در كتاب الارشاد، ج ۲، ص ۹۶ با اندك اختلاف در برخي از كلمات
( ۱۵ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۵؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۵۶۵
( ۱۶ ) پيش از اين گفتهايم كه سمت راست سپاه ابنسعد كه «عمرو بن حجاج زبيدي » فرماندهي ميكرد، و طرف چپ سپاه امام عليهالسلام را «زهير بن قين» رضي الله عنه فرماندهي ميكرد .
( ۱۷ ) «رحمك الله يا مسلم، فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا». احزاب، آيه ۲۳
( ۱۸ ) الارشاد، ج ۲، ص ۱۰۳-۱۰۴
( ۱۹ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۸۸
( ۲۰ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۵؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۵۶۵؛ مقتل الحسين مقرم، ص ۲۹۷
( ۲۱ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۶-۷۷
( ۲۲ ) «صرع فخرجت صائحة واسيداه يابن عوسجاه» ابصار العين، ص ۱۱۰، مقصد ۲
( ۲۳ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۶؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۵۶۵-۵۶۶
( ۲۴ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۸۰
( ۲۵ ) روم، آيه ۱۰