eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.6هزار دنبال‌کننده
37 عکس
38 ویدیو
175 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
1. عید آدم.mp3
زمان: حجم: 7.53M
(عجل الله تعالی فرجه ) اشاره به گوشه نصیرخوانی عید آدم عید خاتم آمده عید مظلومانِ عالَم آمده ١۴٠١/٧/١۴ ⏬⏬
(عجل الله تعالی فرجه ) اشاره به گوشه نصیرخوانی عید آدم عید خاتم آمده عید مظلومانِ عالَم آمده عید قسط و عید عدل و دادهاست لحظه هایش را مبارک بادهاست آی مهدی دوستان عید شماست این شعاع حُسنِ خورشیدِ شماست ... عید قرآن ، عید عترت ، عید دین عید زهرا و امیرالمؤمنین عید یارانِ فداکار علی ست عیدِ زهرا اولین یارِ علی است عید فتحِ «میثم تمار» هاست عید عَمرو مالک و عمارهاست عید عزت عید مَجد و افتخار عید مردانِ بزرگِ انتظار آی مهدی دوستان عید شماست این شعاع حُسنِ خورشید شماست ... وعده فیض حضور آید به گوش مژده ی روز ظهور آید به گوش تا کند محکم اساس کعبه را کعبه پوشیده لباس کعبه را ... می کِشد چون شیرِحق از دل خروش می رسد از کعبه آوایش به گوش ... روی او آئینه ی روی خداست پشت او محکم به نیروی خداست پیش رو ، خوبان عالَم ، لشکرش پشت سر ، دستِ دعای مادرش بر سرش عمامه ی پیغمبر است ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است پرچمش پیراهن خونِ خداست نقشِ آن رُخسار گُلگون خداست حنجر او نینوای زینبین نعره ی او « یا لثارات الحسین » اشک چشمش خونِ هفتاد و دو تن چهره : تصویر حسین است وحسن خیمه اش آغوش حی دادگر مقدمش چشمِ قضا ، دوش قدَر عدل از نور جمالش مُنجلی پایتختش کوفه مانند « علی » آسمان پروانه ای دورِسرش خلق پندارند خود را در برَش آسمان چون حلقه در انگشت او مُلک امکان قبضه ای در مُشت او مکه را بستاند از نا اهل ها بشکند پیشانی از بوجهل ها ... شیعه گردد حکمران در آب و گِل کوریِ این بازهای کوردل عید موسا و عصا و اژدهاست عید مرگ فرقه ی باب و بهاست ای امام عصرعاشورائیان ای امیدآخر زهرائیان ای به عهد مهدویت مَهد ما ای نفس هایت دعای عهد ما عمر ما ، بی تو به سر آمد بسی ای پناه شیعه تا کی بیکسی ... ؟ تو به ما بینایی و ما از تو کور تو به ما نزدیکی و ما از تو دور ای زِ چشم ما به ما نزدیک تر تا دل دشمن شود تاریک تر چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟ سیدی مولایی عَجِّل لِظهور ... ١۴٠١/٧/١۴ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
2. دعای فرج 1401.mp3
زمان: حجم: 5.31M
اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَانْکشَفَ الْغِطآءُ وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک‏ الْمُشْتَکى‏ وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ‏ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِکفِيانى‏ فَاِنَّکما کافِيانِ وَانْصُرانى‏ فَاِنَّکما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ‏ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏ السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرينَ 14/1/1401 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
27. دعای روز بیست و هفتم.mp3
زمان: حجم: 2M
( دعای روز بیست و هفتم ) اَللَّهُمَّ ارْزُقْني فيهِ فَضْلَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَصَيِّرْ اُمُوري فيهِ مِنَ الْعُسْرِ اِلَي الْيُسْرِ وَاقْبَلْ مَعاذيري وَحُطَّ عَنّيِ الذَّنْبَ وَالْوِزْرَ يا رَؤُفاً بِعِبادِهِ الصّالِحينَ خدايا در اين ماه ، فضيلت شب قدر را روزي‌ام ساز ، و كارهايم را از سختي به آساني برگردان ، وعذرهایم را بپذير، و گناهان و خطاهایم را بریز ، اي مهربان به بندگان شايسته‌ات ... روزیم کن «لَیْلَةُ ‌الْقَدْرَتْ » خدا جایِ « سختی » « راحتی » بنما عطا عذرِ من را شو پذیرا ای اله پاک کن این بنده از قید « گناه » ... 2/1/1404 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
1. در مدینه.mp3
زمان: حجم: 2.16M
ع در مدینه بَه عجب شور و غوغایی شده بیتِ هفتم نورِحق چه تماشایی شده یا علی ، موسیَ الرضا هشتمین نور خدا در مدینه آمده گُلشنِ دین را گُلی بی قرینه آمده یا علی ، موسیَ الرضا گشته از لطف خدا موسیِ جعفر « پدر» چشم نجمه ، مادرش روشن از این گُل پسر یا علی ، موسیَ الرضا ازسوی حیِ مُبین هشتمین خورشیددین آمده در این جهان شیعه را حبلُ المتین یا علی ، موسیَ الرضا در سپهرِ دینِ حق جلوه گر ، ماه آمده شیعیانِ حیدری هادیِ راه آمده یا علی ، موسیَ الرضا از قدومِ این پسر شهر یثرب گُلشن است در شب میلاد او چشم موسی روشن است یا علی ، موسیَ الرضا پاره ی قلب نبی از تبارحیدر است برهمه عالَم « رضا » لطفُ جودش محشراست یا علی ، موسیَ الرضا صحن وایوانِ رضا جنَّتِ هرشیعه است هر که دارد مِهرِ او با وِلایش بیمه است (یا علی ، موسیَ الرضا ماه رویت احمدی عطرو بویت احمدی خصلت تو فاطمی خُلق و خویت احمدی یا علی ، موسیَ الرضا در شب میلاد تو گشته ام مهمان تو در کنار سفره ی جودِ تو ، احسان تو یا علی ، موسیَ الرضا در شب میلاد تو آمدم بر تو پناه کن زِ لطف و مَرحمت بر منِ مسکین نگاه یا علی ، موسیَ الرضا سوی درگاهت رضا آمده از عبد « فقیر » جان زهرا مادرت از کرَم دستم بگیر (یا علی ، موسیَ الرضا 💠💠 ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2
( علیه السلام ) ( سلام الله علیها ) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يَا أَبا مُحَمَّد ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِي ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰه ... توو این ده شب محرم ، دو شب متعلق به امام مجتبی و فرزندانشه ، بریم درِ خونه ی آقا ... « از همان روزِ اَزل ، من حسنی‌ام حسنی » ... گفت اون مداح ، اون روضه خوانِ ابی عبدالله ، بعد ازمدت ها که برای ارباب بی کَفنِ مون مجلس روضه میرفت و روضه میخوند ، یه شب توو عالَم رویا ، بی بی فاطمه ی زهرا را دید ، فهمید که بی بی فاطمه ی زهرا ازش ناراحته ! صدازد : بی بی جان ، مگه خطایی از من سر زده ؟ اشتباهی کردم ؟ بی بی فرمود : مگه حسن پسر من نیست ؟ چرا روضه اش را نمیخونی ؟ هر جا میری روضه ، برای حسنم روضه بخون ... امشب به شما دوستان عرض کنم ، خانوم ها ، برادرها ، امشب برای امام حسن و بچه هاش گریه کنیم ، دل مادرش فاطمه را به دست بیاریم ... از همان روزِ اَزل من حسنی‌ام حسنی همه‌ِجا گفته‌ام آقا تو فقط عشقِ منی می‌تپد قلبم اگر در وسطِ سینه‌زنی گُل کُند ذکرِ حسینِ تو اگر بر دَهنی زیرِ دِیْن وُ عَلمِ لطفِ شما هستم ، شُکر امام مجتبی یک خصلتی داره ، خیلی به مادرش فاطمه حساسه ، امشب اگه میخوای حاجاتت رو از امام مجتبی و آقازاده اش بگیری ، امام مجتبی را به مادرش فاطمه قسم بِده ، اینو که میگم امام مجتبی خیلی مادری هست ، این برمیگرده به اون روزی که ... دست من توو دست مادرم بود ، وارد کوچه ی بنی هاشم شدیم ، یه مرتبه دیدم یه نامردی ، جلوی ماردمو گرفت ، سربلند کردم ، تا گفت : فاطمه قباله ی فدک رو به من بِده ، ... مادرم گفت نمیدم ، دیدم آنچنان سیلی به صورت مادرم زد ... خدا نکنه ببینی ، مادرت روی زمین افتاده باشه ... نوجوان هایی که توو مجلس نشستید ، شما میدونم به مادرتون خیلی غیرت دارید ، ... امام مجتبی نگاه میکنه ، مادرش روی زمین افتاده ، ... اما ... شب پنجم محرم ، اشاره به امام مجتبی ، اما سر از کوچه ی بنی هاشم درآوردیم ، هر کی حاجت داره ، هر کی کربلا میخواد ، هر کی مریض داره بسم الله ... یه اشاره کنم به روضه بی بی فاطمه ی زهرا ... بی بی روی زمین افتاده ، هی با دستاش دنبال حسنش میگرده ، مادر کجایی حسن جان ؟ تورو نزنه مادر ؟ آخ ، امام مجتبی هرجوری بود دست مادرو گرفت ، با دستاش چادر مادرو هی می تَکونه ! گرد و خاک هارو از چادر مادر میکیره ، اما میخوان برگردن سمت خونه ، ی مرتبه دید ، مادر راه رو گم کرده ، چشماش دیگه جایی رو نمی بینه ، دست مادرو گرفته ، چادر مادر رو هم میکِشه : « خونه مون این طرفه ، پس چرا بی راهه میری ؟ : ... مادر مادر ، مادر مادر ... بِبرمت کربلا : ببین چه جور گرگا هجوم به شیر آوردن عمّه ببین ، عمومو تنها گیر آوردن عمو غریبه این آقازاده هم ، گُل پسرِ امام مجتبی ست ، توو سن یازده سالگی ، غیرت حسنی داره ، خونِ علوی توو رگهاش جریان داره ، ... آخ غروب روز عاشوراست ، عمو میان گودال قتلگاه ، لشکر دوره اش کردند ، عمه دستشو محکم گرفته ، جلو خیمه ها ایستاده ، ... یه مرتبه دست عمه را رها کرد ، پای برهنه ، خودشو رسوند به عمو ... عمّه ببین ، عمومو تنها گیر آوردن عمو غریبه تنهاییِ عمو ، اِذن جهادمه اون که عزیز تر از تمومِ خونِوادَمه من آه میکِشم ، تا آه میکِشه اَلعَطشش منو به قتلگاه میکِشه رها کن دستامو ، که جون فدا کنم باید مِثه بابام ، جمل به پا کنم اینا که اصغرو به خاک و خون کشیدن برا عمو ببین چقدر قشون کشیدن عمو غریبه از فرط تشنگی ، نداره طاقتی بردار دست از پیکرش ای شمر لعنتی الهی من فداش خونیه پیرنش مگه می ذارم کوفیا از من بگیرنش ؟ از دنیا دارم ، همین یه آرزو میخوام که جون بِدم توو بغل عمو ... تا رسید ، صدازد : آی نامرد ، میخوای عمویِ منو بزنی ؟ مگه من مُردم ؟ ... دید اون نانجیب شمشیرشو بالا آورده ... دستشو سپر کرد ... اون نامرد شمشیرو پایئن آورد ، دست عبدالله قلم شد ... حالا دیگه نوبت حرمله است ! ... ای نامرد ، بشکنه دستت حرمله ... دید این نوجوان توو بغل ابی عبدالله افتاده ، دیگه رمقی نداره ، سر بالاست ، گِلوی عبدالله را نشونه گرفت ... هر جا نشستی صدا بزن : یا حسین ... ( قم ، پردیسان ، مسجد حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها ) 11/5/1401
1. از همان روز.mp3
زمان: حجم: 12.26M
( علیه السلام ) ( سلام الله علیها ) ( البته همه فایل دشتی نیست و وارد فضای دستگاه شور می شود ... اجرا شده در قم ، پردیسان ، مسجد حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها ) 11/5/1401
( سلام الله علیها ) حدود ۱۵۰ سال قبل ( سال ۱۲۸۰ هجری) یه پیرمردی توو شهر دمشق ، بنام سید ابراهیم دمشقی ، حدود ۹۰ سالشه ، از ساداته ، سه تا دختر داره ، یه شب دختر بزرگش خواب عجیبی دید ، گفت خواب دیدم بی بی رقیه ی سه ساله ، توو عالم خواب به من فرمود به بابات ، سید ابراهیم ، بگو بیاد قبر منو تعمیر کُنه ،آب افتاده کنار قبرم ، بدنم در آزارو اذیته ، صبح داستانو برا باباش ، تعریف کرد میگن سید ابراهیم دمشقی از والی دمشق ترسید ، گفت اینا همه اهل تسنن هستن ، به حرف من گوش نمیدن ، فردا شب دختر دومی همین خوابو دید ، شب بعد دختر سومی ، شب بعد خود سید ابراهیمم این خوابو دید ، بی بی رقیه با عتاب ، بهش گفت چرا قبر منو تعمیر نمیکنی؟ چرا معطل میکنی ؟ اومد پیش والی دمشق ، داستانو تعریف کرد ، والی دمشق استقبال کرد ، همه ی علمای شیعه و سنی رو جمع کرد ، اومدن درِ حرم بی بی رقیه ، گفتن کلیدو بِدید دست به دست ، همه کلید بندازن ، هر کس قفل به دستش باز شد ، ميتونه بِره توو حرم ، یکی یکی همه علما ، اهل شیعه ، تسنن ، همه کلید انداختن ، قفل باز نشد ،گفتن سید ابراهیم ، بیا خودت کلیدو بنداز ، کلیدو انداخت قفل در باز شد ،گفتن همه بیرون بایستند فقط سید ابراهیم و یکی دو تا بنا وارد بشن ... اومدن، قبرو شکافتن ، رسیدن به لَحد ، لحدو برداشتن ، سید ابراهیم دمشقی میگه دیدم یه جنازه ی یه دختر نا بالغ ، حتی کفن به تنش نپوشیدند ، با همون لباسای پاره ، هنوز آثار کبودیا رو بدنش دیده میشه ، گفت یه پارچه ی تمیزی ، رو این بدن ، انداختم ، بدنو از قبر بالا آوردم سه روز، طول کشید تا این قبر، تعمیر شد، سید ابراهیم این سه روز، جنازه ی نازنین رقیه خاتون را رو پاش نگه داشت ، نه خواب به چشمش اومد نه گرسنه شد ، بعد سه روز ، بدنو دوباره داخل قبر گذاشت ، قربونت بِرم خانوم ، بعد هزار و چند صد سال، هنوز کبودیای بدنت خوب نشده خانوم ، آه ، بابا بابا ... بابا بابا ... [یه بند دیگه و عرضم تمام ] ... بابا : مگه ازَم خبر نداشتی بابا چرا منو تنها گذاشتی بابا حالا که اومدی منو بغل کن ... یه وقت نگن دوسم نداشتی بابا سرِ بُریده نبینم گریونی امشبو پیش دخترت مهونی خودم هوای دندوناتو دارم میشه یه کم قرآن برام بخونی ؟ همینطور که با سرِ باباش ، حرف میزد یه مرتبه دیدن ، صدای رقیه قطع شد ، زینب شاید خوشحال شد گفت بالاخره ،رقیه خوابش بُرد ، الحمدلله ، اومدن هر چی تکونش دادن ، دیدن دیگه حرف نمیزنه ، لبهاش روی لبهای باباست ، از غُصّه جون داده ... صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا مولای یا اباعبدالله ... این قضیه سیّد ابراهیم دمشقی در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب « مَعالِیَ السِّبْطَیْن » هم این قضیّه مجملاً نقل شده ؛ البته در کتاب های دیگر هم هست ، مانند : 1-اسرار الشهادة ، صفحه ٤٠٦ ؛ 2-منتخب التواریخ ، صفحه ۳۸۸ ؛ 3-مقتل جامع مقدم، جلد ۲، صفحه ۲۰۸ ؛ 4ـ تراجم اعلام النساء، جلد ۲، صفحه ۱۰۳ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
3. کرامت.mp3
زمان: حجم: 6.47M
( سلام الله علیها ) داستان سید ابراهیم دمشقی ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
( سلام الله علیها ) ( « مَرهم زخم دلِ عاشق بیمار حسین » ... دلهای همه ، امروز توو خرابه ی شام ، دنبال یک بهانه ای برای گریه کردن هستن ... ) مَرهمِ زخمِ دلِ عاشق بیمار « حسین ... » مُنتها غایت هر ، عبدِ گرفتار « حسین ... » در جهان فخر کنم ریزه خور اربابم غم ندارم که بُود مونسِ غمخوار « حسین ... » مُشکل از معرفتم بود که من کم خواستم چشم پوشید و عطا کرد چه بسیار « حسین ... » گفت یکی از شیعیانِ آقا امیرالمومنین ، گِره افتاد به کارش ، بدهکار بود ، هر چی این درو اون در زد نتونست بدهیشو جور کنه ، یک قالیچه ی دستباف داشت ، اينو برداشت گفت میبرم بازار میفروشم گِره از کارم باز میکنه ، آورد مغازه ی اولی ، قالیچه رو باز کرد مغازه دار یه نگاهی به قالیچه کرد گفت این قالیچه ، گوشش سوخته ، من اينو به نصف قیمت برمیدارم ، قالیچشو لوله کرد گفت میرم مغازه ی بعدی ، شاید بهتر بخره ، یکی یکی مغازه ها رو میگشت ، همه همین قیمتو روش گذاشتن ، تا رسید به یه مغازه ی قالی فروشی ، قالیچه رو باز کرد ، صاحب مغازه یه نگاهی به قالیچه کرد ، گفت چه قالیچه ی زیبایی ، حیف که گوشش سوخته ، چرا خوب مراقبت نکردی ؟ حیفه این قالیچه ست ، گفت ببین حاجی ، توو خونمون روضه داشتیم ، حواسمون نبود ، مَنقل سوراخ بوده ، ذغالها ریخته رو قالیچه و سوخته ، هر چی بیشتر برمیداری بردار، گرفتارم ... ، تا گفت توو روضه ی امام حسین ، پیرمرد قالی فروش گفت ببین این قالیچه اگه سالم بود قیمتش اینقدر بود حالا که سوخته ، قیمتش نصف میشه اما یه حرفی زدی ، این قالیچه برا اربابم حسین سوخته ، حالا که اینطوریه من دو برابر میخرم اَزت ... آره والله ، دلی که برا ارباب سوخته باشه ،اون دلو مادرشون فاطمه ی زهرا چند میخره ؟ فقط خدا میدونه ... من گفتم دل اگه بسوزه ، اما این خانوم سه ساله ، هم دامنش سوخته بود ، هم موهاش سوخته بود ، هم کف پاش تاول داشت ... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
0. کلیات.mp3
زمان: حجم: 15.71M
فایل صوتی کامل ( سلام الله علیها ) ( سلمک ، قرچه ، رضوی ) مَرهمِ زخمِ دلِ عاشق بیمار « حسین ... » ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
2. سلام چراغ.mp3
زمان: حجم: 3.51M
( سلام الله علیها ) سلام چراغِ سحرِ رقیه خوش اومدی تاج سرِ رقیه کجا بودی ، چرا منو نبُردی خسته شده همسفرِ رقیه تا سرِ باباشو دید ، سوال کرد این سرِ کیه ؟ گفتن این سر بابات حسینه ، شروع کرد با سر ِباباش درد و دل کردن ... بابا ... یادت میاد ؟ اون موقع ها مدینه میگفتی دخترم پیشم بشینه حالا نشستم گوشه ی خرابه الهی چشمت روز بد نبینه هر موقع از چیزی گلایه داشتم سر روی شونه ی عمو میذاشم مدینه روزگار خوبی داشتیم یادش بخیر ، عجب عمویی داشتم (حالا میخاد گلایه کنه به بابا، چی میگه؟ با با جونم : ) بعدِ تو دست بچه‌ها رو بستن غَما ، یه جا توی دلم نشستن گلایه هام زیاده ، یکیش اینه ببین زدن دندونمو شکستن ( بابا ، بابا ، بابا ، بابا ) راستی ، دیدی همه تنَم کبوده یکی بگِه : گناه من چی بوده ؟ این همه غم دیدم « ولی بعضیا » میگن رقیه کربلا نبوده ... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2