eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.9هزار دنبال‌کننده
54 عکس
43 ویدیو
132 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر بنده هستی خدا را بخواه اگر درد داری، دوا را بخواه فقط ضامنِ‌ کربلا را بخواه علی بن موسی الرضا را بخواه در اینجا بجز بادهء قُم نخور ز باب الجوادِ حرم جُم نخور کسی که در اینجا ادب داشته دم و گریهء نیمه شب داشته گدا در حرم، اذن رب داشته "یرون مقامی" به لب داشته غم و درد خود را نهان کن نهان فقط "یسمعون کلامی" بخوان همینجا بهشت است! حسرت نکش مهیاست نعمت، تو زحمت نکش از این دست خالی خجالت نکش ز شخصی بجز شاه، منّت نکش ببند عهد و در قول خود جا نزن جز این در، در خانه ای را نزن اگر قطره ای، شور دریا بگیر بسوز و چنان شعله ای پا بگیر برای محرم بیا جا بگیر برو گوشه ای از عبا را بگیر رضا که عبا را به سر می کشید دلش تا به شش گوشه پر می کشید به هم ریخت با زهر، بین گذر زمین خورد! اما نه پیش پسر نچید از سرِ نیزه خون جگر نشد حاصلش کمتر و بیشتر حسین از حرم تا به میدان رسید فقط ناله از داغ اکبر کشید کمی از علی زیر پا ریخته هزاران علی در عبا ریخته نبی صد طرف در منا ریخته سر عمه خاک عزا ریخته قسم خورد زینب که گریان شود... کمی تار مویش پریشان شود... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
🔰 حکایت مجلسی که مأمونِ ملعون، از علمای تمامیِ بلاد تشکیل داد تا امام رضا علیه‌السلام را ، تحقیر کند ... 📝 { از زبان یک مُرتاض هندی که حاضر در آن جلسه بود ! «طولانی اما بسیار زیبا و خواندنی» } آیت الله وحید خراسانی در درس خارج خود چنین نقل کردند: 🔖 «میر فِندِرسكی» (که از علمای شیعه قرن ۱۱ بوده است) به هند سفر می‌کند تا عجایب و غرائب و ادیان در آنجا را از نزدیک مشاهده کند. 📍آنجا مرتاضی بوده كه شش ماه می‌خوابیده و شش ماه بیدار بوده. بعد «میر» وقتی می‌رود كه او به خواب رفته بوده، حالا باید شش ماه بماند تا این بیدار بشود، به آن دربانش می‌گوید راه چاره چیست؟ می‌گوید: او گفته كه من وقتی می‌خوابم حق ندارید من را بیدار كنید، مگر آدمی بیاید، اگر آدمی آمد مرا بیدار كنید. 🔖 اطرافیان میر می‌گویند: این آدم، «میر» است و علم و عرفان و ریاضات و…، خلاصه مرتاض را بیدار می‌كنند. بیدار كه می‌شود می‌گوید: چرا مرا بیدار كردید!؟ می‌گویند «میر فندرسكی» است، چنین و چنان، بعد می‌گوید این كه آدم نیست، من یك آدم، بیشتر ندیدم،گفتم اگر آدم آمد مرا بیدار كنید. 👈 بعد برای «میر» (بعد از آنکه متوجه میشود که او شیعه اثناعشری است) نقل می‌كند و می‌گوید: من جزء كسانی بودم كه مأمون مرا دعوت كرد از هند؛ از تمام دنیا مأمون دعوت كرد، از هند دو نفر را دعوت كرد، یكی مُرده، یكی منم كه هنوز هستم. (و تا زمان حاضر هم به شهادت افرادی که رفته‌اند و دیده‌اند، هنوز زنده است) 🔖 من از هند با آن شخص آمدم و وارد شدیم، چهار هزار نفر بودیم، حالا ببینید چهار هزار، آن هم این نمونه، چیست؟! تو متون (احادیث و تواریخ) دارد رأس الجالوت، جاثلیق، هِربِز اكبر، از اینها معلوم می‌شود چهار هزار نفر چه قماشی بودند!! 🖌 مرتاض ادامه داد: مجلس ترتیب داده شده و مأمون نشست؛ همه نشسته بودیم، مجلس غوغایی بود. گفت: اولا جایی كه مجلس بود باغی بود كه جنگلی دور این قصر درست كرده‌ بودند، همه انواع طیور در این جنگل روی درختها بود، وضع این جور بوده، خب مأمون و دنیا و این حكومت. 🤏 گفت: مأمون با ما صحبت كرد، هنوز حضرت نیامده، كه مقصود از انعقاد این مجلس این است كه به هر قیمتی كه هست باید [امام رضا علیه‌السلام] محجوج بشود [و شکست بخورد]. 🔖 مرتاض گفت: یك وقت خبر دادند كه امام رضا علیه‌السلام می‌خواهد بیاید؛ گفت ما هم متوجه بودیم ببینیم كیست، چه خبر است. ✅ من این اندازه به تو بگویم وقتی رسید درِ باغ، قدمش را كه از اسب گذاشت روی زمین، من نگاه كردم دیدم در تمام باغ یك درخت ایستاده نیست، تمام درختها ... تمام درختها، همه شاخه‌ها روی زمین! همه راكع! تمام این پرنده‌ها كه این همه نغمه سرایی می‌كردند، همه مجسمه❗️ 📜 مرتاض گفت: وارد شد در باغ، و آمد آهسته آهسته، همین كه وارد شد توی مجلس، آن مهم است. ما خودمان نفهمیدیم چی شد، فقط آن قدر كه فهمیدیم دیدیم همه نشسته‌ها، ایستاده‌ایم، اما چه جور پا شدیم، نفهیدیم بعد كه پا شدیم، آمد یك نگاهی به دور كرد. 📍این معنای آن كلمه است كه واقعا امام شناخته نشده! چیه در او؟! چه گوهری است؟! یك روحی است فوق این ارواح! اوست كه این كارها را می‌كند منتها به وقتش! 🔖 بعد مرتاض گفت: همه ایستادیم، من نگاه كردم دیدم مأمون هم مثل ماست، او هم یك مجسمه❗️ 📝 گفت: آمد و بدون اعتنا نشست، بعد كه نشست فقط دستش را بالا برد، همه ما نشستیم آن هم بی اختیار❗️ 🗯 یك نگاهی باز به همه كرد، گفت: من خود دیدم از «الف» از «ب» خبر ندارم، حتی «الف» چیست؟ «ب» چیست؟ نمی‌دانم، همه گرفته شده! فهمیدم بقیه هم همین جورند. (همه معلومات‌شان پریده بود) 📍مدتی مجلس این جور بود به این حال. بعد دوباره یك اشاره كرد. تا اشاره كرد دیدم همه معلومات هست، افكار هست. آن وقت فرمود: حالا بگویید و بپرسید... 📚درس خارج اصول آیة الله وحید خراسانی(حفظه‌الله‌تعالی)،مورخ ۱۳۸۱/۱۰/۲۴ (جلسه ۵۱) 💠💠
4_5866464605194162349.opus
123.6K
زمزمه ای با امام رضا(ع) به سبک یا مولا دلم تنگ اومده پایان صفر دلم شود تنگ حرم مرغی شوم وبسوی مشهد بپرم در سوگ رضا(ع) به سینه وسر بزنم مانند رضا(ع) زغم بسوزد جگرم یامولا غریب الغربا مارا بطلب در حرم معین الضعفا۲ ___ در سوگ رضا دل همه خون بشود هرعاشق او زغصه مجنون بشود کفتر رضا سر به گریبان ببرد آهوی صحرا غمین ومحزون بشود یا مولا غریب الغربا ما را بطلب درحرم معین الضعفا۲ ____ پایان صفر مولاشده مسموم کین در خانه خود تنها فتاده برزمین از درد جگر مولا بود در پیچ وتاب اوج غربت وشرار زهری آتشین یا مولا غریب الغربا، مارا..... __ در غربت خود جوادش آمد یاد او روسوی مدینه می رود فریاد او می زندز طوس جواد خود را اوصدا تا که آید و رسد پسر بر داد او یا مولا غریب الغربا..... شعر:اسماعیل تقوایی 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
4_5872887002935856492.mp3
928.7K
عرض ادب خدمت امام رضا علیه السلام ای حَرَمی با صفا دردِ عالَمه دَوا گوزل قبریوه قربان یا غریب الغربا یا علی موسی الرضا ای گل خوشبو رضا ماهِ زیبا رو رضا سنسن فقط جهاندا ضامن آهو رضا حَجّه گیدر اَغنیا اطرافِ بیتِ خدا دنیا اهلی بولوللر سنسن حجّ فُقَرا پابوسیوه گَلَن لر آه و نوا ایده للر نظر قیلسان مولاجان اَلی دولی گیده للر من عَبد روسیاهم آلوده ی گناهم سندن صورا کیمیم وار لطف ایله بی پناهم جَنّت ایتدن ایرانی ای دردیمون درمانی مولا یاپیش الیمدن سن بیل معصومه جانی ای شَهِ والا گوهر عزیزِ آل حیدر افتخار اِیلَرهر کَس اولسا قاپوندا نوک ظلم ایدور قوم دَنی فقیره باخمور غَنی ایسته الله یتیرسین حجت ابن الحَسَنی التماس دعای فرج الاحقر مهدی عبادی 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
4_5872887002935856491.mp3
979.7K
عرض سلام و ادب خدمت سلطان خراسان حضرت امام رضا علیه السلام (اصغریم، ای شیرین زبانیم) السلام ای شهِ خراسان ای اولان آدی درده درمان قبریوه بو روسیاهی اِیله سن دوباره مهمان السلام ای شَرَفِ خِطّه ی طوس السلام ای لقبی شَمسِ شموس رضا جانم رضا جانم حُجَّتِ خدای یکتا ای گُلِ گُلزارِ طاها بوش اَلیله گَلمیشم من اَلی بوش قِیتَرمه آقا السلام ای لاله ی خوشبو رضا السلام ای ضامنِ آهو رضا رضا جانم رضا جانم سنه دیلده چوخ سوزوم وار قلبیده دیمه دوزوم وار او کَرَملی اَللرونده یا رضا دائم گوزوم وار چاره قیل قلبیده کی درده آقا منه یاز تذکره ی کرب و بلا رضا جانم رضا جانم التماس دعای فرج الاحقر مهدی عبادی 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
4_5872887002935856490.mp3
1.12M
عرض ادب خدمت حضرت امام رضا علیه السلام گلدیم گینه زیارته یا امام رضا گوزتیکمیشم عنایته یا امام رضا باخدون بو بی لیاقته یا امام رضا ای پادشاه ماسوا یا امام رضا عشقون منی چکدی بورا یا امام رضا آدون ویرر قلبه صفا یا امام رضا من بینوایم/غرق خطایم/عبد ذلیلِ/کوی رضایم علی موسی الرضا جان من روسیه بیر نوکرم یابن فاطمه باخ گور نجه دیده ترم یابن فاطمه بیچاریم ایله کَرَم یابن فاطمه ای محرم اسراریمیز یابن فاطمه ای دلبر و دلداریمیز یابن فاطمه ای غم گونونده یاریمیز یابن فاطمه گلدیم نوایه/باخ بوگدایه/بیر تذکره یاز/کرب و بلایه علی موسی الرضا جان فرزند پاک مرتضا اَیهاالرئوف سلطان مُلک اِرتِضا اَیهاالرئوف یا ضامن آهو رضا اَیهاالرئوف من گلمیشم دیداریوه اَیهاالرئوف گوزتیکمیشم ایثاریوه اَیهاالرئوف احسان ایله زوّاریوه اَیهاالرئوف سن سن پناهیم/امّید گاهیم/ مولا نظر قیل /ای دادخواهیم علی موسی الرضا جان من (بیکَس) و درماندیم یابن مرتضی بو علّته مشهد دیم یابن مرتضی اوز دردیمی سنه دیم یابن مرتضی ای معدن جود و سخا یابن مرتضی گُل آدیوه جانیم فدا یابن مرتضی سائل لری قووماز آقا یابن مرتضی سن مهربانسان/آرام جانسان/بو قلب زاره/تاب و توانسان علی موسی الرضا جان التماس دعای فرج الاحقر مهدی عبادی 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
زخمی که دارد بر جگر را مرهمی نیست احضار اجباری شدن درد کمی نیست با پاره ی جان رسول الله بد کرد مامون رضا را باطنا نفی بلد کرد بابا ندارد طاقت دوری فرزند آقایمان را از جوادش دور کردند قسمت نشد با چشم سر بابا ببیند در رخت دامادی جوادش را ببیند دور از وطن حالا غریب افتاده در طوس در چنگ شمری نانجیب افتاده در طوس چشمی به در دارد نگاهی سمت جاده دلواپس و دلتنگ روی خانواده جز روضه ی گودال روی لب ندارد این هم حسینی که دگر زینب ندارد از بی کسی او دل زهرا بگیرد باید غلامی دست آقا را بگیرد از بین حجره جمع کرده فرش ها را دارد به خاطر ماجرای کربلا را با نام و یاد کربلا بر خود بپیچد از درد روی خاک ها بر خود بپیچد با ناله مادر را صدا زد مثل جدش در بین حجره دست و پا زد مثل جدش وقتی شبیه جد خود خدالتریب است یعنی غریب بن غریب بن غریب است از مرو تا مروه برایش گریه کردند مردم برای روضه هایش گریه کردند از بخت بد حالی شبیه محتضر داشت اما سر او را جواد از خاک برداشت سم را نمی دانم چه ها با آن بدن کرد اما جواد اهل بیت او را کفن کرد اهل سناباد آب غسلش را می آورد محض رضای حضرت زهرا می آورد مهریه ی زن های نوغان خرج او شد تابوتش از باران گل خوش عطر و بو شد جدش ولی با ضربه ی پا پشت و رو شد سرنیزه ای بر پهلوی جدش فرو شد ای وای از جدش که زیر دست و پا رفت تا کوفه خون تازه ای با نعل ها رفت ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
🩸ای اباصلت! «کفنی» را برای پدرم بیاور ... ای بنی اسد! «حصیری» را برای پدرم بیاورید ... اباصلت گوید: 🥀 وقتی که امام رضا علیه السلام به شهادت رسید، فرزند دلبندش جوادالائمه علیه‌السلام به من فرمود: 📋 اُدْخُلِ الْخِزَانَةَ فَأَخْرِجْ لِیَ السَّفَطَ الَّذِی فِیهِ کَفَنُهُ وَ حَنُوطُهُ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَنَا بِسَفَطٍ لَمْ أَرَهُ فِی تِلْکَ الْخِزَانَةِ قَطُّ فَحَمَلْتُهُ إِلَیْهِ فَکَفَّنَهُ وَ صَلَّی عَلَیْهِ ▪️داخل انبار شو و زنبیلی که در آن کفن و حنوط پدرم هست را بیاور! وارد شدم؛ زنبیلی دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم و خدمت ایشان آوردم. ایشان پدر خود را کفن کرد و بر بدنش نماز خواند. 📚عیون اخبار الرضا علیه‌السلام ج۲ ص۲۴۲ ✍️ اما امان از دل آن فرزندی که تا هنگام دفن پیکر مطهر پدرش فرا رسید، رو به قبیله بنی اسد نمود و فرمود: «حصیری بیاورید تا بدن پدرم را در آن بگذارم!» 🥀 دو دست (از عالم غیب) پیدا شد و آن بدن را گرفت - و آن دو دست رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود - و آن اعضاء قطعه قطعه شده را بر روی آن بوریا جمع کرد؛ حتی انگشت مبارک آن حضرت را که بَجدَل ملعون قطع کرده بود، دفن نمودند. 📚کبریت الاحمر، بیرجندی ص۸۷۰ 📚سحاب رحمت،یزدی، ص ۶۵۳ 📝 ...روی قبرش بنویسید برادر بوده سال‌ها منتظر دیدن خواهر بوده روی قبرش بنویسید که عطشان نشده بدنش پیش نگاه همه عریان نشده بنویسید: کفن بود؛ خدایا شکرت هر چه هم بود بدن بود؛ خدایا شکرت یار هم آن قدری داشت که غارت نشود در کنارش پسری داشت که غارت نشود او کجا، نیزه کجا، گودی گودال کجا؟ او کجا، نعل کجا، پیکر پامال کجا؟...
🩸قاتلی که تظاهر به گریه می‌کند و قاتلی که بر جنایت خود، فخر و مباهات می‌کند ... اباصلت گوید: 🥀 ساعتی از شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام گذشته بود که دیدم مامون ملعون درب خانه را می کوبد، 📋 فَإِذَا الْمَأْمُونُ وَ الْغِلْمَانُ بِالْبَابِ فَدَخَلَ بَاکِیاً حَزِیناً قَدْ شَقَّ جَیْبَهُ وَ لَطَمَ رَأْسَهُ وَ هُوَ یَقُولُ یَا سَیِّدَاهْ فُجِعْتُ بِکَ یَا سَیِّدِی ثُمَّ دَخَلَ وَ جَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ ▪️همین که در را گشودم، دیدم مأمون و غلامان ایستاده اند! وی با گریه داخل شد و گریبان چاک زد و بر سر خود می‌زد با صدای بلند می‌گفت: آه آقای من! تو را از دست دادم! 📚عیون اخبار الرضا علیه‌السلام ج۲ ص۲۴۲ ✍️ ای کاش قتله کربلا هم مثلا مأمون ملعون لااقل اینگونه تظاهر به گریه می‌کردند ... اما نه تنها این کار را نکردند بلکه آن حرامیان بر جنایاتی که بر سر مظلوم کربلا ، مرتکب شده بودند، فخر و مباهات می‌کردند ... 🔖 در نقلی آمده است: 🥀 وقتی اسرای آل الله را وارد شهر شام نمودند، قَتله کربلا در پیش چشم شامیان، شروع کردند به فخرفروشی به هم، در کشتن اباعبدالله علیه‌السلام... 📜 سنانٌ یقولُ : أنا ضَرَبتُهُ و فَلَقتُ هامَتَهُ. ▪️پس سنان ملعون می‌گفت: منم که فرق او را شکافتم. 📜 والشمرُ لَعَنَه اللهُ یقولُ: أنا جَزَیتُ رأسَه عن جَسَدِه. ▪️و شمر لعین می‌گفت: منم که سر او را از بدنش جدا کردم. 📜 و شَبَثٌ یقولُ : أنا وَطَأتُهُ بِفَرَسی. ▪️شبث می‌گفت: من با اسبم بر او تاختم. 📜 و أشعَثُ بنُ قَیسٍ یقولُ : أنا أخَذتُ قَمیصَهُ. ▪️اشعث بن قیس می‌گفت: من پیراهن او را به غنیمت بردم. 📜 و الأسوَدُ بنُ الکِندی یقولُ : أنا أخَذتُ تِکَّتَهُ . ▪️أسود بن کِندی می‌گفت: من کمربند او را به غنیمت بردم. 📜 ورَجُلٌ یقولُ : أنا أخذتُ سَیفَه. ▪️و حرام‌زاده دیگری می‌گفت: من شمشیر او را گرفتم. 📜 و جاءَ خولیٌّ وعلی قَناتِهِ رأسُ الحسینِ علیه‌السلام وهو یقولُ: ▪️خولی آمد درحالی که بر سر نیزه‌اش سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام قرار داشت, میگفت: 📜 أنا صاحبُ السیفِ الصَّیقلِ ، أنا صاحبُ الرُّمحِ الطَّویلِ ، أنا صاحبُ المَجدِ الأثیلِ ، أنا صاحبُ الدینِ الأصیلِ ، أنا قَتَلتُ أعدائَنا أجمعینَ و أتَیتُ بِرُؤوسِهِم إلی أمیرنا إبنِ زیادٍ و یَزیدَ. ▪️منم که صاحب شمشیر صیقلی هستم؛ منم که نیزه‌ای بلند دارم؛ منم که دینی اصیل دارم؛ من دشمنان خودمان را کشتم و سرهایشان را به نزد امیرمان ابن زیاد و یزید برده‌ام. 📚 بحرالمصائب، ج۸ ص۵۷ 📝 شمر و سنان دور و برت تاب می‌خورند نان را به نرخ کشتن اصحاب می‌خورند تنها برای این که اشک مرا در بیاورند با مشک شان کنار حرم آب می‌خورند
🩸حضرت‌ جوادالائمه علیه‌السلام در مصیبت پدر، گریبان درید و از هوش رفت ... در نقلی آمده است: 📋 أَمَّا ابنُهُ مُحَمَّدٌ الجَوادُ عَلَیهِ‌السَّلامُ فَإِنَّهُ شَقَّ جَیبَهُ، وَلَم یَتَمالَك مِنَ البُکاءِ وَالنَّحیبِ، إِلیٰ أَن أُغمِيَ عَلَیهِ ▪️امام جواد علیه‌السلام در سوگ پدر گریبان خود را درید. آن حضرت نتوانست جلوی گریه و شیون خود را بگیرد؛ آن‌قدر گریه و شیون کرد تا جایی که از هوش رفت! 🥀 وقتی که به هوش آمد، فریاد می‌زد: وا أبتاه، واماماه، واعلياه، وامحمداه وا أبا القاسماه واحسناه، واحسيناه، وا انقطاع ظَهراه بعدك يا أبتاه! 📋 وَ حَثَّى التُّرابَ عَلَى رَأسِه. ▪️و خاک بر سر مبارکش می‌ریخت! 📚مؤَجِّجُ الأحزان في وفاة غریب خراسان، الأوالي، ص۹۸. ✍️ آه ... یاجوالائمه! الحمدالله که جسم مبارک پدرتان، عریان نشد ... الحمدالله بدنش زخمی از تیر و نیزه ها نبود ... الحمدالله که سر مبارکش بر بدنش بود ... 📝 اما با این حال، شما اینگونه بی تاب شدید ... 😭 حال چه سازد آن فرزندی که تا نگاهش به پیکر عریان و به خاک و خون فتاده پدرش افتاد،فرمود: 📜 فَکَادَتْ نَفْسِی تَخْرُجُ ▪️نزدیک بود جان از بدنم خارج شود. 🥀 وقتی عمه‌ام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها حال مرا فهمید، نزدیک من آمد و فرمود: 📜 مَا لِی أَرَاکَ تَجُودُ بِنَفْسِکَ یَا بَقِیَّةَ جَدِّی وَ أَبِی وَ إِخْوَتِی؟ ▪️مرا چه شده که می‌بینم می‌خواهد روح از بدنت خارج شود، ای باقی مانده جد و پدر و برادرانم!؟ 🥀 من به عمه‌ام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها گفتم: 📜 کَیْفَ لَا أَجْزَعُ وَ لَا أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَی سَیِّدِی وَ إِخْوَتِی وَ عُمُومَتِی وَ وُلْدَ عَمِّی وَ أَهْلِی مُصْرَعِینَ بِدِمَائِهِمْ مُرَمَّلِینَ بِالْعَرَاءِ مُسَلَّبِینَ ! ▪️چگونه جزع و فزع نکنم در حالی که پیکر پدر بزرگوارم، برادرانم، عموهایم، عموزادگانم و اهل بیتم غرقه به خون خود شده اند، اجسادشان برهنه است، لباسشان به تاراج رفته! 📜 لَا یُکَفَّنُونَ وَ لَا یُوَارَوْنَ وَ لَا یُعَرِّجُ عَلَیْهِمْ أَحَدٌ وَ لَا یَقْرَبُهُمْ بَشَرٌ ... ▪️بدنشان کفن نشده و به خاک سپرده نشده‌اند، احدی متوجه ایشان نمی‌شود، بشری نزدیک آنان نمی‌رود... 📚کامل الزیارات ص۲۵۷ 📖 من‌كه عمري در تب و تاب مرارت سوختم چون شب شام غريبان در حرارت سوختم بعد باباي غريب و بي كس و مظلوم خود مثل عمه زير زنجير اسارت سوختم از حرم تا قتلگه با كعب ني كردم عبور اولين زائر منم كز اين زيارت سوختم سوختم بابا چو بر نعشت نگاهي دوختم بر شكاف زخمهاي بي شمارت سوختم نعش بي سر را كه ديدم ناگهان خوردم زمين بر تن بي سر و جسم بي مزارت سوختم نعشها ديدم به صحرا رأسها ديدم به ني هم به هفتاد دو و هجده بهارت سوختم تا دم مرگم برايت گريه كردم صبح و شام نهضتي كردم بپا حالا كنارت سوختم
[WWW.FOTROS.IR]ma1403052002.mp3
12.62M
در سماوات بانگ غم دادند بی کسی را دوباره سم دادند چه غریبی که دور از وطن است پاره قلب جمع پنج تن است زهر را خورده است‌ پا شده است چقدر شکل مجتبی شده است مثل زهرای خورده بر مسمار دست خود را گرفته بر دیوار وسط راه میخورد به زمین گاه و بیگاه میخورد به زمین میرود حجره دست و‌پا بزند صورتش را به خاکها بزند وقت آن است آب آب کند مثل جدش به خون خضاب کند گرچه در بی کسی نفس زده است پسرش آخرِسر آمده است بازهم شکر پیرهن دارد چندتا چندتا کفن دارد نیزه ای نیست داخل دهنش سایبان مانده است بر بدنش دخترش در حصار آتش نیست نظری سمت خواهرانش نیست خاتمش دست‌ ساربانی نیست دست مامون که خیزرانی نیست پسرش را ندیده روی عبا قطعه قطعه نچیده روی عبا خنجری زیر حنجرش نرسید ته گودال پیکرش نرسید حجره اش را گرفته سوز حسین نیست روزی شبیه روز حسین ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
🔰 پدرتان دست به خاک می‌زد، خاک طلا می‌شد... «ابراهيم بن سعد» گويد: ...به امام جواد عليه‌السّلام عرض کردم: 📋 رَأَيْتُ أَبَاكَ «عَلَيْهِ‌السَّلَامُ» يَضْرِبُ بِيَدِهِ إِلَى التُّرَابِ فَيَجْعَلُهُ دَنَانِيرَ وَ دَرَاهِمَ. 🔻پدرتان [امام رضا عليه‌السلام] را ديدم که دست خود را به خاک زمين می‌زد و خاک را تبديل به دينار و درهم می‌کرد. 🔖 امام جواد عليه‌السّلام فرمودند: 💬 در دیار تو عده‌ای هستند که گمان می‌کنند «امام»، محتاج به مال است! پدرم با دست خود به زمين می‌زد تا به آنان تفهيم کند که گنجينه‌های زمين همگی در دست امام «علیه‌السلام» است! 📚دلائل الإمامة، ص۳۹۷ ✍ باید غبار صحن تو را طوطیا کنند « آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق خیل ملائکند رضا یا رضا کنند بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد ما شاعرت شدیم که ما را سوا کنند «هرگز نمیرد آنکه دلش» جلد مشهد است حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت او را به درد کرب و بلا مبتلا کنند دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط با یک نگاه گوشهٔ چشمت دوا کنند از آن حریم قدسی‌ات آقای مهربان «آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند»