🎙 #مومنی
#⃣ #دفاع_مقدس
#⃣ #روایتگری
ایشون که عرض میکنم آقای رحمت الله صادقی ، ذاکر خوبی بود ، از ذاکرهای پخته اهل بیت ، خودشم شاعر بود تو همین تهران رفیقی داشت میگفتش که : رفیقی داشتم ، این رفیقم ما به شهادت رسید،داداشش با ما تماس گرفت گفت فلانی از این رفیق یه دختر مونده این دختر جیگر ما رو آتیش زده" بس که گریه میکنه..." تعجب نکنید آقا اینو از خانم ها باید بپرسید ، دختر اگه بزرگم بشه باز میگه بابا یه چیز دیگه ست، بهترین جهیزیه رو به دختر بدن ، ولی باباش نباشه ها ...... بعد از مدتها جنازه باباش رو آورده بودن براش ، گفت من باید بابام رو ببینم ، گفتیم چهارتا تیکه استخوانه روی کفن رو باز نکن ، به زور کفن رو باز کرد، یه وقت دیدن جمجمه بابا رو برداشته به سینه ش چسبانده بود وقتی به زور میخواستن جدا بکنن ، گفت یه لحظه صبر کنید ، این استخوان دست بابا رو برداشت گذاشت رو سر ، گفت اخی دست بابا چقدر مهربونه ..... آقای رحمت الله صادقی ایشون توراه کربلا از دنیا رفتن ایشون نقل میرد ، رفیقمون بود و زنگ زد به ما و گفتش آقا بالاخره شهید شده ، دعا کن ؛ یه دخترم ازش به یادگار مونده این دختر دیگه داغ ما رو هی هر روز بیشتر میکنه ، بعد از مدتی زنگ زد فلانی بهشت زهرا بیا ؛ چه خبره ؟ دختر شهید به رحمت خدا رفته ، مرد. میگفت رفتیم بهشت زهرا قصه رو سوال کردیم چی شد آقا؟ بعد از این که اومدین خونه؟ همسر شهید میگفت این دختر خیلی بی طاقتی میکرد در فراغ باباش ، خیلی ؛ تعجب هم نداره اونایی که دختر دارن ، من خودم دختر دارم میفهمم یه وقتایی بچه های ما زنگ زده بودن می گفتن آقا یه دختر بچه پنج ساله ای دارم می گفتش رفته زیر پتو عکس شما رو گرفته ، هی داره گریه میکنه میگه دلم برا بابام تنگ شده ، ماها که دختر داریم میفهمیم این چیز ها بعید از ذهن نیست زیاد ، میگفت این دختره خیلی بی طاقتی میکرد ، همسر شهید میگفت هر روز میومد روبرو عکس باباش میشست شروع میکرد با باباش حرف زدن ، باباش که جواب نمیداد میومد پیش من گریه کردن، مادر بابا جواب نمیده .... منم میموندم چی بگم یه روز عصبانی شدم از کوره در رفتم ، آروم یه دونه به صورت دخترم زدم ، دخترم رفت تو اطاقش فقط هی میگفت مادر دیگه گریه نمیکنم ، قول میدم ، دیگه گریه نمیکنم قول میدم ...." میگفت فردا صبح هر چی منتظر شدم دیگه دخترم نیومد...رفتم در اطاق رو باز کردم ، صداش کردم دخترم ، عزیزم ، جواب نداد ، اومدم پتو رو زدم کنار دیدم زیر پتو قاب عکس بابا رو به سینه چسبانده...... آنقدر گریه کرده ، دق کرده ، مرده و از دنیا رفته .....
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@simaye_haram4_556979832915755257.mp3
زمان:
حجم:
818K
🌷روایت جان دادن دختر شهید از فراغ پدر با روایتگری حجت الاسلام سید حسین مومنی🌷
🎙 #مومنی
#⃣ #دفاع_مقدس
#⃣ #روایتگری
♻️ #نَشـــــــر_صَــــدَقِہ_جاری
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
شیخ سعید آزادهمثل شهدا عاشق امام حسین بشیم.mp3
زمان:
حجم:
1.11M
💥#روایتگری_شهدا
🔹بچه ها بیاید مثل شهدا عاشق امام حسین بشیم😭
🎶صوت روایتگری شیخ سعید آزاده
#روایتگری #جمعه
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#نکته_آموزشی_درمداحی
فرق بین روضه خوانی و مرثیه سرایی چیست ⁉️
خیلی ها هنوز فرق بین روضه و مرثیه رو نمی دونند🧐⏬
✅#روایتگری:
روضه خوانی بیشتر به معنای روایتگری حوادث و مصائب اهل بیت (ع) است. 🌴
روضه خوان با استفاده از کلمات و عبارات تاثیرگذار، وقایع تاریخی را برای شنوندگان بازگو میکند و سعی میکند تا آنها را به طور عمیق احساس کنند.🗣
📖#محتوای_روضه_خوانی 🍃
✅احساس و عاطفه: در روضه خوانی، برانگیختن احساسات و عواطف شنوندگان بسیار مهم است.
روضه خوان با بیان داستانها و توصیف صحنههای غمانگیز، سعی میکند تا اشک و آه از دل شنوندگان برآورد.🗣
#هدف_روضه🌱
✅هدف اصلی روضه خوانی، زنده نگه داشتن یاد و خاطره اهل بیت (ع)، تقویت ایمان و تقوا و ایجاد روحیه ایثار و شهادتطلبی در میان مردم است.🌴
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
Eitaa.com/navayehzakerin2