eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.6هزار دنبال‌کننده
37 عکس
38 ویدیو
175 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
گریز دوم شب 19 👇 () عرضه بداریم آقا جان... یاامیرالمومنین... طاقت نداشتید دخترتون زینب... شما رو در اون حالت ببینه... کجا بودی آقا... وقتی زینبت... توی شهر کوفه... سوار بر محمل... یکدفعه پرده رو کنار زد... دید سر بریده برادر بالا نیزه... ( یَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمَالًا) ای ماه زینب... (مَا تَوَهَّمْتُ يَا شَقِيقَ فُؤَادِي كَانَ هَذَا مُقَدَّراً مَكْتُوبَا) برادر میدونستم شهیدت میکنند... میدونستم اسیر میشم... ولی باور نمیکردم... یک روزی... سرت رو بالای نیزه ببینم... 🔸سری به نیزه بلند است در برابر زینب 🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب
زمان: حجم: 424.3K
▪️ 🎤مداح :کربلایی صادق گل محمدی شب بیست و یکم مولا علی مولا علی مولا علی مولا علی دخترم گریه نکن این شب آخر منه گریه هات به جون بابا داره آتیش میزنه دخترم فرشته ها توآسمون ها گل زدن دست به دست هم دادن تا پیش زهرا پل زدن مولا علی مولا علی مولا علی مولا علی دیگه از زخم زبون ها سیر شدم باید برم ازغم فراق زهرا پیر شدم بایدبرم برم اونجا که دیگه مردم کوفه نباشن بی وفا مردمی که نمک‌به زخما میپاشن دخترم گریه نکن این شب آخر منه گریه هات به جون بابا داره آتیش میزنه منو تنها تا سحر باخلوت دلم بزار دخترم شیرو ببر برای قاتلم بزار مولا علی مولا علی مولاعلی مولا علی ازنگاهت میخونم عقده ها در گلو داری جون من حوصله کن گریه ها پیش رو داری یه روزی تومدینه طشت پر از خون میبینی کفن برادرت حسن رو گلگون میبینی تنشو باتیر به تابوت میدوزن تومدینه خیمه دل حسین رو میسوزن اهل کینه مولاعلی مولا علی مولاعلی مولا علی زینبم گریه نکن این شب آخرمنه گریه هات به جون بابا داره آتیش میزنه یه روزی توکربلا سر حسین جدامیشه توشبای بی کسی خورشید نیزه ها میشه تن صد پاره ی اون توخاک صحرامیمونه مادرت کنار اون روضه ی غربت میخونه مولاعلی مولا علی مولاعلی مولا علی شاخه ی یاست جدا میشه کنار علقمه دست عباست جدا میشه کنار علقمه دخترم قلب شکسته میبینی بیاد من بیادمن به طناب دستای بسته میبینی بیاد من بیادمن بینِ نامردا باید حسینمو یاری کنی برای حسین من باید یتیم داری کنی مولاعلی مولا علی مولا علی مولا علی Eitaa.com/navayehzakerin2
علیه السلام 🔹(ع) را از خواب بیدار نمود 🔸و نیز عبد اللَّه بن موسى (به یك واسطه) از حسن بصرى حدیث كند كه گفت: امیر المؤمنین على علیه السّلام آن شبى كه در صبحش كشته شد (همه شب را) بیدار بود، و بر خلاف عادتى كه داشت آن شب براى نماز شب به مسجد نرفت، پس دخترش ام كلثوم به وى عرض كرد: این چیست كه (امشب) خواب را از شما گرفته؟ 🔹فرمود:اگر امشب را به صبح برسانم كشته خواهم شد، (تا اینكه) ابن نباح (اذان گوى آن حضرت آمد) و اذان نماز (صبح را) گفت، حضرت كمى راه (به طرف مسجد) رفت و برگشت، ام كلثوم به وى عرض كرد: دستور فرما جعدة (كه خواهرزاده آن حضرت بود) با مردم نماز بخواند؟ فرمود: آرى دستور دهید (امروز) جعده با مردم نماز بخواند، سپس فرمود: از مرگ گریزى نیست و خود به مسجد رفت، و آن مرد (یعنى ابن ملجم) تمام آن شب (در مسجد) بیدار بود و چشم به راه و مترصد آن حضرت بود، و چون نسیم سحرگه وزید خوابش برد، أمیر المؤمنین علیه السّلام (وارد مسجد شد) و با پاى خود او را جنبش داده فرمود: نماز، پس بر خواست و آن حضرت را ضربت زد. ------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸وَ رَوَى عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ دِینَارٍ عَنِ الْحَسَنِ الْبَصْرِیِّ قَالَ سَهِرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع فِی اللَّیْلَةِ الَّتِی قُتِلَ فِی صَبِیحَتِهَا وَ لَمْ یَخْرُجْ إِلَى الْمَسْجِدِ لِصَلَاةِ اللَّیْلِ عَلَى عَادَتِهِ فَقَالَتْ لَهُ ابْنَتُهُ أُمُّ كُلْثُومٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهَا مَا هَذَا الَّذِی قَدْ أَسْهَرَكَ فَقَالَ إِنِّی مَقْتُولٌ لَوْ قَدْ أَصْبَحْتُ وَ أَتَاهُ ابْنُ النَّبَّاحِ فَآذَنَهُ بِالصَّلَاةِ فَمَشَى غَیْرَ بَعِیدٍ ثُمَّ رَجَعَ فَقَالَتْ لَهُ ابْنَتُهُ أُمُّ كُلْثُومٍ مُرْ جَعْدَةَ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ قَالَ نَعَمْ مُرُوا جَعْدَةَ فَلْیُصَلِّ ثُمَّ قَالَ لَا مَفَرَّ مِنَ الْأَجَلِ فَخَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ وَ إِذَا هُوَ بِالرَّجُلِ قَدْ سَهِرَ لَیْلَتَهُ كُلَّهَا یَرْصُدُهُ فَلَمَّا بَرَدَ السَّحَرُ نَامَ فَحَرَّكَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِرِجْلِهِ وَ قَالَ لَهُ الصَّلَاةَ فَقَامَ إِلَیْهِ فَضَرَبَهُ‏ -------------------------------------------------- 📘 فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏1، ص: 15 علیه السلام ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
✔️برای دسترسی آسانتر روی گزینه مورد نظر کلیک کنید. ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ Eitaa.com/navayehzakerin2 و با ضربه روی علامت👈 ^ به مطالب مرتبط که در پست های بالا است هدایت خواهید شد. # ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
🥀🥀🥀🥀🥀 (2) گریز حضرت رقیه (س) يَا اَبَا الْحَسَنِ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، يا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالِبٍ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ. 🔸امشب که مهمان منی با چشم تر بابا 🔸خیلی هوایِ وصل داری بیشتر بابا 🔸من را مکن با گریه‌هایت خون‌جگر بابا 🔸از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا شاید هوایِ روضه‌های فاطمه داری 🔸انّا الیه الراجعون را زمزمه داری 🔸دیدم که با خونِ جگر افطار می‌کردی 🔸بر خوردن نان و رُطَب اصرار می‌کردی 🔸نام خدا را زیر لب تکرار می‌کردی 🔸گاهی شکایت از در و دیوار می‌کردی 🔸وقت اذان صبح دیدم اشک می‌باری 🔸یافاطمه یافاطمه روی لبت داری 🔸سی سال درد سینه را با چاه می‌گفتی 🔸این روزهای آخری جانکاه می‌گفتی 🔸در سجده‌هایت ذکر یا الله می‌گفتی 🔸سُبحان یا قدّوس را با آه می‌گفتی 🔸آهِ دلت را امشب از سینه برون کردی 🔸قلب مرا قصد سفر کردی و خون کردی 🔸باید بمانی سایۀ بالاسرم باشی 🔸دلواپس جسم حسین و معجرم باشی 🔸ای دل شکسته ، قوت بال و پرم باشی 🔸حالا که مادر نیست جایِ مادرم باشی 🔸سی سال، بعد مادرم مویَت پریشان است 🔸شب‌های بعد فاطمه شام غریبان است 🔸قصد جدایی کرده‌ای از دخترت امشب 🔸دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب 🔸خیلی شدی دلتنگِ رویِ همسرت امشب 🔸این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب 🔸اصرار من را گوش کن، من دخترت هستم 🔸دلواپس این حال گریه‌آورت هستم 🔸گفتم نرو، رفتی سرت را غرق خون کردی 🔸این قامت استاده‌ات را واژگون کردی 🔸از خون فرقت پیکرت را لاله‌گون کردی 🔸نقش زمینت معنیِ هُم راکعون، کردی 🔸رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی 🔸من مانده‌ام با سینه‌ای از غصه طوفانی شب نوزدهم ماه مبارک رمضان امیرالمومنین مهمان دخترش ام کلثوم بودسفره غذا پهن کرد یک ظرف شیر گذاشت یک ظرف نمک تا چشم مولا علی به سفر افتاد صدا زد دخترم تا به حال کی دیدی پدرت سر سفره ای بنشیند که دو خورشت داشته باشد بی بی آمد که ظرف نمک را برداره فرمود دخترم ظرف شیر را بردار امام علی با نان نمک افطار نمود امشب علی گاهی قرآن می خواند گاهی مناجات می کرد گاهی در حیاط خانه می آمد و به ستارگان نگاه می کرد وی گفت آنا لله وانا الیه راجعون یک وقت ام کلثوم صدا زد بابا چرا امشب که خانه من آمدی این قدر ناراحتی می کنی نزدیک اذان صبح شد علی آمد وضو بگیرد دختر عبا وعصا برایش آورد ای خدا عبایش را پوشید وعصایش را دست گرفت خواست از خانه بیرون بیرون برود دید یک دسته مرغابی ها مقابل آقا آمدند و دامنش را گرفتند ام کلثوم بیشتر ناراحت شد وگفت بابا خانه من می آمدی این مرغها ازاین کارها نمی کردند مگر امشب چه خبره امیرالمومنین به طرف مسجد روان شدند بالای مأذنه واذان گفتند که تمام مردم کوفه صدای دلنشینش را شنیدند ای خدا چه بگم که چه شد یک وقت دیدند زینب می دود آمد در اتاق وصدا زد حسن جان حسین جان پا شو خواهر مگر چه خبره صدا زد برادران پاشید ببینید این منادی چه میگه ای خدا منادی چه میگفت صدا زد ای برادران می گوید ای مردم علی را کشتند تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند. دوان دوان اومدند به طرف مسجد. تا رسیدند نگاه کردند دیدند. ای وای. محراب مسجد لاله گونه. فرق بابا رو شکافته اند. تمام صورت خونیه.. روی خاکهای محراب هی صدا میزنه... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد. 🔸حسن از یک طرف می کرد زاری 🔸حسین از سوی دیگر بی قراری حسنین اومدند کنار بابا... بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند. با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه... عرضه بداریم یا امیرالمومنین... طاقت نداشتی دخترت زینب کبری... شما رو با صورت خونی ببینه. اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام. وقتی سر بریده حسنیت رو. برا دختر سه ساله اش آوردند. ای وای.. ای وای. بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد. صدا زد: وای بابای خوبم. (مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ) بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا. کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا. (مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي) کی منو تو بچگی یتیم کرد. 🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔸یتیمی خاری دوران یتیمی بابا نبودی ببینی. از کربلا تا شام. چقدر تازیانه به من زدند...بابا. دیگه طاقت ندارم...بابا ببین تمام بدنم کبود شده.. موهای سرم سفید شده. بابا دیگه منم با خودت ببر. یاعلی.. سه ساله حسینت. انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد سر بابا یک طرف افتاد. وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات التماس دعا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀 (2) گریز حضرت رقیه (س) يَا اَبَا الْحَسَنِ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، يا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالِبٍ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ. 🔸امشب که مهمان منی با چشم تر بابا 🔸خیلی هوایِ وصل داری بیشتر بابا 🔸من را مکن با گریه‌هایت خون‌جگر بابا 🔸از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا شاید هوایِ روضه‌های فاطمه داری 🔸انّا الیه الراجعون را زمزمه داری 🔸دیدم که با خونِ جگر افطار می‌کردی 🔸بر خوردن نان و رُطَب اصرار می‌کردی 🔸نام خدا را زیر لب تکرار می‌کردی 🔸گاهی شکایت از در و دیوار می‌کردی 🔸وقت اذان صبح دیدم اشک می‌باری 🔸یافاطمه یافاطمه روی لبت داری 🔸سی سال درد سینه را با چاه می‌گفتی 🔸این روزهای آخری جانکاه می‌گفتی 🔸در سجده‌هایت ذکر یا الله می‌گفتی 🔸سُبحان یا قدّوس را با آه می‌گفتی 🔸آهِ دلت را امشب از سینه برون کردی 🔸قلب مرا قصد سفر کردی و خون کردی 🔸باید بمانی سایۀ بالاسرم باشی 🔸دلواپس جسم حسین و معجرم باشی 🔸ای دل شکسته ، قوت بال و پرم باشی 🔸حالا که مادر نیست جایِ مادرم باشی 🔸سی سال، بعد مادرم مویَت پریشان است 🔸شب‌های بعد فاطمه شام غریبان است 🔸قصد جدایی کرده‌ای از دخترت امشب 🔸دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب 🔸خیلی شدی دلتنگِ رویِ همسرت امشب 🔸این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب 🔸اصرار من را گوش کن، من دخترت هستم 🔸دلواپس این حال گریه‌آورت هستم 🔸گفتم نرو، رفتی سرت را غرق خون کردی 🔸این قامت استاده‌ات را واژگون کردی 🔸از خون فرقت پیکرت را لاله‌گون کردی 🔸نقش زمینت معنیِ هُم راکعون، کردی 🔸رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی 🔸من مانده‌ام با سینه‌ای از غصه طوفانی شب نوزدهم ماه مبارک رمضان امیرالمومنین مهمان دخترش ام کلثوم بودسفره غذا پهن کرد یک ظرف شیر گذاشت یک ظرف نمک تا چشم مولا علی به سفر افتاد صدا زد دخترم تا به حال کی دیدی پدرت سر سفره ای بنشیند که دو خورشت داشته باشد بی بی آمد که ظرف نمک را برداره فرمود دخترم ظرف شیر را بردار امام علی با نان نمک افطار نمود امشب علی گاهی قرآن می خواند گاهی مناجات می کرد گاهی در حیاط خانه می آمد و به ستارگان نگاه می کرد وی گفت آنا لله وانا الیه راجعون یک وقت ام کلثوم صدا زد بابا چرا امشب که خانه من آمدی این قدر ناراحتی می کنی نزدیک اذان صبح شد علی آمد وضو بگیرد دختر عبا وعصا برایش آورد ای خدا عبایش را پوشید وعصایش را دست گرفت خواست از خانه بیرون بیرون برود دید یک دسته مرغابی ها مقابل آقا آمدند و دامنش را گرفتند ام کلثوم بیشتر ناراحت شد وگفت بابا خانه من می آمدی این مرغها ازاین کارها نمی کردند مگر امشب چه خبره امیرالمومنین به طرف مسجد روان شدند بالای مأذنه واذان گفتند که تمام مردم کوفه صدای دلنشینش را شنیدند ای خدا چه بگم که چه شد یک وقت دیدند زینب می دود آمد در اتاق وصدا زد حسن جان حسین جان پا شو خواهر مگر چه خبره صدا زد برادران پاشید ببینید این منادی چه میگه ای خدا منادی چه میگفت صدا زد ای برادران می گوید ای مردم علی را کشتند تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند. دوان دوان اومدند به طرف مسجد. تا رسیدند نگاه کردند دیدند. ای وای. محراب مسجد لاله گونه. فرق بابا رو شکافته اند. تمام صورت خونیه.. روی خاکهای محراب هی صدا میزنه... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد. 🔸حسن از یک طرف می کرد زاری 🔸حسین از سوی دیگر بی قراری حسنین اومدند کنار بابا... بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند. با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه... عرضه بداریم یا امیرالمومنین... طاقت نداشتی دخترت زینب کبری... شما رو با صورت خونی ببینه. اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام. وقتی سر بریده حسنیت رو. برا دختر سه ساله اش آوردند. ای وای.. ای وای. بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد. صدا زد: وای بابای خوبم. (مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ) بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا. کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا. (مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي) کی منو تو بچگی یتیم کرد. 🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔸یتیمی خاری دوران یتیمی بابا نبودی ببینی. از کربلا تا شام. چقدر تازیانه به من زدند...بابا. دیگه طاقت ندارم...بابا ببین تمام بدنم کبود شده.. موهای سرم سفید شده. بابا دیگه منم با خودت ببر. یاعلی.. سه ساله حسینت. انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد سر بابا یک طرف افتاد. وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات التماس دعا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
پیشانى عدل و عدالت را شکستند آن دسته اى که با على پیمان ببستند شب نوزدهم ماه مبارک رمضانه، شب ضربت خوردن آقامون امیرالمومنینه... یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود مثل امشبی امیرالمومنین... مهمان دخترش ام کلثومه... خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم... آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه... سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک... صدا زد: دخترم... تا حالا کی دیدی... بابات سر سفره ای بشینه... دو تا خورشت داشته باشه... تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره... صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار... امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم... وقتی که با نان و نمک افطار میکرد انگار که، با فاطمه دیدار میکرد امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا... هی نگاه به سمت آسمان میکنه... صدا میزنه... انا لله و انا الیه راجعون نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد... سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی امشب... مردم کوفه... برا آخرین بار... صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند... همچین که از بالای ماذنه اومد پایین... درمحراب عبادت ایستاد... نماز عجیبی خواند امیرالمومنین... تا رسید به رکعت اول... سر از سجده برداشت... نانجیب حیا نکرد... ابن ملجم ملعون... با شمشیر زهر آلود... چنان بر فرق امیرالمومنین زد... صدای ناله مولا بلند شد... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خدای کعبه رستگار شدم... دیگه علی راحت شد خدا...
علیه السلام 🔹(ع) را از خواب بیدار نمود 🔸و نیز عبد اللَّه بن موسى (به یك واسطه) از حسن بصرى حدیث كند كه گفت: امیر المؤمنین على علیه السّلام آن شبى كه در صبحش كشته شد (همه شب را) بیدار بود، و بر خلاف عادتى كه داشت آن شب براى نماز شب به مسجد نرفت، پس دخترش ام كلثوم به وى عرض كرد: این چیست كه (امشب) خواب را از شما گرفته؟ 🔹فرمود:اگر امشب را به صبح برسانم كشته خواهم شد، (تا اینكه) ابن نباح (اذان گوى آن حضرت آمد) و اذان نماز (صبح را) گفت، حضرت كمى راه (به طرف مسجد) رفت و برگشت، ام كلثوم به وى عرض كرد: دستور فرما جعدة (كه خواهرزاده آن حضرت بود) با مردم نماز بخواند؟ فرمود: آرى دستور دهید (امروز) جعده با مردم نماز بخواند، سپس فرمود: از مرگ گریزى نیست و خود به مسجد رفت، و آن مرد (یعنى ابن ملجم) تمام آن شب (در مسجد) بیدار بود و چشم به راه و مترصد آن حضرت بود، و چون نسیم سحرگه وزید خوابش برد، أمیر المؤمنین علیه السّلام (وارد مسجد شد) و با پاى خود او را جنبش داده فرمود: نماز، پس بر خواست و آن حضرت را ضربت زد. ------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸وَ رَوَى عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ دِینَارٍ عَنِ الْحَسَنِ الْبَصْرِیِّ قَالَ سَهِرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع فِی اللَّیْلَةِ الَّتِی قُتِلَ فِی صَبِیحَتِهَا وَ لَمْ یَخْرُجْ إِلَى الْمَسْجِدِ لِصَلَاةِ اللَّیْلِ عَلَى عَادَتِهِ فَقَالَتْ لَهُ ابْنَتُهُ أُمُّ كُلْثُومٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهَا مَا هَذَا الَّذِی قَدْ أَسْهَرَكَ فَقَالَ إِنِّی مَقْتُولٌ لَوْ قَدْ أَصْبَحْتُ وَ أَتَاهُ ابْنُ النَّبَّاحِ فَآذَنَهُ بِالصَّلَاةِ فَمَشَى غَیْرَ بَعِیدٍ ثُمَّ رَجَعَ فَقَالَتْ لَهُ ابْنَتُهُ أُمُّ كُلْثُومٍ مُرْ جَعْدَةَ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ قَالَ نَعَمْ مُرُوا جَعْدَةَ فَلْیُصَلِّ ثُمَّ قَالَ لَا مَفَرَّ مِنَ الْأَجَلِ فَخَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ وَ إِذَا هُوَ بِالرَّجُلِ قَدْ سَهِرَ لَیْلَتَهُ كُلَّهَا یَرْصُدُهُ فَلَمَّا بَرَدَ السَّحَرُ نَامَ فَحَرَّكَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِرِجْلِهِ وَ قَالَ لَهُ الصَّلَاةَ فَقَامَ إِلَیْهِ فَضَرَبَهُ‏ -------------------------------------------------- 📘 فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏1، ص: 15 علیه السلام
علیه السلام 🔹 پس از ضربت خوردن امیرالمومنین (ع) 🔸بحار الأنوار به نقل از لوط بن يحيى، از استادان حديثش، از محمّد بن حنفيّه: پدرم على عليه السلام فرمود: «مرا به محلّ نمازم در خانه‏ ام ببريد». او را به آن جا برديم، در حالی‏كه بيمار بود و مردم در پيرامون او و در غمى بزرگ، گريان و اندوهگين بودند، به حدّى كه از شدّت گريه و شيون در آستانه مرگ قرار داشتند. ------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸عن محمّد ابن الحنفيّة: إنَّ أبي عليه السلام قالَ: احمِلوني إلى مَوضِعِ مُصَلّايَ في مَنزِلي. قالَ: فَحَمَلناهُ إلَيهِ وهُوَ مُدنِفٌ وَالنّاسُ حَولُهُ، وهُم في أمرٍ عَظيمٍ باكينَ مَحزونينَ، قَد أشرَفوا عَلَى الهَلاكِ مِن شِدَّةِ البُكاءِ وَالنَّحيبِ. -------------------------------------------------- 📘، علامه محمد باقر مجلسی؛ج 42 ص 288. علیه السلام
✅در این لحظه، مردم ابن ملجم را دستگیر کرده و نزد امام علی(ع) آوردند، در حالی که مردم با دیدنش او را لعنت می کردند. 🔻وقتی نگاه أميرالمؤمنين(ع) به آن ملعون افتاد، فرمود : ✳️ای ! ▪️جنایتی بزرگ کردی! ▪️آیا من برایت بد امامی بودم؟ ▪️آیا تو را مورد مرحمت قرار ندادم و بر دیگران برنگزیدم؟ 🔺با وجود اینکه می دانستم قاتل من خواهی بود به تو احسان کردم و بخششم به تو را افزون ساختم تا از راه گمراهی که برگزیده ای بازگردی، اما شقاوت بر تو غلبه کرد تا مرا بکشی ای شقی ‏ترین اشقیاء!(۱) 🔹سپس (س) خود را بر مسجد رساند و خطاب به ابن ملجم گفت : ▪️اى دشمن خدا! أمير مؤمنان را كشتى؟ آن ملعون گفت : ✳️جز اين نيست كه پدر تو را كشته‏ ام! (نه أمير مؤمنان را)! 🔸ام کلثوم فرمود : اى دشمن خدا! اميد آن دارم كه باكى بر ایشان نباشد و بهبودى يابد! ✳️ابن ملجم گفت : ▪️《وَاللهِ! لَقَدِ اشتَرَیتُهُ بِأَلفٍ، وسَمَمتُهُ بِأَلفٍ، ولَو کانَت هذِهِ الضَّربَهُ عَلی جَمیعِ أهلِ المِصرِ ما بَقِیَ مِنهُم أحَدٌ》 😭به خدا سوگند! آن شمشیر را به هزار درهم خریدم و با هزار درهم نیز آن را زهرآگین ساختم و چنان ضربتى را با آن، به او زدم كه اگر آن ضربه، بر اهل شهر زده می شد، همه هلاك می شدند!(۲) سپس ملعون را از نزد آن حضرت(ع) بيرون بردند و به زندان افکندند. پس مردم نزد امام علی(ع) آمده و عرض كردند : 🔹اى أمير المؤمنين! در باره اين دشمن خدا دستورى فرما که باعث این مصیبت و تباهی اسلام شده است! 🔻امام علی(ع) در مورد ابن ملجم به حسنین(علیها السلام) سفارش کرد و فرمود : ▪️《احْبِسُوا هَذَا الْأَسِيرَ وَ أَطْعِمُوهُ وَ اسْقُوهُ وَ أَحْسِنُوا إِسَارَهُ فَإِنْ عِشْتُ فَأَنَا أَوْلَى بِمَا صَنَعَ فِيَّ إِنْ شِئْتُ اسْتَقَدْتُ‏ وَ إِنْ شِئْتُ صَالَحْتُ وَ إِنْ مِتُّ فَذَلِكَ إِلَيْكُمْ》 😭این اسیر را زندانی کنید و آب و خوراکش را خوب و بسترش را نرم کنید. اگر زنده ماندم، من صاحب اختیار خون خویشم، یا عفو می کنم یا قصاص، و اگر مُردم، قصاص آن را بر شما محول می کنم.(۳)  🔹و در روایتی دیگر در این باره آمده است که امام(ع) فرمود : ▪️《أَلَا! لَا يُقْتَلَنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي! انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا يُمَثَّلْ بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ》 🔸بدانید که غیر از قاتلم، کسی را نکشید! بنگرید که اگر من از این ضربت او مُردم، او را تنها یک ضربت بزنید (ضربتی در مقابل ضربتی!) و دست و پا و دیگر اندام او را نبرید و او را مُثله نکنید که از رسول اکرم(ص) شنیده ام که 😭حتی از مُثله کردن سگ هار نیز بر حذر می داشت.(۴) وقتی فرزندان امام علی(ع) از دفن ایشان فارغ شدند، امام حسن(ع) دستور داد ابن ملجم را بياورند، پس او را آوردند. 🔹سپس خطاب به آن ملعون فرمود : ▪️《قَتَلْتَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ أَعْظَمْتَ الْفَسَادَ فِي الدِّينِ! ثُمَّ أَمَرَ بِهِ فَضُرِبَتْ عُنُقُهُ》 🔸اى دشمن خدا! اميرمؤمنان(ع) را كُشتى و تباهى بزرگی، در دين کردی! سپس امام(ع) دستور داد گردنش را زدند.(۵) ________ 📚منابع : ۱_۲)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۲۱ ۳)قرب الاسناد حمیری، ص۱۴۳ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۵۶ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۲۲ علیه السلام
✅سرانجام، بعد از اذان صبح 🔻امیرالمؤمنین(ع) وارد مسجد شد و صدای نازنین ایشان به ▪️«یَا أیُّهَا النَّاسُ! الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ» بلند شد. 🔹امام(ع) خود اذان گفت و مشغول نماز جماعت صبح شد و هنگامی که در رکعت اوّل سر از سجده برداشت، بلافاصله حمله کرد و شمشیر او فرق مبارک آن حضرت(ع) را شکافت و محاسن شریفش، به خون فرق مبارکش خضاب شد، در حالی که ابن ملجم در حین حمله می گفت : ▪️《اِنِ الحُكْمُ اِلاّ للهِ لَا لَكَ وَ لَا لاِصْحَابِكَ》 ✳️همانا حکم فقط از آن خداست نه تو و نه اصحابت!(۱) 🔸در این هنگام صدای مولا(ع) بلند شد : ▪️《بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ الله(ص)! فُزتُ وَ رَبَّ الکَعبَةِ!》 🔹به نام خدا و به یاری خدا و 😭بر دین رسول خدا(ص)(کنایه از اینکه من مسلمانم😭)شهید شدم! قسم به پروردگار کعبه، رستگار شدم.(۲) ▪️《فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ فَوَقَعَ عَلَى رُكْبَتَيْهِ》 🔸پس ابن ملجم با شمشیر بر سر مبارک امام علی(ع) فرود آورد و امام علی(ع) با زانوان خود، بر زمین افتاد.(۳) ✳️در این هنگام، صدای جبرئیل بلند شد : ▪️《تَهَدَّمَتْ وَ اللهِ اَرکَانُ الهُدَی وَ انطَمَسَت وَ اللهِ نُجُومُ السَّمَاءِ اَعلَامُ التُّقَی وَ انفَصَمَت وَ اللهِ العُروَةُ الوُثقَی، قُتِلَ ابنُ عَمَّ مُحَمَّدِ المُصطَفی(ص)، قُتِلَ الوَصِیُّ المُجتَبُی(ع)، قُتِلَ عَلِیٌ المُرتَضَی(ع)، قَتَلَهُ اَشقَی الاَشقِیَاءِ》 😭به خدا سوگند که پایه ها و ستون های هدایت شکست، و ستارگان آسمان و پرچم های تقوی محو و تاریک گشت، و دستاویز محکم إلهی پاره شد. پسر عموی محمد مصطفی(ص) کشته شد، وصی اختیار شده کشته شد، علی مرتضی(ع) کشته شد، سوگند بخدا که آقا و سالار اوصیای پیامبران کشته شد؛ او را شقی ترین اشقیاء کشت.(۴) 🔹در این هنگام، شبیب نیز خواست ضربتی بزند که ضربه او خطا رفت و شمشیرش به سقف مسجد اصابت کرد و آنگاه هر دو یعنی ابن ملجم و شبیب گریختند. 🔺اما ابن ملجم بلافاصله توسط افراد حاضر در مسجد دستگیر شد، ولی وَردان و شبیب در لا به لای جمعیت خود را مخفی کردند و گریختند. 🔺و در نقلی، شبیب به خانه اش گریخت و پسر عمویش به او مشکوک شد و هنگامی که فهمید او در قتل امام علی(ع) نقش داشته است، او را کُشت.(۵) ✳️در این هنگام، مردم اطراف امیرالمومنین(ع) را در محراب مسجد احاطه کردند، 😭در حالی که حضرت(ع) از شدت درد خاک محراب را در مشت خود می فشرد و آیاتی را تلاوت می نمود. سپس مردم برای کمک آمدند و با عبای حضرت(ع) فرق شکافته ی ایشان را بستند و امام علی(ع) را از محراب به میان مسجد آوردند. در این هنگام، نماز جماعت صبح به امامت (ع) اقامه شد و امام(ع) به خاطر شدت ضعف و مسمومیّت، نماز را با اشاره خواند. 🔺امام علی(ع) بعد از اقامه نماز از هوش رفت و امام حسن(ع) سر پدر را به دامان گرفت و گریست و اهل مسجد هم گریستند‌.(۶) ________ 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۳۰ ۲)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۹، ص۲۰۷ ۳)اعلام الوری باعلام الهدی طبرسی، ج۱، ص۳۰۹ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۸۲ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۲۰ ۶)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۹۰ علیه السلام
✅در روایتی دیگر آمده است که؛ ▪️《أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) سَهِرَ تِلْكَ اللَّيْلَةَ فَأَكْثَرَ الْخُرُوجَ وَ النَّظَرَ فِي السَّمَاءِ وَ هُوَ يَقُولُ : وَ اللَّهِ مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِبْتُ وَ إِنَّهَا اللَّيْلَةُ الَّتِي‏ وُعِدْتُ‏ بِهَا ثُمَّ يُعَاوِدُ مَضْجَعَهُ》 🔹امام علی(ع) در تمام آن شب بيرون مى ‏آمد به اطراف آسمان نظر مى ‏كرد و مى‏ فرمود : 🔸هرگز دروغ نگفته‏ ام و دروغ از رسول خدا(ص) نشنيده‏ ام. 😭اين همان شبى است كه مرا وعده شهادت داده است. 😭سپس درد و دلهایش را از نو گرفت و گریست. ▪️《فَلَمَّا طَلَعَ الْفَجْرُ، خَرَجَ [تَعَلَّقَت حَدِيدَةُ عَلَى البَابِ فِي مِئزَرِهِ] وَ شَدَّ إِزَارَهُ‏ وَ خَرَجَ وَ هُوَ يَقُولُ‏ : اشْدُدْ حَيَازِيمَكَ لِلْمَوْتِ‏، فَإِنَّ الْمَوْتَ لَاقِيكَ‏، وَ لَا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ‏، إِذَا حَلَّ بِوَادِيكَ‏》 🔹وقتی صبح شد،از خانه بیرون آمد و قطعه آهنی که بر روی در بود، به پیراهنش گیر کرد و حضرت(ع) کمرش را محکم بست و شعرى خواند كه مضمونش اين بود : كمر خود را براى مرگ محكم ببند كه مرگ البتّه به تو خواهد رسيد، و جزع مكن از مرگ چون به وادى تو درآيد. ▪️《فَلَمَّا خَرَجَ إِلَى صَحْنِ الدَّارِ اسْتَقْبَلَتْهُ‏ الْإِوَزُّ فَصِحْنَ فِي وَجْهِهِ فَجَعَلُوا يَطْرُدُونَهُنَّ فَقَالَ : دَعُوهُنَّ فَإِنَّهُنَّ نَوَائِحُ ثُمَّ خَرَجَ فَأُصِيبَ》 🔸مولا(ع) وقتی به صحن خانه آمد، چند مرغابى در آن خانه بودند که راه را بر آن حضرت(ع) گرفتند و سر و صدا مى ‏كردند. 🔹وقتی یاران خواستند كه مرغابی ها را دور كنند، على(ع) فرمود : 😭آنها را به حال خود واگذاريد كه ايشان فريادكنندگان بر من هستند و بعد از ايشان بر من نوحه ‏كنندگان نوحه خواهند كرد. سپس از خانه (س) خارج شد تا اینکه به مسجد رسید.(۱) ___ 📚منبع : ۱)اثبات الهداه شیخ حر عاملی، ج۳، ص۵۰۷ علیه السلام