eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.8هزار دنبال‌کننده
51 عکس
41 ویدیو
128 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹به کدامین گناه؟🔹 چگونه رنج زمین را زمان نمی‌بیند؟ چگونه این همه خون را جهان نمی‌بیند؟ چرا نمی‌شنود رعد و برق ایمان را؟ صدای عشق به اقصی کشانده طوفان را قیامتی شده برپا چرا نمی‌پرسند؟ از این تقابل خونین که می‌شود خرسند؟ چقدر کودک و زن بی‌پناه کشته شدند! به راستی به کدامین گناه کشته شدند؟ جهان و عافیتش ارزنی نمی‌ارزد به این‌که کودکی از هول مرگ می‌لرزد منادیان حقوق بشر نمی‌شنوند به حجتی که تمام است اگر نمی‌شنوند زمان، زمان رسیدن به داد مظلوم است - شکست ظلم - خدا وعده داده، محتوم است یکی بیاید و مرهم شود فلسطین را به سُرب پر کند این گوش‌های سنگین را به دست قهر ببندد درِ سیاست را به سنگ خشم بکوبد سرِ سیاست را سیاستی که به جز نیش مار و کژدم نیست سیاستی که به نفع حقوق مردم نیست سیاستی که به اشغالگر امان داده‌ست به این نژاد پراکنده سازمان داده‌ست سیاستی که اگر بوده حق، به جانب تو، ربوده حقِ تو را با فریب حقِ وتو سیاستی که چنان غرق در مرض شده است که جای ظالم و مظلوم هم عوض شده است سیاستی که در آن روزن امیدی نیست به دست هیچ زبان‌بسته‌ای کلیدی نیست.. سیاستی که ندارد دیانت، آلوده‌ست مگر نه این که، همین بوده تا جهان بوده‌ست همیشه راه رسیدن به حق، سیاسی نیست که گاه، چاره به جز حمله‌ای حماسی نیست نشان عشق و جنون بی‌نشانه رفتن‌هاست میان آتش و خون عاشقانه رفتن‌هاست کنون که قرعه به نام حماس افتاده‌ست به جان اهل سیاست هراس افتاده‌ست یکی برآمده بر بام خون علم بزند بساط این همه تزویر را به هم بزند چنان کند که جهان بشنود فلسطین را به چشم صدق ببیند صلابت دین را قسم به اَشهدِ آن کودک سرا پا آه که گفت: «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلا الله» حرم که سوخت کسی محترم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
🎤 🎧 🥀 🏴 ❤️‍🔥 در سرم جز هوای دلبر نيست آنكه بی او دمی مرا قرني ست دل به دستِ خیالِ او دادم چه كنم؟ چاره‌ايم ديگر نيست غم به ما هم عنایتی دارد روزیِ ما مگر مُقدر نیست در گلستانِ عشق قانونی ست گل نباشد - گلی که پرپر نیست گفتم ای یار گوشۀ چشمی گفت حاشا که این مُیسّر نیست اولین حرفِ یارِ من این بود حرف اول که حرفِ آخر نیست عصمت پاك حق! نجابت ناب!‌ چون تو در بحرِ عشق گوهر نیست نیستم کافرِ کرامتِ تو تو سخایت به حدِ باور نیست *میشه یکیش رو بگی؟ شبِ عروسیش دارن میبرنش ، برو بپرس یه عروس دلخوشیش شبِ عرویسش لباسِ عروسیشِ .. آی قربونت برم مادر جان .. عروسُ دارن با عزتُ جلال میبرن .. سائِلِ اومد بی بی عجب لباسِ زیبایی داری .. (عجب مادریِ ..) بعضیا اینجوری گفتن ، میگن برگشت لباسِ نو رو داد لباسِ کهنه رو تنش کرد ، پیغمبر یه لحظه چشمش به دخترش افتاد بابا کو لباسِ عروسیت .. بابا به سائلی هدیه دادم .. پیغمبر اشک ریخت هی میگفت بابات فدات بشه* روزِ محشر که میدَمَد خورشید زان افق میدمد که خاور نیست شاعر : ________ فاطمه! ای زبانِ دردِ علی داغِ تفسیرِ آهِ سردِ علی *این گوشه کنار عقب نمونی .. شبایِ آخرِ عمرِ مادرمونه .. خدا مادرتُ حفظ کنه ،چیزی نمونده شبایِ سختِ علی و بچه هاشِ .. کارِ این خانم به جایی کشید ازین پهلو به اون پهلو نمیتونه بچرخه .. آی قربونِ بچه هایِ قد و نیم قدت برم خانم .. این شبا یه پرستار داره .. زینب بالاسرِ مادرِ .. خدا این خانم چهار پنج ساله این شبا پلک رو هم نمیزاره .. مگه مادرش چه بلایی سرش اومده .. هم پهلوش شکسته ،هم بازوش شکسته ، هم همش دستش رو صورتشِ یا ریشه هایِ معجرش رو صورتشِ .. نکنه علی جایِ دستِ اون دومی رو ، رو صورتش ببینه .. آی مادر .. آی مادر .. دیدی صیاد یه صیدی رو میزنه ، دنبالِ ردِ خونُ میگیره .. میرسه بالاسرِ صید ببینه هدفُ خوب زده یا نه .. نیومدن حالِ مادرمونُ بپرسن .. اومدن ببینن مسمار کارشُ کرده یا نه .. آی نَنَه .. در زدن ، علیِ مظلوم درُ باز کرد یه وقت دید اون دو نفر اومدن .. علی اومدیم دیدنِ خانومت ، حضرت اومد فرمود بی بی جان فلانی و فلانی اومدن ، گفت بگو برگردن .. زبانِ حال بگم داد بزنی علی اینا بچه مُ کشتن ،حقِ تو رو غصب کردن (بگم ؟) علی نبودی یه جوری تو کوچه زد تو صورتم .. هر چی از تو بغض داشت تو دستش جمع کرد .. هر کجایِ جلسه نشستی (نکنه روضۀ فاطمه بخونن آروم گریه کنی ، باید داد بزنی ..) اومد گفت فاطمه شما دوتا رو به حضور نمی پذیره .. گفتن علی ما تو رو واسطه قرارمیدیم ، اومد گفت فاطمه منو واسطه کردن یه وقت این مادرِ باوفا گفت علی البَیتُ بَیتُک وَ الحُرَّة اَمَتُک .. علی جان خونه خونۀ توِ منم کنیزِ توام ..اومدن کنارِ بستر (ببین چه خبر بوده) نمیدونم مادرمون اون دو تا ملعونُ دید چه حالی شد .. فقط گفت فضه بیا صورتمُ برگردون .. کار به جایی رسیده این مادرِ هجده ساله صورتشم نمی تونه برگردونه .. گفت زهرا :* باور نمیکنم که تو بی بالُ پر شدی خسته شدی شکسته شدی مختصر شدی شرمنده ام به خاطرِ من زخم خورده ای از بس که در مقابلِ دشمن سپر شدی این شهر چشمِ دیدنِ ما را نداشتند از دستِ هم محلیِ خود خون جگر شدی آتش زبانه می زد و در نیمه باز بود فهمیدم از صدا زدنت؛ بی پسر شدی شاعر : *گفت دستاش از شکافِ در بیرون اومده بود ، دومی ملعون انقده با تازیانه زد .. صدا نالۀ مادر بلند شده .. نانجیب هیچ اعتنایی نکرد ، آنچنان با لگد به در زد .. میگه یه ناله زد کاَنَ مدینه به لرزه افتاد .. میگه یه لحظه رفت دلم به حالش بسوزه ، یاده جنگ آوری هایِ علی افتادم ، کینۀ علی تو دلم شعله ور شد .. رفتم جلو دیدم پشتِ در خودشُ جمع کرده یه جوری سیلی به صورتش زدم ..* (بریم کربلا ..) پسرشم از بالا ذوالجناح با صورت رو خاک افتاد .. هر جوری بود بلند شد .. یکی رسید به کتف و شانه و پهلو ضربه زد .. هی آقا زمین میخوره هی پا میشه .. دیدن سنان اومد ، گفت برید کنار این صیدِ خودمه .. با نیزه به سینه ش زد .. حسین .... میگن هنوز جون داشت با اسب از رو بدنش رد شدن .. یکی میگفت پیرهنش برا منِ .. یکی میگفت انگشترش برا منِ .. ای حسین .. ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ Eitaa.com/navayehzakerin2