#پیامبر_اکرم__ص__روضه_کوتاه
مدینه شد ز داغ مصطفی بیت الحزن امشب
فضای عالم هستی بود غرق محن امشب
مکن ای آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب
نه تنها ماتم جان سوز پرچمدار توحید است
که هستی شد سیه پوش امام ممتحن امشب
گهی گریم ز داغ جانگداز حضرت خاتم
گهی نالم چو نی در سوگ فرزندش حسن امشب
فدا شد ناخدای فلک حق در بحر طوفان زا
که شد دریای دیده در عزایش موج زن امشب
دهد غسل از سرشک دیدگان با زاری و شیون
علیّ بت شکن جسم نبی بت شکن امشب
نمی دانم چه حالی می کند پیدا امیر عشق
چو می سازد تن آن جان جانان را کفن امشب
شد از داغ دو ماتم قلب زهرا لاله سان خونین
که در دشت بلا گم کرده یاس و یاسمن امشب
چراغ انجمن آرا شده خاموش و اهل دل
کند روشن چراغ آه در هر انجمن امشب
سرآمد بر همه غم هاست داغ ماتم خاتم
که امّت را برون رفته است روح از ملک تن امشب
شرر زد حافظی بر دفتر دل خامه ات کاین سان
که آتش می زنی بر جان، تو با سوز سخن امشب
شاعر : محسن حافظی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال↙️↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💠═╝
#پیامبر_اکرم__ص__روضه_کوتاه
دخترم روشنی چشم تَـرَم زهـــــرا جــان
پـیشتر آی و بـبـــین بــــیشترم زهـرا جان
سفر مرگ به پیش آمده و بــــــــاید رفت
ین جهان رو بــه جهان دگرم زهرا جان
جــان سپارم من و از فـــــتنه ایـام تــــرا
بخداوند جهــان می سپرم زهــــــــرا جان
دخـترم اینهمه در ماتم من گـــــریه مکن
آتش از اشــک مزن بر جگرم زهرا جـان
بعد من عمر تو کم باشد و از عترت من
زودتـر از همه آئی به بـرم زهـرا جــــان
ناگزیرم که در این امت بــی مهر تو را
می گذارم من و خود می گذرم زهرا جان
#پیامبر_اکرم__ص__روضه_کوتاه
مدینه شد ز داغ مصطفی بیت الحزن امشب
فضای عالم هستی بود غرق محن امشب
مکن ای آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب
نه تنها ماتم جان سوز پرچمدار توحید است
که هستی شد سیه پوش امام ممتحن امشب
گهی گریم ز داغ جانگداز حضرت خاتم
گهی نالم چو نی در سوگ فرزندش حسن امشب
فدا شد ناخدای فلک حق در بحر طوفان زا
که شد دریای دیده در عزایش موج زن امشب
دهد غسل از سرشک دیدگان با زاری و شیون
علیّ بت شکن جسم نبی بت شکن امشب
نمی دانم چه حالی می کند پیدا امیر عشق
چو می سازد تن آن جان جانان را کفن امشب
شد از داغ دو ماتم قلب زهرا لاله سان خونین
که در دشت بلا گم کرده یاس و یاسمن امشب
چراغ انجمن آرا شده خاموش و اهل دل
کند روشن چراغ آه در هر انجمن امشب
سرآمد بر همه غم هاست داغ ماتم خاتم
که امّت را برون رفته است روح از ملک تن امشب
شرر زد حافظی بر دفتر دل خامه ات کاین سان
که آتش می زنی بر جان، تو با سوز سخن امشب
شاعر : محسن حافظی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال↙️↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💠═╝
#پیامبر_اکرم__ص__روضه_کوتاه
اگر چه پیر اگرچه خمیده ام بابا
دوباره بر سر خاکت رسیده ام بابا
رسیده ام که بگویم چه آمده به سرم
رسیده ام که بگویم چه دیده ام بابا
ببین که پیرتر از روز قبل آمده ام
نفس نفس ز فراغت چکیده ام بابا
بخوان ز چشم کبودم که چند روزی هست
که روی دختر خود را ندیده ام بابا
از آن زمان که به دنبال مرتضی در خون
میان مردم شهرت دویده ام بابا
ببین که زخم جسارت نشسته بر رویم
ببین که طعم حرارت چشیده ام بابا
دلم هوای تو و یاد محسنم کرده
مرا ببر به کنارت بریده ام بابا
شاعر : حسن لطفی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال↙️↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💠═╝
#پیامبر_اکرم__ص__روضه_کوتاه
امشب آغازِ مصیبت می شود
فتح باب درد و غربت می شود
ناله ی زهرا شود امشب بلند
ناله دارد از وجودی دردمند
در غریبی رحمةٌ للعالمین
جان سپارد از شرار زهر کین
قاتل او خانگی و آشناست
خائن و پست و لعین و بی حیاست
لحظه های آخر خیر البشر
اشک می بارد علی خون جگر
فاطمه دور سرش پر می زند
دیده تر، بر سینه و سر می زند
ای پدر زود است از پیشم مرو
می کنی محزون و دل ریشم مرو
ای که هستی مقتدای عالمین
تو مرو جان حسن جان حسین
لحظه ای تا دیده اش را باز کرد
با محبّت دخترش را ناز کرد
دخترم با گریه آزارم مده
دیگر امشب وقت رفتن آمده
غم مخور ای نور چشمان همه
زود می آیی کنارم فاطمه
بعد من ای روح و ریحان پدر
عمر تو کوتاه می گردد دگر
بعد من کار تو مشکل می شود
درد و غربت بر تو حاصل می شود
ای که هستی مصطفای منجلی
بعد من جان تو و جان علی
مرتضی بر من که نور دیده است
بارها دور سرم گردیده است
بارها گشته بلا گردان من
آمده تا جان کند قربان من
کن تلافی، مرتضی را یار باش
یار او بین در و دیوار باش
باش آگه دختر دلخسته ام
دست او را با صبوری بسته ام
ریسمان دیدی اگر بر گردنش
پهلویت را کن سپر بر دشمنش
گو میان شعله های آتشین
من فدایت یا امیرالمؤمنین
کینه های بدر افشا می شود
خصم بر قتلت مهیّا می شود
از خلافت، ناکسی دم می زند
بر رخت سیلیِ محکم می زند
دین فقط با خون تو گردد درست
می روم امّا دل من پیش توست
در جنان من بیقرارت می شوم
فاطمه چشم انتظارت می شوم
شاعر:جواد حیدری
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال↙️↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💠═╝
#پیامبر_اکرم__ص__روضه_کوتاه
پلک هاى کبود خود وا کرد
دور تا دور خود تماشا کرد
اشک از گوشه دو چشمش ريخت
گريه بر گريه زهرا کرد
زير لب يادى از خديجه نمود
صحبت از ان انيس غمها بود
پير مرد عصا به دست حجاز
بر دعا دست خويش بالا کرد
ثقلين اين دو پايه دين را
در نظام وجود ابقا کرد
نور او در زمان جهل و کفر
چهره اين زمانه زيبا کرد
حرمت دختران زنده به گور
خون دل خورد تا که احيا کرد
تا بگويد على امام شماست
فکر يک دست خط و امضا کرد
يک نفر گفت ((الرجل يهجر))
اتش فتنه را مهيا کرد
لحظه اخر اين رسول غريب
محشرى را ز گريه بر پا کرد
نگران غرور زهرا بود
نظرى بر على تنها کرد
دست و بازوى فاطمه بوسيد
بعد هم توصيه به مولا کرد
گفت زهرا امانت است على
جمله اش را عجيب معنا کرد
پرده از روضه ها کنار کشيد
رازهاى نگفته افشا کرد
گفت بايد على تو صبر کنى
صحبت از ماجراى فردا کرد
گفت گويا به چشم ميبينم
لگدى درب خانه را وا کرد
ميخ در بين سينه جا خوش کرد
زير در فاطمه چه اوا کرد
فضه امد ميان اتش و خون
جسم پا مال گشته پيدا کرد
بار شيشه به پشت در افتاد
بايد اين روضه را معما کرد
بعد از ان گفت تازه :وای حسين
روضه هايش ادامه پيدا کرد
صحبت از ان بريدن حنجر
تشنه لب در کنار دريا کرد
صحبت از نيزه و لبان حسين
صحبت نحر ان گلو را کرد
شمر با لشگرى که ترسيده
سر ذبح حسين دعوا کرد
ضربه هاى که پشت گردن خورد
قامت دختر مرا تا کرد
قاسم نعمتی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال↙️↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💠═╝
#پیامبر_اکرم__ص__روضه_کوتاه
روزی که قلبم داغ دار مادرم بود
بابادلم خوش بود دستت برسرم بود
بابادلم خوش بود هستی در بر من
هستی همیشه هم پدرهم مادر من
هجده بهار زندگانی ام تو بودی
آری رسول مهربانی ام تو بودی
از ماه و خورشید و ستاره رو گرفتم
من سال ها با بودن تو خو گرفتم
مهمان هر روز سرایم ، نازنینم
باور نمی کردم که داغت را ببینم
من ماندم و یک کوه غم با بی قراری
باور نمی کردم که تنهایم گذاری
سنگ صبور فاطمه ، ای چاره سازم
فکری نکردی باغم وغصه چه سازم
بی مادری کافی نبود ای جان هستی؟
بارفتنت یک باره قلبم را شکستی
رفتی یتیمی شد نصیب دختر تو
مشکی به تن کرد دختر غم پرور تو
ما مدتی بابا عزادار تو بودیم
در حسرت یک بار دیدار تو بودیم
اما نمیدانم چرا ماتم عوض شد
تو رفتی و دیگر مدینه هم عوض شد
بعد از تو حال و روز ما زار و حزین شد
بعد از تو دیگر مرتضی خانه نشین شد
روزی چهل بی بند وبار از ره رسیدند
با بی حیایی خانه را آتش کشیدند
گستاخی از روی عداوت حرف بد زد
تا بر در خانه رسید و با لگد زد
بین در و دیوار من افتادم آن جا
در راه دین شش ماهه ام را دادم آن جا
افتادم و دیدم که پهلویم شکسته
دیدم به سینه میخ داغ در نشسته
دیدم که طفلم بین آتش جیغ میزد
قنفذ به دستم با غلاف تیغ میزد
از شدت درد کمر دیگر نگویم
از کوچه و دست عمر دیگر نگویم
خوردم به دیوار و گرفتم دردشانه
گوشواره ام را مجتبی آورد خانه
بعد از تو کار مرتضی دربه دری شد
زهرای تو سه ماه و اندی بستری شد
شاعر : علیرضا خاکساری
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال↙️↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💠═╝
#پیامبر_اکرم__ص__روضه_کوتاه
هرکجا حرف شما آمد سعادت دیده ایم
ما چه رحمت هایی از آقای رحمت دیده ایم
بیشتر نام تو روی بچه های ماست چون
بیشتر از هرکسی از تو محبت دیده ایم
چشم تو اسلام شد ما نیز تسلیمش شدیم
در نگاه تو کرامت بی نهایت دیده ایم
از یهودی ها عیادت کردی ازماهم بکن
با چه شوقی شب به شب خواب عیادت دیده ایم
تو امینی پس دل ماهم امانت پیش تو
سربه راهش کن که از غفلت خسارت دیده ایم
سیرمان کن باهمان یک تکه نان سفره ات
از همان رزق کمت هم خیر و برکت دیده ایم
سیزده خورشید دیگر جلوه خورشید توست
مصطفی را ماهمه در چند نوبت دیده ایم
اسم زیبای تورا گفتیم و گفتی یاعلی
از شما جز گفتن از حیدر به ندرت دیده ایم
دختر مظلومه ات امشب سه جا دارد عزا
او مصیبت دیده پس ماهم مصیبت دیده ایم
پوریا هاشمی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال↙️↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💠═╝
#پیامبر_اکرم__ص__روضه_کوتاه
حس میکنم رفتار تو تغییر کرده
این روزها کردار تو تغییر کرده
هم صبح و ظهر و هم سرشب دیدن من
می آیی و گفتار تو تغییر کرده
یک فاطمه میگویی و دلشوره دارم
چون نحوه ی دیدار تو تغییر کرده
چیزی شده ای سایه ی روی سر من؟
مهمانی این بار تو تغییر کرده
چیزی شده ؟ با مرتضای من چه گفتی؟
این روزها سردار تو تغییر کرده
حس میکنم مانند یک ابر بهاری
بابای از گل بهتر من گریه داری
بابامگرنه اینکه هستم محرم تو
هستم همیشه مونس تو همدم تو
حالابگو دیگر چرا حالت گرفته ست
هستم شریک درد و آه و ماتم تو
بابا به قربان تو وموی سپیدت
بابا به قربان تو و قد خم تو
ای کاش می مردم نمیدیدم پدرجان
چشمان خیس و گریه های نم نم تو
میگویی از دلتنگی و دیدار مادر
ماندم چگونه تا کنم با این غم تو
سنی ندارم من یتیمی سخت باشد
بابادعاکن دخترت خوشبخت باشد
بابادعاکن ماتمی دیگرنبینم
بعدازتو مظلومیت حیدر نبینم
دعوا سر حق و حقوق و جانشینی
دعوا سر عمامه و منبر نبینم
بابا دعاکن مرتضی را دست بسته
مستاصل و درمانده و مضطر نبینم
بابادعاکن در تمام طول عمرم
برسینه ی خود جای میخ در نبینم
یا لااقل در راه برگشتن به خانه
سنگ صبورم را به چشم تر نبینم
بابابرو سه ماه دیگر خواهم آمد
باچادرخاکی بر سر خواهم آمد
شاعر : علیرضا خاکساری
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال↙️↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💠═╝
#پیامبر_اکرم__ص__روضه_کوتاه
شبی که نور زلال تو در جهان گـم شد
سپیده جامه سیه کرد و ناگـهان گم شد
ستاره خـــون شد و از چشم آسمان افتاد
فلک ز جلـــوه فرو ماند و کهکشان گم شد
به باغ سبز فلک ، مــــهر و مــــاه پژمـــــردند
زمین به سر زد و لبخند آســـمان گــم شد
دوبــــاره شب شد و در ازدحـــــام تاریکـی
صـــــدای روشن خورشید مهربـان گم شد
پس از تـــو، پرسش رفتن بدون پاسخ مـاند
به ذهــــن جــاده ، تکاپوی کـــاروان گم شد
بهـــــار، صید خزان گشت و باغ گل پژمـــرد
شبی که خنده ی شیرین باغبـــان گم شد
ترانـــــــه ار لب معصوم « یــــاکریــم » افتاد
نسیم معجـزه ی گل ، ز بوستان گم شد
شکست قلب صبـــــور فرشتگـــان از غـم
شبی که قبـله ی توحید عاشقان گم شد
رسید حضـــــــــرت روح الامین و بر سر زد
کشید صیحه ز دل ، گفت : بوی جــان گم شد
نشست بغض خدا در گلوی ابراهـیـم
شبی که کعبه ی جان ، قبله ی جهـان گم شد
غرور کعبه از این داغ ناگهان پاشید
نمـاز و قبله و سجاده و اذان گـم شد
« ستاره ای بدرخشید و ... » ، تسلیت ای عشق !
ز چشم زخم شب فتنه ، ناگهـان گم شد
به عـزم وصف تو دل تا که از میان برخاست
قلـم به واژه فرو رفت و ناگهـان گم شد
به هفت شهر جمــال تو ای دلیل عشق !
شبیه حضــرت عطار، می توان گم شد
به زیــر تیغ غمت، در گلـوی مجنونــم
ز شوق وصل تو، فریـاد « الامان » گم شد
از آن دمی که دلــم خوش نشین داغت شد
به مرگ خنده زد و از غم جهــــــــان گم شد
شاعر : رضا اسماعیلی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال↙️↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💠═╝
#پیامبر_اکرم__ص__روضه_کوتاه
حس میکنم رفتار تو تغییر کرده
این روزها کردار تو تغییر کرده
هم صبح و ظهر و هم سرشب دیدن من
می آیی و گفتار تو تغییر کرده
یک فاطمه میگویی و دلشوره دارم
چون نحوه ی دیدار تو تغییر کرده
چیزی شده ای سایه ی روی سر من؟
مهمانی این بار تو تغییر کرده
چیزی شده ؟ با مرتضای من چه گفتی؟
این روزها سردار تو تغییر کرده
حس میکنم مانند یک ابر بهاری
بابای از گل بهتر من گریه داری
بابامگرنه اینکه هستم محرم تو
هستم همیشه مونس تو همدم تو
حالابگو دیگر چرا حالت گرفته ست
هستم شریک درد و آه و ماتم تو
بابا به قربان تو وموی سپیدت
بابا به قربان تو و قد خم تو
ای کاش می مردم نمیدیدم پدرجان
چشمان خیس و گریه های نم نم تو
میگویی از دلتنگی و دیدار مادر
ماندم چگونه تا کنم با این غم تو
سنی ندارم من یتیمی سخت باشد
بابادعاکن دخترت خوشبخت باشد
بابادعاکن ماتمی دیگرنبینم
بعدازتو مظلومیت حیدر نبینم
دعوا سر حق و حقوق و جانشینی
دعوا سر عمامه و منبر نبینم
بابا دعاکن مرتضی را دست بسته
مستاصل و درمانده و مضطر نبینم
بابادعاکن در تمام طول عمرم
برسینه ی خود جای میخ در نبینم
یا لااقل در راه برگشتن به خانه
سنگ صبورم را به چشم تر نبینم
بابابرو سه ماه دیگر خواهم آمد
باچادرخاکی بر سر خواهم آمد
شاعر : علیرضا خاکساری
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#پیامبر_اکرم__ص__روضه_کوتاه
😭😭😭
در آن روزی که عالم تیره میشد
غمِ عالم به زهرا چیره میشد
پیمبر روحِ خود تسلیم میکرد
به جانان جانِ خود تقدیم میکرد
شیاطین زمزمه آغاز کردند
ستم بر فاطمه آغاز کردند
همانکه نقشه ی قتل نبی داشت
به فکرش فتنه ی حذف علی داشت
سقیفه ابتدای ماجرا نیست!
سخن از فتنه ی زنها چرا نیست؟
یقیناً چند خانه آنطرف تر
زنانی از زنانِ فتنه پرور
پدرها را چنان تسخیر کردند
که بغض و کینه را تکثیر کردند
هر از گاهی پدرها را چو شیطان
نهیبی میزدند آن کینه ورزان
که از قدرت هر آنچه هست دارید!
چرا پس دست روی دست دارید؟
نبی را ابتدا بُهتان بگوئید
ز هذیان گوئی اَش چندان بگوئید
نبوت را ز ریشه سست باید
خلافت خوبخود در دست آید
سران را از قبائل جمع سازید
به اصلِ وحی بی وقفه بتازید
کنید ایجاد، شورایی شبانه
به چنگ آرید رایی مخفیانه
پیمبر رفت ! حیران از چه هستید
به حذفِ دین، پریشان از چه هستید
علی مشغول کارِ غسل و کفن است
یقیناً تا سحر مشغول دفن است
خلافت را محک آرید تا صبح
بهانه از فدک آرید تا صبح
علی مامور بر صبر و سکوت است
از او باشید خاطر جمع ، دربست
اگر دیدید زهرا سر صدا کرد
پس او را از علی باید جدا کرد
اگر دیدید حالش روبراه است
هراسی نیست ، زهرا پا به ماه است
اگر هم کرد قدری بی قراری
به سیلی بشکنید آن پایداری
به بیت وحیِ او هیزم بیارید
به همره، جمعی از مردم بیارید
بنای شعله بر بیتش گذارید
تنِ او را به ضربِ در سپارید
نترسید اصلاً از سقط جنینی
نلرزید از پیِ فضه خذینی
در این فرصت به قصدِ حذف حیدر
بگیرید انتقام بدر و خیبر
ببندید از گلویش ریسمان را
نپندارید عذابِ آسمان را
بَرید او را به مسجد با اهانت
بگیرید از علی چندین ضمانت
جوابِ شیونِ زهرا و غیره
غلافِ قنفذ و تیغِ مغیره
پس از آن با خیال راحت از او
علی میماند و یک بیعت از او
سیادت مال گردد همیشه
خلافت از شما گردد همیشه
محمود ژولیده
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠