eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.8هزار دنبال‌کننده
50 عکس
41 ویدیو
128 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ تنها نگار ، حضرت صاحب زمان بیا اصل بهار ،حضرت صاحب زمان بیا از دیده ای که ثانیه ای هم ندیده ات رفته قرار ،حضرت صاحب زمان بیا صحرای خشک مانده و باران ندیده ام بر من ببار،حضرت صاحب زمان بیا هرچند بوده ام گل نرجس برای تو بدتر ز خار ،حضرت صاحب زمان بیا بنگر که شیعه مانده به راهت تمام عمر در انتظار،حضرت صاحب زمان بیا گم کرده بین کوچه ره خانه مادرت با چشم تار،حضرت صاحب زمان بیا در پشت درب خانه تو را خوانده است او با قلب زار ،حضرت صاحب زمان بیا دست علی رسیده به زخم غلاف تیغ در غسل یار ،حضرت صاحب زمان بیا بر چشم تار فاطمه افتاده دیده اش بین مزار،حضرت صاحب زمان بیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
. السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وقتی که با گناه، گذشته دقایقم گویم چگونه در غم هجر تو صادقم آخر چگونه مدعی عشق تو شوم رویی نمانده است بگویم که عاشقم دنیا چقدر فاصله انداخت بین ما گم شد همیشه یاد تو بین علائقم یک دم بیا و نوکر خود امر و نهی کن من با تمام ِآن چه بخواهی موافقم من حاضرم که جان بدهم در هوای تو باشد که بگذری ز خطاهای سابقم ای کشتی نجات، مرا با خودت ببر بیراهه رفته در همه ی عمر؛ قایقم غافل شدم ز تو گل نرگس مرا ببخش عمری فریب خورده ی ناز شقایقم آقا بدم درست ولی مهلتم بده بنما برای نوکری خویش لایقم در ، وارث قرآن به یاد تو در روضه های غربت قرآن ناطقم کردم دعا برای ظهور تو با غضب یاد هجوم و کینه ی قوم منافقم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
Shahadat Fatemieh Aval 1403 Shokri [Mohjat_Net] (6).mp3
1.62M
🎤 ✍ کبیراً کبیرا فدا نعلینت همه امیرا همه میمیرن تویی نمیرا کبیراً کبیرا اماماً اماما باهات لج کردن لقمه حراما بسه از دنیا نجف برا ما اماماً اماما سلطان نجف سلطان نجف من حیدری ام ز جیره خواران نجف ایوان نجف ایوان نجف الله پرستم ز سلیمان نجف مرد دلدل سوار علی علی میکشی ذوالفقار علی علی دشمن تو الفرار علی علی شیر پروردگار علی علی **** شهیداً شهیدا خدا از تو واحد آفریدا تو هستی مولای رو سفیدا شهیداً شهیدا امیرِ توانا تو بودی الگوی قهرمانا علی بابامه علی ابانا امیرِ توانا شمس فلکی شمس فلکی الله یکی علی یکی عشق یکی تابنده علی تابنده علی معنای بهشت یعنی لبخند علی مرد خیبر فکن علی علی ای یل بت شکن علی علی داره از آسمون صدا میاد جیغو محکم بزن علی علی **** دلیر بلافصل باید شاگردت بشه ابالفضل به تنهایی ارتشه ابالفضل ابالفضل ابالفضل تو خیبر گشودی فلانی در رفت ولی تو بودی زمین افتاد مرهب یهودی تو خیبر گشودی در راه خدا از سر گذرد از قلعه ی هفتگانه حیدر گذرد تیغش به کمر در وقت خطر از بین جنازه های خیبر گذرد جانشین نبی علی علی قاتل مرهبی علی علی ملک الموت مُرَخَصی میره وقتی رو مرکبی علی علی هفتگی؛ اول 1403 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
علیهاالسلام 🔹گره‌گشا🔹 چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست عصارۀ نفحات خوش خدا زهراست سلالۀ خلف ختم مرسلین یعنی خلاصۀ همه آیات انبیا زهراست.. زلال نور رسالت در او نمایان است چرا که آینۀ مصطفی‌نما زهراست کسی که ذکر دعایش میان هر دو نماز شده‌ست ورد زبان فرشته‌ها زهراست گلی که باغ شهادت از او به بار نشست چراغ‌دار شهیدان کربلا زهراست دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن امیدوار که باشی، گره‌گشا زهراست اگر که کوه غم افتاده روی شانۀ تو علاج کار تو یک یا علی! و یا زهراست! اگر چه کشتی پهلو گرفته می‌ماند تو را چه باک ز توفان که ناخدا زهراست مگو که راه رسیدن به عشق طولانی‌ست چرا که فاصله‌اش از حسین تا زهراست مراقبت کن از آن مضجع شریف، ای عشق به هوش باش که دار و ندار ما زهراست چنین غریب اگر در بقیع پنهان است مسلّم است که گنجی گران‌بها زهراست مدینه! گوهر ما آرمیده در دل تو گواه باش که گنجینۀ حیا زهراست اگر در آتش کین سوخته‌ست خانۀ او تو دردمند بیا خانۀ شفا زهراست.. دلا سراغ مگیر از مزار پنهانش نگاه کن ز کجا تا به ناکجا زهراست 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
درد داری، دست بر بازو بگیر اما بمان پیش چشمم دست بر پهلو بگیر اما بمان من که می‌دانم برایت راه رفتن مشکل است باشد اصلاً دست بر زانو بگیر اما بمان گرچه سختی می‌کشی در خانه، باشد کار کن فضه را بنشان و خود جارو بگیر اما بمان با غروبت خانه‌ام تاریک شد، لطفاً نرو مثل شمعی نیمه جان سوسو بگیر اما بمان غربت من گرچه سنگین است روی شانه‌ات با غم تنهایی من خو بگیر اما بمان چهره می‌پوشانی از من، گرچه دلخونم ولی جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
مثل هر شب نگاه مادر من خیره بر چارچوب در شده است آن قدر خیره مانده یک نقطه که نگاهش دوباره تر شده است مادرم از گلایه‌ها سیر است مادرم نوجوان، ولی پیر است مادرم بستری، زمین‌گیر است مادرم دست بر کمر شده است زخم بازو برید امانش را سوخت آن قامت کمانش را طاقتش هرچه‌قدر کم شده است درد پهلوش بیشتر شده است زن همسایه چند روزی پیش با گروهی عیادتش آمد با همین گوش خود شنیدم گفت: «فاطمه مثل محتضر شده است» جامه‌ای کرد بر تن حَسَنش کفنی هم گذاشت دست حسین زینبش را فقط سفارش کرد نکند عازم سفر شده است: «دخترم! کربلا برای حسین مثل خواهر نه! مثل مادر باش چون شنیدم که از مصیبت او سعد وقّاص با خبر شده است» بگذارید نیمه‌جان بشوم بگذارید قدکمان بشوم بگذارید روضه‌خوان بشوم حرفی از کربلا اگر شده است . کربلا هیزم تر آوردند اشک از دیده‌ها در آوردند دامن خیمه‌های آل اللّه با همان شعله شعله‌ور شده است چارده قرن مادرم زنده است نور او تا همیشه تابنده است شرح او بی‌نهایتی ابدی است قصّه‌اش گرچه مختصر شده است ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
ای کشتی شکسته! که پهلو گرفته‌ای برگو چرا تو دست به پهلو گرفته‌ای؟! گل را خدا برای سرور آفریده است ای گل چرا به غصه وغم خو گرفته‌ای؟! هرگه که در به‌روی علی باز می‌کنی خوشحال می‌شوم که تو نیرو گرفته‌ای گاهی ز دردِ شانه زدل آه می‌کشی گاهی ز درد، دست به بازو گرفته‌ای از ماجرای کوچه نگفتی به من؛ بگو، اکنون چرا ز مَحرم خود رو گرفته‌ای؟! دیوار گشته است عصای تو باز هم، بینم که دست برسر زانو گرفته‌ای دیشب نماز نافله‌ی تو نشسته بود دیدم که دستِ خویش به پهلو گرفته‌ای رنگی ز داغ گر که «وفایی» به شعر توست چون لاله‌ها ز باغ ولا بو گرفته‌ای ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر_ که قبل از قصۀ ‌«قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش، از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشانْد آن دانه را در آسمان، با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد زنی آن‌سان که خورشیدست سرگرم مصابیحش که باران نام او را می‌ستاید در تواشیحش جهان آرایه دارد از شگفتی‌های تلمیحش جهان این شاه‌مقصودی که روشن شد ز تسبیحش ازل مبهوت فردایش، ازل حیران دیروزش ندانم‌های عالَم ثبت شد در لوح محفوظش چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قَدَر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا! مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پَر بر آن چادر ستونِ آسمان‌ها می‌گذارد سَر بَر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز، پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست کمی از گرد و خاکش، رستخیز کربلا بوده‌ست * * غمی در جان زهرا می‌شود تکرار در تکرار صدای گریه می‌آید به گوشش از در و دیوار تمام آسمان‌ها می‌شود روی سرش آوار که دارد در وجودش روضه می‌خواند کسی انگار برایش روضه می‌خواند، صدایی در دل باران که یا أُماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان خدا را ناگهان در جلوه‌ای دیگر نشان دادند که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند صدای گریه آمد، مادرم می‌سوخت در باران برای کودک خود پیرُهن می‌دوخت در باران وصیت کرد مادر، آسمان بی‌وقفه می‌بارید حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید! تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید جهان تشنه‌ست، بالای سر او آب بگذارید زمان رفتنش فرمود: می‌بخشید مادر را کفن‌هایم یکی کم بود، می‌بخشید مادر را بمیرم بسته می‌شد آن نگاه، آهسته آهسته به چشم ما جهان می‌شد سیاه، آهسته آهسته صدای روضه می‌افتد به راه، آهسته آهسته زنی آمد به سوی قتلگاه، آهسته آهسته بُنَّیَ! تشنه‌ای! مادر برایت آب آورده... ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
آیینه‌... آیینه... آیینه... شکسته آن حُرمت، آن حُرمت دیرینه شکسته آن در که دخیل‌اند بر آن خیل ملائک هم سوخته هم با لگد کینه شکسته یک سینه و دست است که بوسیده پیمبر افسوس، همان دست، همان سینه شکسته دستی که همه رزق جهان است به دستش وز چرخش دستاس زده پینه، شکسته وای از دل مولا، دل مولا، دل مولا هرچند در آن هست طمأنینه، شکسته در چاه نهان می‌کند آهِ جگرش را آری، چه کند ماه؟ که آیینه شکسته مأمور به صبر است اسدالله، وگرنه جز کفر نمی‌ماند از این دینِ شکسته * * از نسل علی منتقمی هست و می‌آید سوگند به بغضی که هر آدینه شکسته ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
صعودت بود، هجده سالِ نوری در زمین بودن عروجِ عرش یعنی با امیرالمومنین بودن غبارِ ردّ پایت آسمان را نقشه‌ی راه است نخی از چادرت می‌گوید از حبلُ‌المَتین بودن بگو از خاطراتِ قدسی‌ات؛ از دفترِ لولاک بگو از سال‌های با خدایت همنشین بودن بگو از رازِ زهرا بودنت؛ از زینتُ‌اللّهی بگو یعنی رکابِ آفرینش را نگین بودن نمی‌فهمیم حتی معنی پایین‌‌ترین‌ها را چگونه شأن تو می‌گوید از بالاترین بودن هوای هم‌نشینت هر دَم از فردوس می‌گوید گلِ سجّاده‌ات از رازِ فردوس‌آفرین بودن که می‌گوید پس از ختمِ رُسُل وحی از زمین پَر زد؟! بگو از روزها هم‌صحبتِ روح‌الامین بودن بخند ای دلخوشی‌های علی آیاتِ لبخندت! نمی‌آید به نورِ چهره‌ات اندوهگین بودن * * قنوتِ خسته‌ات عَجّل وفاتی می‌برد بالا گریزان است مرغِ عرش، از روی زمین بودن ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا پناهِ بی پناهیِ منِ بی دست و پا زهرا چراغ عرش، فانوس حیاط خانه‌ات بوده تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا کمالِ ظرف تو، بیش از حدِ اُمِّ اَبیهایی‌ست به این ترتیب باید گفت: اُمُّ الاَنبیا؛ زهرا عبا را اعتباری نیست بی حظِّ حضور تو به زیر سایه‌ی تو جمع شد اهل کسا زهرا نخِ چادر نماز وصله‌دارت آبروی ماست گرفته بیرق ما رنگ از این تارها..، زهرا اگر درد است درد عشق تو..، دردت به جان من ز عُشاقت نمی‌آید به جز قالو بَلیٰ، زهرا جواز اتصال ما به تو دستِ حسن‌جان است همین فرزندِ ارشد شیعه را بُرده است تا زهرا علی نام تو را ورد لب فرزندهایت کرد صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم: یا زهرا خطای طفل سهل‌انگار را مادر نمی‌بیند همیشه چشم‌پوشی می‌کنی از خبط ما زهرا غلاف قنفذ نامرد هم، عهد تو را نشکست چه محکم دستِ بیعت داده‌ای با مرتضی، زهرا * * چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد که چندین استخوان در سینه‌ات شد جابه‌جا زهرا چه دید آنجا زمان بردنش حیدر..، که زد فریاد: بیا فضه..، بیا فضه..، بیا فضه..، بیاااا..، زهرا... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
🔹آسیاب دستی🔹 کوه بودم، بلند و باعظمت روی دامان دشت جایم بود قد کشیدم ز خاک تا افلاک ابرها، فرش زیر پایم بود شب که چشم ستاره روشن بود نور مهتاب، دل ز من می‌برد صبح، چون آفتاب سر می‌زد اولین پرتوش به من می‌خورد دفتر وحی حق که روز به روز جلوه‌اش سبز و سبزتر بادا در بیان شکوه من، دارد آیۀ «والجبال اوتادا» سینه‌ام را اگر که بشکافند لعل و الماس دیدنی دارم از گذشت زمان و «دحو الارض» خاطراتی شنیدنی دارم... صبح یک روز چشم وا کردم ضربۀ تیشه بود گوش خراش تخته سنگی شدم جدا از کوه اوفتادم به دست سنگ تراش پتک سنگین و تیشۀ پولاد سهم من از تمام هستی شد حکم تقدیر و سرنوشت این بود نام من «آسیای دستی» شد گرچه از بازگشت خویش به کوه پس از آن روزگار نهی شدم این سعادت ولی نصیبم شد که جهیز عروس وحی شدم گوشۀ خانه‌ای مرا بردند که حضور بهشت آن‌جا بود برترین سرپناه روی زمین بهترین سرنوشت آن‌جا بود دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگردان گرچه سنگم، ولی دلم می‌خواست جان او را شوم بلاگردان هر زمان گرد خویش چرخیدم می‌شنیدم تلاوت قرآن روح سنگین و سخت من کم‌کم تازه شد از طراوت قرآن راز خوش‌بختی مرا چه کسی جز خداوند دادگر داند کی گمان داشتم مرا روزی جبرئیل امین بگرداند به مقامی رسیده‌ام که چنین بوسه‌گاه فرشتگان شده‌ام مثل رکن و مقام کعبه عزیز در نگاه فرشتگان شده‌ام بارها شد که با خودم گفتم: ای که داری به کار نان دستی! کاش هرگز ز خاطرت نرود وام‌دار چه خانه‌ای هستی؟ خانۀ آسمانی خورشید خانۀ روشن ستاره و ماه خانۀ وحی، خانۀ قرآن خانۀ «انّما یُریدُ الله» از همین خانه تا ابد جاری‌ست چشمۀ فیض، چشمۀ احسان سایبانِ معطّرِ این جاست سورۀ «هل أتی علی الانسان» آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده‌ام به سایۀ نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اشک زهرا و ذکر آیۀ نور یاس یاسین که با دعای پدر آیۀ نور بود تن‌پوشش داشت دستی به دستۀ دستاس دست دیگر گلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو می‌کنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده‌ست شرمسارم از این‌که می‌بینم دست زهرا جریحه‌دار شده‌ست رفت خورشید وحی و آمد شب سر نزد از ستاره سوسویی صبح از کوچۀ‌ بنی‌هاشم شد بلند آتش و هیاهویی تا بدانم چه اتّفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بوده درست دل به دریا زدم به خود گفتم: «چشم‌ها را دوباره باید شست» دیدم آن روز صبح منظره‌ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شرار دل وقتی شعله‌ها را به چشم خود دیدم در همان آستانه‌ای کز عرش قدسیان را به آن نظرها بود اشک چشم ستارگان می‌ریخت بین دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه می‌کردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچ‌کس نمی‌داند که چه آمد به روز یاس کبود با همان دست عافیت‌پرور که پرستاری پدر می‌کرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشت در می‌کرد هیزم آوردن، آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبر ناشنیده بسیار است خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتّفاق افتاد سنگم امّا ز غصّه آبم کرد ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝