قد و بالایش را برانداز کردم، لباس شهادت به تن کرده بود
مادر گرامی شهید محمدباقر ذاکری نقل میکند: کارمند بانک شده بود و فعال انقلابی. یک روز دوتا جوان در بانک، وقتی شنیده بودند که محمدباقر طرفدار انقلاب است، برده بودنش در باغی و خیلی کتکش زده بودند. وقتی آمد خانه به ما گفت: «با موتور تصادف کردم.»
شب که شد، مادر همان پسر آمد و به من گفت: «به پسرت بگو اینقدر درمورد انقلاب صحبت نکند. پسرم گفته تا پای کشتن محمدباقر هم پیش میروم.» وقتی مادر آن پسر این حرف رو زد، بهش گفتم: «پسرم! تو را کتک زدند و به من میگویی زمین خوردی؟» گفت: «نگران نباش مادر! من را در راه انقلاب کتک زدند. من باید از انقلاب حمایت کنم.»
محمدباقر موقع اعزامش گفت: مادر! تا استادیوم با من بیا. دوستانش همه لباس پوشیده بودند. گفت: مادرجان! من لباسم را میپوشم و چند قدم راه میروم، تو به قد و بالای من نگاه کن، ببین به من میآید. گفت: اینها، لباس شهادت است.»
#شهیدمحمدباقرذاکری
#لباس_شهادت
#نویدشاهدسمنان
نوید شاهد سمنان 👈 عضو شوید
@navideshahed_semnan