از نگاه حضرت زینب(س):
در میان حلقه دشمن جای تو نیست
این را دل تو و نگاه حسین هر دو میگویند
پس ناگزیری که در چند قدمی بایستی
و ببینی ک ابجربنکعب شمشیرش را
به قصد حسین فرا میبرد و ببینی
که عبدالله نیز دستش را به دفاع از امام
بلند میکند و بشنوی این کلام کودکانه
عبدلله را که:
تو را به عموی من چه کار ، ای خبیث زاده ناپاک!
و ببینی که شمشیر ، سبعانه فرود میآید
و از دست نازک عبدالله عبور میکند
آن چنان که دست و بازو به پوست،معلق میماند
و بشنوی نوای ' وااماه ' عبدالله را که از اعماق جگر
فریاد میکشد و مادر را به یاری میطلبد
و ببینی که چگونه حسین او را در آغوش میکشد و با کلام و نگاه و نوازش، تسلایش میدهد:
صبور باش عزیزدلم! پاره جگرم!
زاده برادرم! به زودی با پدرت دیدار خواهی کرد
و آغوش پیامبر را به رویت گشاده خواهی یافت
و ببینی... نه.... دستت را به روی چشم هایت بگذاری
تا نبینی که چگونه دو پیکر عمو و برادر زاده
به هم دوخته میشود.
📚 #آفتابدرحجاب
#محرم
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
امام با صلابت و شکوهی بی نظیر
دست به زیر #خونعلیاصغر میبرد
خون ها را در مشت میگیرد و به آسمان میپاشد
کلام امام انگار آرامشی آسمانی بر زمین نازل میکند:
نگاهِ خدا ، چقدر تحمل این ماجرا را آسان میکند
این دشمن است که در هم میشکند
و این تویی که جان دوباره میگیری
و این ملائکهاند که فوج فوج از آسمان فرود میآیند
و بال هایشان را به تقدس این خون زینت میبخشند
آن چنان که وقتی نگاه میکنی
یک قطره از خون را بر زمین
چکیده نمیبینی
📚 #آفتابدرحجاب
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
از نگاه حضرت زینب(س):
دوست داشتی حسین را دمادم در آغوش بگیری
و بوی حسین را با شامه تمامی رگهایت استشمام کنی
اما تو بزرگ بودی و حسین بزرگ تر
و شرم همیشه مانع میشد
مگر که بهانهای پیش میآمد
سفری، فراق چند روزه ای، تسلای مصیبتیو...
تو همیشه به نگاه اکتفا میکردی
و با چشم هایت بر سر و روی حسین بوسه میزدی
وقتی علی اکبر آمد ،
میوه بهانه چیده شده و همه موانع برچیده شد
حسین کوچکت همیشه در آغوش تو بود
و تو میتوانستی تمامی احساسات
حسین طلبانهات را نثار او کنی
از آن پس هرگاه دلت برای حسین تنگ میشد
بوسه بر گونه های علی اکبر میزدی
📚 #آفتابدرحجاب
#محرم
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
با این دل گداخته که نمیتوان
بر جگر حسین مرهم گذاشت
اکنون صاحب عزا تویی
چگونه به تسلای حسین برخیزی؟
نیازی نیست زینب این را هم حسین خوب میفهمد
وقتی پیکر پاره پاره علی اکبر به نزدیکی خیمه ها میرسد و وقتی تو شیون کنان و صیحه زنان خودت را از خیمه بیرون میاندازی وقتی به پهنای صورت اشک میریزی و روی به ناخن میخراشی وقتی تا رسیدن به پیکر علی چندبار زمین میخوری و بر میخیزی وقتی خودت را به روی پیکر علی اکبر میاندازی حسین فریاد میزند:
که زینب را دریابید
حسینی که خود قامتش در این عزا شکسته است و پشتش دو تا شده است حسینی که غم عالم بر دلش نشسته است و جهان پیش چشمان اشکبارش تیره حسینی و تار شده است حسینی که خود بر بلندترین نقطهٔ عزا ایستاده است فقط نگران حال توست و به دیگران نهیب میزند که زینب را دریابید هم الان است که قالب تهی کند و کبوتر جان از قفس تنش بگریزد . . . 💔
📚 #آفتابدرحجاب
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
خطاب به حضرت زینب(س):
تو اگر بیفتی پرچم کربلا فرو میافتد
و تو اگر بشکنی پیام عاشورا میشکند
پس ایستاده بمان و کار را به انجام برسان
که کربلا را استقامت تو معنا میکند
و استواری توست
که به عاشورا رنگ جاودانگی میزند
راه رفتن با روح، ایستادن بی جسم
دویدن با روان، استقامت با جان
و ادامه حیات با ایمان کاری است که
تنها از تو بر میآید
پس ایستاده بمان و سپاهت را به سامان برسان
و زمین و آسمان را از این بی سر و سامانی برهان
📚 #آفتابدرحجاب
#محرم #شام_غریبان
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
برادرم تنها بهانه زیستنم!
تو پیامبرم بودی
وقتی که جان پیامبر از قفس تـن پرکشید
گرمای نفسهای تو جای مهر مادری را پر میکرد
وقتی که مادرمان با شهادت به عالم غیب پیوند خورد
تو پدر بودی برای من
و حضور تو از جنس حضور پدر بود
وقتی که پرنده شوم یتیمی بر گرد بام خانه مان میگشت
وقتی که حسن رفت،
همگان مرا به حضور تو سر سلامتی میدادند.
اکنون این تنها تو نیستی که میروی
این پیامبر من است که میرود
این زهرای من است
این مرتضای من است
این مجتبای من است این جان من است که میرود
با رفتن تو گویی همه میروند
اکنون عزای یک قبیله بر دوش دل من است
مصیبت تمام این سالها بر پشت من سنگینی میکند
امروز عزای مامضى تازه میشود که تو بقیه الله منی
تو تنها نشانهٔ همه گذشتگانی و تنها پناه همه بازماندگان...
📚 #آفتابدرحجاب
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
نگاه کن زینب!
آرام گرفت
انگار رقیه آرام گرفت...💔
بیا!
بیا دخترم!
که سخت چشم انتظار تو بودم...💔
#آفتابدرحجاب
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
و ذوالجناح - چون همیشه - چه محمل خوبی است
هر چند که خودش برای خودش داغی است
و نشان و یادگاری از داغی،
هر چند که بچه ها دورهاش کرده اند
و همه خبر از سوارش میگیرند
و چند و چون شهادتش
هر چند که سکینه به یالش آویخته است
و ملتمسانه میپرسد:
ای اسب بابای من پدرم را
عاقبت آب دادند یا همچنان با لب تشنه شهیدش کردند؟
📚 #آفتابدرحجاب
#اربعین
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
وقتی چشم تو به دروازهٔ مدینه میافتد
زیر لب با مدینه سخن میگویی
و به پهنای صورت اشک میریزی
مَدينَةَ جَدَّنا لا تَقْبَلينا
فَبِاالْحَسَرَاتِ وَالْأَحْزَانِ جِئنا
خَرَجْنَا مِنْكَ بِالأهْلِينَ جَمْعا
رَجَعْنا لارِجالٌ وَلا بَنينا
ما را به خود راه مده ای مدینهٔ جد ما
که ما با کوله باری از حزن و حسرت
آمده ایم. همه با هم بودیم وقتی که
از پیش تو میرفتیم، اما اکنون بی مرد
و فرزند بازگشته ایم.
📚 #آفتابدرحجاب
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaniingallery72
┗╯\╲