eitaa logo
نعمت خدا
280 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
6هزار ویدیو
56 فایل
ثم لتسئلنّ يومِئذٍ عن النّعيم. تكاثر/ 8 ارتباط با مدیر کانال: @ENGLABYAMMAN دوستان خود را جهت آشنایی بیشتر با امام مظلوم مقتدر دعوت کنید https://eitaa.com/neamatkhoda
مشاهده در ایتا
دانلود
👇 ♦️ ابن زیاد به مسجد کوفه رفت و اعلان عمومی کرد که همه باید به مسجد بیایند و نماز عشایشان را به من بخوانند❗️ ♦️تاریخ می‌نویسد: مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. ❓ چرا چنین شد؟ ♦️ بنده که نگاه می کنم، میبینم و بعضیشان در نهایت بدی عمل کردند. مثل چه کسی❓ 👈مثل . شریح قاضی که جزو بنی‌امیّه نبود❗️ 🎯 کسی بود که می‌فهمید حق با کیست. 🎯 می‌فهمید که اوضاع از چه قرار است. ♦️ وقتی هانی بن عروه را با سر و روی مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیله‌ی او اطراف قصر عبیدالله زیاد را به کنترل خود درآوردند. ♦️ابن زیاد ترسید. آنها می‌گفتند: شما هانی را کشته‌اید. ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده. شریح دید هانی بن عروه زنده، اما مجروح است. ♦️ تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد: ای مسلمانان❗️ 🔻این چه وضعی است؟؛ 🔻 پس قوم من چه شدند؟! 🔻چرا سراغ من نیامدند؟! 🔻چرا نمی‌آیند مرا از این‌جا نجات دهند⁉️ 🔻مگر مرده‌اند⁉️  ♦️ شریح قاضی گفت: میخواستم حرفهای هانی را به کسانی که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که عبیدالله آن‌جا حضور داشت و جرأت نکردم❗️ 💯جرأت نکردم یعنی چه❓ 👈 یعنی همین که ما میگوییم ⚠️ شاید اگر شریح همین یک کار را انجام میداد، ... ♦️ آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیه‌السّلام می شد و دیگر اتّفاق نمی‌افتاد❗️ 👌 اگر واقعه‌ی کربلا اتّفاق نمی افتاد؛ یعنی امام حسین (علیه‌السّلام) به حکومت می رسید. ، اگر شش ماه هم طول می کشید برای تاریخ، برکات زیادی داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد. ۱۳۷۵/۰۳/۲۰ 🗓بمناسبت به شهادت سیدالشهدا 🌺🍃ابر حریفی شو 👇 🆔 @Iranian_Central_Cloud
هدایت شده از شهدای کندر
به مسجد کوفه رفت و اعلان کرد که «همه باید به مسجد بیایند و نماز عشایشان را به امامت من بخوانند!» تاریخ می نویسد: «مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند.» چرا چنین شد؟ بنده که نگاه می کنم، می بینم مقصّرند و بعضی شان در نهایتِ بدی عمل کردند. مثل چه کسی؟ مثل «». شریح قاضی که جزو نبود! کسی بود که می فهمید حق با کیست. می فهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتی «» را با سر و روی مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیله ی او اطراف قصر را به کنترل خود درآوردند. ابن زیاد ترسید. آنها می گفتند:«شما هانی را کشته اید.» ابن زیاد به «شریح قاضی» گفت: «برو ببین اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده.» شریح دید هانی بن عروه شنده، اما مجروح است. تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد: «ای مسلمانان! این چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمی آیند مرا از این جا نجات دهند؟! مگر مرده اند؟!» شریح قاضی گفت: «می خواستم حرفهای هانی را به کسانی که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیدالله آن جا حضور داشت و «جرأت نکردم!»«جرأت نکردم» یعنی چه؟ یعنی همین که ما می گوییم ترجیح بر ! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام می داد، تاریخ عوض می شد. اگر شریح به مردم می گفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیدالله قصد دارد او را بکشد، با توجّه به این که عبیدالله هنوز قدرت نگرفته بود، آنها می ریختند و هانی را نجات می دادند. با نجات هانی هم قدرت پیدا می کردند، روحیه می یافتند، دارالاماره را محاصره می کردند، عبیدالله را می گرفتند؛ یا می کشتند و یا می فرستادند می رفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین(ع) می شد و دیگر واقعه ی کربلا اتّفاق نمی افتاد؛ یعنی امام حسین(ع) به حکومت کوفه می رسید. حکومت حسینی، اگر شش ماه هم طول می کشید برای تاریخ، برکات زیادی داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد. یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات می دهد و گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه ی گمراهی می غلتاند. ای شریح قاضی! چرا وقتی که دیدی هانی در آن وضعیت است، شهادت حق ندادی؟! عیب و نقصِ خواصِ ترجیح دهنده ی دنیا بر دین، همین است. خطبه های نماز جمعه تهران 📅 1377/02/18